بحران دریاچه ارومیه و طرحهای «محیرالعقول» احیا:
مهاجرت، سرطان و خشونت؛ فاجعهای که در سکوت رخ میدهد
بحران دریاچه ارومیه: خشک شدن دریاچه ارومیه و توفانهای نمک، زنگ خطر جدی برای سلامت و زندگی مردم منطقه است.

بیش از یک سال و نیم است که توفانهای نمک، کابوس شبانهروزی روستاهای اطراف دریاچه ارومیه شده است. در پس این غبار نمک، داستانی تلخ از مهاجرت اجباری مردان، بیکاری زنان، شیوع فزاینده سرطان و دیگر بیماریهای ناشناخته، و فوران خشونتهای اجتماعی نهفته است. فاجعهای که نهتنها محیط زیست، بلکه بنیانهای زندگی و سلامت دهها هزار نفر را تهدید میکند.
مهاجرت ناتمام؛ روستاهایی که تنها از مردان خالی میشوند
اخبار سبز کشاورزی؛ با خشک شدن دریاچه ارومیه، منبع اصلی درآمد روستاییان یعنی کشاورزی و دامداری از دست رفته است. مردان منطقه، که دیگر کاری برای انجام در روستا ندارند، چارهای جز مهاجرت و کارگری در شهرستانهای دوردست ندیدهاند.
مهاجرت از سر فقر: تنها مردان میروند
برخلاف مهاجرتهای معمول که اغلب روستاها را به طور کامل خالی از سکنه میکند، فقر شدید در این مناطق اجازه نمیدهد خانوادهها به طور کامل نقل مکان کنند.
به گفته کارشناسان، «مهاجرت اتفاق افتاده اما فقر اجازه نمیدهد مهاجرتی که منطقه را خالی از سکنه کند رخ دهد.» نتیجه این وضعیت، نوعی مهاجرت ناقص است: مردان میروند و زنان و کودکان در شرایط سخت و فقر، در روستا باقی میمانند.
- تغییر هویت جمعی: این دوری پدر و نانآور خانواده، هویت جمعی منطقه را برهم زده و زمینهساز بروز بیماریهای روانی، استرس، اضطراب و افسردگی شده است.
- بیکاری زنان: زنان روستایی نیز که پیشتر در کارهای مرتبط با کشاورزی و دامداری (از پخت نان تا رسیدگی به دام) فعالیت داشتند، اکنون عملاً بیکار شده و تنها به کارهای محدودی چون «گردو شکستن» مشغولند.
توفان نمک؛ تهدیدی ناشناخته برای سلامت ۱۲ استان
خشک شدن دریاچه نهتنها به ساختار اجتماعی، بلکه به طور مستقیم به سلامت جسمانی مردم آسیب میزند.
شیوع بیسابقه سرطان و بیماریهای تنفسی
گرد و غبار نمک و ذرات ریز معلق در هوا که با وزش باد (به دلیل جهت بادها) حتی تا ۱۲ استان کشور را تهدید میکند، سلامتی مردم حاشیه دریاچه را با خطرات جدی مواجه ساخته است:
- افزایش نرخ سرطان: روایت اهالی روستاهایی چون «زینتلو» تکاندهنده است؛ آنها از فوت جوانان زیر ۴۰ سال به دلیل سرطان ریه و حنجره خبر میدهند.
- بیماریهای ناشناخته: متخصصان آنکولوژی هشدار میدهند که بستر میلیونها ساله دریاچه که اکنون خشک شده، ممکن است حاوی میکروبها و باکتریهای جدید یا سویههای ناشناخته باشد که انتشار آنها میتواند عواقب غیرقابل پیشبینی در پی داشته باشد.
- ذرات نمک خطرناک: خطرناکترین ذرات نمک، ذرات با اندازه ۲ تا ۱۰ میکرون هستند که به راحتی وارد دستگاه تنفسی شده و در عمق ریه رسوب میکنند.
افزایش خشونت و آسیبهای روانی
ندیدن دریاچه و تبدیل شدن آن به برهوت نمک و کانون گردوغبار، به گفته کارشناسان محیط زیست، تأثیر سوئی بر روان مردم منطقه گذاشته و منجر به افزایش شاخص افسردگی و در پی آن، تشدید خشونتهای اجتماعی در روستاهای اطراف شده است.
در حالی که زندگی مردم در معرض تهدید است، مدیریت بحران دریاچه ارومیه همچنان محل مناقشه است.
آب در گروگان کشاورزی پرمصرف
بزرگترین چالش، مصرف افسارگسیخته آب در بخش کشاورزی است.
- چاههای غیرمجاز: تعداد چاههای حفر شده در منطقه (بیش از ۱۰۰ هزار حلقه که تنها حدود ۴۰ هزار حلقه مجاز است) نشاندهنده رهاشدگی در مدیریت منابع آبی است.
- نادیده گرفتن حقابه: مصرف آب در بخش کشاورزی به 6.8 میلیارد متر مکعب رسیده، در حالی که حقابه دریاچه برای بقا تنها 3.4 میلیارد متر مکعب بوده است. در نتیجه، تمام حقابه دریاچه برای توسعه کشاورزی بلعیده شده است.
- پیشنهاد راهحل: کارشناسان تأکید دارند که احیای دریاچه مستلزم محدودسازی کشتهای پرآببر، سرمایهگذاری دولت در مشاغل غیر آبمحور (مانند انرژی خورشیدی، بادی و توسعه بازرگانی مرزی) و تغییر الگوی کشت به سمت محصولات کمآببر است.
نبود ساختار مدیریتی واحد
یکی از بزرگترین موانع در مسیر احیا، نبود ساختار مدیریتی واحد است. تغییر دولتها و دیدگاههای متفاوت استانداران، موجب شده تا طرحهای ستاد احیا با تغییرات مدیریتی، عملاً به شکست بینجامد.
همچنین، طرحهای جدیدی چون «ژئوممبران کردن کف دریاچه» یا «برداشت نمک» از سوی کارشناسان به عنوان طرحهای «محیرالعقول» و غیرعلمی تلقی میشوند که تنها موجب اتلاف منابع و زمان میشود.
نتیجهگیری: احیای ارومیه، مسئلهای فراتر از آب
بحران دریاچه ارومیه دیگر صرفاً یک مسئله زیستمحیطی نیست؛ این یک بحران انسانی، بهداشتی و امنیتی است. احیای دریاچه نه فقط برای بازگشت آب، بلکه برای بازگرداندن زندگی، سلامت و آرامش به مردم منطقه ضروری است.
کارشناسان معتقدند با تغییر رویکرد از کشاورزی آبمحور به سمت اقتصادهای جایگزین و پایدار و مدیریت صحیح منابع آبی، احیای دریاچه در افق ۱۰ تا ۱۵ ساله هنوز امکانپذیر است.