داستان مقاومت، شهامت و بازپسگیری یک شهر قهرمان
به مناسبت شکست حصر آبادان و آبادانی که دیگر آباد نیست!
۴۴ سال پیش آبادان قهرمان مقاومت کرد! از ناگفتههای شکست حصر آبادان، بمباران پالایشگاه تا رشادتهای عملیات ثامنالائمه و تاریخچه نام این شهر را بخوانید

هوای آبادان، حتی در دل تاریخ، بوی مقاومت میدهد. شهری که روزگاری قلب تپنده اقتصاد نفت ایران بود، با سینماهای پرشورش فرهنگ را فریاد میزد و با تیم فوتبالش شور و هیجان را به اوج میرساند. اما ناگهان، این شهر پرجنبوجوش در حصار دشمن گرفتار شد.
اخبار سبز کشاورزی؛ امروز، ۵ مهر ماه ۱۴۰۴، ۴۴ سال از آن روزی میگذرد که آبادانِ دوستداشتنی، زنجیرهای محاصره را در هم شکست و دوباره متولد شد.
اینجا صفحهای است برای آبادان؛ برای شهری که شاید “آباد نیست”، اما هنوز هم روح مقاومت در رگهایش جاری است. چه بهانه تولد یکی از مشاهیرش باشد، چه سالگرد ملی شدن نفت، یا حتی نتایج پر فراز و نشیب تیم صنعت نفت آبادان، فرقی نمیکند! هر زمان که فرصتی دست دهد، از این شهر محبوب، مظلوم و مهجور و از مردم قدر ندیدهاش خواهم نوشت.
این پارتیبازی را بر من ببخشید، اما مگر نه اینکه مردم آبادان از ثروت عظیم نفت و مصائب هشت سال جنگ تحمیلی، از مضرات پالایشگاه عظیم نفت، پتروشیمی، بندر و منطقه آزاد اروند، جز همین چند کلمه در یک گوشه روزنامه، چیز دیگری نصیبشان نشده است؟
بگذریم از درد دلها و به اصل مطلب بپردازیم: شکست حصر آبادان و مرور خاطراتی فراموشنشدنی از گذشته این شهر پرفراز و نشیب.
پالایشگاه آبادان: قلب تپندهای که از کار افتاد!
با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، یکی از بزرگترین فجایع اقتصادی و اجتماعی رقم خورد. پالایشگاه آبادان، این غول صنعتی که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه فرآورده نفتی تولید میکرد و با ۱۸ هزار کارمند، سهم عظیمی در تأمین سوخت کشور داشت، هدف بمبارانهای متعدد قرار گرفت. در مجموع، حدود ۳۵ فروند هواپیمای فانتوم، این نگین صنعتی را بمباران کردند و متأسفانه، آن را از کار انداختند.
آبادان آن زمان، با جمعیتی بالغ بر ۴۶۲ هزار نفر، حتی از اهواز (مرکز استان خوزستان) هم پرجمعیتتر بود. با داشتن فرودگاه بینالمللی و بزرگترین پالایشگاه نفت جهان، شهری زنده و فعال به شمار میرفت. حضور انگلیسیها و امکاناتی که برای کارگران و بهویژه کارمندان ردهبالای شرکت نفت فراهم کرده بودند، آبادان را زبانزد خاص و عام کرده بود. یادتان باشد، آبادان شهر سینماها بود! با ۱۵ سینمای فعال، هر تابستان ۱۵۰ هزار بلیت در این شهر کوچک به فروش میرسید.
نبرد سرنوشتساز: عملیات ثامنالائمه (ع)
پس از محاصره دردناک آبادان، دیگر زمان آن رسیده بود که زنجیرهای اسارت پاره شوند. عملیات غرورآفرین ثامنالائمه (ع)، با هدف انهدام نیروهای دشمن در شرق کارون و تصرف این منطقه، در ساعت یک بامداد پنجم مهرماه سال ۱۳۶۰ با رمز مقدس «نصرمنالله و فتح قریب» آغاز شد. این عملیات، پس از ۴۲ ساعت نبرد بیامان، با موفقیت کامل به پایان رسید.
منطقه عملیات ثامنالائمه در شرق رودخانه کارون و در حد فاصل شمال شهر آبادان و جنوب منطقه دارخوین قرار داشت. در آن زمان، بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ کیلومتر مربع از این منطقه در اشغال نیروهای بعثی بود.
محاصره آبادان: مقاومت در برابر تجاوز
هشتم آبان ماه ۱۳۵۹ بود؛ رژیم بعث عراق برای تصرف کامل آبادان، در منطقه ذوالفقاری روی رودخانه بهمنشیر پل شناور نصب کرد. با عبور دادن قسمتی از نیروهای خود، وارد جزیره آبادان شد و بخشی از جاده آبادان-ماهشهر را به تصرف خود درآورد. در این مدت، مقاومتهای مردمی بسیاری شکل گرفت. در اینجا باید یادی کنیم از آیتالله جمی، امام جمعه وقت آبادان که نقش مهمی در هدایت گروههای مردمی و مقاومت این شهر داشت، و همچنین شهید دریاقلی سورانی، از اوراقفروشهای مستقر در انتهای آبادان که با شهامت بینظیر خود، ورود عراقیها را اطلاع داد. اما متأسفانه، دهم آبان ماه ۱۳۵۹، آبادان به محاصره نسبتاً کامل ارتش عراق درآمد.
درهم کوبیده شدن لشکر زرهی عراق
نیروهای عملکننده در عملیات شکست حصر آبادان، متشکل از ارتش، سپاه پاسداران، بسیج و نیروهای ژاندارمری بودند. این نیروها شامل لشکر ۷۷ با سه تیپ (۹ گردان نیروی پیاده)، سپاه پاسداران با ۱۶ گردان نیروی پیاده که در سازمان سه قرارگاه تیپی عمل میکرد، تیپ ۳۷ زرهی شیراز، گردان ۲۵۱ تانک از لشکر ۱۶ زرهی، گردان ۱۰۷ ژاندارمری، گروه رزمی ۲۹۱ تانک و جهاد سازندگی میشدند.
این عملیات، که آغازگر پیروزیهای بعدی رزمندگان در عملیاتهای آتی بود، منجر به درهم کوبیده شدن لشکر زرهی عراق شد. در نهایت، این عملیات با گرفتن سه هزار کشته و زخمی از نیروهای دشمن و ۱۷۶۱ نفر اسیر، با موفقیت به پایان رسید و نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس رقم خورد.
آبادان: جزیرهالخضر تا اوپادان؛ ریشههای نامی به بلندای تاریخ
داستان آبادان، حدود سال ۱۲۹۰ شمسی آغاز شد. زمانی که انگلیسیها در کوههای مسجدسلیمان نفت کشف کردند، به دنبال مکانی مناسب برای تصفیه آن میگشتند؛ جایی که هم آب فراوان داشته باشد و هم انتقال نفت به آنجا آسان باشد. سرانجام، به جزیرهای در ساحل اروند رسیدند که هم آب زیادی داشت و هم بلندیاش از سطح دریا صفر بود. این ویژگی، امکان انتقال نفت بدون نیاز به پمپاژ از مسجدسلیمان به آبادان را فراهم میکرد.
این ساحل گرم و شرجی، جمعیت زیادی نداشت. روستایی کهن بود به نام “عبادان” که محلیها آن را “جزیرهالخضر” میگفتند. در آنجا بنایی از سده دهم هجری وجود داشت که قدمگاه “خضرنبی” بود. البته، “عبادان” یا “اَبّادان” خود نامی قدیمی بود. اعراب سدهها پیش گفته بودند «لیس قریه ورای عبادان»، به معنی «آنسوتر از شهر آبادان، هیچ آبادی دیگری نیست (جز آب و دریا)». منوچهری، شاعر ایرانی عصر غزنوی نیز این مفهوم را سروده است که «نیست آنسوتر ز عبادان دهی».
بعدها روشن شد که نام این جزیره حتی از دورههای پیش از اسلام نیز کهنتر است. گفتهاند که نام اصلی آن «اوپادان» بوده؛ مرکب از سه جزء اصلی: “اَو” به معنی آب، “پاد” به معنی پاییدن، و “الف و نون” به معنای جا و مکان. روی هم رفته، به معنای “محل پاییدن یا نگهبانی از آب” است. سرانجام، در سال ۱۳۱۴، نام “آبادان” برای این جزیره انتخاب شد و تا به امروز بر تارک این شهر قهرمان میدرخشد.