نان، اشک و استاندار: ریشهیابی دردی کهن بر تن ایران+ ویدئو
نگاهی به دلایل بحرانهای ایران؛ از اولویتدهی به امت بر ملت تا تبعات حکمرانی ناآگاهان. روایتی تلخ اما روشنگر از زخمهای کهنه.

دیدن اشکهای سیدعلی احمدزاده، استاندار سابق کهگیلویه و بویراحمد و درخواست کمک او از همه، جرقهای شد تا به چرایی رسیدن کشور به این نقطه تأمل کنیم.
اخبار سبز کشاورزی؛ در شرایطی که ۴۷ سال است ایران در بحرانهای پی در پی دست و پنجه نرم میکند و صاحبان قلم و بیان نیز با هشدارهایی روبرو هستند، لازم است ریشههای این مشکلات را واکاوی کنیم. باشد که این نوشته، دریچهای باشد به درک عمیقتر مسائل ایران، همانگونه که پیشتر نیز در یادداشتی در به آن پرداخته بودم. (مسائل ایران شرق، ۱۷ مهر ۱۴۰۳)
الف: دل در گرو امت یا وفاداری به ملت؟
از بهمن ۱۳۵۷، ایران خود را متولی امت اسلام و حتی مستضعفان جهان دانسته و با حمایتهای مادی و معنوی از آنان، در کنار عوارض بینالمللی، منابع داخلی را نیز محدود کرده است. این رویکرد، بهویژه در تخصیص بودجه به مناطق محروم، موجب رنجش و اشک مردم و مسئولانشان شده است.
در مقابل، مسئولینی داریم که توصیه به «نان خشک» و «بستن لنگ» برای مردم میکند! مصداقهای این دوگانگی فراوان است؛ از هزینههای هنگفت در مراسم مذهبی گرفته تا ساخت بیمارستانها و صحنهای مجلل به نام ائمه، در حالی که فرمایش آن مرجع فقید مبنی بر «چند لایه طلاکاری گنبد و بارگاه» را به یاد داریم. برخی رهبران، با کنار گذاشتن اولویت بازسازی ایران (که حتی پس از ۳۷ سال از جنگ، هنوز خرمشهر و آبادان به طور کامل بازسازی نشدهاند)، تمرکز خود را بر ساخت برخی کشورهای عربی نهادهاند.
حتی این دیدگاه مطرح شده که اگر ایرانیان را از دست بدهیم، امت اسلام را که داریم! این نشان میدهد که در اولویتبندیها، منافع ملی جای خود را به منافع منطقهای داده است.
ب: غلبه ناآگاهان بر نخبگان
با اجرای نظارت استصوابی که در عمل به معنای خالصسازی برای رسیدن به جمهور ناب است، ما کارآمدترین و پاکترین فرزندان این سرزمین را یا فراری دادهایم، یا خانهنشین کرده، یا به زندان انداخته یا محصور نمودهایم. بدیهی است که میدان به کسانی سپرده شده که یا از سواد کافی برای انجام چهار عمل اصلی برخوردار نیستند، یا با فریب و ریا به مقامات رسیدهاند و درگیر فساد اخلاقی شدهاند. حکایت همچنان باقی است…
ج: حذف طرح آمایش سرزمین؛ خسارت برنامهریزیهای احساسی
اگر طرح آمایش سرزمین را به دلیل بیسوادی و بهانههای ایدئولوژیک کنار نمیگذاشتیم، هر استان میتوانست متناسب با پتانسیلهای خود به حقش برسد.
دیگر شاهد رشد نامتوازن استانها نبودیم و نیازی به اشک استاندار برای جلب توجه نبود. اگر این اشتباه بزرگ رخ نمیداد، امروز شاهد تراکم صنایع آببر در دل کویر نبودیم و یا مشخص میشد که آن مرد توهمزده با ۷۰۰ میلیارد دلار چه کرده است.
آیا با توسعه متوازن، باز هم شاهد این همه ناترازی در کشور بودیم؟ (اشاره به یادداشت ناترازی در حکمرانی؛ امالناترازی در شرق، ۱۵ دی ۱۴۰۳).
د: امتناع از پذیرش قواعد بینالمللی؛ بهانههای ایدئولوژیک و فرار از شفافیت
همواره بهانههای ایدئولوژیک (مستند به بند الف) و فرار از شفافیت (با یاد مرحوم توکلی!) مانع پذیرش قواعدی مانند FATF میشود.
قوانینی که اگر اجرا میشد، بهجای حسابرسی از دهها مؤسسه مالی و اعتباری (که به نظر میرسد تیمچههای پولشویی هستند!؟)، دولت مجبور نمیشد یک شبه ۳۵ هزار میلیارد تومان از جیب مردم بیدفاع پرداخت کند تا این کلاهبرداران را راضی نگه دارد!
دکتر علی فریدونی، عضو هیئت علمی