بخش چهل و دوم: وقایع اتفاقیه روستایی و کشاورزی در ایران معاصر
زمینههای تاریخی شکلگیری نظام ترویج و آموزش کشاورزی در ایران
نقش برنامه اصل چهار ترومن و دانشگاه یوتا در شکلگیری نظام ترویج و آموزش کشاورزی مدرن. بررسی تأثیرات پایدار همکاریهای بینالمللی در توسعه روستایی

قدرت سیاسی شاه در دهه ابتدایی سلطنت او، یعنی در دهه 1320، بسیار کم بود. این وضعیت شاه را به ایجاد تغییرات سیاسی واداشت.
اخبار سبز کشاورزی؛ ابتکار او برای ایجاد تغییرات، تشکیل مجلس مؤسسان در اردیبهشت 1328 و تغییر چند اصل از قانون اساسی بود که با کاهش قدرت نخستوزیر، قدرت شاه را عملا افزایش میداد. مجلس مؤسسان دوم در سال ۱۳۲۸ برای تغییر قانون اساسی مشروطه ۱۲۸۵ در ایران تشکیل شد.
شاه دستور تشکیل مجلس مؤسسان را در اسفند ۱۳۲۷ صادر و پیگیر بدست آوردن امتیازی سلطنتی شد که به او این حق و اجازه را میداد که مجلس را منحل اعلام و به منظور تشکیل مجلس جدید، یک انتخابات جدید برگزار نماید. او همچنین روشی تازه رابرای اصلاحیههای بعدی قانون اساسی مشخص کرد. اصلاحات در ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۲۸ به اتفاق آراء تایید شد و به تدریج شاه مبسوط الید در انجام امیال خویش بویژه در امورات مربو به زمین، املاک خالصه، اراضی نوآباد پایاب سدها و توسعه آبیاری نوین گشت.
به منظور عمران و آبادی دشت مغان در سال ۱۳۲۸ طبق تصویبنامه هیات وزیران شرکت"شیار آذربایجان" مطابق قانون تجارت با سرمایهای معادل ۲۰ میلیون ریال تاسیس گردید. ابتدا شرکت مزبور در تلاش برای اصلاح شبکه آبیاری و همچنین راههای ارتباطی با خرید مقداری ماشینآلات در محلی که بعدا به نام شاهآباد نامگذاری شد، اقدام به کشت گندم، جو، حبوبات بطور دیم نمود. در سال ۱۳۲۸، سازمان برنامه و بودجه از کشورهای صاحب نام نیشکرکار ازجمله آمریکا، برزیل، آرژانتین، کوبا و… قلمههایی را وارد و در اراضی شمال خوزستان کشت کرد.
این اقدامات در سال ۱۳۳۰-1329 با همکاری سازمان فائو تکمیل و در نهایت در اراضی هفت تپه به نتیجه رسید. با تصویب آئین نامه و تأسیس بنگاه جنگل ها در سال ۱۳۲۸ کریم ساعی به سمت رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل این بنگاه، مشغول فعالیت شد.
البته قبل از آن ساعی موفق شده بود تا در سال ۱۳۲۵ برای اولین بار مساحت جنگل های ایران را تخمین بزند او در سال ۱۳۲۷ جلد اول و در سال ۱۳۲۹ جلد دوم کتاب جنگل شناسی را منتشر کرد که با نشر این کتاب اساس اطلاعات علمی جنگلبانان کشور پی ریزی شد. او در پانزدهم آذرماه ۱۳۲۸ نشریه مخصوص کارکنان بنگاه جنگلها را با عنوان خبرنامه بنگاه جنگلها منتشر کرد که اولین نشریه ایرانی در زمینه منابع طبیعی بود.
تصویب نامه پیشرفت امور کشاورزی و دامپروری تاسیس بنگاه دامپروری کشور
هیات وزیران در جلسه اول اسفند ماه 1328 بنا به پیشنهاد شماره 19679- 27 /11 /28 وزارت کشاورزی مصوب نمود تا برای بهبود و پیشرفت امور دامپروری و بهره برداری بیشتر از دام و فرآورده های حاصله از آن، بنگاهی با شخصیت حقوقی مستقل تحت نظر وزارت کشاورزی به نام (بنگاه دامپروری) تاسیس نماید و وزارت کشاورزی، موسسه فعلی حیدرآباد و کلیه ایستگاه های دامپروری موجود در کشور را به انضمام کلیه ساختانها و اراضی و آب و دام و لوازم فنی به پیوست بودجه سالیانه پرسنلی و هزینه موسسه حیدرآباد و ایستگاه های فوق الذکر را در اختیار بنگاه دامپروری گذارد. همچنین مقرر شد تا بنگاه دامپروری به وسیله هیات مدیره ای برای مدت پنج سال مرکب از سه نفر منتخب وزیر کشاورزی، اداره گردد. دو نفر از سه نفر مزبور از بین مهندسین کشاورزی و دکترهای دامپزشک انتخاب خواهند شد و وزیر کشاورزی یکی از کارمندان عالی رتبه وزارت کشاورزی را به عنوان بازرس در بنگاه تعیین نماید. وظائف بنگاه دامپروری عبارت بود از:
الف- اصلاح دام و محصولات دامی از نظر کیفیت و کمیت به منظور بالا بردن سطح تولید فرآورده های مختلف دامی.
ب- تهیه دام های اصیل خارجی به منظور پرورش و اختلاط نژاد با دام های بومی کشور.
ج- تهیه وسائل تلقیح مصنوعی و به کار بردن آن برای اصلاح نژاد دام های بومی.
د- اصلاح مراتع و اصلاح طرق تعلیف و تغذیه دام.
ه-- راهنمائی و تشویق دامداران و دادن کمک های فنی به آنان.
و- تاسیس شرکت های دامداری.
ز- تاسیس کارخانجات فرآورده های دامی
ج- تکمیل و مجهز نمودن موسسه فعلی حیدرآباد و ضمائم آن به منظور فراهم نمودن مقدمات اصلاح نژاد دام های کشور.
ط- انجام وظایف فعلی ایستگاه های دامپروری کشور.
فرجام برنامه اصلاحی حاجیعلی رزم آرا
شاه در آبان 1328 در سفر 45 روزه خود به آمریکا در نیویورک اظهار داشت: » جهت برخورداری دهقانان و طبقات محروم از یک زندگی خوب، بایستی اراضی واگذاری به سازمان شاهنشاهی با اقساط طولانی مدت به دهقانان فروخته شود؛ به اضافه اینکه اراضی خالصه نیز مجاناً بین آنها تقسیم گردد.
وی به فاصله اندکی طی نقطی طولانی گفت: «برنامهای در نظر است به مورد اجرا گذاشته شود که طبق آن مالکان بزرگ، آبادیها و اراضی خود را به دولت بفروشند و دولت نیز این اراضی را به قیمت تمام شده به اقساط کوچک به برزگران بفروشد و باید با تأسیس شرکت های تعاونی و با استفاده از ماشین آلات جدید کشاورزی بر میزان محصولات بیفزاییم ».
در جریان مذاکره با آمریکایی ها به وی توصیه میشود که در انجام اصلاحات تعجیل نماید. جیمز آلن بیل، در تشریح نتیجه این سفر مینویسد : «... شاه در 22 دی 1329 خواستار نشستی با حضور نخبگان سیاسی شد و در این نشست خطاب به آنها گفت که در 9 سال اخیر حرف بسیار زده شده اما کاری صورت نگرفته است. وی ابراز داشت که اکنون زمان اصلاح است. شاه در این جلسه برای نخستین بار از عدالت اجتماعی سخن به میان آورده و در برآمدن برابری در مالکیت تاکید میکند. وی در نخستین گام فرمان واگذاری اراضی سلطنتی به کشاورزان را صادر میکند البته این فرمان تا سالها بعد به صورت کامل اجرا نمیشود اما این نخستین طلیعه از بزرگترین اصلاحاتی بود که در ایران صورت گرفته، آن چیزی که سالها بعد در قالب انقلاب سفید، اصلاحات ارضی نامیده شد و تغییرات عمیق و گاه دردناکی را در ایران حادث شد«.
این نقطه نظر شبه سوسیالیسمی شاه با استقبال رزم آرا روبرو شد. برنامه ی اصلاحی رزم آرا شامل خودگردانی استان های کشور از طریق تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی، بهبود اوضاع اقتصادی کشور با اجرای برنامه هفت ساله، تضمین استقلال قوه قضاییه، تصفیه دستگاه اداری کشور، بهبود وضع معیشت، بهداشت و فرهنگ، کاهش هزینه های زندگی و بالا بردن سطح زندگی و… بود.
دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی، برنامه اصلاحی رزم آرا را طرحی برای تجزیه ی ایران می دانستند که به میل بیگانگان تهیه شده است. حزب توده درحالی با این لایحه مخالفت می کرد که قبلا، از دی ماه ۱۳۲۳ به بعد و به خصوص در ماجرای خودمختاری آذربایجان، پیگیرانه خواستار تشکیل دوباره ی انجمن های ایالتی و ولایتی در ایران شده بود.
مهمترین دلایل مخالفت حزب توده با این لایحه آن بود که «با اینکه علی الاصول دادن اختیارات به شهرستان ها پسندیده ولازم است اما در شرایط فعلی چنین اقدامی عملا گامی است در تقویت نظام اربابی و افزودن بر اختیارات و قدرت ملاکین بزرگ و سرمایه داران محلی و با توجه به سابقه ی نفوذ استعمار در ایران، کسانی وارد انجمن های ایالتی و ولایتی خواهند شد که به دولت های بیگانه وابسته اند».
با اینکه این برنامه به علاوه اصلاحات ارضی همان برنامه ی اصلاحی بود که دولت آمریکا خواستار اجرای آن در ایران و جزو وظایف دولت رزم آرا بود، برنامه اصل 4 مغایرتی با این برنامه ها نداشت.اما در ابتدای فعالیت های سازماندهی شده یوتایی ها بود که رزمآرا بهدست یکی از اعضای گروه فدائیان اسلام کشته شد و یکروز بعد (1329/12/17) کمیسیون نفت مجلس به ریاست دکتر محمد مصدق، ملیشدن نفت را اعلام کرد. ترور رزم آرا در16 اسفند ۱۳۲۹ توسط اعضای فدائیان اسلام یکی از رازهای سر به مهر کشور محسوب می گردد.
پسران خان و سابقه همکاری ایران و دانشگاه یوتا
در سال ۱۹۱۲، جان ویدتسو که در آن زمان رئیس دانشگاه ایالتی یوتا بود، در یک کنگره بینالمللی کشاورزی دیم در آلبرتای کانادا، با میرزا علی قلی خان، دیپلمات جوانی که نماینده شاه ایران بود، ملاقات کرد. ویدتسو و قلی خان که به خاطر دستاوردهایش در زمینههای علم، ادبیات و آموزش شناخته شده بودند، از طریق مکاتبه با هم در ارتباط بودند تا اینکه ویدتسو سرانجام در سال ۱۹۱۵ از او دعوت کرد تا در مراسم فارغالتحصیلی دانشگاه ایالتی یوتا سخنرانی کند. قلی خان، سخنرانی خود را با ظرافت و زیبایی آغاز کرد.
میرزا علیقلی خان اولین سفیر ایران در واشنگتن بهمراه همسرش سال ۱۲۷۶
او به جای ارائه یک سخنرانی الهامبخش سنتی برای دانشجویان، درباره شباهت قابل توجه بین ایران و یوتا صحبت کرد. هر دو سرزمین سرشار از کویر، کوههای بلند، فلاتهای وسیع و دریاچههای نمک هستند.
او به دانشجویان گفت که سفرش از سالت لیک سیتی به لوگان، احساسی شبیه به بازگشت به ایران را به او منتقل کرده است. این باعث ایجاد پیوندی قوی با ویدتسو و یوتا شد. پس از آن، او نامهای به ویدتسو نوشت و پیشنهاد داد که چهار نفر از برادرزادههایش را به دانشگاه ایالتی یوتا بفرستد و آنها را به اولین ایرانیانی تبدیل کند که در دانشگاه ایالتی یوتا تحصیل میکنند. مردم محلی برای آنها لقبی داشتند – مردم یوتا آنها را "پسران خان" مینامیدند. یکی از "پسران خان"، محمد امین خان، پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشت و رئیس یک کالج کشاورزی شد که توسط دانشگاه ایالتی یوتا در دهه 1960 تأسیس شد.
در سال ۱۹۴۱، به یک متخصص یوتا به نام ال. ام. ویندزور اجازه داده شد تا با محمدرضا شاه جوان در سانفرانسیسکو ملاقات کند. ویوین میک، از روزنامه "دزرت نیوز"، ویندزور را در این ملاقات همراهی کرد.
ویندزور یادداشتی با عنوان «آمریکا برای کمک به ایران چه کاری میتواند انجام دهد؟» نوشت و از ایالات متحده خواست تا بر دوستی خود با مردم ایران بیفزاید. وقتی رئیس جمهور هری اس. ترومن در سال ۱۹۴۸ برنامه اصل چهار خود را برای صلح اعلام کرد، به موازات آن فرانکلین هریس، ر نیز بعنوان یکی دیگر از روسای دانشگاه ایالتی یوتا، منصوب کرد. هریس در سال ۱۹۳۹، زمانی که رئیس دانشگاه بریگام یانگ( Brigham Young University) بود، به ایران رفته بود او بعداً رئیس دانشگاه ایالتی یوتا شد و از پروفسور اچ. ال. ولش خواست تا تیمی از کارشناسان کشاورزی ایالت یوتا را به ایران بفرستد.
آنها به ایجاد مزارع آزمایشی کمک کردند، به کشاورزان محلی آموزش دادند و روی توسعه تکنیکهای جدید آبیاری متناسب با آب و هوای خشک ایران کار کردند. تبادل دانشی که بین ایران و دانشگاه ایالتی یوتا برقرار شد، صدها دانشجوی ایرانی را به پیوستن به این دانشگاه تشویق کرد. در میان آنها اردشیر زاهدی، سفیر ایران در ایالات متحده، کوبا، مکزیک، باهاما و ونزوئلا، نیز حضور داشت.
زاهدی که با شهناز، دختر شاه، ازدواج کرده بود، در سال ۱۹۵۰ مدرک کشاورزی خود را از دانشگاه ایالتی یوتا دریافت کرده بود. در سال ۱۹۶۰، داریل چیس، رئیس دانشگاه ایالتی یوتا، به عنوان قدردانی، دکترای افتخاری به سفیر زاهدی اعطا کرد. در عوض، زاهدی برای اهدای نشان تاج، که توسط شاه ایران به چیس اعطا شده بود، بازگشت. زاهدی در سخنرانی خود برای فارغ التحصیلان کشاورزی اظهار داشت که یوتا را مانند خانه دوم خود یافته است. در طول دهه ۱۹۷۰، دانشگاههای یوتا پیوند محکمی با ایران برقرار کردند. تیمهایی از متخصصان و اساتید دانشگاه ایالتی یوتا برنامههای تبادل دانشجو با دانشگاه تهران برقرار کردند و به تأسیس دانشکده کشاورزی در کرج، ایران، کمک کردند. تحت این برنامه، به دانشجویان ایرانی فرصت تحصیل در ایالات متحده داده شد، پزشکان و پرستاران دانشگاه یوتا به پزشکان ایرانی در کلینیکهای بهداشت روستایی کمک کردند و اساتید و مشاوران دانشگاه بریگام یانگ به بهبود آموزش ترویج کشاورزی و تدریس بزرگسالان یاری رساندند.
تا اوایل دهه 1970به دلیل آنچه در سال ۱۹۱۵ در لوگان رخ داد، یوتا محل سکونت ۱۰،۰۰۰ ایرانی گردید که شامل دهها استاد ایرانی، تاجر ایرانی، متخصص و کارمند دولت میشود. مجلس قانونگذاری یوتا قطعنامهای با عنوان «پیوندهای دوستی با ایران» تصویب کرد و هیئت نمایندگی یوتا در کنگره از تقویت پیوندهای دوستی با مردم ایران بسیار حمایت کرد. افرادی مانند جان ویدتسو، میرزا قلی خان و فرانکلین هریس نمونههای الهامبخشی برای چگونگی تبدیل دوستی به موتور رفاه، انتقال تکنولوژی کشاورزی، ترویج و آموزش کشاورزی و حسن نیت برای هر دو گروه یوتا و ایرانیان محسوب میشوند.
دکترین هری ترومن و برنامه اصل چهار (Point Four)
برنامه اصل چهار رئیس جمهور هری ترومن، فرصتهای جدیدی را برای گسترش دسترسی جهانی دانشگاههای آمریکایی در دهه 1950 فراهم کرد. اصل چهار به کشورهایی که توسط کمونیسم بینالمللی تهدید میشدند، کمک فنی ارائه میداد؛ هدف، افزایش استانداردهای زندگی و نشان دادن برتری استراتژیهای توسعه آمریکا نسبت به اتحاد جماهیر شوروی بود. بیش از هشتاد دانشگاه از قراردادهای توسعه اصل چهار در سی و پنج کشور حمایت کردند.
در حالی که دولت این کار را به عنوان امتداد سیاست خارجی ایالات متحده میدید، به بینالمللی شدن آموزش عالی آمریکا پس از جنگ نیز کمک کرد. سه دانشگاه تحقیقاتی بزرگ یوتا - دانشگاه بریگام یانگ، دانشگاه ایالتی یوتا و دانشگاه یوتا - همگی در طرحهای توسعه روستایی برنامه «اصل چهار» در ایران، کشوری که در آن زمان به عنوان متحد کلیدی ایالات متحده در جنگ سرد ظهور میکرد، مشارکت داشتند. دهها نفر از اهالی یوتا و خانوادههایشان برای دورههایی از دو تا هشت سال بین پاییز ۱۹۵۱ و تابستان ۱۹۶۴ در ایران زندگی و کار کردند.
دانشگاههای یوتا، شامل دانشگاه بریگام یانگ (BYU)، دانشگاه ایالتی یوتا (USU) و دانشگاه یوتا بودند که نقش مهمی در اجرای برنامه «اصل 4» در ایران از سال 1951 داشتند. آنها با رویکردی تدریجی، طی سه دوره «1951 تا 1956 با تمرکز بر آموزش و ترویج کشاورزی»، «1956 تا 1960 با تمرکز بر پروژههای بهداشتی» و «1960 تا 1964 تثبیت دستاوردها و انتقال دانش»، با بیش از ۱۰۰ متخصص و مشاور و متمرکز بر آموزش، کشاورزی و بهداشت، مقرر بود تا ایران را به سطح قابل قبولی از توسعه برسانند. اهدافی که با نیازهای توسعهای ایران در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ کاملاً هم راستا بود و به بهبود زیرساختها و شرایط زندگی روستاییان کمک می کرد. در چرخه نظارت و اجرای این تیم نیز به صورت تفکیکی، متخصصان دانشگاه بریگام یانگ، بر مدرنسازی نظام آموزشی ایران تمرکز داشتند. آنها برنامههای درسی جدیدی طراحی کرده و معلمان ایرانی را با روشهای نوین تدریس آشنا کردند.
هدف آنها افزایش سطح سواد و مهارتهای حرفهای، بهویژه در مناطق روستایی با دسترسی محدود به آموزش بود. کارشناسان دانشگاه ایالتی یوتا، با رهبری دکتر فرانکلین که ۲۴ سال رئیس دانشگاه «BYU» و البته اولین رهبر «اصل 4» در ایران بود،آموزش بزرگسالان روستایی و بهبود بهرهوری کشاورزی را هدف قرار داده بودند. آنها تکنیکهای پیشرفتهای مانند استفاده از بذرهای اصلاحشده و سیستمهای آبیاری مدرن را معرفی کردند تا تولید محصولات کشاورزی افزایش یابد و امنیت غذایی تقویت شود. هنری بنت، نیز بر پروژههای بهداشتی تمرکز داشت و نقشی کلیدی در هماهنگی این فعالیتها ایفا کرد. او بهعنوان مشاور اصلی تیم یوتا بر ارتقای خدمات رفاهی بهداشتی، بهویژه در مناطق روستایی محروم، متمرکز بود.
تشکیل کمیسیون مشترک و گام های عملیاتی نمودن برنامه ها
از منظر تاریخی، ایران برای مدتی طولانی از متخصصین خارجی در وزارتخانههای دولتی بهره میبرد. البته در اکثر مواقع تلاشهای متخصصین خارجی به مشاوره با مقامات ارشد وزارتخانهها محدود میشد. آنها به ندرت در میدان، زمینها و مناطقی حضور مییافتند که مشکلات اصلی در آنها نهفته بود و راه حل نهایی نیز میبایست در آن اجرا میشد. تا نیمه دهه 1930پروندههای وزارتخانههای مختلف لبریز بودند از گزارشهای مشاورین خارجی که در دورههای مختلفی به دولت ارائه شده بودند ولی معمولا هیچ اقدامی صورت نگرفته بود تا این پیشنهادها به اجرا در بیایند.
در بسیاری از موارد، دلیل اجرا نشدن این پیشنهادها کمبود بودجه بود. پول برای انجام تحقیق و نوشتن گزارش فراهم بود، ولی بودجه کافی برای تحقق عملیات وجود نداشت. در مواردی هم هیچ عملیاتی صورت نگرفته بود زیرا مسئولان اجرایی تغییر کرده بودند، امری که همواره در ایران شایع بوده است. تازه کارها به جای اعتبار بخشیدن به مسئولان پیشین، ترجیح میدادند تا مدیران سابق و اسبق را تخریب نموده و متخصصین جدیدی را استخدام کنند و پیشنهادهای جدیدی را وارد برنامههای خود سازند. با آگاهی داشتن از این حقایق، میتوان فهمید که چرا کمیسیون اصل 4 - متشکل از چهار نفر از مقامات عالیرتبه ایرانی و سه آمریکایی با هدف استفاده معقول از بودجه ایالات متحده - سیاستی را در پیش گرفتند تا سرمایه اصل ۴ به طور مستقیم به دست مردم نیازمند برسد.
مدیر فنی و سرپرست فعالیتهای میدانی ماموریت یافتند تا تعداد محدودی روستا را انتخاب کنند تا این روستاهای نمونه مرکزیت محیط وسیعتر اطرافشان قرار بگیرند. به یقین، انجام کار و حتی بازدید از تمامی ۴۰ هزار روستای ایران غیرممکن بود. در نتیجه تصمیم گرفته شد تا عملیات از مراکز کلیدی و استراتژیک آغاز شود و به صورت شعاعی روستاهای اطراف را فرا گیرد. برای اجرای اصل چهارم طرح مارشال 200 کارشناس فنی امریکایی وارد ایران شدند، 100 مشاور ایرانی به استخدام درآمدند و 10 مرکز بزرگ در شهرهایی مانند تهران، تبریز، شیراز، اصفهان، کرمان و... راهاندازی شد.
دانشگاه ( BYU یوتا ) آموزش روستاییان وعشایر
پس از امضای توافقنامه مشترک میان ایران و آمریکا، دولت آمریکا از دانشگاه بریگم یانگ در شهر پراوو در ایالت یوتای آمریکا برای مشارکت در برنامه اصل چهار در ایران دعوت کرد. وقتی دولت ایران در سال 1939 از یک مشاور آمریکایی برای کمک به سازماندهی مجدد وزارت کشاورزی درخواست کمک کرد، وزارت امور خارجه آمریکا، فرانکلین استوارت هریس، رئیس دانشگاه بریگام یانگ را به ایران فرستاد. او و همسرش، 11 ماه در ایران ماندند و از تاسیسات کشاورزی ایران بازدید کردند. برنامه اصل چهار ابتدا تحت مدیریت فرانکلین هریس بود که قبلاً به مدت ۲۴ سال به عنوان رئیس دانشگاه BYU خدمت کرده بود، او طی یک سال اقامت در ایران، با طیف وسیعی از چالش های آبی،نیازمندی ها و مسایل ترویجی، صنایع کشاورزی و چالشهای آن آشنا شد.
او تولید پنبه و مرکبات را در گیلان نیمهگرمسیری مرطوب، درست در جنوب دریای خزر، و مزارع گندم آزمایشی را در استان معتدل آذربایجان، نزدیک مرز شوروی، بررسی کرد. او در دست نوشته های خود گزارش داد که آبیاری به کانالهای زیرزمینی معروف به قنات وابسته است و بسیاری از آنها قرنها یا حتی هزارهها قدمت دارند اما برای عملکرد صحیح، قطعاً باید به صورت مداوم از آنها نگهداری شود تا آب را از منابع کوهستانی به مناطق خشک داخلی توزیع کنند و خشک نشوند. چون اگر خشک شوند، ایران دچار فرونشستهای خطرناکی خواهد شد. هریس، مشکلات ویژهای را که گروههای قبیلهای کوچنشین در چرای گلههای گوسفند و بز از مراتع تابستانی به زمستانی با آن مواجه بودند هم از نزدیک بررسی کرد. از صنایع فرآوری چغندر قند و چای نیز بازدید کرد و تا حدودی به درک مقطعی از ساختار اجتماعی طبقاتی ایران رسید. در تهران با نخستوزیر و وزرای کابینه ملاقات کرد تا سطح انعطافپذیری آنها را برای توسعه بسنجد. در بازدید از مزارع و روستاها نیز با کشاورزان و سربازان عادی، همسفره شد تا سطح مقاومت مردم عادی را اندازه بگیرد. البته او از تاسیسات نفتی در جنوب خوزستان و خلیج فارس هم بازدید و شرایط وخیم اکثر کارگران ایرانی را مورد به مورد ثبت کرد.
او در کرج، به مقامات وزارت کشاورزی در مورد دانشکده کشاورزی که قرار بود در آنجا افتتاح شود مشاوره داد. دانشکدهای که مشاوران یوتا بعدها بهعنوان بخشی از قراردادهای «اصل 4»، تقریباً 14 سال در آن کار کردند. هریس، فرهنگ و تاریخ ایران را به صورت دقیق ارزیابی کرد و در نهایت، در جولای 1940 با درک تقریباً جامعی از مشکلات توسعه در ایران، به کشورش بازگشت. او پس از ترک ایران، دو عضو هیات علمی دانشگاه ایالتی یوتا را برای ادامه کار خود توصیه کرد. دان پیتمن، متخصص کشاورزی و لوتر وینسور، مهندس آبیاری، وینسور تا سال ۱۹۴۶ در ایران ماند تا روی مشکلات آبیاری برای وزارت کشاورزی کار کند، موقعیتی که به او امکان دسترسی به رهبران جامعه روستایی و ریش سفیدان و خبرگان دهات را میداد.
او حتی شاه جوان را که به بهبود کشاورزی علاقه نشان داده بود، در یک تور سه روزه اسب سواری از تأسیسات آبیاری همراهی کرد. جورج استوارت، متخصص زراعت دانشگاه ایالتی یوتا، نیز به ایران سفر کرد.اما فقط لوتر وینسور، مهندس آبیاری تا سال ۱۹۴۶ در ایران ماندگار شد.
او در طول پنج سال اقامتش، سمت مدیرکل آبیاری را بر عهده داشت، سمتی که به او امکان دسترسی به رهبران کلیدی ایران را میداد. گزارشهای دقیق او تصویری از ایران بهعنوان کشوری با پتانسیل کشاورزی گسترده اما فرورفته در بحرانهای اقتصادی و سیاسی را به یوتا نشان داد. او در گزارش خود نوشت: «بخش کشاورزی به طرز اسفناکی توسعه نیافته و تحت سلطه طبقه کوچکی از مالکان زمین است. مالکانی که برداشت محصول را در انحصار خود گرفتهاند و علاقه کمی به رفاه دهقانان یا بهبود کشاورزی ایران دارند، چون سودشان در فقر مردم است. جمعیت روستایی هم بیسواد، بیمار و فقیر است. دولت مرکزی در بیشتر مناطق روستایی ناکارآمد عمل کرده است و کارشناسان خارجی در بهبود ساختارهای مالی و اداری ایران شکست خوردهاند. در کل، این کشورِ غنی اما با مردمانی فقیر و درمانده از حاکمان مبتلا به فهمِ ضعیفِ آنچه این کشور بهعنوان سرمایه دارد، میتواند به خوبی توسعه یابد و شکوفا شود.» گزارش او تیمی از کارشناسان کشاورزی آمریکایی را در سال 1949 به ایران کشاند. به دنبال آن جرج استوارت، متخصص کشاورزی یوتا، به ایران آمد. تیم او سال بعد، «طرحهای عملی» را برای توسعه روستایی معرفی کرد و مقالهاش بهترین تاثیر را گذاشت.
او در مجله «عصر بهبود»، نوشت: «آنچه ایران، این سرزمین پهناور نیاز دارد، صنعت و دانش عملی است تا بتواند ابتدا نیروهای انسانی خود را آموزش دهد و سپس از آنها برای توسعه این سرزمین کویرشده استفاده کند.» پیرو این استدلال، دانشگاههای یوتا به برنامه «اصل 4» پیوستند و «پسران یوتا» رسماً به ایران آمدند. با ورود آنها، مدتی بعد، دو ساختمان برای اصل 4 ساخته شد. ساختمان اصلی در ورشو و ساختمان سمعی-بصری که ثبتکننده روند توسعهای ایران بود، ولی این تمهیدات کافی نبود. آنها با شوکهای فرهنگی متعدد، طعنه های سیاسیون، مشکلات لجستیک و اقامتی و سنگاندازیهای خودخواسته دولتیها و اعضای مجلس که گویی دشمن ایران بودند، مواجه گشتتند، ولی دوام آوردند.
ساختار آموزشی روستایی و عشایری کارشناسان یوتا در ایران
دانشگاه BYU چهار گروه کارشناس آموزشی(مروج یا افسر ترویج) یا آموزشگر رو برای کمک به اصلاح ضعفهای سیستم آموزشی ایران اعزام نمود. گروه اول متشکل از شش آموزشگر در سال ۱۳۳۰ جهت ارتقای آموزش ابتدایی، راهاندازی و تأسیس مدارس عشایری، و نظارت بر برنامه اجرایی اصل چهار اعزام شدند. یکی از اعضای اولین گروه کارشناسان آموزشی "گلن گیگن" بود که به منظور تأسیس مدارس عشایری اعزام شد. در سال 1332 نیز دوازده نفر دیگر برای کمک به توسعه آموزش در مقاطع بالاتر از ابتدایی در نقاط مختلف ایران اعزام شدند. در پاییز 1337سومین گروه پرسنل این دانشگاه برای سایر اقدامات فرهنگی و مبحث انرژی وارد ایران شدند. همچنین نهایتاً در سال 1339 گروه چهارم جهت مشاوره در زمینه آموزش عالی اعزام شدند. تفاهم نامه اولیه تهیه شده در زمینه توسعه و عمران روستایی، به ویژه کشاورزی بود، ولی بعداً حوزه بهداشت و فرهنگ را نیز در بر گرفت به هر حال، پس از امضای موافقت نامه و تأمین اعتبار، اعضای هیئت عملیات اقتصادی آمریکا وارد تهران شدند.
پس از آنکه مورخ آمریکایی تی.کایلر یانگ، تحلیلی اسفناک از وضعیت ایران ارائه داد که هدفش نشان دادن اهمیت اجرای «اصل 4 ترومن» در ایران بود و تاکید داشت، جنگ جهانی دوم تورم فلج کننده و نابسامانی اقتصادی گستردهای را برای ایران به همراه داشته است، زلزله در میان سیاسیون راه افتاد. زیرا نیروهای اشغالگر متفقین بخش زیادی از تولیدات کشاورزی این کشور را مصادره کردهاند. بنابراین، توجه وزارت امور خارجه آمریکا برای توسعه روستایی و کشاورزی ایران جلب شد.
برنامهریزی آموزش عشایری در ایران به وسیله اصل چهار
گلن گیگن، طی دو سال ابتدای برنامه و قبل از اینکه وزارت آموزش (ایران) پیشنهادهای حمایتی خود را ارائه کند، از طریق جمعآوری دادههای مهم جمعیتشناسی، تهیه و تدارک مواد و تجهیزات لازم، و آموزش معلمین کمک بسیار مهمی برای بهبود و توسعه برنامه نمود. اولین حرکت برای برنامهریزی و تأسیس آموزش عشایری در ایران به وسیله بهمنبیگی با کمک و مشاورت گلن گیگن در 1330 پس از انجام یک مطالعه میدانی (نظرسنجی) در خصوص نیازهای عشایر طی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ شمسی، انجام شد.
گیگن مینویسد: «باید حس تعلق عشایر به ایران و به منطقهای که در آن زندگی میکنند تقویت شود. هیچیک از این اهداف بدون داشتن مردم تحصیل کرده عشایر ممکن نمیشود.» بهمنبیگی که در این امر با اصل چهار توافق داشت از این فرصت استفاده کرد و کمکهای آنها را جذب نمود. سازمانهای مسئول ایرانی از مدتهای طولانی به ضرورت آموزش مدرن و مجانی برای عشایر پی برده بودند اما کمبود بودجه مانع این کار شده بود. سازمان اصل چهار برای کمکهای فنی به ایران، با کمک دلارهای آمریکا و نظرات کارشناسان آمریکایی این طرح را به واقعیت تبدیل کرد و زمستان امسال (سال ۱۹۵۴) تعداد ۹۵ مدرسه سیار عشایری در استان فارس فعالیت میکنند.
سازمانهای مسئول ایران امیدوارند که آموزش عشایر بتواند آغازی برای اسکان عشایر، رو آوردن به کاشت و افزایش اراضی کشاورزی و پرداخت مالیات همانند سایر شهروندان باشد. در اثر فعالیت اصل چهار در ایران، برنامههای آموزشی در عشایر، روستاها و شهرها بهطور چشمگیری توسعه یافت و این برای کارشناسان آموزشی دانشگاه BYU افتخار بزرگی بود. پس از توسعه موفق مدارس سیار عشایری توسط اصل چهار ترومن، آمریکاییها بهطور کامل از برنامه آموزشی کشور خارج شده و دولت ایران بدون کمک خارجی به کار خود ادامه داد؛ اصل چهار از سال ۱۳۳۲ دیگر در آموزش عشایر فعالیتی نداشت. بنابراین، دولت ایران برای ادامه فعالیتها، سیاست احداث دارالتربیه عشایری (مدارس شبانهروزی عشایری) را نیز مجدداً مد نظر قرار داد.
بنیان مدارس عشایری در دشت مغان
دولت در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، مجدداً برنامه آموزشی خود را پیگیری میکند و درصدد توسعه مدارس دولتی در تمام کشور، به ویژه مناطق عشایری، برمیآید و این سیاست در مغان هم پیگیری میشود. گسترش مدارس دولتی در مغان به صورت جدی به سال ۱۳۲۷ و بعد از آن بر میگردد. به دنبال این طرح، اولین مدرسه دولتی منطقه عشایری پارسآباد مغان در سال ۱۳۲۷ در بین طایفه حسن خانلو و در روستای محمدرضالو دایر میشود و رستمزاده به عنوان اولین مدیر و معلم این مدرسه که «دبستان دولتی بوعلی حسن خانلو» نامیده میشد انتخاب میشود. در ادامه این فعالیتها، برای عشایر این منطقه، مدارس دیگری نیز راهاندازی شد.
در همین سال اولین مدرسه دولتی موران (دبستان دولتی بیرونی موران) هم در بین عشایر این منطقه و در روستای ظاهر (ظاهر آلی کندی) ایجاد میشود. برای افراد طایفه آلارلو هم در سال ۱۳۲۷ مدرسهای بنام «رازی» در روستای «بل داشی» دایر میشود. برای طایفه قوجابیلی هم در همین سال مدرسهای بنام «خیام» در روستای «قالا برزند» دایر میشود. در سال ۱۳۲۸ برای طایفههای خلیفه لو و «مدد لو» دو مدرسه در روستاهای «تولون» و «زینگیر» به نامهای خاقانی تولون و بیهقی زینگیر دایر میشود. در همین سال مدرسه دیگری در منطقه عشایری قشلاق دشت امروزی در شاه آباد مغان (جعفرآباد مغان امروزی) دایر شدهاست. در سال ۱۳۲۹ هم مدرسه عشایری دیگری در روستای «دیزده» بنام مدرسه پانزده بهمن شروع به فعالیت نمودهاست.
انعقاد قراردادهایی برای حمایت از بهبود توسعه روستایی ایران
همانطور که ذکر آن رفت، دولت آمریکا نقش دانشگاه یوتا و کالج کشاورزی دانشگاه ایالتی یوتا را به عنوان طراحی و برنامهریزی، بهکارگیری نیروی انسانی و اجرای برنامه اصل چهار تعیین نمود. متخصصین یوتا از اعتماد هنری بنت، اولین مدیر برنامه «اصل 4»، برخوردار بودند و سابقه همکاری میان متخصصان زراعت دانشگاه یوتا و وزارت کشاورزی ایران، این موسسه را به انتخابی جذاب تبدیل میکرد. پس دانشگاههای بریگام یانگ و یوتا همگی پذیرای فراخوان ایران و بنت شدند و اینگونه بود که قراردادهایی برای حمایت از بهبود توسعه روستایی ایران، بسته شد. هرچند حضور ایرانیان در دانشگاه ایالتی یوتا در طول سالهای بین دو جنگ جهانی محدود ماند، اما پس از جنگ جهانی دوم بهطور قابل توجهی افزایش یافت، تا اوایل دهه ۱۹۵۰ این تعداد به نسبت به ۲۰ درصد از دانشجویان بینالمللی دانشگاه رسید و بسیاری از فارغ التحصیلان ایرانی برای تصدی سمتهایی در وزارت کشاورزی به کشور خود بازگشتند. شش نفر از آنها در اوایل سال ۱۹۵۱ در کادر اولیه برنامه «اصل 4» خدمت کردند. مشهورترین آنها، اردشیر زاهدی بود که بهعنوان دستیار اصلی و مترجمِ ویلیام وارن، اولین مدیر عملیات برنامه «اصل 4» در ایران، فعالیت میکرد. زاهدی، اولینبار در سال ۱۹۴۹، زمانی که شاه از ایالاتمتحده بازدید کرد، در یوتا با شاه ملاقات کرد و این دو بهسرعت با هم صمیمی شدند.
البته این رفاقت، بستر همکاری ایران و یوتا را نیز قویتر کرد. هرچند یوتاها قبل از ورود رسمیشان، مطالعاتی در ایران انجام داده بودند. «دین اندرو پیترسون» یکی از اعضای اولین گروه اعزامی از سوی دانشگاه BYU مینویسد: در سال ۱۳۳۰ (۱۹۵۱ میلادی) مدتی بعد از ورود گروه کارشناسان آموزشی به ایران، مأموریت هریس در ایران خاتمه یافت و به جای او، «ویلیام وارن» به عنوان مدیر کشوری اصل چهار تعیین شد و به ایران آمد. وارن سابقه فعالیت در وزارت امور خارجه آمریکا را به مدت شانزده سال داشت. وارن حدود ۴ سال در ایران فعالیت کرد. سپس این پست به «کلارک گریگوری» رسید که تا پایان فعالیت اصل چهار در سال ۱۳۳۶ ادامه یافت.
در سال ۱۳۳۶ اموال اصل چهار به دولت ایران انتقال یافت. در واقع نام اصل چهار به «هیئت عمران بینالمللی آمریکا» تغییر یافت و «هری بارن» جایگزین «کلارک گریگوری» شد؛ بنابراین فعالیت اصل چهار در زمینه ترویج و آموزش کشاورزی، انتقال تکنولوژی، توسعه روستایی، آموزش عشایری به شکل محدودتر و در قالب نظارت فنی به جای همکاری اجرایی، پیگیری شد. کلارک گریگوری در زمان خاتمه کار اصل چهار و ترک ایران (سال ۱۳۳۶) نشان درجه سه را به خاطر آموزش مردم ایران و بالا بردن سطح زندگی آنها از دولت ایران دریافت کرد.
دلایل انتخاب دانشکده کشاورزی یوتا برای فعالیت روستایی در ایران
مقامات دولتی حتی قبل از امضای قانون توسعه بینالمللی توسط ترومن در ماه مه ۱۹۵۰، شروع به جذب دانشگاههای تحقیقاتی بزرگ یوتا برای شرکت در برنامه اصل چهار کردند. در ماه مارس، گلن تاگارت از وزارت کشاورزی ایالات متحده با فرانکلین هریس تماس گرفت تا ببیند آیا او برای برنامه کمک فنی جدید وزارت امور خارجه، معرفی نماینده انتصابی در ایران را در نظر میگیرد یا خیر. تاگارت، اهل یوتا که بعدها به عنوان رئیس دانشگاه ایالتی یوتا (USU) خدمت کرد، تأکید کرد که هریس انتخاب اصلی دولت است. هریس به عنوان یک متخصص زراعت و رهبر کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان در یوتا بسیار مورد احترام بود. بنابراین بهترین کارشناسان فنی در حوزه کشاورزی از دانشکده کشاورزی یوتا انتخاب شدند.
علت این انتخاب چند عامل بود: اول آنکه وزارت امور خارجه آمریکا به دلایل مختلفی توجهی خاص به دانشگاه یوتا داشت و اهالی یوتا، توجه ویژهای به ایران داشتند. آب و هوای ایالت یوتا با آب و هوای استان های مرکزی و بخش عمده ای از ایران شباهت بسیار نزدیکی داشت و یوتانشینها به خاطر استقبال از کار سختی که باعث فراوانی کشاورزی درآن ایالت نیمهخشک شده بود، شهرت جهانی داشتند.
در این میان، رسانههایی چون روزنامه «دزرت نیوز» نیز مستمر تاکید داشت پسران پیشگام مورمون یوتا میتوانند ایران را مانند "گل رز" شکوفا کنند. دوم اینکه سکنه ایالت یوتا اکثراً متدین هستند و مذهب مـورمن دارند کـه از جمله مذاهب دین حضرت مسیح است. مورمن های آمریکا روحیه ای جمع گرا و اجتماعی دارند و در امور گروهی و کمک کردن بـه یکدیگر و به جامعه بشری و مردم محتاج تر جهان پیشقدم اند. سوم ایـنکه، بـر حـسب دستورات مذهبی خود، مورمن ها الکل نمی نوشند، گوشت خوک نمیخورند و حتی مانند مردم تعدادی از روستاهای ایران بین آنـها چـندهمسری رواج دارد؛ بنابراین از لحاظ فرهنگی و داشتن اعتقادات مذهبی، تا حدودی با روسـتاییان ایـران تـقارن و نزدیکی دارند. مهمتر از همه اینکه مورمن های یوتا پرکار بودند، روحیه ای متواضع داشتند و در روستاها با روستاییان ایـران زندگی میکردند و خود را با سبک زندگی آنها وفق میدادند؛ با چنین ویژگی هایی، متخصصین یوتایی وارد ایران شدند.
فرانکلینهریس، حتی قبل از شروع طرح بهسازی روستاییِ «اصل چهار»، همکاران خود در دانشگاه ایالتی یوتا را تحت فشار قرار داد تا در آن شرکت کنند. او در اوایل سال ۱۹۵۱ به راجر واکر، رئیس دانشکده کشاورزی، نوشت که «کاملاً متقاعد شده است» که دانشگاه یوتا «برای حمایت مالی از ایران از هر موسسه دیگری مناسبتر است.» هریس به رئیس دانشگاه، لوئیس مدسن، نوشت که «یوتا و کالج آن در این کشور بسیار شناخته شده هستند... من هیچ موسسه دیگری را نمیشناسم که بتواند این کار را... در ایران به خوبی انجام دهد.» پس از یک تابستان که صرف استخدام و آمادهسازی شد، دانشگاه یوتا پنج مشاور کشاورزی اول خود و خانوادههایشان را در پاییز ۱۹۵۱ به ایران فرستاد. این دانشگاه تا پایان سال ۱۹۵۲ چهارده مشاور در کشور داشت که همگی به نوعی در بخش کشاورزی برنامه اصل چهار (Point Four) سمت رهبری داشتند.
اولین وظیفه آنها ایجاد اعتبار نزد کشاورزان و رهبران روستاها بود. روی بونل، که تقریباً پنج سال در ایران گذراند، اظهار داشت: «کار مهم، جلب اعتماد مردم بود.» او توضیح داد که پیشرفت «ابتدا با نگرشها، سپس با اعتماد به نفس، آزمایشها، مشاهده، آزمایشهای بیشتر و در نهایت با معرفی یک روش جدید» سنجیده میشود. در ابتدای ورود تعداد آنان چهل و دو نفر بود و در رشته های مثل علوم گیاهی، مهندسی کشاورزی، علوم جانوری و توسعه کشاورزی تخصص داشتند. این کارشناسان قرار بود، به جز فارس و شیراز، در هشت شهر دیگر ایران نیز فعالیت کنند. دفتر هیئت عملیات اقتصادی آمریکا در شیراز در 73 مهر 1330 تأسیس شد و دکتر کِم، به اتفاق 9 نفر از همکارانش، در دوم آبان ماه سال 1330 وارد شیراز شدند و در دفتر مذکور فعالیت خود را در عرصه کشاورزی آغاز کردند. برای آغاز فعالیت ارتباط با برخی نهادهای مرتبط با کشاورزی استان ضرورت داشت. یکی از این نهادها، اداره کشاورزی بود و به همین دلیل یک هفته بعد، جلسه ای با حضور کارشناسان کشاورزی آمریکا در اداره مذکور برگزار شد و گزارشی از وضعیت کشاورزی و راه های اصلاحی آن توسط کارشناسان ایرانی ارائه شد و متخصصین آمریکایی قول دادند در رفع مشکلات کشاورزی و پیشرفت آن مساعدت الزم را به عمل آورند.
محمد بهمنبیگی، وکیل و مربی ایرانی
بازدید مدارس سرخپوستان و ترویج آموزش مدرن برای جامعه عشایری ایران
یکی از نوآورانهترین جنبههای کارشناسان یوتا، همکاری بین گلن گیگن، معلم مدرسه و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه بریگهام یانگ و محمد بهمنبیگی، وکیل و مربی ایرانی، برای گسترش آموزش عمومی به قبایل عشایری عمدتاً غیرفارس کشور بود. چندماه بعد از امضای قرارداد «برنامه همکاریهای فنی برای توسعه روستایی» که اولین توافقنامه بینالمللی اصل چهار ترومن بود، بهمنبیگی به آمریکا رفت.
وی در آنجا جهت دیدار از مدارس سرخپوستان، که برای جذب آنها به زندگی آمریکایی و بیگانه کردن آنها از سنتها و سرزمینشان طراحی شده بود، برده شد. طبق اسناد سفارت آمریکا در تهران، محمد بهمنبیگی که از اعضای طایفه عمله است برای انجام یک سفر شخصی در سال ۱۹۵۲ به مدت شش ماه در آمریکا اقامت نمود که بودجه این سفر عمدتاً توسط خسرو خان قشقایی تأمین شد. این سفر شخصی که هیچ وجه محرمانهای نداشت شش ماه طول کشید، اما بهمنبیگی نمیتوانست از بخارای خود دل بکند بنابراین بیمار شد. او مینویسد: «با بیماری ایل دست به گریبان بودم. این بیماری از جنس بیماریهای دیگر نبود. درد نداشت، ولی از همه دردها سنگینتر بود. گرفتاری من درونی بود. پزشکان بیرونم را جستجو میکردند و چون عیبی نیافتند لوزه ورم کردهام را درآوردند».
بهمنبیگی، که خود نیز عضوی از ایل عشایری قشقایی استان فارس بود، سیستمی از مدارس چادری قابل حمل را در نظر داشت که گروههای عشایری را در کوچهای سالانهشان از مراتع ییلاقی به قشلاق همراهی کنند. به گفته هندرشات: «در سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰ شمسی) بهمنبیگی از آمریکا دیدار کرد و در آنجا علاقه جدی به فرآیندهای اجتماعی (Social Processes) پیدا کرد. او بهخصوص تحت تأثیر مدارس عمومی قرار گرفت. سال بعد او بواسه آموزش های ترویجی با یک مأموریت جدید (Mission) بازگشت».
سهیلا شهشهانی در بررسی گزارشهای هندرشات و سایرین، معتقد است مفهوم عبارت «فرایند اجتماعی» و «مأموریت»، کاملاً شفاف نیست اما آنچه مشخص است بهمنبیگی به عنوان مصرفکننده (User) کمکهای اقتصادی آمریکا در این بخش در برنامه اصل چهار بود از این زمان، او به عنوان یک فرد محلی، برای همکاری و تسهیل کمکرسانی آمریکاییها در نظر گرفته شد و در فهرست حقوقبگیران اصل چهار قرار گرفت. بهمنبیگی به خوبی چالشهایی را که عشایر ایران در اواسط قرن بیستم با آن مواجه بودند، درک میکرد. او و خانوادهاش در دهه ۱۹۳۰، زمانی که دولت ایران سعی در اعمال کنترل دولتی بر عشایر و پایان دادن به کوچنشینی دامداران داشت، مجبور به اقامت در تهران شدند.
اگرچه خانوادهاش در پایتخت کشور به فقر کشیده شدند، اما بهمنبیگی جوان توانست به مدرسه برود و سرانجام در سال ۱۹۴۲ با مدرک حقوق از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. پس از مدت کوتاهی اشتغال به حرفه وکالت، اشتیاق واقعی خود را در ترویج آموزش مدرن برای مردمش یافت. سواد در میان قشقاییها در دهه ۱۹۴۰ پایین بود، همانطور که برای اکثر مردم عشایر خاورمیانه در آن زمان اینگونه بود.
سواد مزایای محدودی برای دامداران داشت. تعداد انگشتشماری از مقامات قبیلهای میتوانستند به اندازه کافی خوب بخوانند و بنویسند تا سوابق لازم را ثبت کنند، اما آموزش کودکان عمدتاً حول اسب، دام، شکار و بافندگی به مثابه منابع ثروت و قدرت آنها میچرخید. اما تجربه دهه ۱۹۳۰، زمانی که دولت ایران از قدرت نظامی خردکننده برای وادار کردن قبایل به ترک کوچنشینی استفاده کرد، به بهمنبیگی آموخت که کودکان قشقایی باید با جامعهای که به سرعت در حال مدرن شدن بود، سازگار شوند.
سواد و دسترسی به مشاغل، کلید آنها برای رفاه بود. در ابتدا، بهمنبیگی همکاری کمی از وزارت آموزش و پرورش ایران دریافت کرد، که فقط به آموزش غیرمتحرک کودکان عشایر در مناطق شهری علاقهمند بود. سپس او به مقامات برنامهی «اصل چهار» که تازه در پاییز ۱۹۵۱ در ایران شروع به کار کرده بودند، مراجعه کرد. آنها ترتیبات لازم را دادند و تیم تازه وارد اساتید آموزش و پرورش از دانشگاه بریگهام یانگ، گیگن را به این پروژه اختصاص داد. او در دفتر شیراز برنامهی «اصل چهار» در نزدیکی مراتع اصلی تابستانی قشقاییها کار میکرد. تجربه مدرسه چادری در سالهای اولیه خود، باید آشفتگیهای سیاسی شدیدی را تحمل میکرد.
کار برنامه اصل چهار تنها چند ماه پس از ملی شدن شرکت نفت انگلیس و ایران توسط نخست وزیر محمد مصدق آغاز شد. در حالی که این رویداد مهم، مصدق را به یک قهرمان ملی تبدیل کرد، اما باعث ایجاد یک اختلاف بینالمللی شد که در نهایت دولتهای ایالات متحده و بریتانیا را به سازماندهی کودتای نظامی و سرنگونی او در تابستان ۱۹۵۳ سوق داد. در طول سال ۱۹۵۲ و اوایل ۱۹۵۳، خشونت در شهرهای بزرگ، از جمله شیراز، آغاز شد، زیرا هواداران و مخالفان مصدق اغلب در خیابانها با هم درگیر میشدند.
اوباش خشمگین در آوریل ۱۹۵۳ دفتر برنامه اصل چهار در شیراز را غارت کردند که ضربه بزرگی به کار گیگن وارد کرد. رهبران آمریکا از سرکوب نظامی در منطقه پس از کودتا هراس داشتند، زیرا بیشتر رهبران قشقایی از مصدق حمایت میکردند. وزارت امور خارجه حتی همسران و فرزندان همه مشاوران اصل چهار را ملزم به ترک کشور کرد.
مأموریت خود گیگن در ماه سپتامبر به پایان رسید، اگرچه او موفق شد در ژانویه بعد، یک انتصاب دو ساله دیگر را برای خود تضمین کند. مدارس چادری که گیگن به ایجاد آنها کمک کرد، بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۸ بیش از ۱۱۲۰۰۰ جوان قشقایی را آموزش دادند. دادههای برنامهی «اصل چهار» نشان میدهد که کودکان عشایر به خوبی و در برخی موارد بهتر از دانشآموزان مدارس شهری عمل میکردند.
ناظران غربی این برنامه را به عنوان یک موفقیت قابل توجه جشن گرفتند. پل بارکر، داوطلب سپاه صلح آمریکایی که از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷ در آموزش عشایری در شیراز کار میکرد، این مدارس را «هیجانانگیزترین تجربهی موفق آموزشی در تاریخ ایران» نامید. "جیمز دانهیل"، از سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) نوشت که این مدارس «شگفتانگیزترین شاهکار آموزشی بودند که تا به حال دیدهام». خود گیگن معتقد بود که این مدارس جایگاه مهمی در مدرنسازی ایران داشتند.
امضای طرح همکاری ایران با اصل چهار ترومن بین حاجیعلی رزمآرا نخست وزیر رژیم پهلوی و هنری گریدی سفیر آمریکا در ایران
طرح احداث مدارس در مناطق عشایری در فارس توسط برادران قشقایی
در زمان نخست وزیری رزم آرا و بنا بر اسناد موجود، با آرام گرفتن اوضاع سیاسی قشقاییها، در زمان حضور خسرو خان قشقایی به عنوان نماینده فیروزآباد در دوره شانزدهم مجلس و ناصر خان قشقایی در مجلس سنا، برادران قشقایی توانستند ضمن افزایش نفوذ و اقتدار سیاسی خود، با نزدیکی به مراکز قدرت در راستای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایل قشقایی و مناطق همجوار اقداماتی انجام دهند.
از نگاه تاریخی، بعد از جنگ جهانی دوم، اوضاع کشور آرام شد و در این زمان دوران شکوفایی سیاسی و اقتدار قشقاییها شکل گرفت؛ بنابراین، رابطه خوانین قشقایی با حکومت و با دولتهای دیگر افزایش یافت. البته کمونیسم از دلنگرانیهای عمده قشقاییها و مخالفت با آن یکی از سنتهای سیاسی آنان بود. آنان نهضت جنوب را برای اخراج وزرای تودهای از کابینه قوام و آزادی آذربایجان از چنگال فرقه دموکرات راهاندازی و هدایت کرده بودند.
خوانین قشقایی در این سالها پیشنهادهایی مانند طرح جاده شیراز- فیروزآباد- بوشهر، طرح کارخانه قند آباده، طرح سد رودخانه قره قاج و همچنین طرح احداث سه باب دارالتربیه عشایری در شهرستانهای شیراز، فسا و فیروزآباد را به دولت ارائه دادند؛ بنابراین با موافقت رزم آرا در آبان ماه ۱۳۲۹، دستور پرداخت اعتبار آن صادر شد و وزارت فرهنگ، طرح احداث دارالتربیههای عشایری فوق را به تصویب رساند.
به این ترتیب، وزارت فرهنگ تصویب کرد که به منظور ارائه خدمات آموزشی به فرزندان عشایر فارس، سه دستگاه مدرسه شبانهروزی به نام دارالتربیه عشایری در شهرهای شیراز برای ایل بویراحمد، فیروزآباد برای برای ایل قشقایی و فسا برای ایل عرب خمسه احداث شود. از این رو ناصر خان با اهدای یک قطعه زمین از املاک خود واقع در ناصرآباد فیروزآباد به مساحت یازده هزار مترمربع تلاش کرد این طرح را عملی سازد.
برادران قشقایی علاوه بر جلب نظر دولت به منظور اختصاص بودجه برای طرحهای عمرانی، خود نیز با سرمایه شخصی تأسیساتی نظیر ساخت یک بیمارستان و یک باب مدرسه در شهر فیروزآباد که مقر اصلی قشقاییها بود، به راه انداختند. چنین به نظر میرسد که سران قشقایی به دلیل ارتباطی که با جوامع مدرن داشتند دریافته بودند که شیوه زندگی کهن ایلی دیگر پاسخگوی نیازهای جهان آینده نیست.اما به رغم احداث قسمتی از ساختمان مدتی بعد به علت کسری بودجه دولت طرح متوقف شد و پس از حوادث سیاسی سال ۱۳۳۲ کلاً به فراموشی سپرده شد.
نخستین روستای هدف اصل چهار
ایران در دو سال اول اجرای اصل چهار، بحران سیاسی شدیدی را تجربه کرد که کشور را بیثبات کرد و در نهایت زمینهساز اتحاد شوم بریتانیا و آمریکا و انجام کودتای 28 مرداد سال 1332 شد. در قلب این بحران، تلاش نخستوزیر محمد مصدق برای ملی کردن صنعت نفت ایران در بهار 1331 قرار داشت. ملی کردن، یا انتقال مالکیت و کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران (AIOC) متعلق به بریتانیا به دولت ایران، در قلب یک مبارزه ملیگرایانه مردمی برای رهایی کشور از سلطه خارجی بود.
با این حال، این امر منجر به یک اختلاف بینالمللی شد که در نهایت به سرنگونی دولت ملی نخستوزیر مصدق انجامید. در گیرو دار این مبارزه نفس گیر، روستاها کمتر تحت تاثیر مبارزه بودند و نخستین روستایی که به عنوان مرکز نمونه انتخاب شد روستای اصفهانک بود که در نزدیکی اصفهان - از بزرگترین مراکز صنعتی و هنری ایران - قرار داشت.
این منطقه که در نزدیکی مرکز ایران قرار گرفته است به زاینده رود دسترسی دارد که یکی از مهمترین منابع آبیاری ایران به شمار میرود. خاک منطقه حاصلخیز است و از تجزیه سنگ آهک به دست آمده است و آب و هوا نیز برای پرورش انواع محصولات زراعی، میوه جات و سبزیجات مناسب است و ارتفاعات اطراف نیز زمین چرا و مرتع را برای دامها فراهم کردهاند.
اصفهانک در پایین رودخانه و شهر قرار گرفته و منطقهای است که در آن میزان آب رودخانه برای محصولات زراعی اندک است. برای تامین آب مورد نیاز به چاه یا منابع دیگری نیاز است، شرایطی مشابه با ۸۰ روستای دیگری که در آن نزدیکی قرار دارند. هنگامی که مقامات ایرانی و آمریکایی برای نخستین بار از اصفهانک بازدید کردند با یکدیگر همرای بودند که این روستا بهترین محل برای ایجاد مرکز نمونه است، زیرا موقعیت این روستا اجازه میداد تا مردم زیادی از نقاط اطراف شاهد پیشرفتهای آن باشند. مسئولان برنامه اصل ۴ در ایران تصمیم گرفتند تا در سه زمینه تخصصی فعالیت داشته باشند: آموزش، بهداشت و کشاورزی. اصفهانک در هر سه زمینه با چالش مواجه بود.
آموزش رسمی در این روستا وجود نداشت و تا آن زمان هیچ مدرسه رسمی در آنجا تشکیل نشده بود. معدود روستاییانی که سواد خواندن و نوشتن داشتند در نقاط دیگری آموزش دیده بودند. تمامی کودکان بیسواد رشد میکردند. وضعیت سلامت در روستا در شرایط مخوفی قرار داشت و تقریبا تمامی ساکنین از مالاریا رنج میبردند.ساختمان اصلی روستا قلعهای بود که ۲۰۰ سال پیش در زمان حمله افغانها بنا شده بود.
خندق حفاری شده در اطراف قلعه هرگز پر نشده بود و آب راکد درون خندق محل مناسبی بود برای تولید مثل پشهها. ناخوشیهای محیط اطراف همگی ناشی از این کثافات و آلودگیها بود. محل زندگی حیوانات خانگی از مردم روستا منفک نبود و برای پاکیزه نگاه داشتن منابع آب شرب از فضولات، هیچ تدبیری اندیشیده نشده بود. با اندکی تلاش وضعیت بهداشت میتوانست پیشرفت چشمگیری داشته باشد.
نخستین حرکت در راستای نوسازی، حفر آب گذری بود که بازمانده آبهای آلوده و محیط پرورش پشهها را به زمینهایی هدایت کند که به آبیاری نیاز داشتند. حرکت بعدی احداث حمام بود که روستا از داشتن آن محروم بود.مهمترین اقدامی که در اصفهانک صورت گرفت احداث مدرسه بود.
از آنجایی که ساختمان مدرسه وجود نداشت یکی از اعضای ایرانی برنامه اصل ۴ که در دانشگاه کشاورزی آمریکایی تخصص ساختمان را کسب کرده بود ماموریت یافت تا یکی از بناهای قدیمی روستا را بازسازی کند تا به عنوان مدرسه مورد استفاده قرار بگیرد. این ماموریت شامل حفر چاه، آمادهسازی اسباب مدرسه و کار گذاشتن سرویسهای بهداشتی در ساختمان نیز میشد.
عضو ایرانی دیگری نیز که از مدرسه آمریکاییها با تخصص باغبانی علمی فارغالتحصیل شده بود، مسئول ایجاد باغ برای مدرسه گردید. دانشآموزان در این باغ با کشاورزی مدرن آشنا میشدند. علاقه و توجهی که دانشآموزان به پروژه باغ - مدرسه نشان میدادند تعجب برانگیز بود. بسیاری از آنها مدرسه را امری کاملا متفاوت از علایق شان میدانستند ولی با دیدن فعالیتهایی که به زندگیشان مربوط میشد آنها نیز اشتیاق پیدا کردند تا به تحصیل بپردازند. امور معمول مدرسه با برنامه درسی که برای مدارس روستایی تنظیم شده بود، تحت نظر وزارت فرهنگ برگزار میشد. بودجه اصل ۴ برای آموزشهای بصری و مدرنسازی امکانات آموزشی مورد استفاده قرار گرفت.
مدرسه چنان شهرتی یافت که کودکان روستاهای مجاور نیز برای اسمنویسی اقدام کردند و امکانات تا حد امکان افزایش یافتند. به منظور گسترش باغ - مدرسه، قطعات زمین اضافه شدند تا پرورش محصولات زراعی مختلف در آنها مورد بررسی و آزمایش قرار بگیرند.
دکتر اچ. جی گیب، وابسته بخش کشاورزی سفارت آمریکا، بذرهای مختلفی که از ایالات متحده آمریکا تهیه شده بود را در اختیار مدرسه قرار داد تا برای انجام آزمایشهای بسیار مورد استفاده قرار گیرند. عطایی رئیس دانشگاه کشاورزی کرج، طی سالیان متمادی بهترین دانههای موجود در ایران و دیگر کشورها را جمعآوری کرده بود. برخی از آنها به کشت رسیدند تا این منابع افزایش یابند و این دانههای اصیل بیشتر در دسترس قرار بگیرند. البته در سال 1327 بنیان اولیه هرباریوم ارزشمند بخش تحقیقات رستنی ها که امروز با شناسه IRAN در مجامع بین الملل ثبت شده و شهرت جهانی دارد بنا نهاده شده بود.
طرحهای زیادی توسط مسئولان اصل ۴ و وزارت کشاورزی برای توسعه شرایط فیزیکی روستای اصفهانک ارائه شدند. برای بهبود وضع راهها، عمیق کردن کانال اصلی آب منفک از رودخانه و سیستمهای زهکشی، ماشینآلات سنگینی به آمریکا سفارش داده شدند. به این ترتیب هنگامی که آب رودخانه زیاد بود زمینهای شخمزده آبیاری میشدند و آب برای دورههای خشک سال ذخیره میشد. اما پیش از آنکه این ماشینآلات تحویل داده شوند اختلافها سر برافراشتند و برنامه پیشرفت این روستا به تعویق افتاد. هنگامی که آوازه توسعه روستایی همه جا را فرا گرفت، برخی از قدرتمندان منطقه اصفهان به این فکر افتادند که این برنامه میتواند سوددهی فراوانی در مناطق اجرایی به همراه داشته باشد.
درخواستهای فراوانی صورت گرفتند تا مرکز نمونه از اصفهانک به روستاهایی تغییر یابد که در آن سود شخصی وجود داشتند و یا مکانهای مناسبتری شناخته میشدند. به هر ترتیب، انگیزه این درخواستها برای تغییر مکان هر آنچه که بودند بحث را تا جایی کشاندند که سران دولتی در تهران مجبور به مداخله شدند. بیانیهای صادر شد که اصفهانک مالک شخصی دارد و از توسعه این روستا بهره خواهد برد.
این بیانیه به دست هیات وزیران ایران رسید و آنها حکمی صادر کردند که بر طبق آن بودجه دولت ایران به روستاهایی با مالکیت شخصی تعلق نمیگرفت و این روستاها نمیتوانستند به عنوان مرکز نمونه انتخاب شوند.
هنگامی که این قانون به دست اعضای کمیته مشترک رسید به مدیر فنی و سرپرست فعالیتهای میدانی دستور داده شد تا فعالیتهایشان در اصفهانک را متوقف سازند. در نتیجه بسیاری از طرحهایی که برای توسعه این روستا در نظر گرفته شده بودند به تعلیق درآمدند. اندکی پس از این جریان، وزیر فرهنگ تغییر یافت و دکتر زنگنه رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران به وزارت رسید. او به عنوان یکی از اعضای کمیته مشترک به اصفهانک توجه نشان داد؛ این روستا به زمینهای موقوفی تعلق داشت که وزیر فرهنگ نظارت بر آنها را به عهده داشت. او پس از تحقیق در زمینه مسائل حقوقی مربوطه، گزارشی منتشر کرد که بر طبق آن روستای اصفهانک شامل قوانین مصوبه هیات وزرا نمیشد زیرا هیچ مالک خصوصی از توسعه روستا بهره نمیبرد.
کمیسیون این نقطه نظر را پذیرفت و دستورات پیشین مبنی بر ممنوعیت گسترش روستا به عنوان مرکز نمونه را لغو کرد. اما در این مدت مراکز دیگری نیز انتخاب شده بودند و دیگر آن جنبش و حرکت آغازین در این مرکز شکل نگرفت.
دومین مرکز روستایی اصل چهار
کمالآباد که در حدود ۵۰ کیلومتری غرب تهران در مسیر بزرگراه اصلی قرار دارد به عنوان دومین مرکز نمونه انتخاب شد. این روستا از مشخصات جالبی برخوردار بود که آن را از اصفهانک متفاوت میساخت: این روستا از اصفهانک بزرگتر بود و به طور کامل به سازمان کشاورزی تعلق داشت و در نتیجه مساله مالکیت شخصی نمیتوانست مشکلآفرین شود و موقعیت مکانی کمالآباد طوری بود که بیش از باقی روستاها در دسترس بازدیدکنندگان قرار داشت. تحقیقات صورت گرفته شده نشان داد که شرایط بهداشت و آموزش و کشاورزی این روستا با استفاده از امکانات و تجهیزات اصل ۴، قابلیت پیشرفت چشمگیری را داراست. هیچ نوع مدرسهای در این روستا وجود نداشت. احداث ساختمان حمام هرگز تکمیل نشده بود.
بیشتر آب مصرفی در فصل باران از طریق رودخانه کرج تامین میشد. کانال اصلی و آبراههای فرعی با شستشوی خاک به آن آسیب میرساندند. مسیرهای آب به درستی طراحی نشده بودند و موانعی که از سرعت آب بکاهد در آنها تعبیه نشده بود.اگرچه هوا و خاک برای پرورش صیفیجات و میوهجات مناسب بودند ولی هیچ کدام از آنها به عمل نمیآمدند و کشاورزان و خانوادهایشان از رژیم غذایی محدودی برخوردار بودند که با کمی تلاش و برنامهریزی قابلیت تغییر را داشت. دیواری قدیمی و ساختمانهای ویرانه بخش زیادی از فضای روستا را اشغال کرده بودند که میتوانست به عنوان فضای مفید مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. در نبود ماشینآلات تخصصی، کار تخریب این ویرانهها و حفر گودالها با روشهای دستی به آهستگی انجام گرفت ولی پاکسازی در زمان معین شده پایان پذیرفت. یک انبار خشتی قدیمی بازسازی شد و به ساختمان مدرسه با سه کلاس درس تبدیل گردید.
چاهی در نزدیکی مدرسه حفر شد تا آب مورد نیاز تامین شود و زمینهای اطراف مسطح شدند و اسباب تفریحی در آن کار گذاشته شد. این زمین بازی به افزایش جمعیت دانشآموزان مدرسه کمک کرد. باغ - مدرسه کمالآباد فاقد برخی از مراحل تجربی باغ مدرسه اصفهانک بود ولی با وجود این محدودیتها به کیفیت آموزشهای عملی مدرسه میافزود. برنامه جوجهکشی که تحت نظر یکی از متخصصین ایرانی اجرا شد تا حد زیادی کیفیت مرغداری در روستا را افزایش داد. بهبود وضعیت باغداری و صیفیکاری، برنامه غذایی روستاییان را متنوع کرد.
احداث یک حمام که مدتی طولانی در دست ساخت بود بالاخره به واقعیت پیوست. متخصصین برنامه اصل ۴ در نقشه این حمام تغییراتی ایجاد کردند و امکانات بهداشتی حمام به واسطه بودجه فراهم شده توسط این برنامه افزایش یافت. از مهمترین پروژههایی که برای توسعه کمالآباد به انجام رسید افشاندن د.د.ت در تمامی منازل و ساختمانهای روستا بود که به منظور از بین بردن پشههای مالاریا صورت گرفت. اگرچه این روستا در محیط ابتلا به این بیماری قرار نگرفته بود ولی چند نمونه از این بیماری وحشتناک در روستا دیده شده بود و این سمپاشی آرامش ذهنی ساکنین دهات را در مورد این بیماری به وجود آورد. اصفهانک و کمالآباد دو روستایی بودند که برنامه اصل ۴ در زمینه اجرای مسئولیتهای سهگانهاش در آنها پیشگام شد.
همزمان محلهای دیگری نیز مورد بررسی قرار گرفتند. تحقیقاتی در شبانکاره از توابع بوشهر در نزدیکی خلیج فارس صورت گرفت؛ منطقهای که در آن گروهی از روستاها در برنامه آبیاری دولتی کنار هم قرار گرفتهاند و خرما و گندم محصول اصلی زراعی آنهاست. مدرسهای در این منطقه افتتاح شد که معلم آن یک سال پیش از آغاز به کار مدرسه در زمینه کشاورزی در دانشگاه کشاورزی کرج تحت برنامه اصل ۴ آموزش دیده بود.
او تکنیکهای مدرنی را که آموخته بود به کار گرفت و "باغ - مدرسه " او بسیار عالی و موفق شد. هنگامی که نمایندگان برنامه اصل ۴ دلیل نبودن دانشآموزان دختر در مدرسه را جویا شدند، دو خان به آنها اطلاع دادند که مردم این منطقه بسیار مخالف تحصیل دختران هستند. یکی از اصلیترین دغدغههای کشاورزان شبانکاره آبیاری مزارع بود که تجربه وسیع موفقی در زمینه آبیاری گندم در دشتهای ساحلی توسط متخصصین برنامه اصل ۴ به انجام رسید.
نقش هیئت عملیات اقتصادی آمریکا در ایران
همانگونه که ذکر آن رفت، دو ماه پس از اینکه در ماه ژوئن ۱۹۵۰ (سال ۱۳۲۹شمسی) هری ترومن رئیسجمهور آمریکا قانون «اقدامات برای توسعه جهانی» را امضا کرد، فرانکلین هریس عازم مذاکره برای یک توافقنامه جهت ارائه کمکهای فنی به دولت ایران شد. در ماه اکتبر همان سال، سفیر آمریکا آقای هنری گریدن و علی رزم آرا نخستوزیر ایران «برنامه همکاریهای فنی برای توسعه روستایی» را امضا کردند. این برنامه اولین توافقنامه بینالمللی اصل چهار بود.
گارلیتز، در کتاب «ماموریتی برای توسعه»، در فصل «شکوفایی ایرانی که کویر شد»، مینویسد: برنامه بهسازی روستایی ایرانِ «اصل 4» بیش از دو سال طول کشید تا کاملاً عملیاتی شود. ایران اولین کشور جهان بود که کمکهای فنی را پذیرفت. درست زمانی که نخستوزیر علی رزمآرا در اکتبر ۱۹۵۰ یک توافقنامه آزمایشی کوچک با اداره همکاری فنی تازهتاسیس امضا کرد.
یک سال بعد از امضای مقاوله نامه همکاریِ ایران و آمریکا در سال 1329، در خصوص عمران و توسعه روستایی، کارشناسان کشاورزی دانشکده کشاورزی یوتا راهی استان فارس و هشت استان دیگر شدند، تا بتوانند کمکهای فنی خود را در اختیار کشاورزان، زمین داران و کارکنان ادارات کشاورزی قرار دهند. کارشناسان، در دوم آبانماه 1330 در شیراز مستقر شدند و در طول شش سال فعالیت، کمک های فنی خود را در زمینه ترویج و آموزش کشاورزی، تربیت مروج، مکانیزه شدن کشاورزی و دفع آفات نباتی ارائه دادند.
ناگفته نماند که آزمایشگاه حشره شناسی و دفع نباتی ایران نیز در سال 1328 به اداره بررسی آفات و سپس به اداره کل بررسی آفات ارتقاء یافته بود. بر اساس اسناد موجود در دانشگاه یوتا و سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و یافته های مطالعاتی سلیمان حیدری، تا قبل از حضور آمریکایی ها در فارس، کشاورزی به صورت سنتی بوده است و پس از حضور کارشناسان کشاورزی یوتا و ایجاد مزارع نمونه و آموزش عملی و تئوری، زمینه مکانیزه شدن کشاورزی و گام نهادن در کشاورزی نوین به صورت تدریجی فراهم شد، به طوری که تولید در واحد سطح افزایش یافت و کشاورزان در سه مرحله کاشت، داشت و برداشت، به تدریج از ابزارهای نوین و ماشین آلات کشاورزی مثل تراکتور و کمباین استفاده کردند.
سیر اجمالی نتایج مطالعات و تحقیقات دانشگاه یوتا پیرامون مسایل فنی کشاورزی ایران
مروری بر نتایج مطالعات منتشر شده طی سالهای 1329-1331 یا گزارشات مطروحه در جلسات دولتی رسمی تصویری از طرح ها و برنامه های فنی یوتایی ها را نشان می دهد. مطابق اسناد موجود؛ غلات تقریباً ۹۵ درصد از زمینهای زیر کشت را تشکیل میدهد.
مزارع گندم به تنهایی تقریباً دوسوم کل زمینهای کشاورزی را شامل میشوند. با این حال، خشکسالی در اطراف شهر اردبیل آن هم در نزدیکی دریای خزر، بخش زیادی از برداشت غلات را از بین برده است و آذربایجان، دومین استان پرجمعیت ایران، در آستانه قحطی است.
بنابراین اولین ابتکار بزرگ کشاورزیِ اصل 4، مبادله ۶۰ تن از یک گونه گندم مقاوم در برابر خشکسالی و بیماری با بذرهای آلوده به سیاهکِ کشاورزان مستاجر در پاییز ۱۹۵۱ بود که آزمایشهای موازی در بهار بعد، برتری آشکار بذر بهبودیافته را تحت همان روشهای کشت نشان داد. اما آزمایشهای چغندرقند در تابستان 1952 بسیار ناامیدکننده بود. واردات گاوهای نر قهوهای سوئیسی تنومند از ایالاتمتحده و الاغهای جک از قبرس نیز به پرورش حیوانات بارکش قویتر در مناطق محدودی، کمک کرد.
در سالهای 1952 و 1953، دهها هزار جوجه سالم به ایران وارد شد، اما بسیاری از آنها در برابر بیماریهای محلی تلف شدند؛ با این حال، برنامه دامداری پیشرفت کرده است. یک ایستگاه دامداری در نزدیکی شیراز برای پرورش لبنیات، گوسفند و طیور تاسیس شده است. گاوهای اصلاح نژاد شده تا سال ۱۹۵۷، ۱۵۰ تا ۲۵۰ درصد شیر بیشتری نسبت به گاوهای بومی تولید کردند. محققان یوتا روی یک کارخانه فرآوری تفاله چغندر کار کردند و تشخیص دادند که امکان تامین خوراک دام وجود دارد.
در گزارشات آمده:" بیش از دو هزار ایرانی را در رشتههای دامپزشکی پایه، آموزش دادیم. بیماریهای دامی کنترل شد. سیاهزخم، جان بیش از 11 میلیون حیوان در مزرعه و البته انسانها را تهدید میکرد اما حالا 77 درصد کاهش یافته است. با وجود تهدید شدید کمبود آب، کارگزاران کشاورزی ایران در مدیریت آب هیچ اطلاعات و تخصصی ندارند. کشاورزان در برابر شیوههای آبیاری مدرن مقاومت میکنند و به همین خاطر، کشاورزی مکانیزه هیچ فایدهای برای شان ندارد؛ ما بسیار امتحان کردیم اما جواب نداد.
جدا از اینها، هزینه بهرهبرداری از تجهیزات کشاورزی مانند تراکتور بسیار بالاست. ایران تأمینکننده داخلی قطعات یدکی ندارد. کمبود مکانیکهای آموزشدیده مشهود است.
قطعات وارداتی گراناند و باید کشاورزی که خودش مستاجر زمین است، آن را با دلار بخرد که معقول نیست. تاسفبرانگیزتر اینکه، ایران با وجود جایگاهش بهعنوان یک تولیدکننده نفت روبه رشد، فاقد منبع پایدار سوخت تصفیه شده و ابزار توزیع آن است. شما نفت دارید اما با کمبود سوخت مواجه هستید. با وجود این، مشاوران یوتا کاری کردند تا طیف وسیعی از شیوههای مکانیزه را در جایی که ممکن است سودآور باشد، بهویژه در ایستگاههای آزمایشی و مزارع نمایشی، بگنجانند.
مثلاً، یک مرکز آموزش و تعمیر ماشینآلات در شیراز تاسیس شده است و کشاورزان از آن استقبال کردهاند اما مشکلاتی بسیار بزرگتر از کمبود قطعات یدکی، سوخت و مکانیکهای آموزشدیده وجود دارد. مکانیزاسیون، محیط فیزیکی حومه شهر و ساختار اجتماعی آن را تغییر داده و جامعه روستایی آمادگی هضم اینچنین تغییرات گسترده را ندارد. غمگینتر اینکه، با وجود برگزاری چندین سمینار و دوره آموزشی متوجه شدهایم کارکنان وزارتخانه هم در درک مفهوم ترویج به صورت جدی مشکل دارند. ما به کشاورزان یاد دادیم چگونه آفت سن را که مزارع گندم اطراف اصفهان را ویران میکرد، کنترل کنند، چگونه از اسپری گوگرد برای کنترل کپک انگور استفاده کنند.
با رهبران قشقایی در شیراز یک سیستم تناوب چراگاه ایجاد کردیم تا میزان علف موجود برای اسبهای ایل را دو برابر کند. با پرورشدهندگان پسته همکاری کردیم تا سیستمی برای سمپاشی درختان ایجاد کنند و کرمها را از بین ببرند. اما کشاورز هم اگر درک کرد و یاد گرفت، بسیاری از مسئولان با نام غربی بودن، در مقابل ما، طرح و پروژههای بزرگ ایستادند.
به کالج کشاورزی کرج کمک مالی و آموزشی فراوانی کردیم. حدود 125 دانشجو را در یک دوره سهساله با هدف آمادهسازی کار اداری در وزارت کشاورزی آموزش دادیم. اما آموزش در کوتاه مدت یک شوخی بود. کالج آزمایشگاه نداشت. کتابخانه نداشت. محروم از فعالیت دانشجویی بود و در حال ناامید شدن بودیم تا اینکه، محمدحسن مهدوی از سال 1954 تا 1962، رئیس دانشکده شد. او سه سال وقت گذاشت تا به استادان ایرانی یاد دهد چگونه با ما همکاری کنند.
اما او هم «در دریافت بودجه کافی و به موقع» از دولت ایران «دشواریهای زیادی را تجربه کرد»، تا اینکه، کالج کشاورزی کرج تا پایان سال 1340 به یک پردیس مدرن و زیبا تبدیل شد و یوتا به خاطر وجود او، شجاعت این را یافت که دست به ابتکارات خاص بزند.
برای مثال، مشاوران دانشگاه ایالتی یوتا به کالج توصیه کردند یک برنامه اقتصاد خانگی را توسعه دهد. رشتهای نوظهور که نه تنها یکی از معدود مسیرهای حرفهای باز برای زنان ایرانی بود، بلکه نوید بخش افزایش استانداردهای زندگی خانوادههای روستایی نیز میشد. مهدوی کمک کرد. اقتصاددانها استخدام شدند. برنامهریزیها انجام شد اما ابتدا کمبود فضای کلاس درس، این برنامه را متوقف نگه داشت و بعد وقتی دولتیها، مهدوی را با یک آدم "سیاسی بیتجربه " جایگزین کردند، او شروع به تخریب اساتید و همکاران قبلی و کنار گذاردن با تجربه نمود.
طرح ها متوقف شد و شکوفایی امر کشاورزی نابود شد، چون رئیس جدید اعضای هیات علمی را هم قانع کرده بود «هر کسی که خم شود و تراکتور براند، بیل بردارد، خاک را بکند ... برای استاد دانشگاه بودن مناسب نیست». در حالی که کشاورزی با تئوری پیشرفت نمیکرد و این مسئله ای فرهنگی در بین ایرانی ها بود و فقط مشکل یوتایی ها یا کشاورزی نبود."
تأسیس دانش سرای عشایری توسط بهمنبیگی
همزمان با فعالیتهای اصل چهار ترومن در ایران و همکاریهای دوجانبه بین آموزش و پرورش و اصل چهار جهت توسعه مدارس عشایری، به تدریج در سیستم دولتی ایران نیز آموزش عشایری نهادینه شد؛ بنابراین در ادامه برنامههای هیئت عمران بینالمللی آمریکا در ایران، اداره کل فرهنگ (آموزش و پرورش) استان فارس در زمستان ۱۳۳۲ برنامهای برای آموزش عشایر با پنج اصل تهیه نمود و در نهایت، طرح تعلیمات عشایر در هشتصد و نودمین نشست شورای عالی فرهنگ در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۳۴ به تصویب رسید.
پس از خاتمه کار اصل چهار و تحویل مدارس عشایری به دولت ایران، «دایره تعلیمات عشایر» به عنوان یکی از ادارات داخلی آموزش و پرورش فارس تا زمان خاتمه فعالیت «هیئت عمران بینالمللی آمریکا» فعال بود.
پس از آن، دایره تعلیمات عشایر مبدل به اداره کل شد و به کار خود ادامه داد. برپایی مدرسههای عشایری به عشایر استان فارس محدود نشد و فرزندان عشایر از ایلهای آذربایجان تا مرزهای شمال شرقی خراسان، از نعمت مدرسه و سواد برخوردار شدند.
بر پایه برنامه آموزش عشایر (۱۳۳۴)و برنامههای بعدی نظیر طرح تأسیس دانش سرای عشایری (۱۳۳۶) و همچنین طرح تأسیس مدرسه شبانهروزی در شیراز(۱۳۴۶)، باید برای پایههای اول تا چهارم مدرسههای سیار و برای پایههای پنجم تا نهم مدرسههای شبانهروزی بر پا میشد. همچنین، باید یک مدرسه تربیت معلم ویژه عشایر برای جذب دانشآموزان با مدرک پایان کلاس نهم ساخته میشد و گروهی برای نظارت بر مدرسههای چادری نیز به وجود میآمد. با وجود این، ابتدا تنها به برپایی مدرسههای چادری و کار نظارت بسنده شد و ۷۸ مدرسه در ایلات و عشایر راهاندازی شد.
اداره این مدرسهها به بهمنبیگی و دو ناظر دیگر، بیژن بهادری کشکولی و نادر فرهنگ درهشویی، سپرده شد. پس از سه سال فعالیت موفق مدارس عشایری و دورههای تربیت معلمین عشایری، همزمان با خاتمه کار برنامه اصل چهار ترومن، دورههای آموزشی برای تربیت معلمین عشایری نیز متوقف شد. با توجه به خاتمه فعالیت اصل چهار و تحویل مدارس عشایری به دولت ایران، به گفته بهمنبیگی: «آموزش و پرورش فارس برای جلوگیری از تعطیل شدن مدارس عشایری، طرح تأسیس دانشسرای عشایری را از شورای عالی فرهنگ گذراند. به این ترتیب در سال ۱۳۳۶ دانشسرای عشایری در شیراز تأسیس شد تا به کمک ۲۰۴۰ نفر از فارغالتحصیلان این دانشسرا به طوایف مختلف عشایر کشور اعزام شوند».
تاسیس مدارس نمونه فنی حرفهای کشاورزی
مشاوران «BYU» در اواخر سال ۱۹۵۱ شروع به تاسیس مدارس نمونه کردند. قرارداد اولیه شامل شش مشاور بود که مسئول بهبود شیوههای تدریس ابتدایی در تهران و استانهای اطراف بودند. آنها امید داشتند به مردم ثابت کنند «مدرسه جایی است که پسران و دختران میتوانند یاد بگیرند فکر کنند، دادهها را تجزیهوتحلیل کنند و رویههای لازم برای حل مشکلات در موقعیتهای زندگی را توسعه دهند» که موفق هم بودند. مردم دیدند فعالیتهای مدرسه میتواند زندگی آنها را بهبود ببخشد، پس تمایل بیشتری به ثبتنام فرزندانشان پیدا کردند. بنابراین طرح «اصل 4» در سال 1329 با راهاندازی مدارس نمایشی بیشتر در تهران، این پروژه را گسترش داد. سال بعد آن، 13 مدرسه دیگر در سراسر کشور اضافه شد.
این مدارس به مشاوران آمریکایی کمک کردند تا با جوامع محلی ارتباط برقرار کنند و بستری برای الگوسازی تکنیکهای تدریس برای معلمان ایرانی فراهم کردند. این تیم اولین مدارس متوسطه نمونه خود را نیز در سال 1330 افتتاح کرد و تا پاییز 1954 حداقل یک مدرسه از این نوع مدارس در تمام استانها وجود داشت.
این مدارس بر آموزش در زمینههای حرفهای مانند نجاری و «اقتصاد خانه» که بهطور گسترده در مدارس ایران تدریس نمیشد تاکید داشتند، که برای ارتقای سلامت بیشتر جوامع روستایی، چون جزو معدود گزینههای شغلی حرفهای برای زنان روستایی ایرانی بود، اهمیت داشت. مدارس سیار عشایر نیز یکی دیگر از پروژههای بزرگ این تیم بود که با کمک محمد بهمنبیگی آغاز و اجرایی شد.
بهمنبیگی زمینه را برای مدارس چادری فراهم کرد. گچ، مداد و حتی توپ فوتبال را به دل قومهای عشایری برد، تا سال ۱۹۵۶ نزدیک به ۲۰۰ دانشآموز در شش مدرسه چادری ثبتنام کردند و بین سالهای 1953 تا 1978 تقریباً 30 درصد از 112 هزار کودک آموزشدیده، دختر بودند که 300 نفر آنها تا سال 1975 فارغالتحصیل شدند.