از آزادی هالووین تا ممنوعیت تیرگان؛ سرنوشت تلخ جشنهای ایرانی
از نوروز تا تیرگان و مهرگان؛ بررسی سرنوشت تلخ جشنهای ایرانی که با برخورد امنیتی، محدودیت و ممنوعیت روبهرو شدند؛ وقتی حتی آبپاشی جرم است.
وقتی حتی آبپاشی در پارک جرم محسوب میشود و جشنهای کهن ایران با بهانه «صهیونیستی بودن» تعطیل میشود، دیگر از تاریخ چند هزار ساله شادی ایرانی چه میماند؟
اخبار سبز کشاورزی؛ «جشنهای ایرانی» که روزگاری نماد زندگی، طبیعت و همدلی بودند، حالا قربانی سوءظن، محدودیت و برخوردهای سلیقهای شدهاند.
جشنهایی که از دل اسطوره برخاستند اما در عصر ما خاموش شدند
بیش از دو هزار سال است که ایرانیان جشنهای باستانی را بر پایه گردش فصلها، کشاورزی، آب و آتش بنا کردهاند. این جشنها از هخامنشیان تا ساسانیان نهتنها آیین مذهبی نبودند بلکه جشن زندگی و پیوند انسان با طبیعت بودند.
نوروز، مهرگان، تیرگان و سده چهار ستون اصلی این تقویم شادیاند؛ چهار نقطه طلایی در چرخه طبیعت که هر یک معنا و فلسفهای عمیق دارند.
- نوروز: جشن پیروزی نور بر تاریکی، آغاز اعتدال بهاری و نزدیکترین نماد فرهنگی به روح ایرانی.
- تیرگان: درخشش تابستان، یادآور آرش کمانگیر و ستایش آب و باران.
- مهرگان: نماد پیمان و دوستی در ۱۶ مهر، که شاهان ساسانی در آن پیمان تاجگذاری میبستند.
- سده: جشن آتش و کشف نور در دل زمستان، زاییدهی امید برای روزهای روشنتر.
این جشنها نهتنها در دل مردم، بلکه در تخت جمشید و روایتهای اوستا ریشه دارند و بخشی از هویت فرهنگی ایرانیان بهشمار میروند.
از بازداشت در پارک آبوآتش تا پرسش دولت درباره هالووین
پانزده سال پیش، گروهی از جوانان در پارک آبوآتش تهران گرد هم آمدند تا جشن تیرگان را زنده کنند؛ تنها همدیگر را با آب خیس کردند و خندیدند، اما نیروهای امنیتی مراسم را متوقف و برگزارکنندگان را بازداشت کردند. بعدها گفتند این جشن «ریشهای یهودی» دارد!
حالا در سال ۱۴۰۴، سخنگوی دولت در کنایهای میپرسد: «چرا هالووین برگزار میکنید وقتی ایران جشنهای باشکوه خود را دارد؟» پاسخ روشن است: چون بیش از چهار دهه است همین جشنهای ایرانی یا ممنوع شدهاند یا با محدودیت برگزار میشوند.
سالهایی که شادی از مردم ایران دریغ شد
دهه ۱۳۷۰ و اوایل ۱۳۸۰ دوران احیای نسبی آیینهای ایرانی بود. اما از سال ۱۳۸۴ و بهویژه در دولت احمدینژاد، فضا دگرگون شد.
برگزاری جشنها به بهانه «تعارض با ارزشهای اسلامی» ممنوع شد و حتی جشنهای کوچک مردمی با برخورد امنیتی مواجه شدند. در سال ۱۳۸۹ و حادثه معروف پارک آبوآتش، روشن شد که حتی کوچکترین نمود شادی نیز تحمل نمیشود.
در همان سالها، جشنهایی چون آبانگان، اسفندگان، خردادگان و دیگر مناسبتهای باستانی نیز به حاشیه رانده شدند.
شادی ممنوع؛ از لغو کنسرتها تا خاموشی مهرگان
در بسیاری از شهرهای ایران، نیروهای خودسر بدون حکم رسمی، جشنها، کنسرتها یا اجرای نوازندگان زن را لغو میکنند.
حالا همان کسانی که مانع موسیقی، رقص یا حتی آبپاشی هستند، تصمیمگیر در حوزه فرهنگ و ارشاد شدهاند. این نگاه امنیتی به آیینهای ایرانی باعث شده است که جشن به جرم تبدیل شود و لبخند، به نگرانی.
میراثی که مردم خود نگه داشتهاند
با وجود همه محدودیتها، در کرمان، یزد، شیراز و برخی شهرها مردم هنوز بهصورت خودجوش جشن سده و تیرگان را برگزار میکنند. در این شادیهای کوچک، هنوز صدای خنده، شعر و آتش زنده است. زیرا تاریخ نشان داده که «شادی، در فرهنگ ایرانی قابل حذف نیست.»