فراق و وصال زندهرودِ اصفهان
صدای پای زایندهرود بار دیگر در گوش نصف جهان پیچید و شبنم طراوت بر رخسار شهر نشست، وصال دوباره این کُهنرود و یارِ زلال اگر چه روح اَفزاست
صدای پای زایندهرود بار دیگر در گوش نصف جهان پیچید و شبنم طراوت بر رخسار شهر نشست، وصال دوباره این کُهنرود و یارِ زلال اگر چه روح اَفزاست