قزلجه، پشت به قزلجه؟!
احساس تعلق خاطر، دلبستگی و دِلدادِگی به زادگاه و مکانی که انسان در آن متولد و در آن رشد و پرورش یافته، امری طبیعی و میلی و غریزی است که...

اخبار سبز کشاورزی؛ احساس تعلق خاطر، دلبستگی و دِلدادِگی به زادگاه و مکانی که انسان در آن متولد و در آن رشد و پرورش یافته، امری طبیعی و میلی و غریزی است که خداوند همچون سایر امیال در نهاد انسانها به ودیعه گذاشته است.
تعلق خاطر به آبا و اجداد، باورها، ریشهها و فرهنگ و رسوم و نامها و دوست داشتن زادگاه، در بین همه اقوام و ملیتها و فرهنگها به خودی خود یک ارزش و اعتبار و هویتبخش است؛ بهطوریکه در قرآن کریم هم بر آن صحه گذاشته شده است.
آنجا که وقتی پیامبر اکرم(ص)، عزم هجرت از زادگاهشان مکه مکرمه به مدینه منوره را نمودند و سخت دلگیر و ناراحت بودند، خداوند با این آیه شریفه ایشان را دلداری داد: «آنکه قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت نیز باز خواهد گرداند» (سوره قصص، آیه ۸۵).
زادگاه، نمادی از هویت و ارزش
اساساً انسان رابطه مادّى و معنوى فراوانى با زادگاه خود دارد و تاریخ زندگیاش با آن پیوند ناگسستنى پیدا کرده است و همین پیوند، سبب اشتیاق او به وطن (قصبه، ده، دهستان، شهر و کشور) مىگردد و همین علاقه، انگیزه حفظ و دفاع و عمران و آبادى وطن مىشود و طبیعتا کسانی که علاقه و تعلق خاطری به زادگاه خود ندارند به طریق اولی، انگیزه و علاقهای هم به وطن و به ساختن و آبادانی و صیانت و دفاع از وطن خود ندارند.
با این اوصاف، متاسفانه وزیر جهاد کشاورزی در اقدامی که شاید حاکی از بیگانگی، دل نَدادِگی، کم لطفی، عدم علاقه و تلاش برای فراموشی زادگاهش است؛ به نظر میرسد اخیرا نسبت به حذف پسوند «قزلجه» (روستای زادگاه آقای غلامرضا نوری قزلجه واقع در بخش تیکمه داش شهرستان بستانآباد) در نامهها و احکامی که در چند ماه اخیر با عنوان وزیر امضا نموده، کرده است!
فراموشی زادگاه، جفا به مردم شریف آن
از آقای نوریقزلجه که تا همین چند سال قبل در اداره جهاد کشاورزی زادگاه خود (با حدود 10هزار جمعیت شهری و روستایی) صرفا یک کارمند معمولی بوده و با حمایت و پشتیبانی مردمان شریف زادگاهش، روستای قزلجه و بخش تیکمه داش و شهرستان بستان آباد توانست به مدیر اداره ارتقا و سپس به مجلس شورای اسلامی و پایتخت سیاسی ایران راه پیدا کند و به واسطه سکوی پرتابی که مردمان زادگاهش در اختیار او گذاشتند، به سرعت سلسله مراتب ترقی را طی نماید؛ جای گله و شکایت و انتقاد است که اکنون که به پست و مقام وزارت رسیده نسبت به زادگاهش دچار بیگانگی و کم لطفی و جفا شود و احتمالا دستور بدهد که به مرور در نامه ها و احکام اداری (یا در برخی از احکام منتشره) پسوند روستای زادگاهش یعنی "قزلجه" را از انتهای نام خانوادگی اش حذف کنند! و نگاهی به امضا ما بین نخستین احکام و لحکام اخیر موید ان است.
نگاهی بر امضاها، گواهی بر این ادعا
به راستی چگونه از کسی که اینگونه به راحتی زادگاه و خاستگاهش را به فراموشی می سپارد و دستور می دهد که نام آن را از اسناد و مکاتبات اداری حذف کنند، (هیچ مقامی اجازه و حق ندارد نام کامل وزیر را در زیر مکاتبات نیاورد مگر به خواسته وزیر) میتوان انتظار داشت که نسبت به وزارت بزرگ جهاد کشاورزی و خانواده بزرگ 75 هزار نفری کارکنان شریف و زحمتکش آن و دغدغه ها و مشکلات و گرفتاری های معیشتی آنان علاقه، حساسیت و دغدغهای داشته باشد و سپس نسبت به وطن و هموطنان؛ تا بخواهد از دل و جان و شبانه روزی برای تأمین امنیت غذایی کشور و تأمین حداقل نیازهای سفره و معیشت مردم تلاش و کوشش کند.
مدیری که برنامه هایش کپی است و شناختی از بدنه وزارتخانه ندارد
مدیری که برنامه وی به مجلس کپی است و از نظر کارشناسی و فنی- اجرایی نمیداند ایجاد، احداث، کشت قراردادی و انجام سالانه 500 هزار هکتار فراسرزمینی یا احداث سالانه 20 هزار هکتار باغ زیتون جدید در داخل کشوزر یا ... چه رقم بزرگی است و فردی که در اثر عدمشناخت از بدنه و توانمندیهای مدیریتی وزارتخانه، اقدام به واردات افراد هیاتی و همشهری از هر جای ممکن حتی از بیمارستانها و مناطق ویژه و... میکند میتواند به امنیت غذایی کشور متعهد باشد؟ و آیا وزارت جهاد کشاورزی و کمیسیون کشاورزی مجلس و هیات دولت میتواند به او تکیه کند.