فریادهای یک کارآفرین
آقای مهندس حبیبالله بصیری، کارآفرین و کارشناس زبده باغبانی و دارنده طرح ملی برای ایجاد یک باغ گیاهشناسی است.
اخبار سبز کشاورزی : آقای مهندس حبیبالله بصیری، کارشناس زبده باغبانی و دارنده طرح ملی برای ایجاد یک باغ گیاهشناسی است. این عاشق دلسوخته وطن که تجربیات فراوانی در امر باغبانی در داخل کشور و در ایام تحصیل، کارآموزی و خدمات کارشناسی دیگر کشورها اندوخته است و با اینکه امکان اقامت در کشورهای پیشرفته و برخورداری از یک زندگی آرام و پردرآمد را داشته و دارد؛ اما بهسان موجی که«زنده به آن است که آرام نگیرد» به تمام موقعیتهایی که در اختیارش بود، پشت پا زده، عزم وطن کرده و سالها در استان اصفهان متقاضی ایجاد یک باغ ملی گیاهشناسی با اهداف علمی تحقیقاتی، آموزشی و گردشگری است.
اما این کارآفرین عاشق پیشرفت و آبادانی ایران، مانند بسیاری از همنوعان کارآفرین خود در دولتهای گذشته، مورد بیلطفی قرار گرفته و از طرف مسئولان جهادکشاورزی استان اصفهان، همکاری لازم با وی صورت نمیگیرد.
اکنون ایشان در نامهای گلایهآمیز به دفتر تحریریه مجله دام و کشت و صنعت و پایگاه خبری اخبار سبز کشاورزی نسبت به این همه جفاکاری، به درد دل پرداخته که گزیدههایی از نامه ایشان را میخوانید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
خیال میکردم اگر بعضی عوامل دولتی بهعلت نادانی یا سهم خواستن از پروژه احداث باغ گیاهشناسی با رویکرد گردشگری اینجانب مخالفت میکنند، لااقل و در مقابل، عده فراوانی هستند که به علت عشق و علاقه به پیشرفت مملکت و بهخاطر ایجاد اشتغال، توسعه فرهنگ و دانش باغبانی، از پروژه اینجانب پشتیبانی خواهند کرد؛ ولی افسوس که خیالی باطل بود.
در بین ملت و مسئولان هیچکس پیدا نشد بگوید: من هم یک کلمه به پشتیبانی از شما صحبت میکنم یا دیناری در این مسیر سرمایهگذاری خواهم کرد. شاید اگر ساختمان یک مسجد بود، مبلغی پرداخت میکردند؛ ولی برای یک کار علمی با تکنولوژی بالا ابدا!
این افراد اعتقاد دارند که این حرفها به ما چه؟! اگر کسی نمیداند در هوای گرم و خشک چه درختی و چه گلی بکارد و در هوای گرم و مرطوب چه گلی و چه درختی؟! به ما چه مربوط! بگذار تا در بیاطلاعی و نادانی بمانند و نهتنها مصنوعی از صنایع برای صادرات نداشته باشند، حتی گل یا میوه و محصول گیاهی هم برای صادرات نداشته باشیم و فقط از خارج بخریم و بخوریم.
باغ گیاهشناسی، نیاز دولت و ملت
چه عجیب! که حتی یکنفر از دایره حکومت و آنهایی که بیش از ۴۳ سال است همه امور اجرایی مملکت را به دست کمتجربهها دادهاند، نگفتند که؛ مملکت باغ گیاهشناسی میخواهد. نگفتند: چه بسیار ممالکی که در آن، هم دولت و هم ملت باغ گیاهشناسی احداث کردند.
اگر آنقدر بیاطلاع هستند که حتی نمیدانند موضوع از چه قرار است، یکبار هم مطالعه نمیکنند و آموزش عملی نمیبینند تا در مقابل مقاماتی که با زد و بند و نیرنگ، مناصبی را تصاحب کردهاند؛ خجل و شرمنده شوند.
بارها فکر کردهام علت اینکه اینگونه به مملکت و آینده ملت و حتی فرزندان خود بیاعتنا هستند، چیست؟! نمیدانم آیا مشکل فرهنگ است یا آنکه به قول خردمندی که میگوید: سیاست «اصلاحاتارضی» شاه و صحبتهای امثال دکتر شریعتی اساس مملکت را به هم ریخت و اشخاصی یکمرتبه به راس امور پریدند!
همچنین فکر دیگری هست که میگوید: چون روستاییان در اول فکر میکردند انقلاباسلامی، اراضی را از آنها پس میگیرد؛ ابتدا با آن مخالف بودند ولی وقتی مطمئن شدند زمینهایشان را پس نمیگیرند، به انقلاب پیوستند. جنگ ایران و عراق باعث شد به جنگ بروند و پس از بازگشت، بهعلت کشته و زخمی دادن، فکر کردند کل مملکت متعلق به آنها است و بقیه خوشنشينان آن هستند.
بههمین علت با هر فکر نو و ایده جدید مخالف و ترجیح میدهند مملکت در فقر و نادانی بماند تا آنها بتوانند با روشهای عجیب و غریب، به دزدی و سرقت از اموال ملت ادامه دهند.
مثلا بهجای احداث باغ گیاهشناسی، بهدنبال آن هستند تا به جای گردشگری، قبرستان و امامزاده واقعی یا غیرواقعی بسازند و هر روز به مردهکشی و عزاداری در هشت هکتار از ۱۵ هکتار اراضی اینجانب مشغول باشند، آنان این روش نابهنجار را بهتر از آن میدانند که ۵۰۰ نفر(کارشناس، کاردان و پرسنل) به کار دائم و آبرومند مشغول شوند.
در صورت احداث این باغ مسلما سالانه حداقل 7 میلیون اصله نهال اصلاحشده تولید گردد، علاقهمندان به محیطزیست دور هم جمع شوند، مصرف آب را به یکچهارم رسانده و سالی یک میلیون گردشگر داخلی و خارجی از مناظر زیبا و گل و گیاه آن لذت برده و تولیدات قابل صادرات به خارج از کشور آماده شود و بسیاری باغبانان دیگر از این پیشرفت و انتخاب بهترین گل و میوه آموزش ببینند و تولیدات خود را بیشتر و با ارزشتر کنند، ولی ما همچنان در بیاطلاعی باقی میمانیم.
به قول دکتر زیباکلام "ما چگونه ما شدیم؟!"
دکتر صدیقی، جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است: ایرانی انصاف ندارد!! در اواخر دوران رژیم گذشته، به شاه پیشنهاد کرده بود شورای سلطنت تشکیل دهد و در کارها دخالت نکند. ولی شاه نپذیرفت و به او پیشنهاد داده بود نخستوزیر شود و او نیز پیشنهاد شاه را نپذیرفت و چنان شد که دیدیم.
دکتر محسن رنانی، استاد دانشگاه، تحلیلگر و عاشق مملکت میگوید: ایرانی حسِ نسبت ندارد. شاید منظورش این است که زشتی و درستی را خوب تشخیص نمیدهد و نمیداند آیا گناه این که تار مویی از خانمی بیرون باشد، بیشتر است یا آن که فردی با کمال وقاحت میلیاردها از مملکت میدزدد و در مواردی برخی اقوام و دوستان بیلیاقت خود را مسئول کارهای مهم مملکت میکند و با هزاران دروغ و نیرنگ طلبکار مردم هم است؟
اعتفاد دارم تفسیر غلط از تعلیمات اسلامی توسط برخی باعث شده است که تمام اعمال در ردیف حلال و حرام، مکروه و مباح، گناه و ثواب و امثالهم قرار گیرد و قدرت تفکر، انصاف و وجدان از مردم گرفته شده است!
چه بسیار مردم متدین، باسواد و فهمیدهای که نمیدانند خدمت به مملکت، جهاد برای اصلاح امور، مبارزه با فساد، تباهی و اصلاحِ کارهایِ غلط و خلافِ مسئولان، ثوابش مساوی یا بیشتر از نذر و نیاز یا پول به ضریح امامزاده ریختن و مسجد ساختن است.
آنها نمیدانند که ایران مملکت ثروتمندی است و اگر بهخوبی اداره شود و از منابع آن بهطرز صحیح بهرهبرداری گردد، از آب و خاک و آفتاب بیهمتای آن استفاده شود، گل و گیاه خوب و درختان میوه با ارزش و پربازده کشت شود، تواناییهای آن از کشوری مانند هلند بیشتر خواهد بود و دیگر لازم نیست کشاورز و باغبان در فقر بماند.
اگر نادانی و جهل اجازه ندهد که از تکنولوژیهای نو، برای تولید درختهای پرمیوه و در کوزههای قابلحمل، نارنگی بکارند که هرچه میوه آن را دانهدانه داخل منزل میچینند، دوباره میوه دهد، به طوری که تولیدکننده آن در خارج میگوید: اگر شما به این تکنولوژی دست یافتید دیگر احتیاجی نیست برای منزل، میوه و مرکبات بخرید. یا ما که میخواهیم در باغ گیاهشناسی تولید گل و گیاه پردوام انجام دهیم تا تولید ثروت و اشتغال را رشد دهیم.
فریاد از اشتباه کاری و فساد برخی دولتی ها
متاسفانه بعضی عوامل فاسد دولتی اجازه نمیدهند و هیچگاه فریادرسی پیدا نکردهایم. در زمانی که رئیسجمهور به اصفهان آمد، از طرف اتاق بازرگانی مرا معرفی کرده بودند که بتوانم با ایشان ملاقاتی داشته باشم؛ ولی چون عوامل استانداری و جهادکشاورزی میدانستند که من فریادم از اشتباهکاریها و فساد دولتیها به آسمان است، اجازه ندادند با رئیسجمهور ملاقات و مطالب خود را بیان کنم و بگویم:
تا زمانی که یک پنل اختصاصی از بین مردم انتخاب نکنید، معایب و اشتباهات را شناسایی و راه درست را پیدا نکنید، وضع به همین منوال است، زیرا هيچگاه یک مقام دولتی همقطار خود را به چالش نمیکشد و میگوید: اگر خلاف این را بگویم، آنگاه خلاف من و دوستانم نیز، آشکار خواهد شد.
متاسفانه نه پیشنهاد دکتر صدیقی در آن زمان پذیرفته شد و نه پیشنهاد اینجانب را که نه جامعهشناس و استاد دانشگاه هستم، بلکه یک تحصیلکرده با ۲۵ سال سابقه تحصیل و تحقیق در پیشرفتهترین کشورهای دنیا و ۵۰ سال سابقه کار و فعالیت تولید در ایران!
آیا زمانی خواهد آمد که این مجموعه سر عقل بیاید و با فرهنگ، دانش و انسانیت کامل پیش رود؟ یا اینکه کاری میشود تا هر کس از این اوضاع ناراضی در عذاب است بگذارد و ترک وطن کند، همچنانکه ۶ میلیون نفر با سرمایههای خود ترک وطن کردند، عده کمی از آنها بسیار درخشیدهاند و بقیه در عذابند که چرا مثل یک خارجیِ طبقه پایین به ایشان مینگرند و چرا در مملکت نماندند و برای خدمت کردن مبارزه نکردند.
در پایان لازم است به یک مورد اشاره کنم تا کجفهمیها عیان شود: مدیریت امور اراضی، زمانی که در مسیر اتوبان، این گلخانه مرا در مساحت ۷۰۰ متر با ارتفاع ۱۷ متری دیده بود؛ به جهادکشاورزی فلاورجان دستور داد؛ بروید ساختمان را خراب کنید. خوشبختانه یک نفر با فهم در بین آنها بود و گفت: کجا را میخواهید خراب کنید؟ این گلخانهای است که درختان مرتفع میتوانند در آن رشد کنند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
حبیبالله بصیری
ماهنامه دام و کشت و صنعت - شماره ۲۶۴- تیر ۱۴۰۱