منابع طبیعی یا محیط زیست؟
خبر کوتاه بود و عجیب، صدور مجوز حفر چاه آب در منطقه سیاهکوه اردکان یزد برای یک شرکت معدنی، کدام شرکت؟ همان شرکتی که بیلبوردهای انتقال آب از خلیج فارس به یزد بخشی از کارنامه و افتخارات آن شرکت است!
اخبار سبز کشاورزی؛ آنطور که در شناسنامه این شرکت درج شده: در خردادماه ۱۳۷۱ تحت شماره ۲۲۵۷ در دفتر ثبت شرکتهای شهرستان یزد به ثبت رسیده است.
سپس به موجب مصوبه مجمع عمومی فوق العاده مورخ 1377/۸/16 مرکز شرکت به تهران منتقل و به شماره ۱۴۵۸۵۷ در اداره کل ثبت شرکتها و موسسات غیر تجاری تهران به ثبت رسیده است.
موضوع فعالیت شرکت عبارت است از: اکتشاف و استخراج و بهرهبرداری از معادن سنگ آهن و تولید کنسانتره از آن و تولید گندله، تولید سنگ آهن (لامپ اور) تولید محصولات فولادی و… .
آب، مهمترین نیاز شرکتهای معدنی و صنعتی است که در زمینه فولاد سرمایهگذاری کردهاند، آب فراوان و صدالبته معادنی که از ذخائر کافی برخوردار باشند.
با توجه به فعالیت این شرکت طی دو دهه گذشته، قطعاً این نیاز از داشتههای آبی استان یزد تأمین شده و حال که این منابع، حتی کفاف شرب ساکنان این استان را نمیدهد، اقداماتی ازجمله انتقال آب از خلیج فارس در دستورکار قرار گرفته که اگرچه تبلیغات گستردهای درباره این انتقال در رسانهها صورت پذیرفته؛ اما همچنان بخش مهمی از نیازهای این شرکت از محل برداشت از سفرههای زیرزمینی این استان تأمین میشود.
برداشت آب به میزانی که هرگز معلوم نشد، چه اندازه و چگونه (!) از سفرههای زیرزمینی منطقهی بهاباد یزد کار را به جایی رسانید که نارضایی، اعتراض و حتی شکایت اهالی این منطقه را در پی داشت و شاید همین مسئله در نهایت دستاندرکاران را ترغیب کرد تا دست به جیب شوند و برای مصارف خودشان، اما به نام مردم یزد، آب از خلیج فارس به منطقه کویری یزد انتقال دهند، انتقالی که خود محل بحث و چالشی فراوان بود و همچنان نیز هست!
معدن بدهید آب بیاوریم!
معدن بدهید آب بیاوریم یک شعار نیست، بلکه تبدیل به سیاستی شده که هرکس در این حوالی، چشم به ذخائر زیر زمینی این استان دارد با این حربه وارد میشود که «معدن بدهید آب بیاوریم!» اما بارها و بارها، دهها و صدها معدن داده شد، اما شرکتهای معدنی و صنعتی، نه تنها آب نیاوردند که دست از سر منابع زیر زمینی نیز برنداشتند از جمله شرکتی معدنی و صنعتی که در آخرین اقدام، مجوزی برای حفر چاه در منطقهی سیاهکوه و به اسم شرب دریافت کرده اما، میان مجوز صادر شده و اقدامات انجام گرفته، انحرافاتی دیده میشود که نیاز به بررسی دارد!
نکته مهم دیگر اما سر و صدای فراوان در حوزه انتقال آب است که حکایت از آن داشت این شرکت حتی اگر قطرهای از آب انتقال داده شده به نام کویر و یزد تشنه، نصیب مردم نشود دیگر از منابع آبی این استان بهرهبرداری و استفاده نخواهد کرد؛ اما آن چه در شُرُف وقوع است آن که هم آب انتقال داده شده به یزد منحصر به مصارف صنعتی، تولیدی و معدنی است و سهمی هر چند اندک به مردم یزد که سالها است میزبان سخاوتمند نیازهای آبی چادرملو بودهاند، نخواهد شد و هم این که کما فیالسابق، این شرکت دست از سر منابع آبی رو به اتمام استان یزد برنخواهد داشت.
حالا چرا سیاهکوه!؟
پارک ملی سیاهکوه که منطقهای است گسترده به وسعت تقریبی ۲۰۰ هزار هکتار، قرار گرفته ما بین استانهای یزد و اصفهان، یکی از بکرترین و منحصربهفردترین مناطقی است که در غنای محیط زیستی و منابع طبیعی ایران، سهم بهسزایی دارد.
منطقهای برخوردار از پوشش گیاهی گاه کمیاب و ذخائر جانوری بعضاً در حال انقراض ازجمله یوز آسیایی و پوششهای گیاهی عمدتاً کمیاب.
این منطقه، یعنی منطقه سیاهکوه در تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۳۸۰ بهعنوان منطقه حفاظتشده اعلام و بخشی از آن طی مصوبه شماره ۲۹۳ شورای عالی محیطزیست (کمیسیون زیربنایی دولت) مورخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۶ به عنوان پارک ملی سیاهکوه به مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست ایران پیوست، بعد آنکه آنومالی دی – ۱۹ درست در میانه پناهگاه حیات وحش دره انجیر یزد (اصلیترین، حساسترین و مهمترین زیستگاه یوز در ایران) به اسم تولید و اشتغال واگذار شد و هیچگاه، هیچ کس توضیح نداد این واگذاری بر اساس کدام بند از قوانین جاری کشور صورت پذیرفته است اینک در معرض تاخت و تاز آبی قرار گرفته و صدالبته کیست که نداند وضعیت آب یزد و فقر علیحده سفرههای زیرزمینی این استان را.
محیط زیست و منابع طبیعی سکوت کردهاند!
اگرچه بارها و در نشست و برخاستها به زبان بیزبانی پرسیدهایم که چرا باید شرکتی که خود مدعی انتقال آب است آن هم با آن حجم تبلیغات گوش و چشم کر و کور کن! و خروارها سینه سپر کردن و منت گذاشتنها، همچنان چشم به منابع آبی این استان داشته باشد و جواب نگرفتهایم، اما مکتوب میپرسیم که بعدها اگر متهم شدیم به سکوت، سندی برای ارائه داشته باشیم.
اینکه یک شرکت بزرگ معدنی و صنعتی با هر میزان درآمد و اشتغال و ثروتآفرینی، کمر به نابودی منابع طبیعی، محیط زیست، منابع معدنی و آبی و زیستگاههای کمنظیر یک استان داشته باشد و سازمانها و نهادهای مسئول چشم و گوش ببندند و سکوت کنند ذهن را میبرد به سمت همانهایی که بلافاصله بعدِ بازنشستگی در استخدام درآمدند و هم اینک دوران محکومیت سپری میکنند و یا حداقل ذهن برود سمت مسئولیت گریزی و حتی «ترک فعل»!
اینکه یک شرکت بزرگ صنعتی و معدنی، نه آهسته و پنهانی که با مجوز اقدام به حفر چاه کند آن هم در منطقهای که چوپان جرأت میخ در زمین کوبیدن ندارد از آن عجایبی است که فقط باید از کجا جویای علت شد که این همه انفعال و سکوت چه عاقبتی را برای این استان و منابع طبیعی این استان و محیط زیست این استان رقم خواهد زد.
آب برای خوردن و هوا برای نفس کشیدن نداریم، کاش معدن هم نداشتیم!
این روزها وقتی به سودهای سرشار این گونه شرکتهای معدنی و صنعتی مینگریم و به دیروز و امروز این استان، به این نتیجه میرسیم؛ کاش حالا که آب برای نوشیدن و هوا برای نفس کشیدن و طبیعت برای آسودن نداریم، معدن هم نداشتیم چون این معدن داشتن هم برای ما شده است دردسر. هوایمان آلوده شد، منابع آبیمان ته کشید، محیط زیستمان نابود شد، منابع طبیعیمان نصیب دیگران شد و در نهایت هوایی آلوده و زمینی خشک و محیط زیستی بدون پوشش گیاهی و جانوری برایمان باقی ماند و این یعنی؛ داشتن و نداشتن معدن حداقل برای عامه نفعی نداشته است بگذریم که برای برخی و بعضی هم نفع داشته و هم منافع.
محیط زیست و منابع طبیعی استان، مستند بگویند ترک فعل نکردهاند!
بر اساس آن چه به سواد اندک ما باز میگردد، حفر چاه برای برداشت آب در منطقهی سیاهکوه نمیتواند بر اساس قوانین باشد حال یا مجوزی علیحده از دستگاه خاصی دریافت داشتهاند یا به آسانی چشم بر یک تخلف احتمالی بستهاند!
منبع آفتاب یزد