بازگشت به زنان در مدیریت پایدار آب
برخی قواعد عرفی و هنجاری ریشهدار باعث حذف تاریخی زنان از نظام مدیریت منابع آب شده است
به گزارش اخبار سبز کشاورزی؛ در کنفرانس دوبلین (۱۹۹۲) با موضوع مدیریت یکپارچه منابع آب، نقش زنان در مدیریت آب بهعنوان یکی از اولویتها مورد تأکید قرار گرفت. اینکه زنان نقش مهمی در مدیریت منابع آب در سطح خانوار، کشاورزی و مدیریت حوضه برعهده دارند. بااینحال، نقش زنان در اداره و مدیریت آب معمولاً بهدلیل موانع مرتبط با جنسیت و فقر مغفول مانده است.
جهان به این تغییر رویکرد رسید که کنار گذاشتن زنان از فرایند تصمیمسازی در مسائل آب مانع جدی در فرایند بهبود رفاه و کیفیت زندگی جوامع است. آب و جنسیت توسط سازمان ملل متحد بهعنوان یک چالش، بهویژه در کشورهای درحالتوسعه، شناخته شد و در ذیل اهداف توسعه هزاره در دستورکار سازمان ملل قرار گرفت.
در اکثر نقاط دنیا بهویژه در کشورهای درحالتوسعه زنان با توجه به نقشهای اجتماعی سنتی که در خانواده برعهده دارند، مسئولیت روزانه جمعآوری، توزیع و حفاظت از آب را ذیل نهاد خانواده برعهده دارند. و بهواسطه تأمین نیاز روزمره خانواده برای دسترسی به آب شیرین و سالم، از اولین نظارهگران و روایان تغییرات آب در جامعه محلی بهشمار میروند.
آنان البته اولین گروه اجتماعی هستند که پیامدهای کمآبی و خشکسالی زیست آنها را نشانه میگیرد. با وجود پیوند عمیق و تعامل روزمره که میان زنان و آب حکمفرما است، اما در مدیریت و حکمرانی آب به حد کفایت به ظرفیت آنان توجه نشده است.
در سالهای اخیر بهدلیل مداخلاتی که در طبیعت و منابع طبیعی اعم از رودها، چشمهها، تالابها، دریاچهها، کوهها، جنگلها و دشتها رخ داده است، شاهد تخریبهای عظیم منابع طبیعی و محیط زیست هستیم که با عصیانگری صنعت سدسازی و طرحهای انتقال آب حکمرانی و مدیریت منابع آبی با چالشهای پیچیده و سردرگمی مواجه شده است.
آگاهایم که برای حل بحران فعلی آب که پایداری سرزمینی را نشانه گرفته است، نیازمند مشارکت همه ذینفعان آب هستیم.
زنان از چند جهت میتوانند مشارکت کنندگان تأثیرگذار در عبور از بحران حاضر و سازگاری با اقلیم و کمآبی باشند.
باوجوداین، برخی قواعد عرفی و هنجاری ریشهدار در فرهنگ عمومی باعث غفلت و حذف تاریخی زنان از نظام مدیریت منابع آب در طول زمان در جامعه ایرانی شده است. دوگانه «مرد تأمینکننده و زن تأمینشونده» باعث شده است در طول تاریخ زنان در موضوعاتی مانند مدیریت و حکمرانی منابع آب، کمتر نقش و مشارکت فعالانه داشته باشند و در عمده موارد بهمثابه قربانیان داستان آب شناخته شوند. همین هنجارهای عرفی در طی زمان منجر به مسیری شده است که در آن شاهد غلبه تصمیمسازی و رویکرد سخت مردانه در تنظیمگری و مدیریت منابع آبی کشور باشیم.
از دیرباز مردان میراثدار آب بودند و توزیعکننده آب و سهم و نقش زن از چاه، قنات، آببندان، رود و آبخوان و آبیاری، در حد و اندازه نیروی پشت صحنه کار تجلی یافته است و این روند با توسعه و مدرن شدن نیز همچنان در بخش سطوح میانی و کلان مدیریت آبوفاضلاب و وزارت نیرو بهعنوان مهمترین متولیان آب کشور دیده میشود. در شورای سیاستگذاری آب زنان متخصص به حد کفایت حضور ندارند. اگرچه رئیس کارگروه ملی سازگاری با کمآبی یک زن است، اما ما نیازمند تغییر سیستماتیک در لایههای حکمرانی هستیم.
اگر نیمنگاهی به سطح اسناد سیاستگذاری داشته باشیم میتوانیم این غفلت را در سند سازگاری با کمآبی ببینیم که سهم و نقش زنان را به صرفهجویی در مصرف آب از طریق «فرهنگسازی» تقلیل داده است. اگرچه توجه به آب شرب خانگی بسیار مهم است اما با توجه به اینکه در درجه اول بیشترین قسمت هدررفت آب بخش کشاورزی است و زنان روستایی نیمی از جامعه کشاورزی هستند باید توجه ویژه به این کنشگران نامریی در مدیریت آب میشد. اساسا در موضوع سازگاری نقش ذینفعان و ذیمدخلان خارج از دولت در مسئله اساسا سخنی گفته نشد و فقط به اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از بروز تعارضات اجتماعی ناشی از کاهش منابع آب اشاره شد.
محمد یونس مبدع کارآفرینی اجتماعی و برنده جایزه نوبل در کتاب «بانک تهیدستان» درباره زنان روستایی میگوید که زنان بسیار کار میکنند و زحمت میکشند اما به دلیل آن که از اقتصاد رسمی به بیرون پرتاب شدهاند و از امکانات و مزایای آن محروم شدند مجبور به تعاملات و تبادلات پول در بخش غیررسمی بهطور نابرابرانه میشوند. در جامعه ایرانی نیز زنان در داستان مدیریت و حکمرانی آب به بیرون پرت شدهاند و در عمده موارد بیش از مردان مواجهه با مخاطرات بهداشتی، امنیت زیست و امنیت غذایی میشوند. در هیچ یک از داستانها، زنان قهرمان آب در جامعه محلیشان نبودند.
این در حالی است که بر اساس گزارش فائو در کنگره امنیت غذایی، زنان در دهه اخیر به طور متوسط ۵۰ درصد تولیدات بخش کشاورزی را بر عهده داشتند چرا که در همه مراحل تولید محصولات کشاورزی و تولیدات دامی دوشادوش مردان فعالیت میکنند. در کنفرانس ۱۹۸۰ کپنهاگ دانمارک بخش زنان روستایی مورد توجه ویژه قرار گرفت و تاکید شد آمارها با توجه به جنسیت اعلام شود تا سهم و نقش زنان روستایی دیده شود. اما در ایران سهم و نقش زنان از آب، زمین و مدیریت منابع هیچگاه به رسمیت شناخته نشد و اقداماتی که برای زنان انجام شد در خوشبینانهترین حالت، شکل حمایتی داشته است.
موضوع مشارکت زنان از دهه هفتاد در برنامههای توسعه مطرح شد و دهه هشتاد با عنوان دهه «زن و توسعه»، توانست توجه برنامهریزان و سیاستگذاران توسعه را به زنان جلب کند. البته رویکردهای مختلفی در طول چند دهه حضور زنان در مباحث توسعه مطرح شد که شامل رویکردهای حمایتی، رفاه و خدماترسانی، توان افزایی و توانمندسازی و توسعه ای بوده است. توجهات به سمتی رفت که زنان باید شرکای توسعه باشند و نه قربانیان توسعه. زنان در داستان آب نیز میتوانند نقش قهرمانان و نگهبانان وفادار به آب را بازی کنند.
فراخواندن مشارکت زنان در حوزه مدیریت آب با توجه به نقش حیاتی زنان در جمع آوری و نگهداری منابع آب و قدرت تنظیمگری زنانه، میتواند مسیرهای امیدبخشی را برای پایداری منابع آبی رقم زند. شوربختانه زنان به ندرت در تدوین سیاستهای آب مورد توجه قرار میگیرند و به ندرت اعضای سازمانهای تنظیمکننده مدیریت آب هستند. شواهد موجود حاکی از آن است که مشارکت زنان در پروژههای آبرسانی روستایی منجر به بهبود نتایج هم برای زنان و هم برای جامعه گستردهتر میشود. داستان آب و زنان نیازمند بازنگری است.
در طول سال های اخیر واقعیت داستان آب به این صورت بوده که بخش عمده هدر رفت آب در بخشهای است که مردان مدیریت آن را بر عهده دارند. از سدسازی و پروژههای انتقال آب و ساخت و سازها در حریم رودها و دریاچهها و خشک کردن تالابها همه و همه نتیجه رویکرد بهرهکشی از منابع آب بوده است که این رویکرد بهرهکشی در ذات زنانه جایی ندارد.
وقتی سرزمینی با کمآبی و خشکسالی شدید روبهرو میشود؛ فقر، مشکلات سلامت و بهداشت، ناامنی غذایی، از دست دادن درآمد و شغل، آوارگی، مهاجرت و از دست دادن خانه و کاشانه متوجه خانواده رها شده و کنده شده از سرزمین مادری است. زنان در گام اول میماند و مردان مهاجرت میکنند و زنان سرپرست خانواده میشوند و همه مسئولیت یک خانه به دوشهای نحیفشان سنگینی میکند. در وضعیت از جا کندگی و کوچ اجباری، این زنان هستند که باید رواداری کنند و برای حفاظت از خانواده مبارزه خاموش هرروز و هر لحظه ای داشته باشند.
جان کلام آن که برابری و عدالتی جنسیتی مولفه کلیدی برای حکمرانی پایدار منابع آب است. همه کنشگران، فارغ از جنسیتشان، باید فرصتهای برابر و عادلانه برای دسترسی، مدیریت و استفاده از خدمات آب در همه لایهها و سطوح داشته باشند.
مشارکت زنان در مدیریت پایدار آب در برزیل با طرح برنامه یک میلیون آب انبار روستایی باعث تغییرات اساسی در مدیریت آب خانگی شده است و تغییرات و تاثیرات آن را بر زندگی زنان پس از اجرای برنامه نشان داد و نقشی اساسی در مشارکت زنان و برابری جنسیتی داشته است.
مشارکت زنان در برنامه احیای تالاب در اوگاندا باعث شد ضمن احیای تالاب، امنیت غذایی و زیست ساکنان تضمین شود و پایداری به معنای واقعی محقق شود. در داستان مدیریت و حکمرانی آب در جامعه ایران نیز ما نیازمند بازنگری در رویههای مداخله از شکل سخت به شکل نرم و کمهزینه هستیم که با کمک زنان امکانپذیر است.
مشارکت زنان از طراحی تا ارائه برنامه و رهبری جامعه محلی در حفاظت و مدیریت منابع آب محلی میتواند ضمن برابری جنسیتی در داستان آب و شنیده شدن همه صداها منجر به پایداری منابع و حفاظت از آن ها با روحیه مراقبتی و حمایتی زنانه شود./پیام ما