چگونه برخی کشورها توسعه مییابند؟
چرا برخی کشورها توسعه مییابند و برخی دیگر درجا میزنند یا حتی عقبگرد میکنند؟
اخبار سبز کشاورزی؛ جعفر محمدی؛ قطعاً توسعه یک امر اتفاقی نیست، بلکه لوازمی دارد که با وجود آنها توسعه میسر بوده و بیآنها، محال است.
در این نوشتار، 6 اصل لازمه توسعه جوامع را آوردهام، هر چند که ادعایی برای کامل بودن این فهرست ندارم ولی بر این باورم که آنچه درپی میآید، شش ضلعی حداقلی توسعه است که بدون آنها، توسعهای در کار نخواهد بود.
هر کدام از این موارد را نیز میتوان مستقلاً مورد بررسی قرار داد و مصداق و عدد و رقم برایشان آورد، ولی در این نوشتار، صرفاً کلیات را مطرح میکنم.
1-مدیریت علمی
حرف اول را در دنیای امروز علم میزند. وقتی پذیرفتهایم برای مربیگری یک تیم فوتبال، به دانش روز فوتبال نیاز است یا برای درمان یک سرماخوردگی ساده باید سراغ دانش پزشکی رفت یا نگهداری از ماهیان داخل آکواریوم دانش خاص خود را میطلبد، چگونه میتوان برای اداره یک کشور بینیاز از علم و مدیریت علمی بود؟!
لازمه بهرهمندی از مدیریت علمی نیز این است که اولاً حکومتگران به مدیریت علمی و اصل تخصص حکمرانی باور داشته باشند و ثانیاً از مدیران دانشگرا برای اداره کشور بهره بگیرند.
کشوری که مدیریت علمی نداشته باشد، ناچار باید درگیر آزمون و خطا شود یا چیزهای دیگری را جایگزین علم نماید، مانند شعارگرایی، هیجانهای کاذب و مرید پروری؛ بدیهی است که با این جایگزینها نمیتوان روی توسعه را دید.
2-تطابق
تطابق خواستههای مردم و سیاستهای حکومت، نکته کلیدی در موفقیت جوامع است.
تطابق، دایره بسیار وسیعی را شامل میشود. از طرز لباس پوشیدن تا سیاست خارجی.
مردم باید خودشان را در حکومتگران و کارهای آنان شریک ببینند.
اگر در جامعهای باورهای غالب، سبک زندگی، معیشت، موسیقی، سفر، لباس و تفریحاتِ عموم مردم به گونهای باشد ولی حکومتگران، جور دیگری دیکته کنند، آن جامعه فاقد تطابق است.
مثال ساده "عدم تطابق" این است که اکثر مردم در خانهها و خودروهایشان، نوع خاصی از موسیقی را گوش میکنند که در تلویزیون ملیشان، ممنوع است یا مردم کشوری درباره نوع روابط خارجی، یک رأی داشته باشند ولی حکومتگران خلاف آن عمل کنند.
نتیجه عدم تطابق، "اصطکاک" است و نتیجه اصطکاک نیز، کندی حرکت، بالا رفتن تب و نهایتاً آتشسوزی است.
3- اعتماد
"اعتماد" نیز از لوازم پایداری و توسعه جوامع است. اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به حکومت و حاکمان و اعتماد حکومتگران به مردم.
مهمترین عامل ایجاد اعتماد عمومی عملکرد خود حاکمیت در حکمرانی است که با ایجاد ساختارها و سیاستهای واقعگرایانه و عمل به آنها میتواند اعتماد عمومی را افزایش دهد. وقتی اعتماد نباشد، "بدبینی" جای آن را پر میکند.
در جامعه بدبین، همکاری شکل نمیگیرد و جامعه بدون همکاری رشد نمیکند. در چنین جامعهای، شایعه، جای خبر را میگیرد و هر اتهامی اعم از روا یا ناروا به ویژه علیه شخصیتها و حکومتگران، باورپذیر میشود و گسترش مییابد و بیاعتمادی را تشدید میکند .
4- امید
لازمه دیگر توسعه جوامع، وجود "امید" در جامعه است. جامعه خالی از امید، مُرده متحرک است و از مرده نمیتوان انتظار امید داشت.
مردم باید به فردای خود و فرزندان شان امیدوار باشند که اگر نباشند، کارهایشان معطوف به آینده نخواهد بود بلکه همه درگیر امروز و نان امشبشان هستند.
جامعه ناامید، میدان جنگ عمومی برای بقا خواهد شد و تمام توان افراد جامعه، صرف دستاندازی به دیگران و دفاع از خود در برابر حملات آنها میشود.
در چنین جامعهای، مهاجرت اپیدمی میشود و هر که بتواند خود و نسلاش را نجات دهد، از کشور خارج میشود.
5- مشارکت
"مشارکت در اداره امور کشور" نیز از لوازم اصلی توسعه پایدار است. مردم باید خود را در تصمیمگیریها و اداره امور کشور، سهیم و مؤثر بدانند و این مشارکت را با تمام وجود حس کنند.
مردم باید یقین داشته باشند که اگر نظری دارند، میتوانند آن را در قالبهای مدنی مانند احزابی که خودشان تشکیل میدهند، پیگیری کنند و در نهایت، آنچه را امروز در ذهن شان میگذرد بتوانند با دیگران به اشتراک بگذارند و در زمانی معقول در کشورشان، عملیاتی کنند نه این که آراء و دیدگاههای مردم، در حکم آرزوهای محال باشد.
فقدان مشارکت، به انزوا و بیتفاوتی مردم میانجامد و کشوری که مردمانش منزوی و بیتفاوت باشند، هرگز روی توسعه نخواهد دید.
6-شفافیت
"شفافیت" نیز از لوازم دائمی یک جامعه بالنده و توسعه گراست. جریان آزاد اطلاعات، دسترسی عمومی و آسان به اطلاعات و پاسخگویی قابل راستی آزمایی، بسترهای اجتناب ناپذیر شفافیت هستند.
جامعه غیرشفاف، مانند خودرویی است که شیشههای آن گلآلود و کدر شدهاند؛ سرنوشت این خودرو، حادثه و واژگونی است.