خبر فوری
شناسه خبر: 48485

دومین برنامه سند چشم انداز بیست ساله

ایران؛ پیر فقیر یا پیر ثروتمند؟

برنامه 20ساله یا آن گونه که در برخی بیان‌ها آمده سند 25 ساله کشور که قرار است در افق 1430 تدوین شود، از اکنون در دستورکار نهادهای ذی ربط قرار گرفته

ایران؛ پیر فقیر یا پیر ثروتمند؟

اخبار سبز کشاورزی؛ برنامه بیست ساله یا آن گونه که در برخی بیان‌ها آمده برنامه سند بیست و پنج ساله کشور که قرار است در افق 1430 تدوین شود، از همین حالا در دستور کار نهادهای ذی ربط قرار گرفته و رهبری که علی القاعده باید محورهای کلی این برنامه کلان و سیاست های کلی برای بیش از دو دهه آینده را تدوین کند، به بخش‌های مختلف دفتر خود برای تعیین این محورهای پیشنهادی دستور داده است.

این دستور ناظر به وظایف رهبری است که وظیفه تعیین و تدبیر سیاست‌های کلی نظام را برعهده دارد؛ آن‌طور که تدوین‌کنندگان محورهای این برنامه در کمیته اقتصادی دفتر رهبری توضیح می‌دهند، قرار است این برنامه در افق 1430 تدوین و اجرا شود و مدت زمان اجرای آن تا سال 1430 به طول بینجامد.

از آنجا که مسئولیت تدوین راهبردها و سیاست‌های کلان نظام برعهده مقام رهبری است، کمیته اقتصادی دفتر ایشان هم‌ا‌کنون در حال جمع‌آوری، تدوین و تعیین متن مشورتی راهبردها و سیاست‌های کلی برنامه 25ساله دوم است تا در نهایت این راهبردهای پیشنهادی به مقام رهبری ارائه شود و ایشان براساس صلاح‌دید و منویات خود، راهبردها و اهداف را برای نگارش و تدوین برنامه 20 یا 25ساله دوم تعیین و به دولت ابلاغ کند تا براساس همین منویات، متن مشروح و لایحه برنامه مذکور نوشته و نهایی و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان، برنامه سند چشم‌انداز دوم کشور در افق 1430 تصویب و برای اجرا به دولت ابلاغ شود.

در مقدمه سند چشم‌انداز ایران در افق 1404 که هم‌اکنون ماه‌های پایانی اجرای خود را سپری می‌کند، ایران در پایان سال آینده کشوری توسعه‌یافته و صاحب فناوری و ثروتمند با رفاه‌ اجتماعی و توسعه‌یافتگی مناسب توصیف شده است.

اگرچه این مقدمه حاوی عبارت‌های کلی و بسیط است اما همین عبارت‌های غیرقابل ارزیابی و شمارش اکنون می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد و حصول آن یا دست‌کم درصد حصول آن، ارزیابی و تحقق‌سنجی شود.

پرسش مهم در این‌باره آن است که آیا چنانکه در طلیعه سند چشم‌انداز اول تصریح شده، ایران اکنون کشوری الهام‌بخش است و ملت‌ها و دولت‌ها می‌خواهند در موقعیت ایران قرار داشته باشند.

اگر دوبی و امارات‌متحده عربی یا قطر و عربستان به عنوان نمونه تطبیقی در نظر گرفته شوند آیا کشورهای کمتر توسعه‌یافته می‌خواهند در موقعیت آنها قرار داشته باشند یا در موقعیت ایران قرار بگیرند. گمان نویسنده آن است که هیچ کشوری از میان دو گروه یادشده، ایران را انتخاب نمی‌کند و نمی‌خواهد کشورش در موقعیت ایران قرار داشته باشد.

این مثال ساده نشان می‌دهد که برنامه پنج‌ساله اول حتی اهداف کلی مندرج در مقدمه‌اش را هم محقق نکرده است و به همین دلیل گمان نمی‌رود که بتوان درباره این برنامه، کارنامه خوبی ارائه داد.

اگر بپذیریم که برنامه‌های پنج‌ساله، هر یک 20درصد از اهداف برنامه 25ساله را محقق می‌کند- در برخی موارد برنامه کلی 20ساله خوانده شده و به هر یک از برنامه‌های پنج‌ساله، نقش 25درصدی داده شده است- آنگاه باید قبول کنیم که موفقیت یا عدم موفقیت هر یک یا تمام برنامه‌های پنج‌ساله، تاثیری عینی و مستقیم بر عملکرد در برنامه سند چشم‌انداز و حصول نتیجه آن دارد.

در این صورت اگر ناکامی‌هایی در حصول دستاوردها و نتایج یک یا چند برنامه مشاهده شود، بدون تردید آن ناکامی‌ها را می‌توان ناکامی در موفقیت و حصول دستاورد برنامه 20 یا 25ساله دانست.

در همین مبارزات انتخاباتی اخیر که نامزدها برای تصاحب کرسی ریاست‌جمهوری تلاش می‌کردند، بارها اعلام شد که همه برنامه‌های پنج‌ساله تدوین‌شده در حکومت جمهوری اسلامی ایران، پیشرفتی حدود یا کمتر از 30درصد داشته‌اند.

از این بابت تنها دولت اصلاحات، دولت سیدمحمد خاتمی بوده که توانسته پیشرفت 50درصدی در اجرای برنامه حاصل کند.

اگر چنین باشد آنگاه باید انتظار داشت که میزان پیشرفت در اجرای برنامه سند چشم‌انداز ایران در افق 1404، چیزی در حدود یا کمتر از 30‌درصد باشد. آیا این میزان پیشرفت برای یک سند برنامه‌ای که در وسعت‌ ملی لازم‌الاجراست، قابل قبول است؟

گمان نمی‌رود هیچ‌یک از راهبردنویسان، حتی راهبردنویسان دولتی که زبان به تملق دولت و تصمیم‌های آن می‌گشایند، این میزان پیشرفت در اجرای سند چشم‌انداز نخست کشور را قابل قبول، راضی‌کننده یا امیدوارکننده بدانند چراکه وضعیت ارزش پول کشور، جایگاه سیاسی ایران در منطقه غرب آسیا و جهان و توانایی‌های اقتصادی و توانمندی‌های راهبردی اقتصادی هیچ‌یک نشان نمی‌دهند که ایران و جمهوری اسلامی در موقعیت و جایگاه مطلوب و مثال‌زدنی قرار گرفته باشد.

کمیته اقتصادی دفتر مقام رهبری که ریاست آن برعهده علی آقامحمدی است آیا میزان پیشرفت، ثمربخشی و تاثیرگذاری اجرای نخستین برنامه 20 یا 25ساله کشور را برآورد و ارزیابی کرده است؟ آیا می‌داند که نخستین برنامه سند چشم‌انداز که قرار بود اهداف عالیه بزرگی را حاصل کند، دقیقا چگونه، چقدر و با چه شیوه‌ای به اجرا در آمده و چه تاثیری در زندگی ایرانی‌ها گذاشته است؟

از آن مهم‌تر، اگر اکنون مشکلات و موانع بزرگی در جریان‌های اجتماعی، اقتصادی و زندگی ایرانیان وجود دارد، اجرای ناقص یا انحراف برنامه نخست سند چشم‌انداز 20ساله، چقدر در بروز این مشکلات و موانع بزرگ دخالت داشته است؟ آیا بدون در نظر گرفتن این ملاحظات مهم، می‌توان به موقعیت دومین سند چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران امیدوار و خوشبین بود؟

نگارنده معتقد است که ریشه پایدار و ساختار دومین برنامه سند چشم‌انداز در واقع پایه‌های همین برنامه در مرحله‌های بعد را تشکیل می‌دهد.

در این صورت اگر اجرا و حصول نتیجه برنامه پنج‌ساله نخست مورد بی‌توجهی قرار گیرد، احتمالا آن نتایجی که قرار است در اثر اجرای برنامه سند چشم‌انداز دوم حاصل شود، رخ نخواهد داد.

علی آقامحمدی و همکارانش در کمیته اقتصادی دفتر مقام معظم رهبری با تاکید بر اهمیت 25سال آینده در توسعه و آبادانی کشور توضیح می‌دهند که اگر به اهمیت این 25سال توجه کافی مبذول و از آن در جهت بهبود شرایط کشور استفاده شود، در 1430 جامعه بیرونی ثروتمند و در صورتی که به این 25سال توجه کافی نشود، در نقطه پایانی این دوره جامعه پیر و فقیر خواهیم داشت.

این امر نشان می‌دهد که حتی راهبردنویسان اقتصادی دفتر رهبری از جوان شدن جمعیت کشور و حتی از مولد بودن جامعه زنان ایرانی ابراز ناامیدی کرده و پیری جمعیت کشورمان در افق 1430محتوم دانسته شده است. این ارزیابی که از سوی اعضای یک نهاد راهبردی اعتراف می‌شود، نشان‌دهنده آن است که با وجود همه تمهیدات و راهکارها و تعیین به اصطلاح مشوق‌ها، باز هم میزان رشد جمعیت کشور به طوری پیش می‌رود که آینده‌ای ناامیدکننده و محتوم را در مورد پیر شدن جمعیت ایران رقم خواهد زد.

این واقعیت البته درس بزرگی بر راهبران و راهبردنویسان کشور است، هنگامی که قانون جوانی جمعیت در مجلس شورای اسلامی بررسی و تصویب می‌شد بسیاری از مقامات دولت رییسی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی چنان وانمود می‌کردند که گویی برای جوان‌سازی جمعیت کشورمان تنها همین مانع وجود داشته و تصویب و اجرای این قانون مانند چوب جادو، مشکلات مربوط به پیری جمعیت ایران را برطرف می‌سازد اما اکنون با گذشت بیش از سه‌سال از اجرای آن قانون چشم‌اندازی که پیش‌روی مقامات راهبردنویس وجود دارد، کمبودها و موانعی است که نه فقط جامعه را جوان نکرده بلکه به پیری آن افزوده و چشم‌انداز ایران در افق 1430 را چشم‌اندازی پیر و ناامیدکننده می‌داند.

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای