خبر فوری
شناسه خبر: 29340

محیط زیستی‌ها در انتظار آزادی

بررسی مطالبه خانواده و کارشناسان محیط زیست درپی صدور فرمان عفو رهبری اخبار سبز کشاورزی؛ این روزها که کلمه «آزادی» پرشمارتر از «بازداشت» در شبکه‌های اجتماعی

محیط زیستی‌ها در انتظار آزادی

بررسی مطالبه خانواده و کارشناسان محیط زیست درپی صدور فرمان عفو رهبری

اخبار سبز کشاورزی ؛ این روزها که کلمه «آزادی» پرشمارتر از «بازداشت» در شبکه‌های اجتماعی تکرار می‌شود و هر روز تصویری از یک فعال سیاسی،‌ اجتماعی،‌ معلمان،‌ کارگران شرکت واحد و… با دسته‌ای گل نرگس منتشر می‌شود، در ذهن فعالان و دوستداران محیط زیست پرسشی مطرح می‌شود «کی نوبت ما و آزادی فعالان محیط زیست زندانی می‌رسد؟»

هومن

«تا صبح نخوابیدم، فکر می‌کردم چه زمانی پس پسر و عروس من آزاد می‌شوند؟ این روزها که هم‌بندی‌هایشان آزاد می‌‌شوند،‌ چه احساسی دارند؟» اینها را شهلا اقتصادنیا، مادر هومن جوکار فعال محیط زیست که بیش از پنج سال در بازداشت و زندان است می‌گوید.
آنها که «شهلا خانم» را می‌شناسند می‌دانند که کمتر پیش می‌آید صدایش خسته باشد یا از چیزی گله کند،‌ حتی وقتی اتهام افساد فی‌‌الارض برای چهار نفر از بازداشت‌شدگان که هومن پسرش جزئی از آنها بود، همه را شوکه کرد، او تلاش می‌کرد به همه امید دهد که این اتهام برداشته می‌شود و باید روحیه خودمان را حفظ کنیم.
خوشبختانه این اتهام خیلی زود برداشته شد و همه نفس راحتی کشیدند. در این پنج سال دو بار صدایش بازتاب‌دهنده رنج درونی‌اش بود، آن زمان که هومن جوکار را در دو الف نگه داشتند و بقیه دوستانش را به بند عمومی بردند و دومین بار صبح روزی که در حیاط بیمارستان امام حسین نشسته و همسرش را از دست داده بود.
این سومین بار است که «شهلا خانم» صدایش گرفته‌‌، خودش می‌گوید از بی‌خوابی است. با این حال می‌شود رد بیش از پنج سال انتظار را در ادای هر کلمه که می‌گوید پیدا کرد‌، انتظاری که با وجود قرص‌های خواب و… چشم‌هایش را باز نگه داشته و نگذاشته بسته شوند.

طاهر

«پنج سال انتظار کافی نیست؟ پنج سال چشم به راه بودن‌ برای داشتن طاهر در کنار خانواده برای همیشه؟ این روزها هر صبح با این فکر بیدار می‌شوم که طاهر هم مشمول آزادی شده و به خانه بازگشته.»
اینها را فضه اناری، مادر طاهر قدیریان می‌گوید. برادر مادر طاهر در دهه ۶۰ در جنگ شهید شد. پس از آن همسرش را از دست داد.
طاهر تنها پسر «فضه خانم» نیست با این حال هیچکس نمی‌تواند جای طاهر را برایش پر کند. او اغلب ساکت است،‌ در این پنج سال کمتر کسی گریه‌اش را دیده اما همه متوجه شده‌اند خاموش‌تر شده،‌ همه فهمیده‌اند چطور به فکر می‌رود و صدای بقیه را نمی‌شنود.
همه فهمیده‌اند که «فضه خاندر این ۵ سال آن آدم سابق نیست و منتظر عزیزش، منتظر پسرش است که به خانه بازگردد. یک بار بالاخره طاقت نیاورد‌، دست‌هایش اول لرزید،‌ بعد صدایش و در ادامه اشک‌هایش سرازیر شد، طاهر باز هم نبود.»

سپیده

«گاهی پای تلفن که با پدرم حرف می‌زنم حالش بد می‌شود،‌ یکباره یاد سپیده می‌افتد، آن ماه‌های اول که سپیده کمتر تماس می‌گرفت،‌ بیشتر این‌طور بود ولی هنوز هم گاهی این اتفاق می‌افتد.»
سیما کاشانی‌دوست به حضور همیشگی سپیده در خانه عادت داشت، پدرش هم همین‌طور. سپیده با آنها زندگی می‌کرد و تلاش همیشگی‌اش این بود که کارها را سر و سامان بدهد‌، او یکی از ستون‌های خانواده به‌ویژه پس از درگذشت مادر بود. سپیده که به آن شکل بازداشت شد‌، انگار به یکباره یکی از ستون‌ها را برداشتند.
پدر سپیده مشکل ریه دارد‌، کرونا که آمد و کشور را فراگرفت‌، یکی از دغدغه‌های اصلی سلامت او بود‌، در بیمارستان ۵ بار بستری شد،‌ یکی از آنها مربوط به ابتلا به کووید بود که ۱۰ روز طول کشید. هر بار بستری شدن پدر، سپیده را در بازداشت و بند بی‌قرار می‌کرد.
سیما و پدرش این روزها هر خبری مربوط به آزادی باشد را دنبال می‌کنند مگر به یک کلمه محیط‌زیستی‌ها هم برسند.

امیرحسین

«معیار عفو و آزادی در چیست؟ به غیر از مسائل قانونی به‌خصوص اگر فرزندش بی‌گناه باشد، به این سوال رسیده‌اید که به خانواده‌اش به خصوص مادر، که چه روزگاری را در تنگنا سپری می‌کند، نبودن جگر گوشه‌اش در کنارش افکار آزاردهنده‌ای که هر لحظه‌ برایش سوال است که فرزندم چه عذابی را دارد تحمل می‌کند؟ مادری که جان و جوانی و زندگیش را به پای فرزندش فدا کرده به‌خصوص در مسلک شما به‌عنوان یک روحانی در جمهوری اسلامی که اصل آن برائت و رافت و عطوفت است، نگاهتان به مادر چیست؟ چکار باید کرد و به چه کسی باید گفت.»
اینها گفته‌های ناهید افشار، مادر امیرحسین خالقی است. در این پنج سال و ۲۰ روز، او هر روزش را برای بیرون آوردن پسرش دویده است.
هر جا گفته‌اند رفته و به هر کسی که فکر می‌کرده کمکی به بیرون آوردن پسرش می‌کند، نامه نوشته است. او وقتی همه ما ناامید شدیم،‌ یک روزنه برای خودش از میان استیصال باز کرده و باز به تلاش‌هایش ادامه داده است. او همچنان می‌دود و می‌‌رود و می‌نویسد و خبرها را بالا و پایین ‌می‌کند تا راهی برای بیرون آوردن امیرحسین پیدا کند.

نیلوفر

«همیشه این نیلوفر بود که به ما روحیه می‌داد‌، اما امروز که دیدمش ساکت بود‌،‌ کمتر از سابق حرف زد و خندید. نیلوفر یک سال است که ازدواج کرده‌ اما یک روز هم با همسرش زندگی نکرده. ما با هزار امید و شوق و با انتظار شنیدن خبری خوش به دیدنش رفتیم و باز هم خبری نبود.»
خدیجه نظام‌مافی، مادر نیلوفر بیانی مثل قبل آرام نیست، او ضمن شرح حال این روزهای نیلوفر و همسرش این صحبت نیلوفر را بازگو می‌کند که: «به همه ما با استناد به ماده ۵۰۸ قانون مجازات اسلامی حکم داده‌اند که عنوانش همکاری با دول متخاصم است و نه جاسوسی. البته که هیچ سند و مدرکی مبنی بر جاسوسی هم در پرونده ما نبوده و نیست. مطابق شرایط عفو اخیر رهبری همه ما مشمول این عفو هستیم و باید آزاد شویم اما با تفسیری که علیه ما داده شده و در بخشنامه ذکری از آن نشده، ما را از شمول عفو خارج کرده‌اند.»
مادر نیلوفر شاهد بی‌قراری این روزهای او در سکوت است. نیلوفری که در همه عکس‌ها گوشه لبش به خنده باز می‌شده.
حالا نه تنها نیلوفر،‌ مادر، همسر و پدرش بلکه بسیاری از فعالان محیط زیستی در ایران ‌و‌جهان خبرهای مرتبط با او را دنبال می‌کنند و منتظر که آیا آزادی نصیب او هم خواهد شد؟

مرور گفته‌های وکیل فعالان محیط زیست

«سه کارشناس محیط زیست زندانی، بعد از دو سال (قبل از صدور حکم قطعی در سال ۹۸) می‌توانستند درخواست آزادی مشروط بدهند. این درخواست داده‌ شده و اکنون بیشتر از سه سال است که آقایان خالقی و رجبی و خانم کاشانی مستحق استفاده از این ظرفیت قانونی هستند اما به دلیل مخالفت ضابط، درخواست‌های آنها برخلاف الزامات و صراحت قانون هیچگاه به دادگاه صادرکننده رای قطعی ارسال نشده است. طاهر قدیریان و هومن جوکار که هشت سال حکم داشتند هم تقریبا بعد از دو سال و نیم می‌توانستند آزادی مشروط بگیرند. یعنی دو سال است که مستحق استفاده از آزادی مشروط هستند که باز هم به همان دلیل انجام نشده است. نیلوفر بیانی و مراد طاهباز نیز با داشتن ۱۰ سال حکم، بعد از سه سال و نیم می‌توانستند از این ظرفیت قانونی استفاده کنند. اکنون یک سال و نیم است که به دفعات درخواست آزادی مشروط را داده‌اند اما به‌دلیل مخالفت ضابط درخواست‌ها به دادگاه ارسال نشده است. سوال این است که چرا به حقوق اولیه خود به‌عنوان زندانی دسترسی ندارند؟ چرا به مرخصی نمی‌آیند؟ چرا نمی‌توانند از آزادی مشروط برخوردار شوند؟ هیچ‌کدام از آنها سابقه زندان ندارند و بیشتر آنها جوان هستند: چرا نباید فرصت یک زندگی معمولی و جبران سال‌های از دست رفته را داشته باشند؟ فرصتی که قانون به آنها داده و حق آنهاست.»
اینها گفته‌های حجت کرمانی، وکیل فعالان محیط زیست است. پرسش‌های او‌، پرسش‌هایی است که جامعه محیط زیست را هم مشغول خود کرده و هیچ پاسخی برایش ندارند.

امیدواری پس از صدور فرمان عفو

«در پی پیشنهاد رئیس قوه قضاییه به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مبنی بر موافقت با عفو و تخفیف مجازات جمع قابل توجهی از متهمان و محکومان حوادث اخیر و همچنین محکومان دادگاه‌های عمومی و انقلاب و سازمان قضایی نیروهای مسلح، رهبر انقلاب اسلامی با این پیشنهاد موافقت کردند. در نامه رئیس قوه قضائیه چند گروه از شمول این عفو مستثنی شده‌اند که از جمله آنها مرتکبین خرید، فروش و قاچاق سلاح گرم، افراد دارای جرم سرقت و راهزنی، جرائم مربوط به مواد مخدر و روانگردان به صورت مسلحانه، دایر کردن مراکز فساد و فحشاء، قاچاق مشروبات الکلی، قاچاق سازمان یافته و حرفه‌ای و عمده کالا و ارز، مباشرت و معاونت در اخلال عمده و کلان در نظام اقتصادی، و جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی هستند.»
انتشار این خبر از همان ۱۶ بهمن تا امروز،‌ روزهای پر بیم و امیدی برای فعالان محیط زیست و خانواده‌هایشان ایجاد کرده است. هر روز که تصویری از پله‌های اوین منتشر می‌شود،‌ هر روز و شبی که عکسی از آغوشی گشوده شبکه‌های اجتماعی را پر می‌کند‌ در ذهن خانواده‌های این فعالان محیط زیست‌، تصویری از سپیده،‌ هومن‌، طاهر،‌ امیرحسین،‌ سام،‌ نیلوفر و مراد طاهباز شکل می‌گیرد.
«شهلا خانم» تصور می‌کند «هومن» را در آغوش کشیده،‌ دست‌های «فضه خانم» این بار از شوق می‌لرزند، «سیما» می‌داند که قرار نیست حال پدر با شنیدن صدایش بد شود و «ناهید خانم» نیازی به نامه‌نگاری و قرار ملاقات ندارد و با آسودگی تلفن را برمی‌دارد،‌ شماره «امیرحسین» را می‌گیرد و حالش را می‌پرسد. با این حال همچنان این تصویر به واقعیت نپیوسته است و در عوض بسیاری از هم‌بندان آنها توانسته‌اند با خروج از زندان «اوین» این خوشی را مزه مزه کنند.

دغدغه «هوشنگ ضیایی» برای محیط زیست و حافظان آن

«از دهه ۴۰ حساب کنید تا الان چقدر می‌‌شود؟ از همان وقت تاکنون درگیر محیط زیست و مصائب آن بوده‌ام. خیلی چیزها به چشم دیده‌ام‌، این حوزه درد و غم کم نداشته اما یکی از سهمگین‌ترین آنها بازداشت هومن،‌ سپیده،‌ طاهر،‌ امیرحسین‌، سام و نیلوفر بوده. من با آنها از همان ابتدای حضورشان در محیط زیست آشنا شدم،‌ علاقه و عشق‌شان را به ایران دیده‌ام و هر بار فکر کردن به اینکه در بند هستند،‌ باعث می‌شود تصور کنم چقدر می‌توانستند کار در این حوزه انجام دهند که روی زمین مانده است.»
هوشنگ ضیایی یکی از نامداران محیط زیست ایران است. او طی چند دهه فعالیت و آموزش در این حوزه شاگردان بسیاری را تربیت کرده است،‌ او کم جفا ندیده و حرف نشنیده،‌ با این حال دو دغدغه را به‌عنوان اصلی‌‌ترین خویش‌کاری خود در زندگی حفظ کرده است: محیط زیست و حافظان آن.

یک پیگیری نامعلوم

«آقای سلاجقه شما بارها در صحبت‌های خود به خدا،‌ پیغمبر،‌ دین و آیات قرآن استناد کرده‌اید. شرعا بر شما و رئیس‌جمهور به عنوان شخصی که مسئول دستگاه قضا بوده تکلیفی وجود دارد که کار فعالان محیط‌ زیست زندانی را پیگیری کنید‌. نباید تفکیک قوا تبدیل به مقوله‌ای شود که مسئولان پاسخگویی خودشان را کنار بکشند کما اینکه در دولت قبل وزارت اطلاعات اعلام کرد بر اساس گزارش‌های کارشناسی این افراد جاسوس نیستند.»
اینها گفته‌های خبرنگار پیام ما خطاب به علی سلاجقه رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در نشست خبری ۲۱ خردادماه سال جاری در باغ موزه نگارستان است.
سلاجقه اینگونه پاسخ داده بود: «از نظر انسانی همه انسان هستیم و امیدوارم هیچکس محصور نباشد. برخی موارد امنیتی است اما دراین‌باره با رئیس جمهور صحبت کرده‌ام و باز هم به او یادآوری می‌کنم.»
از آن یادآوری که قرار بود علی سلاجقه انجام دهد تاکنون ۸ ماه گذشته و هنوز یک خط پاسخ هم منتشر نشده است.
پرسش این است آیا آقای سلاجقه اکنون زمان یادآوری یا پاسخ‌دهی به جامعه محیط زیست فرا نرسیده است؟ آیا اکنون که صنوف مختلف آزادی فعالان خود را جشن می‌گیرند،‌ زمان شادی محیط زیستی‌ها نیست؟
دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای