کودکهمسری؛ ازدواج نیست، مصادرهی آشکار کودکی است
کودکهمسری دزدیدن کودکی است. بچهای که هنوز حق بازی و رویا دارد، نمیتواند درباره ازدواج تصمیم بگیرد؛ این خشونت، نه سنت است و نه انتخاب
کودک همسری پدیدهای است که هر بار با واژههایی بزکشده مثل «سنت»، «حفظ آبرو» یا «ازدواج زودهنگام موفق» بازتولید میشود. اما پشت این واژهها، یک حقیقت عریان پنهان است: کودکی که هنوز به بلوغ فکری، روانی و جسمی نرسیده، هیچ نقشی در سرنوشت خود ندارد.
اخبار سبز کشاورزی؛چگونه میتوان از دختری ۱۰ یا ۱۲ ساله انتظار داشت معنای ازدواج را درک کند، در حالی که هنوز مفهوم «خود» را نشناخته است؟ چگونه میشود از کودکی خواست دربارهی «آرامش زناشویی» شعر بخواند، وقتی هنوز حق دارد عروسکش را بغل کند و از تاریکی شب بترسد؟
کودکهمسری، خشونتی خاموش است؛ خشونتی که نه با فریاد، که با لبخند، جشن و لباس سفید اعمال میشود. این نوع خشونت، آینده را میدزدد:آیندهی تحصیل، سلامت روان، انتخاب آزادانه و حتی هویت فردی.
مدافعان کودکهمسری اغلب از «رضایت» کودک حرف میزنند، اما این یک فریب بزرگ است. رضایت زمانی معنا دارد که فرد قدرت انتخاب داشته باشد. کودکی که وابسته، ترساندهشده یا تحت فشار خانواده و جامعه است، چگونه میتواند تصمیمی آگاهانه بگیرد؟
جامعهای که کودکی را کوتاه میکند، در واقع آیندهاش را میسوزاند. کودکهمسری فقط مسئلهی یک خانواده یا یک منطقه نیست؛ نشانهی شکستی عمیق در نظام آموزش، قانونگذاری و وجدان جمعی ماست.
تا زمانی که کودکان به جای رویاپردازی، به اجبار وارد نقشهای بزرگسالانه میشوند، نمیتوان از «امید به آینده» سخن گفت.
ازدواج برای کودک، آرامش نیست؛ پایان زودرس کودکی است.