خطر سگ های ولگرد برای محیط زیست
ماجرای سگهای بدون صاحب به معضلی در شهرها و روستاها تبدیل شده، اما این تمام ماجرا نیست؛ چون سگهای گله نیز در برخی موارد برای حیات وحش مضرند.
به گزارش اخبار سبز کشاورزی؛ ماجرای سگهای بدون صاحب به معضلی در شهرها و روستاها تبدیل شده، اما این تمام ماجرا نیست؛ چون غیر از این سگها ، سگهای گله نیز در برخی موارد برای حیات وحش مضر تشخیص داده شدهاند.
این سگها که گاهی افرادی تحت عنوان طرفداران حقوق حیوانات به آنها غذارسانی و هرگونه برخوردی با آنها را تبدیل به جار و جنجالهای رسانهای میکنند، خود یکی از عوامل مهم در آسیبرسانی به حیات وحش و در واقع نادیده گرفتن حقوق حیواناتی است که در حیات وحش زندگی می کنند.
بر آن شدیم تا در گفتگو با «دکتر ایمان معماریان» که دوره تخصصی حیاتوحش را در آفریقایجنوبی، اسپانیا و هلند گذراند، این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم:
شما سگها را گونهای آسیب رسان به حیات وحش میدانید؟
بهطور کلی سگهایی که اهلی شده توسط انسانها میباشند و قرنها است که با ما زندگی میکنند، اگر وارد زیستگاههای طبیعی بشوند، آسیبرسان محسوب و جزو گروههای مهاجم بهحساب میآیند؛ چه این سگها ولگرد باشند و چه سگهایی باشند که صاحب نیز دارند، مانند سگهای گله.
اشاره کردید که این سگها قرنها با انسانها زندگی کردهاند؛ برای این بخش چه توضیحی دارید.
ماجرا سر همین با آدم زندگی کردن و اهلی کردن این حیوانات است. البته فراموش نکنیم که انسان هم همان موجودی است که تخریب زیستگاه را انجام میدهد و سگ را میتوان بهعنوان حیوان همراه انسان پذیرفت که جایگاهی در طبیعت ندارد و وقتی وارد محیط طبیعی میشود به محیطزیست آسیب میرساند.
وقتی در تقسیمبندی، سگها برای طبیعت گونه مهاجم به حساب میآیند چه باید کرد؟ راهکار درست در برخورد با این موضوع چگونه است؟
اولاً بنابر قانون، ورود سگ به مناطقی چون پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده ممنوع است؛ چه این سگها ولگرد و چه دارای صاحب باشند. بخش دیگر ماجرا این است که سگهای صاحبدار باید شناسنامهدار باشند، واکسینهشده و در جهت کنترل جمعیت، روی آنها عقیمسازی هم اجرا شده باشد. با وجود این قوانین باید با متخلفان در این حوزه برخورد صورت گیرد. تکلیف سگهای ولگرد هم معلوم است. وقتی وارد این زیستگاههای حفاظتشده بشوند، باید از زیستگاه حذف میگردند.
آیا سگهای گله هم باید از بین بروند یا باید به شکل دیگری با آنها عمل کرد؟
درباره سگهای گله ماجرا فرق میکند. اولاً جای خود گلهها در بسیاری از زیستگاههای طبیعی، پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده نیست و براساس قانون، گلهها اجازه ورود به این مناطق را ندارند. در مناطق آزاد هم باید ظرفیتسنجی صورت گیرد که تا چه میزان گله به سگ نیاز دارد و به چه تعداد، سپس باید برنامه کنترل جمعیت و واکسیناسیون برای اینسگها مورد توجه قرار گیرد.
بهطور کلی به دلیل نوع نظام دامداری سنتی ما که مبتنیبر رهاسازی دامها در طبیعت است، آسیبهای زیستمحیطی به طبیعت و حیاتوحش وارد و زیستگاهها ناامن میشوند. علاوهبر اینکه در بسیاری از موارد توجیه نداشته و به حیاتوحش آسیب وارد میکند، اقتصادی نیز نیست؛ چون این دام اصلاحنژاد نشده است و ضریب تبدیل و تولید خوبی ندارد، به میزانی که علوفه مصرف میکند گوشت، شیر و پشم تولید نمیکند و علاوهبر این، از نظر بهداشتی نیز مشکلاتی ایجاد مینماید؛ چون کنترلهای بهداشتی چندانی بر آن اعمال نمیشود. این مسئله برای انسان و حیاتوحش مضر است، پس برای حل اساسی مشکل باید نظام دامپروری سنتی اصلاح شود.
آیا آماری از تعداد سگهایی که در کشور زندگی میکنند، داریم؟
متأسفانه خیر. اما میدانیم در مناطقی مثل «توران» و «میاندشت»، بیشترین آمار سگهای گله را داریم، آن هم به واسطه تحقیقاتی که به واسطه پروژه یوزپلنگ انجام شد. در بقیه مناطق کشور از این نظر کار خاصی انجام نشده است و در اطراف تهران هم که روز به روز تعداد سگها بیشتر میشوند.
واکسیناسیون و عقیم سازی سگهای گله و دیگر برنامههای پیشنهادی، چه مقدار از مشکلات را حل میکند؟
برخی از این سگهای ولگرد، سگهای گله هستند. متأسفانه گلهدارها سگهای ماده را نمیخواهند و تولههای ماده را هم رها میکنند. این تولهها تبدیل به سگ ولگرد میشوند و به عاملی برای انتقال برخی بیماریها؛ چه از نظر بیماریهایی که برای انسانها خطرآفرین و چه بیماریهایی که برای حیاتوحش و دیگر حیوانات است تبدیل به معضل میشوند.
با حیواناتی برخورد داشتهاید که بیماری آنها به خاطر حضور سگها بوده باشد؟
بله فراوان؛ بهخصوص در اطراف تهران که هماینک مردم در این مناطق غذارسانی به سگهای ولگرد را هم انجام میدهند. افزایش تعداد سگهای ولگرد در زیستگاههای اطراف تهران موجب شد که بیماریهای انگلی در حیاتوحش بسیار شیوع پیدا کند؛ پدیدهای که در دنیا نادر است.
در اینجا یک تناقض شکل میگیرد. مدافعان حقوق حیوانات میگویند به این سگها باید غذا رساند و شما این اعتقاد را ندارید و از آسیبهای این سگها حرف میزنید.
مشکل را چگونه میشود حل کرد؟
در این کمکرسانیها که در ظاهر خیلی هم خوب و انسانی است به یک نکته مهم توجه نمیشود، اینکه کنترل جمعیت سگها وابسته به کنترل پسماند است. یعنی باید پسماندها بهدرستی مدیریت شوند تا غذا در اختیار این سگها قرار نگیرد و جمعیت آنها افزایش پیدا نکند. وقتی ما به آنها غذارسانی میکنیم، موجب افزایش جمعیت این گونه میشویم که به معنی افزایش جمعیت حیوانی است که جایگاه او در طبیعت نیست، یعنی آسیبرساندن به گونههای طبیعی و اگر درست به قضیه نگاه کنیم، این غذارسانی نهتنها لطف نیست، بلکه ظلمی است در حق حیاتوحش.
با این توضیحات، از کدام نهادها باید انتظار کار و نظارتهای کارشناسی و بهداشتی در مورد سگهای گله را داشت؟
سه نهاد مسئولیت دارند و میتوانند در این حوزه کار کنند؛ سازمان محیطزیست، سازمان دامپزشکی و وزارت بهداشت و درمان که متأسفانه کاری برای این موضوع نکردهاند.
فرهنگسازی در این ماجرا نیز نباید فراموش شود که رسانههای دیداری و شنیداری میتوانند نسبت به آگاهسازی جامعه و اطلاعرسانی، موثر واقع شوند و مردم باید بیشتر در جریان این مسائل قرار گیرند.
آماری از تلفات گونههای مهم حیات وحش به دست سگهای گله دارید؟
در سه سال گذشته پنج یوزپلنگ بهطور مستقیم توسط سگهای گله تلف شدهاند در صورتی که شاید کمترین تهدید برای گلهها باشند. و بسیاری از تهدیدات دیگر به واسطه سگهای ولگرد و سگهای گله برای حیاتوحش اتفاق میافتد.
و سخن پایانی؟
امیدوارم رسانهها کمک کنند و فرهنگسازی لازم صورت گیرد تا بدانیم «حیوان دوستی» واقعی چیست؛ چون روند حیواندوستی با این شیوه رایج، آسیبرسانی به حیاتوحش است.
علی گلباف
ماهنامه دام و کشت و صنعت- شماره ۲۵۹ - دی ۱۴۰۰