ذات سیاسی غذا و جنگ
واکنشهای استراتژیک نیروهای جهانی هژمون به استفاده از غذا به عنوان سلاح در جنگ هیبریدی
تحلیلی ژئوپلیتیکی از نقش غذا بهعنوان سلاح در جنگ هیبریدی و واکنش قدرتهای هژمون جهانی؛ از گندم و کود شیمیایی تا انرژی، زنجیره تأمین و امنیت غذایی در رقابت آمریکا، روسیه و چین.
هم غذا و هم جنگ ذاتاً سیاسی هستند و بینشهایی در مورد اولویتها و شخصیت یک جامعه ارائه میدهند. با این حال، آنها اغلب در تضاد با یکدیگر (اولویتهای داخلی در مقابل سیاست خارجی) یا ماهیت تسلیحاتی هر دو در نظر گرفته میشوند.
اخبار سبز کشاورزی؛ در عصری که رقابت استراتژیک به عنوان نیروی محرکه سیاست بینالملل دوباره ظهور کرده است، هیچ بُعدی از کشورداری مهمتر از اقتصاد نیست.
این ایده ریشه در تاریخ آمریکا دارد و ریشههای آن در اندیشه همیلتونی در مورد نقش محوری صنعت در ساخت امپراتوریهای قوی است. ایالات متحده با تکیه بر توانایی غرب میانه آمریکا در تغذیه شهرهای نوظهور در دو سوی اقیانوس اطلس با گندم ارزان قیمت، به قدرت رسید و انقلاب صنعتی را ممکن ساخت و توازن قدرت جهانی را تغییر داد، زیرا کشاورزان و بازرگانان آمریکایی در تولید، حمل و نقل و شبکههای مالی که از هر دو پشتیبانی میکردند، از روسیه پیشی گرفتند.
بیشتر بخوانید:تکامل ساختار سرمایهگذاری کشاورزی در شورای همکاری خلیج فارس
امروزه، سیاستگذاران آمریکایی با حقیقتی دشوار دست و پنجه نرم میکنند: اگرچه امپراتوریها بر اساس تجارت و صنعت ساخته میشوند، اما این همان جایی است که آنها بیشترین آسیبپذیری را دارند. شرایطی که زمینهساز ظهور قدرت آمریکا بود، تغییر کرده است، که عمدتاً ناشی از اشتباهات سیاسی خود این کشور است.
اقتصاد جهانی به هم پیوسته و تنوع بخشی به زنجیرههای تأمین که با هدف تسهیل رشد کشورهای شریک در نظر گرفته شده بود، منجر به دو پیامد ناخواسته شده است: آن «شرکا» به رقبای ژئواستراتژیک جدی تبدیل شدهاند و کاهش ظرفیت داخلی ایالات متحده، سیستمهای حیاتی آن - از جمله سیستمهای غذایی آن - را مستعد استفاده تسلیحاتی کرده است. واشنگتن که مدتها به مذهب تجارت آزاد پایبند بوده است، سرانجام به این نتیجه رسیده است که دههها صرف حمایت از ظهور بزرگترین رقبای خود کرده است، رقبایی که اهداف (و ابزارهای) آنها ممکن است به اندازهای که زمانی امید میرفت، بیخطر نباشد.
ایالات متحده اکنون در تلاش است تا همه بازیگران و شرکای خود را در یک تیم گرد هم آورد. حوزه اقتصادی منازعات معاصر، هم دارای مؤلفه دفاعی (شناسایی آسیبپذیریها و خطرات در صنایع حیاتی) و هم دارای مؤلفه تهاجمی (رقابت در بازارهای جهانی و تبدیل ثروت به قدرت) است.
در این زمینه، جنگ هیبریدی، که تاکتیکهای متعارف، نامنظم و سایبری را در سطحی پایینتر از آستانه جنگ سنتی ادغام میکند، در حال تغییر شکل منازعات جهانی است. همزمان با دست و پنجه نرم کردن ملتها با تهدیدهای در حال تحول، غذا به عنوان سلاحی حیاتی و دست کم گرفته شده در این چشمانداز ظهور کرده است.
دستکاری منابع غذایی برای اهرم ژئوپلیتیکی، از ویژگیهای بارز جنگ هیبریدی است که بازیگران دولتی و غیردولتی را قادر میسازد تا دشمنان را بیثبات کرده و اهداف استراتژیک را بدون رویارویی نظامی مستقیم پیش ببرند.
ایجاد تعادل بین کارایی و تابآوری در سیستمهای غذایی خانگی
شبکهای از شرکتهای بزرگ و به شدت یکپارچه که سیستمهای غذایی جهان را تشکیل میدهند، اگرچه کارآمد هستند، اما کل صنایع را بیش از حد به نقاط شکست برای کالاهای حیاتی وابسته میکنند و به طور فزایندهای در معرض حملات عمدی قرار میدهند.
همانطور که ریزتراشهها و نیمه رساناها زیربنای صنعتی هستند که امنیت ایالات متحده را تأمین میکند، صنعت کشاورزی نیز امنیت انسانی را در اساسیترین سطح تأمین میکند. کشاورزی آن کالای بیخطری نیست که معمولاً به عنوان کبریت بی خطر در نظر گرفته میشود.
در واقع زراعت، هم استراتژیک و هم وجودی است. چون دنیای مدرن بر اساس توانایی درصد کمی از جمعیت برای تغذیه بقیه ساخته شده است و سیستمهایی که زیربنای آن جهان هستند بدون آن فرو خواهند ریخت. سیاستگذاران مدتهاست که دریافتهاند غذا در کنار نفت، مواد معدنی حیاتی و اکنون نیمهرساناها، در دسته کالاهای استراتژیک قرار میگیرد. با این حال، فراوانی، نه کمبود، یکی از ارکان مقدس سبک زندگی امروزی است. توانایی دسترسی به غذا از سراسر جهان بر اساس تقاضا، تا حد زیادی بدیهی فرض میشود. حقیقت این است که غذایی که میخوریم و سیستم پیچیده و به هم پیوستهای که این ضروریترین منبع را رشد، پردازش و حمل میکند، آسیبپذیر است.
امروزه، زنجیرههای تأمین مواد غذایی در صنایع کلیدی به دلیل تمایل گسترده صنعت به سمت ادغام بیش از حد، به طور فزایندهای شکننده و مبهم هستند. اگرچه حافظه جمعی کوتاه است، اما تنها چند سال پیش بود که یک ویروس انسانی تنها تعداد انگشتشماری از کارخانههای فرآوری گوشت گاو، خوک و مرغ خانگی را تعطیل کرد.
در عرض چند روز، فروشگاهها دچار کمبود شدند که منجر به جیرهبندی شد. راه آسان، مقصر دانستن همگان، انبار کردن وحشتزده مصرفکنندگان و سردرگمی بود، اما این (شاید عمداً) واقعیت تلخ را مبهم میکند: سیستمهای غذایی معاصر غربی فاقد تابآوری کافی برای تضمین ثبات هستند و علت اصلی آن ادغام تولید مواد غذایی در تعداد بسیار کمی از بازیگران و امکانات بسیارقلیل بود. بعنوان مثال ۸۵٪ از گوشت گاو، ۴۵٪ از مرغ و ۶۷٪ از گوشت خوک ایالات متحده توسط تنها چهار شرکت (که به طور عامیانه "چهار بزرگ" نامیده میشوند) فرآوری میشود. این بدان معناست که کشاورزان و دامداران اغلب باید به این شرکتهای بزرگ بفروشند یا مستقیماً برای آنها تولید کنند، اما این امر تأثیر مضاعفی بر بیرون راندن کارخانههای فرآوری کوچکتر و ایجاد نقاط انسداد در زنجیره تأمین دارد.
هنگامی که کووید-۱۹ به سرعت در کارخانههای فرآوری عظیم پر از کارگران شانه به شانه گسترش یافت، جایی برای هدایت ظرفیت اضافی فوری حیوانات زنده برای فرآوری و توزیع وجود نداشت. در عرض چند هفته، کشاورزان مجبور شدند دامهایی را که نمیتوانستند به مراکز فرآوری با محدودیت دسترسی پیدا کنند، بکشند و دفن کنند.
به همین ترتیب در صنعت گوشت گاو، خشکسالیهای مداوم منجر به کوچکتر شدن گلههای داخلی شده و این امر چهار شرکت بزرگ را به طور فزایندهای به تأمینکنندگان خارجی وابسته کرده است. واکنش فوری بسیاری از دامداران ، پر کردن این شکاف با افزایش تعداد تلیسههای ارسالی برای تغذیه دامهای اختصاص داده شده به تولید گوشت گاو بوده است. این به معنای تولید تلیسههای کمتر در مزارع برای سالهای آینده خواهد بود که منجر به مشکلات بلندمدت در توانایی صنعت گوشت گاو داخلی برای تأمین تقاضا خواهد شد.
خطراتی که در زیر سطح صنعت غذا کمین کردهاند
جبهه انتشار اطلاعات در مورد غذا به ویژه با آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین قویتر شده است. در ماه مه 2022، مقامات و رسانههای دولتی روسیه تلاشها برای مقصر جلوه دادن ایالات متحده، اتحادیه اروپا و دیگر متحدان غربی در کمبود جهانی غذا در نتیجه جنگ در اوکراین را افزایش دادند.
حسابهای شبکههای اجتماعی مرتبط با کرملین ادعا کردند که تحریمهای غرب و اشتباهات اقتصاد کلان باعث بحران غذا شده است، نه حمله روسیه به اوکراین. اما تنها صنایع کشاورزی مستعد اختلال نیستند و این مشکلات قبل از شروع تکوین زنجیرههای تأمین نهادههای کلیدی برای تولید محصولات کشاورزی وجود داشته اند.
برای مقابله با تکثیر بیحد و حصر دیپفیکهای خصمانه، درگیریهای هیبریدی نشاندهنده ظهور یک جنگ نامرئی است. بررسی این زنجیره تأمین از بالا به پایین نشان میدهد که این تنها نوک کوه یخ است. اگر یک نقطه شکست وجود داشته باشد که بتواند سیستم غذایی جهانی را از هم بپاشد، آن نقطه تولید کود مبتنی بر نیتروژن است. این مشکلساز است زیرا صادرکنندگان پیشرو کود مبتنی بر نیتروژن در جهان، اختراعی که به سیاره زمین اجازه میدهد جمعیت انسانی هشت میلیاردی را حفظ کند، روسیه (13٪)، چین (12٪) و بلاروس (5٪) هستند و ایالات متحده مقصد اصلی صادرات کود آن است. کود برای تولید مواد غذایی همان نقشی را دارد که میکروچیپها برای سیستمهای الکترونیکی مصرفی و نظامی دارند.
اما برخلاف کالاهای تولیدی، تولید مواد غذایی نمیتواند در برابر تأخیرها مقاومت کند، در حالی که زنجیرههای تأمین دوباره تنظیم میشوند. وقتی کشاورزان از فرصتهای کاشت محدود غافل میشوند، تأخیر چند روزه ممکن است به معنای کاهش عملکرد باشد. هفتهها میتواند منجر به کمبودهای قابل توجه شود.
اگر کشاورزان هنوز تصمیم به کاشت بگیرند، یک ماه خطر از بین رفتن کامل محصول را به همراه دارد. به همان ترتیب که اتکای بیش از حد به میکروالکترونیک، کل صنعت دفاعی را در معرض خطر قرار میدهد، وابستگی متقابلِ قابلِ تبدیل به سلاح در نهادههایی که اساس تولید مواد غذایی مدرن را تشکیل میدهند، جمعیت آن را در برابر ناامنی غذاییِ ناشی از ژئوپلیتیک آسیبپذیر میکند. جایگاه روسیه به عنوان بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی در جهان، این تهدید را تشدید میکند. گاز طبیعی علاوه بر اینکه تقریباً ۷۰ تا ۸۰ درصد از انرژی مورد استفاده برای تولید آن را تشکیل میدهد، یک جزء فیزیکی کودهای مبتنی بر نیتروژن است که برای مصارف کشاورزی در نظر گرفته شده است. گاز طبیعی برای کوددهی همان نقشی را دارد که مواد معدنی حیاتی برای میکروالکترونیک دارند.
این امر اثرات موجی در سراسر سیستمهای غذایی دارد: گاز طبیعی نه تنها زیربنای تولید کالاهایی برای مصرف مستقیم انسان است، بلکه در صنایع بالادستی نیز نقش دارد: یونجه برای لبنیات و گاوهای گوشتی، گندم، ذرت و سویا برای خوراک دام، پنبه برای پوشاک و روغنهای پخت و پز. ایالات متحده ممکن است بزرگترین تولیدکننده گاز طبیعی در جهان باشد، اما تبدیل آن به غذا داستانی در مورد زنجیرههای تأمین و تصمیمات سیاسی است، نه فقط موضوعی مرتبط با منابع طبیعی. ایالات متحده با وجود ذخایر قابل توجه گاز طبیعی و ظرفیت تولید، سومین واردکننده بزرگ کود در جهان است و در سال ۲۰۲۲، ۱.۹۵ میلیارد دلار کود از روسیه وارد کرده است . در سال ۲۰۲۲، اروپا تقریباً ۴۵ درصد از گاز طبیعی خود را از روسیه وارد کرد. اختلال در عرضه گاز پس از تخریب خط لوله نورداستریم در همان سال، باعث کاهش ۷۰ درصدی تولید آمونیاک برای کود در اروپا شد و به سرعت به کمبود جهانی کود منجر شد.
تأخیر در تهیه کود در طول فصل کاشت بهار ۲۰۲۲ منجر به کاهش بیش از ۳۰ درصدی عملکرد برخی از کشاورزان شد. اگر کمبودها کمی بیشتر ادامه مییافت، این امر تأثیرات جدیتری بر قیمت و در دسترس بودن مواد غذایی میداشت، یک راه حل ضروری اما کوتاه مدت که دقیقاً به مسکو میگوید قویترین اهرمهای ژئوپلیتیکی آن در کجا قرار دارند.
ژئواکونومی کالاهای استراتژیک
در حالی که آسیبپذیریهای سیستمهای غذایی جهان همچنان در حال افزایش است، رقبای ژئوپلیتیکی از کاهش تولید مهمترین مواد غذایی جهان توسط ایالات متحده سود میبرند. سهم ایالات متحده از بازار جهانی گندم از ۲۵ درصد در سال ۲۰۱۰ به ۹ درصد پیشبینیشده برای سال ۲۰۲۴ کاهش یافته است . چندین عامل این کاهش را تقویت میکنند. گندم از نظر پیشرفتهای فناوری از ذرت و سویا عقب مانده است و نوسانات اخیر قیمت که عمدتاً ناشی از ژئوپلیتیک است، گندم را به یک شرط بندی پرخطر برای کشاورزان آمریکایی تبدیل کرده است.
این کاهش شدید حداقل تا حدی نتیجه محاسبات استراتژیک روسیه است. روسیه که با پیشرفتهای ساختاری در بخش کشاورزی و سرمایهگذاری در تأسیسات فرآوری و ذخیرهسازی تقویت شده بود، ظرفیت تولید خود را در اوایل دهه ۲۰۰۰ به سرعت افزایش داد. در پاسخ به تحریمهای غرب پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴، پوتین ممنوعیتهای گستردهای را بر واردات مواد غذایی غربی اعمال کرد و ارزش روبل را کاهش داد و صادرات روسیه را ارزان تر کرد . تا سال ۲۰۱۷، روسیه از ایالات متحده پیشی گرفت و به بزرگترین صادرکننده گندم جهان در سال 2025 تبدیل شد.
وابستگی جهان به گندم روسیه
کاهش صادرات گندم ایالات متحده، شرکا، متحدان و هر کسی را که در این بین قرار دارد، به طور فزایندهای در معرض فشار ژئوپلیتیکی مرتبط با وابستگی به گندم روسیه قرار میدهد. چون تا کنون هیچ جایگزینی برای نقشی که گندم در رژیم غذایی انسان در هر سطحی از نردبان اجتماعی-اقتصادی ایفا میکند، وجود ندارد. گندم، که در غیر این صورت "غذای قحطی" نامیده میشود، بخش نامتناسبی از رژیم غذایی در کشورهای فقیرتر را تشکیل میدهد.
همچنین سابقه ی قانع کننده ای در ایجاد و فروپاشی امپراتوریها دارد. روسیه بخش عمدهای از واردات غلات اروپا را تأمین میکرد تا اینکه ایالات متحده در اواسط دههی ۱۸۰۰ جایگزین روسیه به عنوان سبد نان اروپا شد، زیرا روشهای ذخیرهسازی طولانی مدت غلات، حمل و نقل در مسافتهای طولانی را امکانپذیر میکرد. از دریچهی تمایل پوتین برای احیای امپراتوری سابق روسیه، حمله به اوکراین و نقش عظیم کشاورزی در آن درگیری منطقی به نظر میرسد. ثروت و قدرت امپراتوری روسیه بر اساس فتح اوکراین امروزی توسط کاترین کبیر و صادرات غلات از بندر جدید اودسا بنا شده است. به همین دلیل، اسکات رینولدز نلسون در فوریه ۲۰۲۲ گمانهزنی کرد که روسیه بدون کنترل اوکراین هرگز دوباره به یک قدرت بزرگ تبدیل نخواهد شد.
پوتین دو روز بعد حمله تمام عیار را آغاز کرد. این به معنای آن نیست که رابطه بین این دو رویداد علت و معلولی بوده است، بلکه فقط به این معنی است که آنها درک مشترکی از اهمیت این مهمترین کالا دارند. تصادفی نیست که جدیدترین تلاشهای روسیه برای تصرف اوکراین اندکی پس از آن رخ داد که اوکراین خود را به عنوان یک منبع مهم جهانی صادرات غلات دوباره تثبیت کرد.
روسیه بازیگری باتجربه و قدرتمند
در عصر جنگهای ترکیبی، روسیه بازیگری قدرتمند با سابقهای طولانی در استفاده از غذا به عنوان سلاح است. هولودومور که به معنای واقعی کلمه به معنای «تحمیل مرگ از طریق گرسنگی» است، به طور گسترده به عنوان قحطیای که در مسکو سازماندهی شده بود، شناخته میشود که باعث مرگ نزدیک به چهار میلیون اوکراینی در اوایل دهه ۱۹۳۰ شد. مطالعهای در مورد هولودومور توسط دانشگاه نورث وسترن به این نتیجه رسید که دولت مرکزی در مسکو در واقع غلات بیشتری را به ازای هر نفر از اوکراینیها نسبت به روسها دریافت میکرد و این امر تا ۹۲ درصد از مرگ و میرهای قحطی در اوکراین را تشکیل میدهد.
هدف قرار دادن فوری گندم اوکراین که با حمله سال ۲۰۲۲ آغاز شد، نشان میدهد که گندم بار دیگر کاملاً به پایان بازی روسیه مربوط میشود. محاصره بنادر دریای سیاه اوکراین در طول حمله، مانع از صادرات آن به مقاصدی در اروپا، آفریقا و خاورمیانه شد. این امر تقریباً بلافاصله منجر به کمبود جهانی غلات شد، قیمت را افزایش داد و از نظر مالی به نفع روسیه تمام شد، زیرا جهان برای جایگزینی واردات گندم خود تلاش میکرد.
همزمان با اینکه روسیه به دلیل تأثیر بشردوستانه بر آسیب پذیرترین نقاط جهان تحت فشار قرار گرفت، پوتین تلاشی بیحوصله برای تغییر روایت انجام داد و ادعا کرد که برداشت بیسابقهای در روسیه میتواند این شکاف را پر کند و به طرح غلات دریای سیاه پیوست که به طور موقت به غلات اوکراین اجازه میداد تا زمانی که روسیه در سال ۲۰۲۳ از این توافق خارج شد، جریان داشته باشد. در همین حال، ارتش روسیه در حال بردن محصولات کشاورزی، اشغال تأسیسات ذخیرهسازی و انتقال غلات اوکراین به کریمه تحت اشغال روسیه بود، جایی که میتوانست آن را از بنادر تحت کنترل روسیه صادر کند.
از آن زمان تاکنون، مشکلات عرضه جهانی بهبود یافته است، که بخش عمدهای از آن به دلیل صادرات غلات روسیه از دریای سیاه بوده است، و این سوال را مطرح میکند که «برداشت بیسابقه» ادعایی روسیه در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ واقعاً از کجا آمده است. چشمانداز پیروزی روسیه در اوکراین از منظر امنیت غذایی جهانی به شدت برای غربی ها مشکل ساز است. تا سال ۲۰۲۱، اوکراین و روسیه روی هم رفته بیش از یک سوم کل عرضه گندم جهان را تشکیل میدادند . اگر روسیه موفق شود این امر را از برداشت تا بندر کنترل کند، مسکو اهرم فشار بیشتری برای استفاده از این منبع غذایی حیاتی به عنوان یک سلاح ژئوپلیتیکی به دست میآورد که در استفاده از آن تردید نخواهد کرد.
تمایل پوتین به استفاده از کالاهای حیاتی، از جمله غذا، به عنوان سلاح، محدود به اوکراین نبوده است. پیش از آسیب دیدن خط لوله نورداستریم، روسیه در تلاش برای مجبور کردن رهبری به پرداخت روبل برای دور زدن تحریمهای ایالات متحده، منابع گاز اروپا را قطع کرده بود. در عین حال، روسیه تهدید کرد که دسترسی به محصولات کشاورزی خود را محدود خواهد کرد، به ویژه اروپا و آمریکای شمالی را به عنوان اهداف خود نام برد . حتی اگر روسیه پیروز هم نشود، این جنگ برای اوکراین زیرساختهای آسیبدیده در تأسیسات ذخیرهسازی و صادرات، مزارع گندم سوخته و احتمال توافق مذاکرهشدهای را به همراه داشته است که کنترل ارضی زمینهای کشاورزی مرغوب را برای روسیه باقی میگذارد. از آنجایی که پناهندگان مجبور به فرار شدهاند و کشاورزان باقیمانده از کار بیکار شدهاند، بعید است که اوکراین با سهم بازاری که قبل از حمله داشت، برسد.
به چالش کشیدن توان شرکتهای آمریکایی
اگرچه شرکتهای آمریکایی داراییهای قابل توجهی در تجارت غلات دارند. تاجران کالای ABCD که همگی متعلق به ایالات متحده هستند، تقریباً سه چهارم تجارت جهانی غلات را کنترل میکنند. اما محصول جانبی یک سیستم اقتصادی بیش از حد جهانی شده، شبکهای درهم تنیده از روابط به شدت مشکلساز است.
کافکوی چینی ها در این بازار به شدت قوی شده است. از آنجایی که تولید واقعی مواد غذایی به سمت شرق به روسیه، اوکراین و بخشهایی از اروپای شرقی منتقل شده است، شرکتهای آمریکایی به طور فزایندهای در فعالیتهای پاییندستی (عمدتاً ذخیرهسازی و حمل و نقل) سرمایهگذاری میکنند. خرید ۲۵ درصد از سهام پایانههای غلات بندر نووروسیسک روسیه توسط شرکت کارگیل در سال ۲۰۱۳، این شرکت را در پی برداشت محصولات اوکراین توسط روسیه، در موقعیت ناخوشایندی قرار داد.
اگرچه سرانجام سهام خود در پایانه غلات را در سال ۲۰۲۳ فروخت، اما کارگیل هنوز غلات روسیه را از این بندر، که کمتر از ۲۰۰ کیلومتر با مرز کریمه فاصله دارد، ارسال میکند. اگرچه تحریمهای غرب محدودیتهایی را برای فعالیت چندین بندر کریمه که به حمل غلات معروف هستند، اعمال کرده است، اما این شهرهای بندری تحریمشده از طریق دریای آزوف به بنادر روسیه کالا ارسال میکنند و انبارهای داخلی غلات از طریق جاده و راهآهن مستقیماً به روسیه متصل هستند، جایی که میتوان غلات را مخلوط کرده و از بنادر غیرتحریم شده روسیه ارسال کرد.
چنین درگیریهایی، همراه با وابستگی به منابع حیاتی، بحرانهای قدرت ملی ایجاد میکند. اروپا باید این را در سال ۲۰۱۴ میفهمید، زمانی که مسکو تهدید کرد در صورت مخالفت برلین با حرکت روسیه به کریمه، در اواسط زمستان، تامین گاز طبیعی آلمان را قطع خواهد کرد. زمانی که اختلالات صادرات گاز طبیعی روسیه در سال ۲۰۲۲ بلافاصله بر هزینه و در دسترس بودن کود برای کشاورزان آمریکایی تأثیر گذاشت. در عوض، هر دو سوی اقیانوس اطلس با تغییر گاز روسیه از تحویل از طریق خط لوله به تحویل از طریق دریا و معافیت کود شیمیایی روسیه از تحریمها، این مشکل را برطرف کردند.
کاهش ریسک در یک سیستم پیچیده
پیچیدگیهای ذاتی سیستمهای غذایی معاصر، فهرستی سرسامآوراز نقاط بالقوه خطر و آسیبپذیری را ارائه میدهد. اگرچه در اینجا تنها تعداد انگشتشماری به طور عمیق بررسی شدهاند، سیستمهای غذایی نیز در معرض خطر ناشی از تعدادی از حوزههای مرتبط با رقیبان هژمون هستند. همه این موارد برای غذای جهان ضروری هستند، اما برای پشتیبانی از تأمین غذا کافی نیستند و همه آنها مستعد اختلال از سوی دشمنان و رقیبان هستند.
سیستمهای حمل و نقل، تأمین آب، سلامت خاک، تغییرات اقلیمی، تهدیدات بیولوژیکی و شیمیایی برای گیاهان و حیوانات (اعم از طبیعی و مصنوعی) و تهدیدات ژئوپلیتیکی برای پیوند غذا، آب و انرژی، خطرات امنیتی پیچیدهای را با اثرات بالقوه سیستمی ایجاد میکنند. تنوع بخشی به منابع انرژی جایگزین میتواند به ایجاد تابآوری در بازارهای انرژی کمک کند، اما تا زمانی که پیشرفت علمی دیگری حاصل نشود، نمیتواند جایگزین کودهای مبتنی بر نیتروژن شود.
روشهای کشاورزی احیاکننده نوآورانه و (مهمتر از آن) مقیاس پذیر مبتنی بر یک فرآیند کمپوست سازی تازه که برای کشاورزی در آب و هوای خشک طراحی شده است، نویدبخش هستند.
چنین روشهایی نیازهای نیتروژن مصنوعی را جبران میکنند، کربن را جدا میکنند و ساختار خاک و آب را بهبود میبخشند و سیستمهای غذایی را در برابر اختلالات مرتبط با آب و هوا مقاومتر میکنند و همچنین وابستگی کمتری به کودهای مشتق شده از پتروشیمی دارند. تابآوری سیستمهای غذایی باید به عنوان یک مشکل امنیت ملی در چارچوب منازعات مورد بازنگری قرار گیرد. سرمایهگذاری بخش دولتی و خصوصی در ظرفیت داخلی برای کالاهای حیاتی مرتبط با غذا باید در اولویت باشد، از جمله تحقیق و توسعه در زمینه بذرهای مقاوم در برابر خشکسالی و بیماری.
فقدان یک سیاست تجاری منسجم برای کشاورزی باید مورد توجه قرار گیرد، با تمرکز بر گشودن بازارهای صادراتی و کاهش تعرفههای خارجی بر گندم توجه به بازارهای نوظهور با جمعیت رو به رشد باید در مرکز گفتگو باشد. احتمالاً بیشتر رشد تقاضای غذا در آینده از آفریقا خواهد بود، جایی که دخالت روسیه و سرمایهگذاری چین فرصتهای جای پای ایالات متحده را از بین میبرد. این غفلت، فضایی را برای رقبای ایالات متحده ایجاد کرده است تا کنترل منابع انرژی و مواد معدنی کمیاب را که ایالات متحده و متحدان اروپایی آن هزینه گزافی برای آن پرداختهاند، در دست بگیرند.
امنیت انرژی چین اقدامی ژئوپلیتیکی استراتژیکی
با تبدیل بازارهای LNG به شبکههای جهانی، در چند سال آینده یک فرصت حیاتی برای چین وجود دارد. چین روی این موضوع حساب ویژهای باز کرده و در خطوط لوله گاز که آن را به سیبری متصل میکند، سرمایهگذاری کرده است، که در صورت درگیری نظامی، مسیر تأمین امن تری نسبت به کریدورهای دریایی ارائه میدهد.
چین همچنین در تلاش است تا یک مرکز تجارت منطقهای LNG ایجاد کند، از جمله سرمایهگذاری در تأسیسات گازسازی مجدد در اروپا. این هدف چیزی بیش از امنیت انرژی چین است؛ این یک اقدام ژئوپلیتیکی استراتژیک نیز هست.
برخلاف نفت، بازارهای گاز طبیعی وابستگی نزدیکی به دلار آمریکا ندارند و این امر آن را به یک منبع انرژی بسیار کمتر در برابر تحریمهای غرب تبدیل میکند. روسیه نیز روی آن حساب ویژهای باز کرده و در زیرساختهای تولید و صادرات LNG در قطب شمال روسیه سرمایهگذاری کرده است که توسط شرکای اروپایی که سرمایه و تخصص فناوری را فراهم میکنند، پشتیبانی میشود.
از دست دادن حمایت اروپا، مانع بزرگی برای جاهطلبیهای روسیه در بازارهای انرژی آینده است چون با جهانی شدن فزاینده بازارهای LNG (و به طور فزایندهای حیاتی برای امنیت انرژی)، مراکز تجاری بزرگ، گرههای کلیدی بازارهای انرژی فردا را کنترل خواهند کرد.
با توجه به اینکه جهان به طور فزایندهای از وابستگی به شرکای غیرقابل اعتماد برای کالاهای حیاتی نگران است و اتحادیه اروپا از سال ۲۰۲۲ گاز طبیعی را به عنوان انرژی پاک طبقهبندی کرده، هیچ زمانی به اندازه الان برای ایالات متحده، با ذخایر عظیم گاز طبیعیاش، فرصت مناسبی برای تضمین آینده اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود نبوده است.
نتیجهگیری
جهان با ریسکهای قابل توجهی در سیستمهای غذایی مواجه است که پیامدهای وخیمی برای امنیت ملی، ژئوپلیتیک و در نهایت امنیت غذایی جهانی دارد.
دههها ادغام بیش از حد در نقاط بحرانی زنجیره تولید، تلاش وسواسگونه برای بهرهوری و رقابت جهانی برای دستیابی به نهادههای حیاتی بدون توجه به خطرات ژئوپلیتیکی، مجموعهای از آسیبپذیریهای استراتژیک را به جا گذاشته است. این آسیبپذیریها، آسیبپذیریهایی هستند که دشمنان و رقیبان میتوانند به راحتی از آنها بهرهبرداری کنند.
پیامدهای فتح اوکراین توسط روسیه عمیق تر از تیترهای خبری مربوط به گندم بود؛ نقش روسیه در محصولات بالادستی برای تولید مواد غذایی به این معنی است که جهان اکنون باید با خطرات چندلایه ای برای امنیت غذایی دست و پنجه نرم کند. تخریب نورداستریم ممکن است از دید مصرفکننده عادی پنهان مانده باشد، اما کشاورزان در سراسر جهان تأثیر و پتانسیل آن را برای بسیار بدتر درک کردهاند.
آینده جنگ هیبریدی مملو از این نوع رویدادهاست: رقابت چین با امریکا و حضور روسیه و بلوک همراهش، انتساب مشکوک، اثرات ژئوپلیتیکی پیچیده، پایینتر از آستانه جنگ متعارف، اما با پیامدهای واقعی برای امنیت انسانی فراوان رخ خواهد داد.
سیستمهای غذایی میتوانند به گونهای تسلیحاتی شوند که قدرت ژئوپلیتیکی آمریکا را تضعیف کرده و ثبات داخلی غربی ها را تضعیف کنند. زیرا سهم فزاینده روسیه و چین از بازار جهانی گندم توسط همان تولیدکنندگان آمریکایی که پوتین آنها را کنار گذاشته است، تسهیل میشود. شاید غرب بتواند همچنان به روی خود نیاید در حالی که روسیه با گرفتن غلات در اوکراین اشغالی و صادرات آن از کریمه و بنادر روسیه، اشغال خود را تأمین مالی میکند. حضور چین در آفریقا و آسیای میانه، تجارت جهانی گندم را به طور جدی مختل میکند و ناامنترین مناطق از نظر غذایی را در معرض خطر فوری قرار میدهد.
از سوی دیگر، شاید شرکتهای آمریکایی که غلات را برای روسیه حمل میکنند، نه در راستای منافع امنیتی بلندمدت جهان باشند و نه در راستای منافع استراتژیک بلندمدت غرب. آخرین باری که ایالات متحده با درگیری بیثباتکنندهای در اروپا مواجه شد که صلح و امنیت جهان را تهدید میکرد، درخواستهای روزولت از غولهای صنعت برای توقف تأمین مالی اخلالگران و تأمین زرادخانه دموکراسی تا زمان پرل هاربر تا حد زیادی نادیده گرفته شد.
اکنون جهان سلاحهای بزرگتر و سیستمهای آسیبپذیرتری دارد. قبل از اینکه رویداد بیثباتکننده بعدی جهان را با پیامدهای قحطیزا مواجه کند، رهبران باید به طور استراتژیک در مورد چگونگی ساخت سیستمهای انعطافپذیر و مقاوم که بتوانند در برابر اتفاقات غیرمنتظره مقاومت کنند و با آنها سازگار شوند، فکر کنند.
این موضوع هیچ جا به اندازه تأمین غذا - اساس رفاه، ثبات و مدرنیته - مهم نیست. همچنین میتوانیم این احتمال را در نظر بگیریم که در دوران درگیریهای منطقه ای و رقابت هژمون ها، توازن قدرت ممکن است نه تنها توسط بزرگترین بمبها یا پذیرش فناوریهای نوظهور، بلکه حداقل به همان اندازه توسط تولید و توزیع غذای جهان تعیین شود.