آخرین خبرها:
شناسه خبر: 9491

قیمت بالاتر، تله ای برای کشاورزان

زندگی برای انسان های مسئولیت پذیر و زحمتکش فقط با کار و تلاش معنی پیدا می کند؛ انسان هایی که دست به زانوی خود گذاشته و با عرق جبین، نان از عمل خویش می خورند.

قیمت بالاتر، تله ای برای کشاورزان
زندگی برای انسان های مسئولیت پذیر و زحمتکش فقط با کار و تلاش معنی پیدا می کند؛ انسان هایی که دست به زانوی خود گذاشته و با عرق جبین، نان از عمل خویش می خورند.
برای برخی هم، کار و تلاش مفهومی ندارد و تنها فکرشان، بالا کشیدن سرمایه و حاصل زحمات دیگران است.
****
با نزدیک شدن به اواخر فصل تابستان، مش رحیم، خسته از یک سال کار و تلاش، به فکر برداشت برنج و فرستادن آن به کارخانه شالیکوبی بود. مخارج و هزینه های کارگر، شالیکوبی، حمل و نقل و انبارداری را حساب کرد، با پیدا شدن یک مشتری خوب و دست به نقد، علاوه بر تامین هزینه های جاری، می توانست برای یک سال آینده، از پس انداز خود استفاده کند.
برنجکاری، شغل آبا و اجدادی و تنها منبع درآمد مش رحیم بود، دانه دانه برنج را با رنج و زحمت فراوان به عمل می آورد و سختی این کار پر مشقت و طاقت فرسا را با دست های پینه بسته و پاهای متورم از درد رماتیسم به جان می خرید.
هر سال، قبل و بعد از برداشت، هجوم دلالان برای خرید آغاز می شد. اما مش رحیم‌‌ نمی خواست حاصل و سود زحمات او را دلالان بلعیده و پروار شوند.
تصمیم گرفت پس از تحویل برنج به انبار، ضمن پرس و جو از دوستان و آشنایان، در فضای مجازی هم به دنبال شرکت های معتبری باشد که به صورت قانونی، به خرید و فروش محصولات کشاورزی می پردازند.
مانند هر سال، پس از فروش مقداری برنج به اقوام و دوستان، همراه همسر و دخترش، که همیشه در کشت برنج، کمک حال او بودند، راهی مشهد شد تا ضمن زیارت، استخوان سبک کرده و برای کشت سال بعد توشه و توانی بگیرد.
پس از برگشت از سفر، چند مشتری با او تماس گرفتند، اما نظر مش رحیم به یکی از شرکت های خرید و فروش محصولات کشاورزی جلب شد که در سایت "دیوار" و "شیپور" آگهی آن را دیده بود.
پس از تماس و صحبت های اولیه در مورد مقدار و کیفیت، مش رحیم با مقداری برنج به عنوان نمونه محصول راهی تهران شد. پس از پیدا کردن آدرس شرکت داخل شد و با منشی جوان شرکت، که دختری آراسته و خوش سر و زبان بود، صحبت کرد.
دختر جوان با خوشرویی او را به سمت اتاق مدیر، راهنمایی کرد. سه جوان کم سن و سال شهرستانی، باب گفتگو را با مش رحیم باز کرده و با دیدن نمونه برنج، با یکدیگر به مشورت پرداختند.
مش رحیم در همین حین، نگاهش به مجوز شرکت که روی دیوار نصب شده بود افتاد و کمی آنطرف‌تر تصاویری از رشادتهای بی بدیل جوانان این مرزوبوم در دوران دفاع مقدس قاب شده بود که او را به یاد فرزند شهیدش اصغر انداخت و شبنم اشکی… دلش قرص و محکم شد که خریدار، فردی ارزشی است.
پس از یک ساعت گفتگو و توافق نهایی مبنی بر فروش کل برنج، مش رحیم یک چک مدت دار گرفت و با نوشیدن یک فنجان چای همراه شیرینی، کامش نیز شیرین شد.
قیمت پیشنهادی مدیران شرکت، از قیمت بازار و قیمت خرید دلالان، بالاتر بود و به همین دلیل با گرفتن چک مدت دار مخالفتی نکرد.
چند روز بعد، زمان تحویل برنج فرا رسید، چند کامیون، محموله برنج را در محل کانتینرهایی که در یک منطقه نظامی قرار داشت خالی و دل مش رحیم از شادی پر شد.
زمان سر رسید چک فرا رسید، مش رحیم صبح اول وقت با دلگرمی فراوان، از خانه خارج شد تا در نوبت اول بانک، چک را نقد کند، پس از پشت نویسی، چک و کارت ملی اش را به کارمند بانک داد…
پس از چند لحظه، با شنیدن این جمله که "حساب خالی است!" با تعجب به مسئول باجه نگاه کرد؛ با صدای لرزان گفت: حتما اشتباهی شده، من این چک را از یک شرکت معتبر گرفتم. لطفاً مجدداً بررسی کنید.
کارمند بانک گفت: ولی پولی در این حساب نیست! مش رحیم که این بار دلش خالی شده بود، گفت: اجازه بدهید با مدیر شرکت صحبت کنم، شاید هنوز فرصت نکرده اند که حساب را پر کنند.
تماس تلفنی مش رحیم بارها و بارها تکرار شد اما هیچکس پاسخگو نبود…
باور اینکه شرکتی با آن تشکیلات، کلاهبردار باشد، برایش سخت بود!
مگر میشد؟ نه امکان ندارد! شرکت رسمی با آن همه کارمند موجه، شیک و پر جنب و جوش . . .
تنها چیزی که به فکر مش رحیم رسید، حرکت سریع به سمت تهران بود. در طول راه، هزار جور با خودش فکر کرد. دلش شور میزد و قلبش تحت فشار بود.
وقتی به محل شرکت رسید، با خونسردی مدیر شرکت مواجه
و متوجه شد که او تصمیمی برای پرداخت وجه برنج ندارد.
مات و مبهوت سرش را با دو دست گرفت و به دیوار تکیه داد.
مش رحیم به محض اینکه به خودش آمد با پلیس110 تماس گرفت و افسری پاسخگو بود و پس از شنیدن حرفهای مش رحیم به او گفت که به دادسرای مربوط، مراجعه و شکایت خود را مطرح کند.
با طرح شکایت شاکی (مش رحیم) تحت عنوان سرقت ۱۳۰ تن برنج طارم، بازپرس رسیدگی کننده، تحقیقات اولیه را از شاکی انجام داد و در خصوص اسناد کالا و نحوه شناسایی خریدار و تحویل کالا، چک دریافتی و گواهی برگشت آن، مشخصات شرکت خریدار، اظهارات گواهان دستوراتی به کلانتری صادر نمود.
پس از یک هفته گزارش کلانتری، ضمن تأیید ادعای شاکی، مشخص نمود که شماره ثبت شرکت، جعلی و غیرقانونی است و کلاهبرداران به منظور موجه جلوه دادن خود، با آراستن دفتر شرکت به انواع و اقسام تصاویر و شعائر دینی و اجاره چندین کانتینر در یک منطقه نظامی جهت انبار محصولات کشاورزی درصدد فریب اذهان مراجعان بوده اند و چنین وانمود می‌کردند که خریدهایشان برای نهادهای دولتی است و حتی با تاسیس شرکت‌های جعلی دیگر و انتخاب مدیرعامل از ترکیه، درصدد بسط و گسترش فعالیت های مجرمانه خود بودند.
پس از محرز شدن جرم متهمان مبنی بر خرید گران‌تر محصولات کشاورزی با چک بدون محل و فروش ارزان‌تر، به صورت نقدی، دستور قضایی برای شناسایی و دستگیری متهمان آغاز شد.
زمانی که ماموران پلیس وارد شرکت شدند با صحنه سازی بصری متهمان روبرو شده و ضمن بازداشت متهم اصلی، دفتر شرکت و انبارهای آن را که مملو از کالا بود پلمپ کرده و به دستور مقام قضایی هم از فعالیت غیرقانونی و مجرمانه آنها جلوگیری بعمل آمد و هم تلاش برای شناسایی صاحبان کالاهای مکشوفه در دستور کار پلیس قرار گرفت.
شنیدن اینکه چند جوان کم سن و سال، با انحراف فکری خویش و خلاءهای قانونی و اعتمادسازی اجتماعی با اجاره محلی لوکس برای دفتر کار شرکتی با نام و عناوینی که ریشه در باورهای ایرانی_ اسلامی دارد و استخدام چند منشی جوان خوش ظاهر و با بهره مندی از استعداد فضای مجازی به کلاهبرداری هنگفتی دست بزنند و اینگونه جامعه کشاورزی و صنعت را با مشکل مواجه نمایند، زنگ خطر جدی برای کسانی است که با این شگردها آشنا نیستند. عدم وجود کارگروهی ویژه بر ثبت شرکت و نظارت بر فعالیت آنها و نبود نظارت کافی بر فضای مجازی، موقعیت مناسبی را برای افراد کلاهبردار ایجاد کرده تا در صدد اجرای نیات شوم خود باشند.
این امر لزوم هوشیاری هرچه بیشتر کشاورزان و تولید کنندگان را می‌طلبد تا با دقت بیشتری محصول خود را به فروش برسانند.
ازین رو امید است که اطلاع رسانی در این حوزه، گام موثری در پیشگیری از جرائم بعدی باشد.

فریبا نبوی طهرانی فر

انتهای پیام/

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای