جنگ ایران و آمریکا: خط قرمزی که سود ترامپ را به باد میدهد؟
آیا جنگ ایران و آمریکا خط قرمز برای دو طرف است؟ رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس فاش میکند که چگونه جرقه جنگ میتواند ۴تریلیون دلار سود ترامپ را نابود کند

آیا جنگ ایران و آمریکا واقعاً یک خط قرمز برای دو طرف است؟ حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم، فاش میکند که چگونه جرقه جنگ میتواند ۴ تریلیون دلار سود ترامپ را نابود کند و چرا دیپلماسی ایران برای خروج از بنبست ترامپ حیاتی است.
اخبار سبز کشاورزی؛ آیا سایه شوم جنگ بر فراز روابط ایران و آمریکا، این بار به نفع دیپلماسی خواهد بود؟ در شرایطی که موضعگیریهای تند از سوی مقامات آمریکایی و واکنشهای متقابل ایران، فضای مذاکرات هستهای را به شدت ملتهب کرده، حشمتالله فلاحتپیشه، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی و رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم، از یک حقیقت کلیدی پرده برمیدارد: جنگ ایران و آمریکا، در حال تبدیل شدن به یک خط قرمز مشترک برای هر دو کشور است. این شاید همان روزنه امیدی باشد که دیپلماتهای ایرانی برای خروج از بنبست دیپلماسی اقتدارطلبانه ترامپ به آن نیاز دارند.
وقتی "سود" خط قرمز جنگ میشود: نگاهی به پشت پرده
فلاحتپیشه در گفتوگو با فرارو توضیح میدهد که چرا "جنگ" برای دونالد ترامپ، بیش از هر زمان دیگری، یک تهدید جدی محسوب میشود. او به قراردادهای سودآور ۴ تریلیون دلاری اشاره میکند که ترامپ در منطقه به ثمر رسانده است.
از دیدگاه او، حتی یک جرقه جنگی کوچک کافی است تا تمامی این دستاوردهای مالی که برای ترامپ به مثابه "سودآورترین اثر یک سیاستمدار" هستند، یکشبه دود شوند و به هوا بروند. این واقعیت، "جنگ" را به خط قرمزی نه تنها برای ایران، بلکه برای آمریکا و شخص ترامپ تبدیل کرده است. اینجاست که فرصتی طلایی برای دستگاه دیپلماسی ایران پدید میآید تا از این نقطه ضعف احتمالی آمریکا استفاده کرده و مسیر دیپلماسی را هموارتر کند.
چالشهای غنیسازی: بنبست مذاکرات هستهای و اشتباهات داخلی
صحنه مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، اکنون با چالشهای جدی روبرو است. از یک سو، موضع تند "استیو ویتکاف" درباره توقف کامل برنامه غنیسازی اورانیوم ایران و از سوی دیگر، واکنش قاطع "عباس عراقچی" به این اظهارات که غنیسازی را "حق غیرقابل مذاکره ایران" میداند، نشاندهنده بنبستی عمیق است.
فلاحتپیشه معتقد است که موضعگیریهای اخیر آمریکاییها در خصوص مذاکرات، تحت تاثیر چند عامل کلیدی بوده است:
• زمانبندی پس از سفر ترامپ: او اشاره میکند که آمریکاییها تا پیش از سفر ترامپ به منطقه، برای حفظ آرامش فضا، مواضع تندی علیه ایران اتخاذ نمیکردند. اما دقیقاً پس از بازگشت ترامپ، لحنها تندتر شد.
• هدف از توافق موقت: به گفته فلاحتپیشه، آمریکاییها در پی یک توافق موقت هستند؛ توافقی که ایران را به تعلیق برنامههای خود وادار کند، بدون آنکه تغییر معناداری در تحریمها ایجاد شود. این یک "گزارش کار شش ماهه اول دولت ترامپ" خواهد بود تا او بتواند به سراغ برنامههای دیگر خود در منطقه و سطح بینالملل برود.
• تکرار چرخه عقبنشینی: تحلیلگر سیاست خارجی هشدار میدهد که اگر چنین توافقی شکل بگیرد، آمریکاییها مجدداً مطالبات جدیدی را مطرح خواهند کرد و ایران را به مذاکرات تازه میکشانند، در حالی که تنها ایران مجبور به عقبنشینی میشود و سیاستهای ایالات متحده تغییری نمیکند.
او همچنین به "اشتباهات جدی در دیپلماسی عمومی" برخی مسئولان ایرانی اشاره میکند که با اعلام یکطرفه موضع ایران (همچون تحویل سوخت غنیشده) و تداعی الگوی لیبی، باعث اتخاذ مواضع تندتر از سوی آمریکاییها شدهاند. این "ترسِ قبل از دعوا" به زعم فلاحتپیشه، فرصت را برای طرف مقابل فراهم کرده است.
تکاپوی وزارت خارجه: عبور از دیپلماسی اقتدارگرایانه ترامپ
با این وجود، وزارت خارجه ایران در تلاش است تا از بنبست دیپلماسی اقتدارگرایانه ترامپ رهایی یابد. هدف اصلی ایران، حفظ برنامه هستهای خود در چارچوب معاهده NPT و با نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است؛ چیزی که سایر کشورهای فاقد بمب هستهای نیز از آن برخوردارند.
فلاحتپیشه تأکید میکند که هرچه شرایط امنیتیتر شود، بهانههای بیشتری به دست آمریکا و اسرائیل برای دور کردن ایران از حق مسلم خود بر اساس NPT خواهد داد. به همین دلیل، تکاپوی وزارت خارجه برای مذاکره با کشورهای اروپایی، شرقی و غربی، در راستای همین هدف است. او معتقد است این تلاشها عمدتاً برای خروج از این بنبست فعلی است.
در نهایت، وی بیان میکند که زمانی که آمریکا مشاهده کند برخی افراطیون در ایران مانع از هرگونه توافق شدهاند و فرصتهای دیپلماتیک را از بین بردهاند، دستور کارهای سنگینتری را برای تیم وزارت خارجه ایران تعیین خواهد کرد. اما همین "خط قرمز" شدن جنگ برای هر دو طرف، میتواند کلیدی برای رهایی از این وضعیت باشد و دیپلماتهای ایرانی باید از این اهرم به نحو احسن استفاده کنند.
آیا وزارت خارجه ایران میتواند از این فرصت پنهان در دل تهدید جنگ، برای باز کردن گرههای دیپلماسی بهرهبرداری کند؟ دیدگاه شما چیست؟