درخت خواندگی
با درخت خواندگی، میتوانیم مسئولیتپذیر باشیم و سرپرستی درختان را بر عهده بگیریم، همانطور که از خانواده خود مراقبت میکنیم

به گزارش اخبار سبز کشاورزی روزنامه پیام ما در یادداشتی به قلم محمدعلی نویدی نوشت: رابطه انسان و طبیعت و محیطزیست، همانند سایر روابط و شرایط زندگی آدمی، پیوسته در حال تغییر و دگرگونی بوده و است؛ مثل رابطه و نسبت تکنولوژی با انسان و ظهور عصرها و نسلهای گوناگون. لیکن، در این تغییرات و تحولات در دوران معاصر جابهجایی شگرف و شکاف عمیقی هویدا شده است.
این جهش و تغییر بنیادین به وضعیت کنونی محیطزیست و طبیعت، خصوصاً در کشورهای درحالتوسعه و توسعهنیافته، ربط دارد؛ تا سه-چهار دهه گذشته طبیعت و محیطزیست «مهد و گهواره» انسان بوده است، ولی اینک این مادر مهربان بر اثر سوءاستفادههای مکرر، بیمار و نحیف و ناتوان شده است. قضیه و گزاره طبیعت و محیطزیست گهواره و مادر بشر است، به قضیه و گزاره عکس خودش منقلِب و متحول گشته است، یعنی هنگامه آن است که انسان مادر و مراقب طبیعت و محیطزیست باشد. یک عمر طبیعت بیمنت به همین انسان خدمت کرده است و اینک بیمار شده است و نیاز به تیمار دارد.
به اعتبار نحوه برخورد آدمیان با طبیعت و محیطزیست، شاید بتوان شهروندان و ساکنان یک کشور، جامعه و شهر و روستا را به سه دسته تقسیمبندی کرد:
۱- کسانیکه به هر قیمتی بهدنبال منافع خود هستند، و برای رسیدن به منافع شخصی، گروهی، مافیایی و باندی و فرقهای خود، هرگونه دخل و تصرفی را در طبیعت موجه میپندارند؛ آنان تخریبچیان محیطزیست بشر هستند؛ مثل زمینخواران، کوهخواران، دریاخواران، جنگلخواران و خاک و وطنخواران و غیره. قامت دید و نگاه آنان بهاندازه منابع خودشان است و از انسان و انسانیت تنها نام آن را یدک میکشند. اینگونه آدمیان همان انگلهای جوامع و زیست سالم بشریت هستند، و در زمانه ما تعدادشان، معالاسف، زیاد شده است.
۲- دسته دوم انسانهای بیتفاوت و منفعل هستند، آنان یا دانش و بینش لازم را ندارند، یا گرفتار مسائل حیاتی و اولیه هستند، مثل انواع بیماریها و مرضها، فقر و فلاکت یا افراد ناامید و درمانده از زندگی هستند و برخی نیز بهطور ژنتیکی بیتفاوتاند. و امّا، دسته سوم، انسانهای دانا، خردمند و شهروندان حقیقی یک شهر و کشور و جامعه هستند. آنان جان و جوهر شهر هستند. آنان همان انسانهای مسئولیتپذیر و پرستاران و نگهبانان واقعی «طبیعت و محیطزیست»اند. هم آنان لیاقت درختخواندگی درختان و مراقبت از طبیعت را دارند. هم آنان، بار مسئولیت توسعه متوازن کشورها و جوامع را عهدهمند و عهدمند هستند. هم آنان شایسته قبول و سرپرستی حفظ محیطزیست هستند.
به «درختخواندگی» همانند فرزندخواندگی، پدر و مادر خواندگی و مراقبت از حیوانات خانگی بنگرید. به این نکته و موضوع حیاتی و اساسی فکر کنیم، اگر طبیعت ویران شود و محیطزیست غیرقابلتحمل باشد، انسانها و شهروندان چگونه و کجا دامن و گهواره اَمن و امان پیدا کنند؟ شهری پر از آشغال و زباله و کثافات و میکروبها و فاقد فضای سبز را در نظر بگیرید، آیا در چنین شهری، معنای زندگی گم نمیشود؟ آیا ماهیت و طبیعت انسان با طبیعت زیبا و جذاب نسبت فطری و طبیعی ندارد؟
معنی «درختخواندگی» از صفت نیکی و خیر و بخشندگی آدم عاقل نشئت گرفته و نیز، از امتداد عقلانیت و انسانیت سرچشمه میگیرد. مثلاً، بیندیشیم، اگر هر شهروندی سرپرستی و مراقبت از ۲۰ اصله نهال را عهدهدار شود، در ۱۰ سال آینده، چه وضع خوشایندی در محیطزیست پیش میآید؟
درختان و گیاهان و فضای سبز، اینک، نیازمند مراقبت و مسئولیت ما انسانها هستند. ما آدمیان میتوانیم، نقش و اثر یک مادر و پدر مهربان و اندیشهورز و آیندهنگر را ایفا کنیم و بیتفاوت نباشیم. درختان و فضای سبز، ریهها و اندامهای تنفسی جهان زیست بشری هستند. زندگی و هوای تازه و دفع سموم با حفظ طبیعت و محیطزیست و «درختخواندگی» ربط وثیق و پیوند عمیق دارد.
ذهنهای خردورز و زیبا، جهان زیست انسانی و باطراوت میسازند. و درختان و گیاهان در زیبایی و شالوده و بنیان زندگانی انسانی نقش بیبدیل و بدون جایگزین دارند. کافیست درختان و گیاهان را دوست بداریم و از آنها مراقبت کنیم. در زمانه کنونی، اساس زندگی واقعی انسانی، با هوشمندی و چگونه ساختن او پیوند دارد. ساختن و خلاقیت ریشه امید است. تخریب و ویرانی ریشه ناامیدی است.
بدانیم، زندگی با امید و امیدواری و آیندهسازی ربط دارد، ربط وجودی و اثری. درختخواندگی یک پیشنهاده و فرضیه و طرح این نویسنده درباره بهبود وضعیت طبیعت و محیطزیست امروز ما است که با زیست خردمندانه و توسعهیافتگی نسبت دارد.