خبر فوری
شناسه خبر: 51172

به عنوان یک نویسنده این را برای کودک همسایه‌ام نوشتم

آخرین لبخند

داستان دلخراش آخرین لبخند یک کودک قربانی جنگ را بخوانید. روایتی تلخ از دختری کوچک که رویاهایش زیر آوار دفن شد.

آخرین لبخند

در دل ویرانه‌ای خاموش، جایی میان دیواری فرو‌ریخته و تلی از خاکستر، دختر بچه‌ای به پهلو خوابیده بود. نه از خستگی، نه از بازی... از پایان.

اخبار سبز کشاورزی؛ لبخند کوچکی هنوز گوشه‌ی لب‌هایش مانده بود، انگار آخرین لحظه، کسی را بخشیده بود. شاید مادرش را که نتوانست نجاتش دهد. شاید هواپیما را، شاید خدا را... .

موهایش از خاک و خون آغشته بود، اما هنوز چند تار طلایی میانشان برق می‌زد؛ مثل آفتاب‌گردانی که میان دشت سوخته، آخرین شعاع را نگه داشته باشد.

در آغوشش، دفتر نقاشی نیمه‌بازی بود. روی برگ آخر، با مداد شمعی صورتی، تصویری کشیده بود: خانه‌ای آبی، مادری با چادر گل‌دار و خودش با لباسی که دیگر وجود نداشت.

چند قدم آن‌طرف‌تر، عروسکش افتاده بود. گویی سرش از تنش جدا شده بود. چشم‌های شیشه‌ای‌اش هنوز باز بود و خیره به آسمان بی‌پاسخ نگاه می‌کرد.

آتش‌نشان‌ها، امدادگران، خبرنگاران... همه در رفت‌وآمد بودند، اما هیچ‌کس به این گوشه سر نزد. صدای آژیرها، فریاد زخمی‌ها، بوق ماشین‌ها... هیچ‌ کس صدای مرگ را نمی‌شنید.

باران اشکم نم‌نم شروع شد؛ لکه‌های خون روی لباس کودک پخش شد، مثل آبرنگی که کسی در نقاشی‌اش اشک ریخته باشد. دفتر نقاشی‌اش خیس شد. خطوط محو شدند، لبخند مادرش از صفحه پاک شد.

در قاب دوربین خبرنگار، فقط ویرانی افتاد. دخترک نبود. عروسک نبود. لبخند آخر نبود.

و کسی نفهمید در همان لحظه، آن سوی جهان، دختری هم‌سن او پشت پنجره نشسته بود، در خانه‌ای گرم و امن، با مداد شمعی صورتی در دست… و همان خانه آبی را می‌کشید، بی‌آن‌که بداند مدلش، همان لحظه، زیر خاک سرد خوابیده بود.

نویسنده: فردین شورج 

دیدگاه تان را بنویسید

  • شهرام پاسخ به نظر

    چشم های ما خون می گرید .
    دل های ما ماتم زده هست از این فراغ بی پایان
    درود بر دکتر عزیز
    قلمت مانا

  • موسوی پاسخ به نظر

    به تصویر کشیدن واقعیتی تلخ وچه زیبا و دردناک عنوان گردید

  • دانشمند پاسخ به نظر

    جنگ بین دو گروه که همدیگر را نمی شناسند ولی با هم می جنگند
    به خاطر دو نفر که همدیگر را می شناسند ولی با هم نمی جنگند

  • آمنه شورج پاسخ به نظر

    حقیقت تلخی که قلب همه ما رو به درد آورد....

  • مهسا حضرتی پاسخ به نظر

    درود بر دکتر شورج گرامی🙏🖤🖤🖤

  • مهسا حضرتی پاسخ به نظر

    نمیشه این صحنه ها رو دید و همون آدم سابق شد🖤

چندرسانه‌ای