در آستانه خداحافظی؛
فاجعه زیستمحیطی در راه است: خداحافظی با نگین آبی ایران؟
دریاچه ارومیه در آستانه نابودی کامل! ۱۰ میلیون نفر در معرض خطر جدی. دلایل خشکی، آمارهای تکاندهنده و پیشبینیهای هولناک از آینده این میراث طبیعی.

تصور کنید، دریاچهای که روزگاری قلب تپنده شمال غرب ایران بود، امروز نفسهای آخرش را میکشد. دریاچه ارومیه، این گنجینه ارزشمند طبیعی، در سالهای متمادی با بیمهریهای زیستمحیطی و سیاستهای نادرست در بخش کشاورزی مواجه شده است. نتیجه؟ خشکی کامل و احتمالاً خداحافظی با این دریاچه تا پایان تابستان امسال.
به گزارش اخبار سبز کشاورزی؛ محیط زیست از بقای آن قطع امید کرده است. آیا شرایط اقلیمی و بارشهای آینده، فرصتی دوباره به دریاچه ارومیه خواهند داد؟
آمارهای هولناک؛ زنگ خطری که به صدا درآمده است!
به گزارش روزنامه خراسان، آمار منتشر شده از سوی معاون محیط زیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست، تکاندهنده است. در حالی که در مرداد سال گذشته، وسعت دریاچه ارومیه ۲ میلیارد مترمکعب بود، این رقم در ۱۱ مرداد امسال به ۵۸۱ کیلومتر مربع و حجم آب آن به نیم میلیارد متر مکعب کاهش یافته است.
این روند نزولی، هشداری جدی است؛ چرا که طبق گفته کارشناسان، با رسیدن تراز آب به کمترین حد ممکن، دیگر آماری برای اعلام باقی نخواهد ماند! افزایش دما و تبخیر، وضعیت را وخیمتر کرده و پیشبینی خشکی کامل تا پایان تابستان، دور از ذهن نیست.
پیشبینیهایی که جدی گرفته نشدند؛ درسهایی از گذشته برای آینده دریاچه ارومیه
سالهاست که دریاچه ارومیه در کانون توجه گزارشهای زیستمحیطی قرار دارد. مطالعات سالهای ۹۲ تا ۹۵، پیامدهای هولناک خشکی کامل این دریاچه از جمله مهاجرتهای گسترده، شیوع بیماریها، طوفانهای گردوغبار و نابودی معیشتها را پیشبینی کرده بودند.
حتی زنده یاد کردوانی، پدر علم کویرشناسی ایران، در اوایل دهه ۶۰، زمانی که تصور خشکی کامل دریاچه ارومیه نیز دشوار بود، مرگ آن را قطعی میدانست و بر لزوم مدیریت این پهنه آبی پس از نابودی آن تاکید میکرد. افسوس که در طول چهار دهه گذشته، با وجود تمام نگرانیها، اقدامات لازم برای نجات و احیای این دریاچه به طور کامل اجرایی نشد.
ریشههای بحران؛ وقتی حقابه فراموش میشود!
چرا دریاچه ارومیه به این نقطه بحرانی رسیده است؟ پاسخ در یک جمله خلاصه میشود: «حقابه دریاچه ارومیه هرگز به درستی تامین نشد.» تغییرات اقلیمی، گرمایش زمین و خشکسالیهای متوالی در کنار سیاستهای نادرست مدیریتی، سهم بزرگی در این فاجعه دارند.
- افزایش بیرویه چاهها: از حدود ۳۰ هزار حلقه چاه در سال ۱۳۷۱، این رقم در سال ۱۴۰۱ به بیش از ۱۲۰ هزار حلقه رسیده است!
- سدسازیهای بیشمار: ۹۹ سد بر روی رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه، جریان حیاتی آب را به شدت محدود کردهاند و تلاشها برای تکمیل سدهای نیمهکاره نیز بر این بحران میافزاید.
تبعات انسانی و زیستمحیطی؛ کابوس ۱۰ میلیون نفر!
خشکی کامل دریاچه ارومیه، تنها یک بحران زیستمحیطی نیست، بلکه فاجعهای انسانی و اقتصادی است که زندگی دستکم ۱۰ میلیون نفر را در شمال غرب کشور تحت تاثیر قرار میدهد.
- طوفانهای نمکی و نابودی کشاورزی: احیا نشدن دریاچه، منجر به پدیده ریزگردهای نمکی و شور شدن منابع آبی زیرزمینی شده و کشاورزی منطقه را به نابودی میکشاند.
- مهاجرت، بیماری و تنشهای اجتماعی: از بین رفتن زمینهای کشاورزی، باغها و مراتع، بادهای نمکی و در نهایت مهاجرتهای اجباری، اعتراضات مردمی و شیوع بیماریهای صعبالعلاج، از پیامدهای ناگوار این خشکی خواهد بود.
آیندهای در هالهای از ابهام؛ چه باید کرد؟
این وضعیت اسفناک، ضرورت اقدام فوری و قاطع را بیش از پیش آشکار میسازد. دریاچه ارومیه نماد یک بحران زیستمحیطی بزرگ است که نیازمند توجه جدی مسئولان و مشارکت همگانی است.