هر جامعهای سه روز یا ۹ وعده غذایی با هرجومرج فاصله دارد
هر جامعه تنها ۹ وعده غذایی تا هرجومرج فاصله دارد. دکتر حسین شیرزاد در تحلیلی تاریخی و هشداردهنده از شکنندگی امنیت غذایی، نقش بحران خوراک، تحریم و ضرورت آمادگی برای زنجیره تأمین میگوید
اگرچه این نقلقول که «هر جامعهای تنها سه وعده غذایی با هرجومرج فاصله دارد» به ولادیمیر لنین — انقلابی روس، رهبر حزب بلشویک و نخستین نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی — نسبت داده میشود، اما ممکن است ریشههای قدیمیتری داشته باشد.
اخبار سبز کشاورزی؛ این جمله در واقع نسخهای از گفتهی آلفرد هنری لوئیس در سال ۱۹۰۶ است که گفته بود: «تنها ۹ وعده غذایی میان بشریت و هرجومرج فاصله است.»
این نقلقول فراموشنشدنی و هشداردهنده است. مشاهدهی آلفرد هنری لوئیس که قدمتش به سال ۱۸۹۶ بازمیگردد، هنوز هم صحیح به نظر میرسد: تنها مانع میان ما و هرجومرج، همان ۹ وعده غذایی آخر است که خوردهایم. بدیهی است که انسان گرسنه هرگز شهروند خوبی نیست و مرز میان جامعه و فروپاشی بسیار باریکتر از چیزی است که باور میکنیم.
این ایده از انقلابیون تا متفکران واقعگرا و نویسندگان علمیتخیلی مانند رابرت هاینلاین تکرار شده است. مفهومی ساده اما هوشیارکننده که میگوید جامعه نه به قانون یا وفاداری، بلکه با نخ نازک شکمهای سیر، در کنار هم نگه داشته میشود. کافی است سه روز غذا از مردم گرفته شود تا شعلههای هرجومرج فوران کند.
شکنندگی سیستم غذایی و پیامدهای اجتماعی
در دهههای اخیر کارشناسان امنیت غذایی بارها تأکید کردهاند که این هشدار صرفاً یک فرضیه آخرالزمانی نیست، بلکه نشان میدهد زنجیره تأمین مواد غذایی چقدر شکننده است. نگاهی تاریخی نشان میدهد افزایش ناگهانی قیمت خوراک یا کمبود آن، میتواند جرقهای برای آشوبهای اجتماعی و تغییرات سیاسی باشد؛ از «بهار عربی» تا بحرانهای اخیر اروپا و آسیا.
با این حال، هر کشوری که افزایش قیمت مواد غذایی را تجربه میکند، الزاماً به آشوب نمیافتد؛ اما ارتباط میان گرانی و بیثباتی اجتماعی انکارناپذیر است.
چرا «9 وعده غذایی» تعیینکننده است؟
اگر تأمین خوراک جامعه ناگهان متوقف شود، عبارت «نه وعده تا هرجومرج» معنای واقعی خود را نشان میدهد. سه روز بدون غذا کافی است تا عقلانیت فروبپاشد، اخلاق خم شود و جامعه مدنی جای خود را به بقا بدهد.
این موضوع به عمق بحران یا فروپاشی اجتماعی اشاره ندارد؛ بلکه دعوتی به آمادگی و بازنگری در مدیریت بحرانهای غذایی است. تحریمها، جنگ، بیماریهای همهگیر، فقر، افزایش قیمت سوخت، بلایای طبیعی یا فروپاشی اقتصادی هرکدام میتوانند این شمارش معکوس را فعال کنند.
غذا برخلاف سایر کالاها، غیرقابل تعویق است. وقتی کمبود بنزین یا کفش پیش میآید، میتوان زمان خرید را عقب انداخت، اما گرسنگی را نه. ترس از گرسنگی بلافاصله بروز میکند و بعد از چند وعده از دسترفته، میتواند منجر به خشونت شود.
کارشناسان یادآور شدهاند که در بحران جهانی ۲۰۰۸، کمبود غذا موجب شورشهای مردمی در بیش از ۳۷ کشور شد. تغییرات اقلیمی، نوسان قیمت انرژی و بیثباتی ژئوپلیتیکی، این خطر را برای همه کشورها به واقعیتی نزدیک تبدیل کرده است.
توهم ثبات اجتماعی
جامعه مدرن خود را پایدار میبیند؛ با ساختمانهای عظیم، فروشگاههای پرکالا و فناوریهای پیشرفته. اما این حس امنیت، توهمی خطرناک است. همانگونه که تاریخ نشان داده، ضعیفترین حلقهی تمدن بشری «گرسنگی» است.
ناامنی غذایی فقط مشکل فقر نیست، بلکه یک نقطهی شکست تمدنی است. اگر زنجیره تأمین متوقف شود، بقا جای قوانین مدنی را میگیرد و انسانها در برابر غذا، ارزشهای خود را از دست میدهند.
تاریخ با بشقابهای خالی تکرار میشود
منابع تاریخی ایران از دوره ناصری تا سقوط قاجار سرشار از اعتراضات نان است. در سال ۱۲۳۹ خورشیدی، مردم گرسنه تهران نانواییها را غارت کردند و به ارگ سلطنتی حمله بردند. مشابه همین وقایع در ۱۷ آذر ۱۳۲۱، در زمان احمد قوامالسلطنه نیز تکرار شد؛ زمانی که کمبود نان، مردم را به شورش و تظاهرات کشاند.
در نمونههای جهانی، انقلاب سیبزمینی یونان، محاصره سوخت در بریتانیا (۲۰۰۰)، و بحران برف بزرگ ایرلند در ۲۰۱۸ همگی نشان دادند فاصلهی میان نظم و فروپاشی تنها چند وعده غذایی است.
از انقلاب فرانسه تا روسیه، از ونزوئلا و سریلانکا تا بهار عربی، در همه این تحولات کمبود خوراک نقشی تعیینکننده داشته است. مردم زمانی که نمیتوانند غذا بخورند، اعتراض نمیکنند؛ آنها شورش میکنند.
چرا سیستمهای غذایی شکنندهاند؟
سیستمهای غذایی جهانی مدرن به دلیل پیچیدگی، کارایی بالا و وابستگی متقابل، بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر شدهاند.
دلایل اصلی عبارتند از:
- زنجیرههای تأمین بهموقع: فروشگاهها ذخیرهی مازاد ندارند و با کوچکترین وقفه دچار کمبود میشوند.
- وابستگی جهانی: مواد اولیهی غذایی از مرزهای متعدد عبور میکنند و هر بحران طبیعی یا سیاسی در هر نقطهای میتواند تأثیرگذار باشد.
- شهرنشینی: بیشتر مردم در شهرها کشاورزی نمیکنند و کاملاً به شبکه توزیع وابستهاند.
سخن پایانی
یکی از بزرگترین مغالطات مدرن این است که تصور کنیم «همیشه اوضاع خوب خواهد بود». اما اگر شرایط تنها ظرف چند روز بدتر شود چه؟ تمدن نه از بتن بلکه از مردم ساخته شده است؛ مردمی گرسنه، نگران و محتاج رهبری مسئولانه.
هر جامعه تنها ۹ وعده تا هرجومرج فاصله دارد، اما در همان فاصله نیز فرصت رهبری، اعتمادسازی و ساخت آینده وجود دارد.
رهبران واقعی در بحران غذا، تحریم و فشار نمایان میشوند — نه در آسایش. امروز، تورم سنگین غذایی، نابودی دامداریها، کمبود خوراک دام و سیاستزدگی مدیریتی باید زنگ بیدارباشی برای مدیران جهاد کشاورزی باشد.
وابستگی کامل کشور به واردات نهادهها از هزاران کیلومتر آنطرفتر، بدون داشتن طرح پدافند غذایی و امنیت تأمین، اخطاری است که نمیتوان نادیده گرفت.