جادوی زاگرس و روایت اشکها و لبخندها
یکی از قدیمیترین نقاطی که سینمای ملی ایران به جهت ساخت انواع مستند و روایتهایی گوناگون تصویری به سراغ آن رفت، کوهستان زاگرس و اقوامی بود که همواره نوع برخوردشان با طبیعت، نوع کشمکشی که با مرزها داشتهاند و طرز نگاهشان به زندگی منحصربهفرد بوده.
اخبار سبز کشاورزی؛ هنوز هم میتوان در میان درهها و قلههای سر به فلک کشیده قصههایی را یافت که در چیستی اکولوژیک سینما، گونهای آندمیک محسوب میشوند.
روزنامه پیام ما نوشت: این همان جادوی زاگرس است که از دیرباز بسیاری از هنرمندان خلاق خارجی و ایرانی را به سمت خود فراخوانده تا بخشی از اشکها و لبخندهایش را روایت کنند.
درباره سینمای زاگرس نوشتن به دشواری نگارش یک پایاننامه یا رساله دانشگاهی به جهت دفاع در سطح ملیت مردمانی است که از رنج، زیبایی ساختهاند و از سکوت به فریاد رسیدهاند.
اینجا دوربین سینما به زیستِ انسانهایی رسیده که آوازشان راوی زخم است و نانهایشان بوی بلوطهای هزاران ساله را میدهد.
در همین راستا و از همان هنگام که دوربین وارد ایران شد، محیطزیستِ کوهستانی که در غربِ ایران قرار گرفته مورد توجه عکاسان و فیلمبردارانی قرار گرفت که بیشتر خارجی بودند و با هدف ثبت لحظات خاص، نوعی از مردمنگاری را آغاز کردند که چندان مطلوب حاکمان قاجار و پهلوی نبود زیرا گمان میکردند که بهتر است ایلات به نماد قدرت و زندگی تبدیل نشوند.
با این همه مستند «علفزار: نبرد یک ملت برای زندگی» در سال 1304 توسط استودیوی «پارامونت پیکچرز» در هفتاد دقیقه تهیه و پخش جهانی شد.
این مردمنگاری تاریخی، روایت تصویری کوچ طایفه «بابااحمدی» از ایل بختیاری به سرپرستی حیدرخان و پسرش لطفعلی بهعنوان شخصیت اصلی است که پژوهش آن ناشی از نوعی تحقیقات میدانی به همراه مشاهده محسوب میشود.
هدف این فیلم به تصویرکشیدن غلبه بر طبیعت و چگونگی مبارزه با مشکلات و گرفتاریهایی بود که در طول مسیر برای افراد کوچنشین پیش میآمد.
همچنین تصویری بود از سرمای زیاد و برفی که در ارتفاعات زردکوه همواره برای مردم بختیاری سبب رنج و عظمت و زندگی بوده است.
مستند در بخش برخورد با انسان و طبیعت، روایتگری بیطرف و دوربین فقط ناظر یک کوچ بزرگ است اما سازندگان در آن دوره گمان میکردند که این هجرتِ طبیعتگرایانه فقط یکبار رخ داده و این بزرگترین اشتباه آنان بوده چراکه کوچ، سبکی تاریخی و تکرارشونده در آن قسمت از ایران است.
مستند در چند قسمت عملکرد مطلوبی داشته و آن به تصویرکشیدن فرهنگِ عمیق یک جامعه عشایری است و از سوی دیگر ایجاد همدلی برای مخاطب که از درک سازنده و ارتباط نزدیک با ایل بختیاری آمده.
شاید بیآنکه بدانند اثرشان به یک فرامتن انسانی تبدیل شده که اکنون نیز از میان مشقت کوچ میتوان لطافت یک ایل را لمس کرد؛ شاید به همین دلیل پهلوی اول با نمایش این مستند مخالف بود و به بیان امروزی مستند تا سال 46 به نمایش عمومی در نیامد و توقیف بود.
«در سرحدات کردستان ایران» یکی دیگر از مستندهای قدیمی در دیار زاگرس است که توسط «ماری ترزا»ی فرانسوی تهیه شده.
این مستند در سال ۳۳ شمسی و در چهل دقیقه به تبلیغ فعالیتهای انستیتو پاستور ایران پرداخته و در آن گرفتاری مردمان کُرد به بیماری طاعون و رنجهای طولانی تا درمان نشان میدهد.
روایت مستند به نقاط دراماتیکی ختم میشود که مستندساز با خلاقیت از رنج بیماری گذر کرده و جشنها و آیینهای محلی را نیز لحظه ثبت کرده است؛ اینجا باز هم رویکرد مستند مردمنگاری است و مستندساز توانسته جایگاه خوبی در تاریخ آثار تصویری از خود به جای بگذارد.