بودجه ۱۴۰۵؛ صورتحساب ناتوانی دولت یا قمار با آینده؟
واکنش تند بابک زنجانی به بودجه ۱۴۰۵، بحثی قدیمی را زنده کرده است: وقتی دولت پول ندارد، آیا حق دارد هزینه ناتوانیاش را به فردای مردم پاس بدهد؟
واکنش جنجالی بابک زنجانی به لایحه بودجه ۱۴۰۵، صرفنظر از گویندهاش، یک واقعیت تلخ اقتصادی را عریان میکند: بودجهای که باید «برنامه اداره کشور» باشد، بیش از هر چیز اعترافنامه ناتوانی مالی دولت است. وقتی ستون اصلی تأمین منابع، فروش بیش از ۹۰۰ هزار میلیارد تومان اوراق بدهی است، دیگر با یک سند توسعه طرف نیستیم؛ با نسخهای برای عقب انداختن بحران مواجهایم.
اخبار سبز کشاورزی؛اوراق بدهی، در ذات خود ابزار بدی نیست. بسیاری از دولتها از آن برای سرمایهگذاری مولد، پروژههای زیرساختی و تحریک رشد استفاده میکنند. اما تفاوت اساسی اینجاست: در بودجه ۱۴۰۵، نشانهای جدی از اصلاح ساختار هزینهها، کوچکسازی دولت یا افزایش بهرهوری دیده نمیشود. اوراق نه برای «ساخت آینده»، بلکه برای «سر پا ماندن امروز» فروخته میشوند.
معنای ساده این سیاست برای مردم روشن است: دولت امروز پول ندارد و به جای درمان ریشهای بیماری، از آینده وام میگیرد. اصل و سود این بدهیها در سالهای بعد از کجا پرداخت خواهد شد؟ پاسخ روشن است: از جیب مردم. یا با مالیاتهای سنگینتر، یا با تورم بالاتر، یا با کاهش خدمات عمومی مثل آموزش، سلامت و رفاه.
فروش ۹۰۰ همت اوراق یعنی انتقال فشار اقتصادی به نسلی که همین حالا هم زیر بار گرانی، کاهش قدرت خرید و نااطمینانی له شده است. این سیاست، زندگی را امروز سخت و فردا سختتر میکند؛ درست همان گزارهای که زنجانی بهصراحت روی آن دست گذاشته است. تفاوتی ندارد گوینده چه کسی است؛ مسئله، خود پیام است.
نکته نگرانکنندهتر، عادیسازی این روند است. دولتها یاد گرفتهاند به جای تصمیمهای پرهزینه سیاسی ـ مثل اصلاح یارانهها، حذف رانتها و مهار کسری بودجه مزمن ـ سادهترین راه را انتخاب کنند: قرض گرفتن و پاس دادن صورتحساب به آینده. اما آینده، موجودی انتزاعی نیست؛ همان مردمی هستند که امروز هم در حال پرداخت هزینهاند.
بودجه ۱۴۰۵ بیش از آنکه نقشه راه باشد، آینهای است از بنبست سیاستگذاری. تا وقتی اصلاح ساختار اقتصادی به تعویق میافتد، هر بودجهای فقط یک مسکن موقت است؛ مسکنی که عوارضش دیر یا زود، با شدت بیشتر، گریبان جامعه را میگیرد.
سؤال اصلی این است: دولت تا چه زمانی میخواهد با آینده قمار کند؟