اصفهان فریاد «مرگ زندگی» سر میدهد!
اصفهان بدون زایندهرود؛ شهری بدون زندگی
اصفهان بدون زایندهرود؛ مرگ تدریجی نصف جهان بررسی تهدید خشکی زایندهرود بر میراث جهانی سیوسهپل و خواجو نگاهی به سوءمدیریت که زندگی را از اصفهان گرفت

اصفهان بدون زایندهرود؛ شهری بدون زندگی؛ این جملهای است که دیگر یک کنایه نیست، بلکه کابوس روزمره «نصف جهان» شده است. زایندهرود، شریان حیاتی فلات مرکزی و مایه حیات معماری باشکوه صفوی، امروز خشکیده است.
اخبار سبز کشاورزی؛ این بحران، فراتر از یک معضل زیستمحیطی، به یک فاجعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است؛ فاجعهای که سایهای از مدیریتهای نادرست و رانتهای پنهان را بر پیکر میراث جهانی انداخته است.
این روزها، اگر با کارآفرینانی مانند علیرضا نبی صحبت کنید، متوجه میشوید که ریشه این خشکی عمیقتر از مسائل صرفاً اقلیمی است. گلهمندیها از انحصار و رانت در سیستم دولتی نشان میدهد که تخصیص ناعادلانه منابع آب، عاملی کلیدی در به خشکی کشاندن این رودخانه بوده است، عاملی که مستقیماً میراث ملی ما را هدف قرار داده است.
میراث صفوی که بر جریان حیات بنا شد؛ پلهایی که هویتساز بودند
اصفهان، قرنها شهرت خود را مدیون زیبایی پلهایی چون سیوسهپل، خواجو، جویی و مارنان است. این شاهکارهای معماری صفوی، که با دیدی بلندپروازانه بر جریان دائمی آب ساخته شدند، صرفاً راههای ارتباطی نبودند؛ آنها قلب تپنده اجتماع، محلی برای جشنهای آیینی، مهد هنر و محفل شاعران بودند.
سیوسهپل نماد مهندسی هیدرولیک آن دوران بود، جایی که هنر و طبیعت در هم تنیده میشدند. پل خواجو با غرفههای دوطبقه، محل تجمع نخبگان بود. اما امروز، این بناهای باشکوه شاهد سکوتی مرگبارند؛ سکوتی که ناشی از غیاب آبی است که لازمه بقای فیزیکی و معنای فرهنگی آنهاست.
زایندهرود خشکیده؛ شوک مهندسی بر پیکر میراث جهانی
خشکی ممتد زایندهرود، تعادل ساختاری پلها را به هم زده است. همانطور که «نادر قاسمی»، کارشناس مرمت، هشدار میدهد، معماران صفوی بر پایه جریان همیشگی آب بنا کردند؛ رطوبت پایدار، خاک زیر پیها را تثبیت میکرد.
- تغییر بافت خاک: با خشکی، خاک متراکم و سفت شده و فشارهای جانبی جدیدی بر پایهها وارد میآید که در محاسبات اولیه لحاظ نشده بود.
- پوکشدن ملات: نوسانات شدید بین سیلابهای ناگهانی و خشکی طولانیمدت، ملات آهکی پلها را دچار فرسایش و پوکی کرده است.
- ترمیم ناکافی: قاسمی تأکید میکند: «مرمت بدون احیای آب، صرفاً یک ترمیم ظاهری است. تا رود زنده نباشد، پلها دوباره آسیب خواهند دید.»
سمیه بهزادی، متخصص ژئوتکنیک، با ارزیابی دقیقتر، هشداری جدی میدهد: «اگر این روند ادامه پیدا کند، در یک بازه ۱۰ساله ممکن است با فروریزش بخشی از دهانهها مواجه شویم.» او لزوم نصب سیستمهای پایش هوشمند (سنسورهای رطوبت و لرزهسنج) را برای پیشگیری فوری مطرح میکند.
مرگ فرهنگ، نه فقط مرگ سازه
بحران زایندهرود، ابعاد عمیقتری دارد. «فرهاد ابریشمی»، عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر، این وضعیت را «مرگ یک فرهنگ» مینامد. پلهای اصفهان، صحنههای زندگی اجتماعی بودند. امروز با محو شدن صدای جشنها و آوازها، ارزش جهانی این میراث طبق معیارهای یونسکو به شدت تضعیف شده است. میراث جهانی، تنها کالبد آجری نیست؛ بلکه بستر زندهای است که بنا در آن نفس میکشد.
این نقطه عطف بحران، همان جایی است که مطالبه از مدیران دولتی برای رفع انحصار و رانت در توزیع آب، اهمیت حیاتی پیدا میکند. کارآفرینانی چون نبی، در کنار متخصصان، بر این باورند که بیعدالتی در تخصیص منابع، یکی از دلایل اصلی به خطر افتادن این شاهکار ملی است.
از «نصف جهان» تا «شهر بحرانزده»
برای گردشگران، تصویر همیشگی اصفهان، انعکاس پلها در آب زایندهرود بود. «زهرا میرزایی» از حوزه گردشگری نقل میکند که توریستها اکنون با منظرهای دلگیر مواجه میشوند؛ منظرهای که در ذهن آنها تصویری منفی از مدیریت میراث حک میکند. از دست رفتن این جاذبه، اقتصاد گردشگری را فلج کرده و باعث شده تورهای بینالمللی به سمت یزد و شیراز متمایل شوند.
حتی یک کمپین تبلیغاتی نمیتواند جای تصویر پل روی آب را بگیرد؛ گردشگران برای دیدن زندگی میآیند، نه مرگ.
روز ملی زایندهرود؛ مطالبهای برای احیای هویت
روز ملی زایندهرود دیگر فقط یک یادآوری زیستمحیطی نیست؛ تبدیل به سکوی پرتابی برای مطالبه عمومی جهت احیای کامل و همیشگی زایندهرود شده است. اصفهان بدون زایندهرود و پلهای زندهاش، حقیقتاً «نصف جهان» نخواهد بود. حیات پلها به آب وابسته است و هویت شهر به این پلها.
اگر اقدامی فوری برای اصلاح ساختارهای مدیریتی و بازگرداندن آب صورت نگیرد، این پلها تنها در عکسها و خاطرات محو خواهند شد. زایندهرود باید زنده شود تا میراث جهانی اصفهان زنده بماند.