بازخوانی نقش مردم و ضرورت احیای نظارت انقلابی بر بازار
بازار رها، مردم تنها؛ چرا نظارت انقلابی از بازار حذف شد؟
بازار بیقاعده، گرانی افسارگسیخته و حذف مردم از نظارت؛ چرا احیای نظارت انقلابی بر بازار به یک ضرورت اجتماعی تبدیل شده است؟
صف نانوایی، میدان میوه و ترهبار یا مغازه محله؛ فرقی نمیکند. این روزها گرانی، فقط یک عدد روی تابلو نیست، نشانهی بازاری است که بیقاعده رها شده و مردمی که نظارتشان دیگر اثر ندارد.
اخبار سبز کشاورزی؛ سؤال اصلی اینجاست: چرا نظارت انقلابی بر بازار به حاشیه رفته و مردم از خط مقدم عدالت اقتصادی کنار گذاشته شدهاند؟
صفها؛ جایی که بازار خودش را لو میدهد
اخبار سبز کشاورزی به نقل از کیهان؛ در صف نانوایی، سرمای هوا کمتر از گرانی نیش میزند. مردمی که برای قوت غالب سفرهشان ایستادهاند، تقریباً روی یک موضوع اتفاق نظر دارند:
قیمتها نه ماهانه، که روزانه بالا میروند و هیچ نظارت مؤثری دیده نمیشود.
افزایشی که از لحظه بارگیری کالا آغاز میشود و تا رسیدن به مغازه، بسته به محله و فروشنده، تغییر میکند. نتیجه؟ هرجومرج در بازار و شکلگیری گفتمان مشترکی از نارضایتی عمومی؛ نشانهای واضح از فقدان نظارت انقلابی بر بازار.
بازار رها شده؛ مردم، بازنده همیشگی
در روایتهای روزمره مردم، یک نکته پررنگتر از همه است: قیمتها جلوتر از درآمد حرکت میکنند.
فاطمه صفری، کارمند بخش خصوصی و سرپرست خانوار، میگوید: «حقوق ما سالی یکبار زیاد میشود، اما قیمتها هر ماه. نظارتی نیست و هر مغازهدار قیمت خودش را میزند. این رقابت نیست، بیپناهی خریدار است.»
این بیپناهی را هم خریدار حس میکند هم فروشنده منصف. سیدعلی پوررزاز، کاسب قدیمی بازار مولوی میگوید: «نبود نظارت فقط به نفع گرانفروشهاست. آخرش مردم فکر میکنند همه کاسبها مقصرند، در حالی که ما هم قربانی این وضع هستیم.»
گرانفروشی؛ عبور از خط قرمز عدالت اجتماعی
برای فهم اهمیت نظارت انقلابی بر بازار باید کمی به عقب برگردیم. دهه ۶۰؛ دورانی با جنگ، تحریم و کمبود منابع. اما یک اصل خدشهناپذیر وجود داشت: معیشت مردم خط قرمز است.
ستاد مبارزه با گرانفروشی فقط یک نهاد اداری نبود؛
- حضور میدانی داشت
- به گزارشهای مردمی سریع رسیدگی میکرد
- هزینه تخلف را بالا میبرد
و مهمتر از همه، مردم را بهعنوان رکن نظارت میشناخت.
جواد عظیمی، بازنشسته حملونقل عمومی، میگوید: «جنس کم بود، جنگ هم بود، اما کسی جرأت نمیکرد هر قیمتی دلش خواست روی کالا بگذارد. مردم خبر میدادند، رسیدگی میشد.»
آمارها چه میگویند؟
طبق دادههای رسمی:
- میانگین تورم دهه ۶۰: حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد
- تورم سالهای اخیر: بارها بالای ۴۰ درصد
در آن دهه، کنترل قیمتها نه بهخاطر وفور منابع، بلکه نتیجه حضور همزمان دولت و مردم در تنظیم بازار بود. امروز اما بخش بزرگی از قیمتگذاری، به سازوکارهای غیرشفاف واگذار شده است.
دکتر مسعود درخشان، استاد اقتصاد، میگوید: «در شرایط تورم مزمن، رهاسازی قیمتها بهاسم بازار آزاد، فشار را مستقیم به مصرفکننده منتقل میکند. نظارت قاطع، شرط سلامت بازار است.»
۱۲۴؛ بوق ممتد بیپاسخی
روی کاغذ، سامانههای نظارتی وجود دارند؛ ۱۲۴، ۱۳۵ و سامانههای الکترونیکی تعزیرات. اما در عمل، بسیاری از مردم تجربهای جز تماسهای بیپاسخ یا بیاثر ندارند.
اینجاست که حلقه مفقوده نمایان میشود: نه کمبود سامانه، بلکه حذف مردم از نظارت انقلابی بر بازار.
وقتی گزارش مردمی به نتیجه نرسد، مطالبهگری خاموش میشود و تخلف، کمریسک.
گرانی؛ حذفهای بیصدا از زندگی مردم
گرانی فقط سفرهها را کوچک نمیکند؛ آرام و بیصدا، انتخابها را حذف میکند:
- تنوع غذایی
- خریدهای غیرفوری
- آموزش، تفریح و حتی درمان
گلناز الهی، کارشناس اقتصاد، معتقد است: «وقتی گرانی مزمن شود، مردم بهجای اعتراض، با فقر سازگار میشوند. این خطرناکترین پیامد اجتماعی تورم است.»
زیورخانم، خریدار بازار، ساده میگوید: «قبلاً کمتر میخریدیم، الان بعضی چیزها را اصلاً نمیخریم.»
بازگشت مردم به خط مقدم نظارت اقتصادی
آنچه امروز بازار نیاز دارد، نه بخشنامههای پیچیده، بلکه احیای نظارت انقلابی بر بازار است؛
نظارتی که:
- مردم را به رسمیت بشناسد
- گزارشدهی را مؤثر کند
- پاسخگویی را الزامی بداند
مشارکت مردم، جایگزین وظیفه دولت نیست؛ بازوی آن است. تجربه نشان داده هرجا مردم وارد میدان شدهاند، بازار از رهاشدگی خارج شده است.
کنترل بازار، از همینجا آغاز میشود؛ از بازگرداندن مردم به قلب عدالت اقتصادی.