سرکوب اقتصادی
این روزها در هنگام مراجعه برای خرید به فروشگاههای بزرگ و کوچک به مناظری برخورد میکنیم که چندان خوشایند نبوده و نشان از یک جریان تاسفبار دارد
این روزها در هنگام مراجعه برای خرید به فروشگاههای بزرگ و کوچک به مناظری برخورد میکنیم که چندان خوشایند نبوده و نشان از یک جریان تاسفبار در جامعه دارد.
اخبار سبز کشاورزی؛ میتوان به سادگی نگرانی و اضطراب را در چهره مراجعان مشاهده نمود و حس نامانوسی را دید که پیش از این در چنین مکانهایی از آنان بروز نمیکرد. به آهستگی و دلواپسی حتی از کنار قفسههای ماست، کره، پنیر، چیپس و پفک میگذرند، گاه یکی از آنها را بر میدارند و با نگاهی نسبتا دقیق به قیمتها، آن را دوباره سرجایش قرار میدهند؛ چون نیازهایشان را اولویتبندی میکنند.
این که در چنین لحظاتی چه تصاویر و تصمیمگیریهایی از ذهن این افراد میگذرد کار چندان سختی نیست. به نظر میرسد که فروشگاههای موادغذایی مبدل به مکانی برای ایجاد اضطراب شدهاند و بیشتر از آن که مردم برای خرید کردن در آن مکانها باشند، برای «حذف» بسیاری از خواستهها، حتی نیازهای ضروری و ساده مانند میوه، سبزی، شیرینی و ... در آن جاها هستند، چرا که «نمیتوانند» آنچه را که به نام نیازها یا کالاهای اساسی است انتخاب کرده و بردارند و آنها را از سبد کالای خود حذف میکنند.
خرید کردن دیگر انتخاب نیازها نیست، بلکه خطزدن نیازها و حذف و چشمپوشی از سادهترین خواستهها، علیرغم ضروری بودن آنها است.
خرید موادغذایی در کشور جمهوری اسلامی مبدل به یک بازی قدرت بین اغنیا و فقرا از یک سو و حاکمیت از سوی دیگر شده و جامعه در حالت تعلیق بین بودن و نبودن قرار گرفته است.
تصمیمگیریهای حکومتی، توانایی خرید گوشت، لبنیات، میوه، برنج و بسیاری از کالاهایی را که زمانی برای تهیه کردن آنها نیازی به فکر کردن نبود، تبدیل به مجموعهای از تنشها برای انتخاب هر یک از آنها کرده است.
حق شهروندی از اکثریت جامعه گرفته شده و این اکثریت فقط سعی در زنده ماندن دارند. نتوانستن در انجام بسیاری از امور اولیه، در جان و درون ایرانیان رسوب کرده و محرومیت اقتصادی و مالی مبدل به ابزاری برای سرکوب گردیده است.
خریدهای روزمره دیگر چندان آسان نیست و کمتر کسی اطمینان دارد که کالایی را با قیمتهای هفته و یا روز قبل خریداری نماید که این نبودن اطمینان، موجب بروز احساس یاس و ناامیدی در بسیاری از اقشار جامعه و بهویژه حقوقبگیران شده است. در حالحاضر، سرکوبهای اجتماعی، اموزشی، بهداشتی، فرهنگی و هر آنچه که بتواند مجموعه جامعه را در تنگنا و پریشانی قرار دهد از سوی حکومت اعمال میشود و جامعه را دچار روانپریشی مزمن کرده است.
چنانکه بنابر گفته مکرر کارشناسان و دستاندرکاران، افزونبر یکسوم افراد دچار انواعی از مشکلات روانی هستند؛ یعنی از هر خانواده 3 نفره، یک نفر مشکل روانی دارد و این نیست مگر به برکت مشکلاتی که مردم نقشی در بهوجود آوردن آنها نداشتهاند.
اخیرا رئیس بهزیستی کشور اعلام نمود: « فقط 12درصد از مردم کشور سالم هستند». این به آن معنا است که 88درصد دیگر هر یک به نوعی بیمارند؛ حال بیماری جسمی یا روانی.
دولتمردان باید پاسخ دهند که حکومت کردن بر جامعهای که ناسلامتی آن حاصل سوءتدبیرها، ناسزاواریها و به حاشیهراندنهای اجزای آن توسط همین بهظاهر مسئولان بوده؛ موجب مباهات است؟
سرکوب جوامع فقط توسط گاز اشکآور، باتوم، حبس و زندان نیست. سرکوب اقتصادی نیز میتواند نتایجی بهمراتب مخربتر داشته باشد.
ماهنامه دام و کشت و صنعت – شماره ۳۰۱ – مهر ۱۴۰۴