نه تحریم، نه ارز؛ اینبار گرانی از داخل میجوشد
مجتبی عالی:وقتی قیمت لوبیا و عدس به ۵۰۰ هزار تومان میرسد، دیگر نمیتوان همهچیز را به ارز و مکانیسم ماشه ربط داد؛ مسئله، غیبت عذرخواهی و پاسخگویی است +ویدیو
اخبار سبز کشاورزی؛سالهاست هر موج گرانی با یک کلیدواژه توضیح داده میشود: تحریم، ارز، فشار خارجی. اما لوبیا و عدس، محصولاتی که بخش عمدهشان تولید داخل است، چگونه به مرز ۵۰۰ هزار تومان میرسند؟ اینجا دیگر نه دلار تعیینکننده است و نه مکانیسم ماشه. اینجا پای مدیریت، نظارت و ساختار معیوب تصمیمگیری در میان است؛ جایی که سادهترین کالاهای سفره مردم هم بیپناه میشوند.
تولیدکنندهای که متهم میشود، نه حمایت
در روایت رسمی، همیشه تولیدکننده مقصر نیست؛ حتی گاهی «عاشق تولید» معرفی میشود که میخواهد سفره مردم را رنگین کند. اما اگر چنین است، چرا نتیجه به خالیتر شدن سفره ختم میشود؟ تولیدکنندهای که با قیمت نهاده، حملونقل، مالیات و واسطههای متعدد دستوپنجه نرم میکند، در نهایت یا حذف میشود یا ناچار است قیمت را بالا ببرد. در این زنجیره، کسی که باید پاسخ دهد، معمولاً غایب است.
تب برفکی؛ زخمی که بیعذرخواهی ماند
نمونه روشن بیپاسخگویی، ماجرای تب برفکی است؛ بحرانی که به دام و تولید ضربه زد و اثرش مستقیم به بازار پروتئین و حبوبات رسید. اما آیا کسی بابت خسارتهای گسترده عذرخواهی کرد؟ آیا گزارشی شفاف از خطاها و کوتاهیها منتشر شد؟ سکوت، جای پاسخ را گرفت و هزینهاش را مردم پرداختند.
عذرخواهی؛ حلقه مفقوده حکمرانی
در بسیاری از کشورها، عذرخواهی مقام مسئول نه نشانه ضعف، که حداقلِ احترام به افکار عمومی است. اما اینجا حتی وقتی قیمت یک کالای پایه چند برابر میشود، نه عذرخواهی میبینیم و نه بازخواست مؤثر. بدتر آنکه هر صدای منتقدی بهجای شنیدهشدن، با برچسب و برکناری مواجه میشود؛ گویی مسئله، خودِ انتقاد است نه گرانی.
نظارت بدون اثر
نهادهای نظارتی فراواناند، اما نظارتِ بیاثر، فقط آمار تولید میکند. اگر نظارت کارآمد بود، فاصله قیمت مزرعه تا سفره اینقدر فاجعهبار نمیشد. اگر سیاستگذاری دقیق بود، حبوباتِ تولید داخل، کالای لوکس نمیشدند. اینجا مشکل کمبود قانون نیست؛ نبود اراده برای اجرای آن است.
وقتی لوبیا و عدس هم از سفره حذف میشوند، دیگر نمیتوان گفت «شرایط خاص است». شرایط خاصِ واقعی، زندگی مردمی است که هر روز کوچکتر میشود. بدون شفافیت، بدون عذرخواهی و بدون پاسخگویی، هیچ نظامی «برای مردم» باقی نمیماند؛ حتی اگر بارها تکرار شود.