مسئولان جمهوری اسلامی آیا به اعتراضهای مردمی اصالت میدهند؟
آیا اعتراضهای مردمی در ایران بهخودیِ خود برای مسئولان اهمیت دارد یا واکنشها تحتتأثیر رسانههای خارجی است؟ تحلیلی انتقادی و خواندنی.
یک پرسش مهم وجود دارد: آیا اعتراضهای مردم ایران برای جمهوری اسلامی، به خودیِ خود اهمیت دارد یا از آنجا که رسانههای خارجی و بهاصطلاح معاند آن را پوشش میدهند و بزرگنمایی میکنند، برای مقامات و رهبران ایرانی مهم و قابلتوجه میشود؟
اخبار سبز کشاورزی؛ در روزهای اخیر، ابتدا در تهران و سپس در برخی شهرها و مراکز استانهای کشور، اعتراضهایی شکل گرفت که بهصورت تجمع، راهپیمایی خیابانی و تظاهرات نمود پیدا کرد. این تظاهرات گاه به خشونت نیز کشیده شد و پلیس و نیروی انتظامی برای متفرق کردن معترضان از گاز اشکآور و یگانهای ویژه استفاده کردند.
این اعتراضها که از بازار تهران آغاز شد، در ابتدا ماهیتی صرفاً اقتصادی داشت و تجمعکنندگان شعارهایی در مخالفت با راهبردها و تصمیمهای اقتصادی دولت سر دادند. نابسامانی نرخ ارز و طلا، تصمیم برای افزایش مالیات در بودجه سال آینده و گرانی اقلام اساسی زندگی، در کانون توجه معترضان قرار داشت.
با این حال، این اعتراضها بهسرعت به حوزه سیاست نیز کشیده شد و تظاهراتکنندگان علیه برخی مقامات، چهرههای سیاسی و نیز رفتار کلی حاکمیت جمهوری اسلامی شعار دادند.
پس از وقوع و گسترش این اعتراضها، نهتنها مسعود پزشکیان به میدان آمد و از وزیر کشور خواست با معترضان دیدار کرده و دیدگاههای آنان را دریافت کند، بلکه صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز به میان اعتراضکنندگان در خیابانهای تهران رفت و بهاصطلاح پای صحبت آنان نشست.
در این میان، پرسش راهبردی این است که آیا اعتراضهای مردمی در ایران، بدون اتکا یا امید به حمایت خارجیها ـ اعم از حمایت رسانهای و غیررسانهای ـ بهخودیخود از سوی دولت و حاکمیت محترم شمرده میشود و زمینه پاسخگویی را فراهم میکند؟
در پاسخ به این پرسش، برخی بلافاصله اظهار میکنند که اعتراض شهروندان ذاتاً اصالت دارد و همین امر موجب واکنش دولت و حکومت جمهوری اسلامی میشود؛ چراکه مقامات نظام خود را خادم و کارگزار ملت ایران میدانند و به دیدگاههای مثبت و منفی مردم بها میدهند و در پی رفع مشکلات و موانع زندگی ایرانیان هستند. در چنین روایتی، با حل مشکلات، زمینه بروز اعتراض ـ چه خیابانی و چه محفلی ـ نیز کاهش مییابد. روی کاغذ، همه این سخنان صحیح به نظر میرسد.
همه حکومتها، حتی نظامهای اقتدارگرا و دیکتاتوری، پایه مشروعیت خود را مردم معرفی میکنند و مدعیاند تمام اقداماتشان در راستای اهداف ملی و شهروندی است؛ از این رو، هرگونه اعتراض مردمی را جدی تلقی کرده و به آن پاسخ میدهند. اما حالا تصور کنید در یک وضعیت انتزاعی، هیچ رسانهای و بهویژه هیچ رسانه خارجی ـ چه فارسیزبان و چه غیرفارسیزبان ـ اعتراضهای ایرانیان را پوشش ندهد و بازتابی در افکار عمومی جهانی شکل نگیرد.
همچنین فرض کنید هیچ مخالف قابلاعتنایی در خارج از کشور وجود نداشته باشد و مقامات جمهوری اسلامی با خیال آسوده به اجرای برنامهها و تکرار شعارها ادامه دهند. آیا در چنین وضعی، واکنش حکومت به اعتراضها باز هم به همین شکل خواهد بود؟
بهنظر میرسد پاسخ منفی باشد. بعید است واکنش تصمیمگیران و تصمیمسازان ایرانی در این دو موقعیت یکسان باشد. بهویژه زمانی که اعتراضها در داخل مرزها محصور میشود و در خارج از کشور کسی نیست که از آن بهرهبرداری یا بهاصطلاح از نظر حاکمان سوءاستفاده کند، حساسیت برای پاسخگویی و رفع مشکلات کاهش مییابد و روند موجود ادامه پیدا میکند.
در واقع، یکی از «خوششانسیهای» مردم ایران این است که رهبران و تصمیمگیران جمهوری اسلامی ادعاهای مبالغهآمیزی درباره وضعیت کشور و آینده آن مطرح میکنند و در خارج از مرزها نیز عدهای منتظرند جمهوری اسلامی اندکی تضعیف شود تا برای دریدن اندامهای حاکمیت، دهان بگشایند. در چنین شرایطی، رهبران میتوانند ناکامیها و نابسامانیها را پنهان و زبالهها را زیر فرش مخفی کنند؛ فرشی که ظاهراً آنقدر بزرگ است که هنوز جا برای پنهان کردن زبالههای بیشتر دارد و مشخص نیست چه زمانی از زیر این فرش، انباشته و نمایان خواهد شد.
با این حال، مقامات جمهوری اسلامی نمیتوانند اعتراضهای خیابانی مردم را بهراحتی پنهان یا کاملاً ترور شخصیت کنند. در گذشته، بهعنوان نمونه در دوره محمود احمدینژاد، اعتراضها انکار و معترضان «خس و خاشاک» نامیده میشدند. در دوره ابراهیم رئیسی و پس از کشتهشدن مهسا امینی، این واقعه «مرگ» توصیف شد. اگرچه در پی آن ناآرامیهایی در شهرهای مختلف کشور شکل گرفت، اما هیچیک از این رویدادها بهطور رسمی و با ابعاد دقیق در رسانههای دیداری، شنیداری، مکتوب و فضای مجازی بازتاب نیافت. برعکس، اینترنت قطع و تمهیداتی برای محدودسازی جریان اطلاعات اعمال شد.
در اعتراضهای روزهای اخیر، دستکم رئیسجمهور و سخنگوی دولت به وجود اعتراضها واکنش نشان دادند و آن را انکار نکردند. صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز که خود را رسانه ملی مینامد، به میان معترضان رفت و بخشی از واکنشها و کنشهای اعتراضی شهروندان تهرانی را پوشش داد. از این منظر، رفتار اخیر تا حدی قابل درک است.
با این حال، نکته قابلتأمل آن است که هم دولت و هم رسانه حکومتی، بلافاصله پس از انعکاس اعتراضها، تأکید میکنند که این رفتارها «ذاتاً اقتصادی و غیرسیاسی» است و هیچکس ـ که احتمالاً منظور مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی است ـ نباید از آن سوءاستفاده کند.
این رویکرد نشان میدهد که توجه مقامات ایرانی به این اعتراضها، بیش و پیش از آنکه ناشی از اصالت اعتراضهای مردمی باشد، معطوف به پیشگیری از بهرهبرداری مخالفان خارجنشین و پیامدهای سیاسی و رسانهای آن است.