مزرعه سبز: صبح زود طبق معمول هر روز هنوز هوا روشن نشده بود که به محل دفتر مجله در خیابان مفتح شمالی رسیدم. در نزدیکی محل کارم و جلوی یکی از مغازهها چراغ گردان ماشین نیروی انتظامی توجه مرا جلب کرد.
در تاریکی هوا امکان تشخیص دقیق موضع وجود نداشت و از سمت دیگر خیابان که رد شدم، نیز به خوبی نتوانستم تشخیص دهم چه اتفاقی افتاده است. ابتدا فکر کردم که از مغازهای سرقت شده و شاید هم اتفاق دیگری افتاده است. کم کم که هوا روشنتر شد موضوع نیز مشخصتر شد
یکی از مغازههای لباسفروشی دچار حریق شده و مشخص بود که احتمالا توسط آتشنشانی خاموش شده است؛ چون به دیگر مغازهها سرایت نکرده بود، ماشین نیروی انتظامی و مأمورانش نیز تمام شب را در آنجا به نگهبانی از این مغازه سپری کردند. شاید شماره صاحب مغازه را نداشتند و شاید هم رعایت حال او را کرده بودند و ترجیح دادند آرامش شبانه او و خانوادهاش را به هم نزنند.
به هر حال فکرش را بکنید، اگر شب هنگام که بیشتر مردم با آرامش خوابیدهاند و از همه جا بیخبر هستند چنین آتشافروزی توسط آتش نشانی و نیروی انتظامی کنترل نمیشد، چه فاجعهای میتوانست ایجاد شود و چه زیانهای سنگینی میتوانست به جان و مال مردم وارد شود.
نمیدانم دقیقا چه ساعتی از شب این اتفاق افتاده بود؛ اما هر چه بود، شب بسیار سردی بود. یکی از سردترین شبهای سال شاید هم یکی از سردترین شبهای سالهای اخیر.
اما ماموران آتشنشانی که سرما و گرما و شب و روز نمیشناسند، ماموران نیروی انتظامی تمام شب را در آنجا به کشیک گذارندند. خدا خیرتان دهد.
انتهای پیام/