شرایط هیدرولوژیکی حوضه هیرمند و عوامل انسانی و اقلیمی چه اثری بر ورود آب به ایران دارد؟
شرایط هیدرولوژیکی حوضه هیرمند و عوامل انسانی و اقلیمی چه اثری بر ورود آب به ایران دارد؟
اخبار سبز کشاورزی ؛ وزیر امور خارجه هفته گذشته اعلام کرد که بهزودی هیئتی از ایران برای بازدید و انجام بررسیهای کارشناسی بر سد «کجکی» راهی افغانستان خواهند شد. این درحالیاست که پیش از این، بسیاری از کارشناسان از خدعه طرف افغانستانی مبنیبر اجازه ورود ایرانیان و بازدید از این سد پس از برداشت آب، هشدار دادهاند.
موضوعی که حالا و بیشتر از همیشه مورد تأکید طالبان است و آن را دلیل بدعهدی در عمل به معاهده ۱۹۷۳ هیرمند عنوان میکند، «کمآبی» ناشی از تغییراقلیم است و گویی زمانبندی ورود هیئت ایرانی را نیز طوری تنظیم کرده است که سندی بر این ادعا باشد.
حالا دانشگاه تربیت مدرس تهران، پژوهشی ارائه کرده است که ادعای افغانستان را یکبار دیگر رد میکند. براساس یافتههای این دانشگاه، تغییراقلیم فقط دو درصد بر تولید منابع آبی بالادست هیرمند اثرگذار بوده است، اما آنچه ۹۹ درصد ورود آب به ایران را کاهش داده، عامل انسانی و طرحهای توسعهای افغانستان، اعم از گسترش سدها و افزایش ۶۲ درصدی کشاورزی در پاییندست هیرمند در افغانستان است.
این مطالعه تأیید میکند که وقتی افغانستان همه آب را بهسمت اراضی کشاورزی میبرد تا سطح زیر کشت را گسترش دهد؛ در مرز شرقی ایران، زمینهای زراعی باید میشد و تخریب سرزمین شدت میگرفت.
طی سالهای اخیر، هر بار که نام حقابه ایران از هیرمند به میان میآید، افغانستان چه حالا که طالبان در افغانستان مستقر است و چه پیش از این، موضوع تغییراقلیم و کاهش آب منابع بالادست، از سوی طرف افغانستانی مطرح شده است. موضوعی که نهتنها دادههای ماهوارهای خلاف آن را نشان میدهد، سازمانهای بینالمللی نیز بارها اعلام کردهاند که تغییرات اقلیمی بیش از آنچه بر تمام جهان اثر گذاشته است، در افغانستان اثرگذار نبوده است و آنچه هامونها را خشک کرده است، نه نبود آب در بالادست بلکه طرحهای عمرانی پاییندست افغانستان است.
اینبار نتایج پژوهشی از سوی دانشگاه تربیت مدرس نیز ادعای افغانستان در این باره را زیر سؤال برده است. «مجید دلاور»، عضو هیئتعلمی این دانشگاه در ارائهای که در سلسلهنشستهای «حکمرانی آب در ایران» با موضوع «حوضه آبریز هیرمند در ایران» داشته است، نتایج این مطالعه را که براساس مدلسازی انجام شده، توضیح داد.
براساس مطالعه دانشگاه تربیت مدرس تهران، در بالادست حوضه هیرمند، رژیم بارشی تغییر معناداری نداشته است و فقط دو درصد اثرات تغییراقلیم در آن قابل ردیابی است
به گفته دلاور حوزههای آبی مشترک در همه جهان بهعنوان چالشی جدی مطرح است و تفکیک نقش کشورها و اثرات توسعهای که دارند، در این منازعات بسیار دارای اهمیت است. حوضه هیرمند و چالشهای مربوط به شرق کشور و سایر حوضهها هم از این اصل مستثنی نیست: «در رسانهها در مورد نقش اثرات و کشورهای مختلف بسیار شده است، بهویژه در مورد نقش کشور افغانستان و اتهاماتی که به ایران میزند. حوضه هیرمند عمده آب تالاب هامون را تأمین میکند و بهعنوان حوضه آبریز بسیار پراهمیت در شرق کشور محسوب میشود. در سالهای اخیر دولت افغانستان دست به اقدامات توسعهای در سطح این حوضه زده است، مانند سد کجکی که یک و هفت دهم میلیارد مترمکعب ظرفیت داشت و بعد این ظرفیت را به حدود دو میلیارد مترمکعب ارتقا دادند. بعد از آن سد «ارغنداب» در قندهار است، با حدود ۸۰۰ میلیون مترمکعب که افغانستان در برنامههای آتی قصد دارد آن را تا ظرفیت یک میلیارد مترمکعب افزایش دهد. سد «کمالخان» در پایین حوضه است که بهعنوان یک برنامه توسعهای و چالشی در منطقه مطرح است. این سد ظرفیت پایینی دارد، اما سهم قابل وجهی در انحراف آب و مانع شدن از ورود آب به ایران دارد و در کنار
اینها در شاخه «فراه رود» هم طرحهای توسعهای دیگری از جمله سد «بخشآباد» در افغانستان وجود دارد که حدود یک و سهدهم میلیارد مترمکعب ظرفیت دارد. این سد تقریباً میتواند تمام آب تجدیدپذیری که در این حوضه وجود دارد را مهار کند و تقریباً هیچ آبی بهسمت ایران جاری نشود.»
طرحهای توسعه سدهای افغانستان تا پیش از بهرهبرداری از سد «کمالخان» ۵۲ درصد و پس از آن، ۹۹ درصد جریان ورودی آب به ایران را کاهش داد
مبنای معاهده «وهراوود» است
دلاور تأکید میکند که مبنای انعقاد معاهده بالادست سد کجکی پیش از برداشت آب است، یعنی منابع آب مدنظر است: «همانطور که میدانید ما در سال ۱۹۷۳ معاهدهای برای تخصیص حقابه ایران روی حوضه هیرمند امضا کردیم. مبنای این معاهده این است که در سالهای نرمال یا فوق نرمال حدود ۸۲۰ میلیون مترمکعب حقابه باید به ایران بهمنظور رفع نیازهای شرب و کشاورزی تخصیص پیدا کند. براساس همین معاهده سال نرمال سالی است که در ایستگاه «دهراوود» که در بالادست حوزه قرار دارد، مقدار خروجی حوضه حدود پنج و ششدهم میلیارد مترمکعب باشد. این منطقه حوزه بالادستی است که معاهده بر مبنای آن شکل گرفته است. پاییندست این حوضه سد کجکی قرار گرفته است که حوزه دستنخوردهای به حساب میآید، امکان توسعه ندارد؛ چراکه در منطقهای کوهستانی قرار گرفته است. رژیم بارشی این منطقه غالباً برفی است و عمده منابع آبی حوضه هیرمند در این بخش شکل میگیرد.»
او ادعای افغانستان مبنیبر کاهش آورد آب در بالادست را به استناد مطالعه دانشگاه تربیت مدرس و همچنین مستندات بینالمللی که در این مطالعه مورد بررسی و تطبیق قرار گرفتهاند، رد میکند: «در حال حاضر افغانستانیها مدعی هستند که شرایط اقلیمی بهگونهای نیست که بتوانیم آبی به ایران بدهیم. از طرفی اطلاعات هیدرومتری که از بخش بالادست در اختیار ماست بسیار محدود است و امکان دسترسی هم برای ما وجود ندارد. متأسفانه اطلاعات ماهوارهای که هیدرومتری داشته باشند و بتوان براساس آن کار کرد هم وجود ندارد؛ اگر هم وجود داشته باشند، قابل اتکا نیستند. بنابراین، مبنای مطالعه دانشگاه تربیت مدرس بر استفاده از روش مدلسازی قرار گرفت. بخشی از نتایج این مطالعه را شرح میدهم. حوزه هیرمند و بخشهای نزدیک ایران، معمولاً مناطق کمبارشی هستند و عمده منابع آب هیرمند بیشتر از ارتفاعات سمت شرقی و هندوکش ایجاد میشود و مناطق نزدیک به مرز بارشهای کمتری را دریافت میکنند.»
از سال ۲۰۰۰ اراضی زیر کشت در افغانستان در پاییندست حوضه هیرمند در خاک افغانستان ۶۲ درصد افزایش پیدا کرده است، همزمان با این اتفاق تخریب سرزمین، ناشی از بیآبی، در سیستان ایران شدت گرفت
افزایش ۶۲ درصدی کشاورزی افغانستان
به گفته دلاور تحلیل روند بارش در سطح افغانستان و حوضه هیرمند نشان میدهد که از سال ۱۹۰۰ تا سال ۲۰۲۰ تغییرات معناداری از نظر آماری در میزان بارش نداشته است: «در این منطقه مانند سراسر جهان دما افزایش پیدا کرده است. در بالادست حوزه یعنی بالادست سد کجکی نشان میدهد که ما روند معناداری در بارش نداشتیم. البته نسبت به سال ۱۹۴۰ کاهش پیدا کرده است، اما در دورههای اخیر ما شاهد کاهش معناداری نبودیم. دما اما افزایش حدود یک درجهای در سطح حوضه داشته است. بررسی کاربری اراضی در سطح حوزه نشان میدهد که از سال ۲۰۰۰ به بعد ما افزایش چشمگیر در کاربری اراضی سطح حوزه در بخش افغانستان داریم. بهعنوان نمونه در اراضی پاییندست سد کجکی، ما شاهد افزایش ۶۲ درصدی در کاربری اراضی آبی و افزایش سطح زیر کشت هستیم که نشاندهنده افزایش قابلتوجه مصرف در این بخش است.»
او توضیح میدهد که در کنار آنچه گفته شد در همین بازه زمانی ما شاهد کاهش اراضی کشت و تخریب اراضی در ایران هستیم. نتایج این مطالعه بهخوبی میزان توسعه بالادست و تخریب پاییندست را نشان میدهد: «سازمانهای بینالمللی نیز این را تأیید میکنند. براساس مطالعهای که «یو ان دی پی» آن را در سال ۲۰۰۶ انجام داده است، در مورد بخش ایران، سطح زیر کشت و کاربری اراضی توسعه نداشته است، اما شاهد تخریب اراضی هستیم. درنهایت براساس مدلسازی، یک هیدروگراف به دست آمد. این هیدروگراف جریان ورودی به سد کجکی را از سال ۱۹۱۳ تا ۲۰۱۲ نشان میدهد. تحلیل این هیدروگراف میگوید که آورد رودخانه در بالادست حوضه یعنی جایی که مبنای معاهده است، تغییر معناداری نداشته است و عملاً کاهش حدود دو درصد داشته است. این دو درصد با توجه به دستنخوردگی حوضه میتواند به عوامل اقلیمی نسبت داده شود. افزایش دمایی که از آن صحبت کردم، میتواند شامل این دو درصد شود. دقیقترین تحلیل این میشود که نسبت به زمان انعقاد معاهده شرایط هیدرولوژیکی در یک متوسط دوره، تغییر معناداری نکرده است. اما نوسانپذیری جریان ورودی و سیلابها و جریانهای کم، شدت پیدا کرده است.»
این پژوهشگر معتقد است که قبل از احداث سد کمالخان با توجه به آمار مرز ایران، دو درصد کاهش در بالادست داریم، اما جریان ورودی به ایران ۵۵ درصد کاهش پیدا کرده است: «وضعیت وقتی وخیمتر شد که سد کمالخان هم بهرهبرداری شد و جریان ورودی به ایران ۹۹ درصد کاهش پیدا کرد. یعنی جریان ورودی به ایران عملاً صفر است. دقت کنید که منابع آب از بالادست است، اما طرحهای توسعه عمدتاً در پاییندست انجام میشود. بعد از احداث بند کمالخان ما انحراف آبی به «گودزره» داریم که منبع ذخیره آب بوده است و در گذشته معمولاً بعد از پر شدن آب در هامونها، مسیرش را بهسمت آن ادامه میداده است. ۱۷۰ هزار هکتار اراضی در پاییندست قرار دارد که آب را با کمالخان به آن سمت منحرف میکنند. یعنی کانالی احداث شده است که آب را از طریق نهر «لشکری» بهسمت شهر «زرنج » با ظرفیتی حدود ۲۰ مترمکعب انتقال میدهد. این کانال میتواند همه آبی که بهسمت ایران میآید را مهار و استفاده کند. یعنی درست است که ظرفیت کمی دارد اما توان بسیار بالایی در انحراف آب و مهار تمام اّب و حتی سیلابهایی که بهسمت ایران جاری میشوند، دارد.»
هامونها برنمیگردند
دانشگاه تربیت مدرس وضعیت هامونها را هم اینگونه بررسی کرده است: «تا قبل از سال ۲۰۰۰ این دریاچهها دریاچههای دائمی بودند. در هامون هیرمند برای برخی سالها ارتفاع آب کم شده است، اما در مجموع هر سه این تالابها جزو پیکرههای آب دائمی بودند. بعد از سال ۲۰۰۰ این دریاچهها به دریاچههای فصلی و موقت تبدیل شدند. از نظر هیدرولوژیکی ما میگوییم که تنشهای واردشده بر این پیکرهها بیش از ظرفیت انعطافپذیری آنها بوده و منجر به این شده است که دیگر نتوانند به وضعیت اولیه خود بازگردند.
وقتی که دریاچهای خشک میشود، یا سطح آب آن آنقدر پایین میآید، شرایط برای بازگشت آن بسیار بغرنج میشود. سال ۲۰۰۰ همان زمانی است که ما کاهش ۵۰ درصدی ورودی آب به کشور را داریم و این کاهش منجر شد که پیکرهها کاملاً از دست بروند. وقتی یک پیکره کامل خشک میشود و دوباره میخواهد احیا شود، سختتر از آن چیزی است که تصور میکنید. چرا که توان تبخیری بهخصوص در دریاچهها یا تالابهایی که زیر دو متر عمق دارند، بهشدت افزایش پیدا میکند.وقتی دریاچهای عمقش از دو متر پایینتر میآید، با هر یک متر کاهش عمق، حدود چهار برابر پتانسیل تبخیریاش افزایش پیدا میکند و این رقمی چشمگیر است. ما میبینیم که در سال ۱۳۹۸ که حدود ۲ میلیون مترمکعب آورد آبی در این منطقه وجود داشت نیز این پیکرهها دیگر نتوانستند خودشان را حفظ کنند و از بین رفتند و دوباره به پیکرههای خشک تبدیل شدند. »
به گفته دلاور مجموع مطالعه این دانشگاه نشان داد که تغییرات اقلیمی حداقل در حوزههای بالادست بسیار کمرنگ است، اما جریان ورودی به ایران نزدیک به صفر شده است. این بیانگر این است که اتفاقی در پاییندست منجر به این نتیجه شده است؛ چون پاییندست مصرفکننده آب است نه تولیدکننده آن: «عوامل انسانی نقش بسیار پررنگی در جریان ورودی به کشور داشته است و شرایط محیط زیستی هامونها به میزانی تغییر پیدا کرده است که برگشت به شرایط قبلی را هم بهشدت دشوار کرده است. یک نکته دیگر را جا نگذاریم که حقابه هامونها برای حفظ کارکردهای اکولوژیکی ۵ میلیارد مترمکعب است که در معاهده اصلاً دیده نشده است و آنچه در حال حاضر، در مورد آن با کشور همسایه مناقشه داریم، فقط بحث شرب و کشاورزی است که نهایتاً هم بتواند در صورت تأمین، همین را پوشش دهد.»
بهنظر میرسد آنچه که نباید، در شرف رخ دادن است. درحالیکه تمام تلاش دولت بر محقق شدن تأمین حقابه شرب و کشاورزی است، هامونها هر روز در شرایط قطعیتری از برگشتناپذیری قرار میگیرند و خشکی صفتی همیشگی برای آنها میشود. خشکیای که همین حالا، بهعنوان یکی از متهمان اصلی هوای ناپاک و توفانهای مکرر شن و غبار در تابستانهای سیستان است.