پسلرزههای سفر رئیس جمهور چین به عربستان ادامه دارد، همین دیروز در مجلس شورای اسلامی از عربستان بهعنوان گاوی که شیر سمی دارد، نام برد شد و نمایندگان به رئیسجمهور چین توصیه کردند که مواظب باشد شیر سمی عربستان او را مسموم نکند.
اخبار سبز کشاورزی؛ نادر کریمی جونی| با این همه هیچ کس آنکار نمیکند که حجم 30 میلیارد دلاری قرارداد امضاء شده میان عربستان و چین برای هر دو طرف بسیار جذاب بوده و صفحه جدیدی در روابط حدود 30 ساله این دو کشور گشوده است.
برخلاف آنچه در مجلس شورای اسلامی نمایندگان گفتند فقط این چین نیست که از این قراردادها سود برده و با غرب در آنچه دوشیدن عربستان نامیده شده شریک شده است؛ بلکه اینبار عربستان به ایالات متحده پشت کرده، برخی هشدارهای مصرانه و جدی واشنگتن در همکاری نکردن با برخی شرکتهای چینی مانند هواوی را نادیده گرفته و برخلاف علاقه اروپاییها، اسرائیل و ایالات متحده، چین را به حیاط خلوط نظامی خویش را داده است.
همکاریهایی که گفته میشود برای ساخت پهپادهای نظامی میان ریاض و پکن منعقد شده، تنها یکی از محورهای همکاریهای نظامی میان آن دو کشور است.
به این فهرست البته ساخت نیروگاه هستهای هم اضافه میشود، سعودیها از سالها پیش و در رقابت با ایران میخواستند نیروگاه هستهای تاسیس و برق هستهای تولید کنند، اما غرب همکاریهای موثری با عربستان در این رابطه نکرد و سرانجام ریاض نگاه خود را به چین دوخت تا پکن این نیروگاه را برایش بسازد.
عربستان هم در نشست شورای همکاری خلیج فارس دست به قدرتنمایی زد و علاوهبر اعضای این شورا، برخی مقامات ارشد از کشورهای یمن، مصر، تونس، سودان، جیبوتی و… را هم فراخواند نا به شیجین پینگ نشان دهدکه ریاض رهبری و بلکه پدرخواندگی اعراب را در دست دارد و اگر چین عربستان لبخند بزند کشورهای مهم عرب هم به چین لبخند خواهند زد.
از این بابت بود که بیانیه پایانی نشست ریاض شورای همکاری خلیج فارس در واقع بیانکننده همه انتظارات اعراب بود. در این بیانیه به تندی به ایران حمله شده بود و هر آنچه در تمامی سالهای گذشته علیه ایران مطرح شده بود در این بیانیه جمع شده است. جالب است که رئیس جمهور چین هم بهخاطر دلبری از اعراب با این مفاد همراهی کرده است.
تردیدی نیست که همان وقت که شیجین پینگ مفاد بیانیه را خوانده و امضا کرده بود میدانست که این مفاد در سوی دیگر خلیج فارس تحمل نخواهد شد؛ به همین دلیل شاید برنامه سفر معاون وزیر چین به تهران از همان لحظه تدوین شده باشد، اما در تهران معاون نخست وزیر چین با مقامی بالاتر از خود به مذاکره پرداخت. محمد مخبر که معاون رئیس جمهور کشورمان است، در واقع همرده جایگاه نخست وزیر چین است.
در این دیدارها مقام چینی دقیقا همان چیزی را بیان کرد که ایرانیها میخواستند؛ یعنی بر پیگیری قرارداد 25 ساله تاکید شده و بر تمامیت اراضی ایران، حاکمیت بر جزایر خیلج فارس و عدم دخالت جمهوری اسلامی ایران در کشورهای دیکر تاکید شده است.
اما آیا کارکرد همه اینها بر گرمای روابط پکن _ ریاض برتری دارد؟ ذکر این نکته مهم ضروری است که پکن و ریاض برای رسیدن به این نقطه و این سطح ار روابط مسیری 30 را طی کردهاند و در عین حال چین در مقابل 20 میلیارد دلار همکاری اقتصادی – تجاری با ایران، با با عربستان 90 میلیارد دلار همکاری اقتصادی و تجاری دارد و فقط همین سفر اخیر رئیس جمهور چین که شنبه گذشته به پایان رسید قراردادهایی جمعا به ارزش 30 میلیارد دلار (یعنی معادل همکاری 18 ماه میان تهران – پکن ) میان عربستان و چین امضا شد.
حضور اعضای شورای همکاری خلیج فارس و نیز برخی کشورهای مهم عرب در نشست ریاض، حتما به این معنی است که راه هموار و آسان همکاری با آن کشورها از مسیر ریاض میگذرد، آیا در تهران مقامات جمهوری اسلامی ایران میتوانند چنین مجمعی از کشورهای تابع یا همسو گردآوری کنند؟ آیا اصولا راه همکاری با کشوری از مسیر ایران میگذرد؟
روشن است که کشورمان نمیتواند چنین مجمعی از همکاران یا متحدان در تهران گردهم آورد، علاوهبر این آنچه قرارداد راهبری 25 ساله با چین نامیده میشود بیشتر تعارف است تا نقشه عملی و در بهترین حالت همانطور که محمدجواد ظریف تصریح کرد این قرارداد 25 ساله در واقع نقشه راه همکاری است و هیچ قرارداد عملیاتی در آن وجود ندارد.
بنابراین تهران در مقابل 30 میلیارد دلار قرارداد میان ریاض و پکن تنها چند تفاهمنامه در قالب یک نقشه را دارد و حجم همکاری 20 میلیارد دلاری که آن هم معلوم نیست واقعا به 20 میلیارد بالغ شود.
عربستان نیز به جز این قرارداد 30 میلیاردی دلاری، سالانه 90 میلیارد دلار حجم همکاری اقتصادی _ تجاری با چین دارد.
اگرچه معاون نخست وزیر چین در ابتدای سفرش به تهران تصریح کرد که این سفر به دستور رئیس جمهور شیجی پینگ انجام شده است، اما تردیدی نیست که در تهران همه برای ورود این مقام چینی لحظهشماری میکردند تا دستکم نمایش دهند که جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین متحدان راهبردی هستند؛ اما اگر تهران و پکن متحدان راهبردی هستند در مقابل امضای یک سند علیه منافع، هویت و تمامیت ارضی ایران چرا چینیها به گفتار درمانی و لفاظیهای سیاسی برای خشنود کردن ایرانیها روی آوردهاند؟
آیا چین هم دست ایرانیان را خوانده و نمیخواهد بیشتر از حدی مشخص برای جمهوری اسلامی ایران ارزش قائل شود؟