الگوی ایران؛ کره شمالی یا کره جنوبی
آیا برای شما عجیب است که دولت جمهوری اسلامی ایران، از فروشندگان مشروب یا کالای قاچاق مالیات بگیرد؟
اخبار سبز کشاورزی؛ حمید تهرانی| تقریبا برای همه عجیب است که مقامات جمهوری اسلامی، از عرضه کالا یا خدماتی که خود آن را ممنوع کردهاند، مالیات بگیرند؛ چراکه وقتی عرضه کالا یا خدماتی ممنوع میشود، همه انتظار دارند مقامات ایرانی فقط برای توقف و نابودی آن تلاش کنند و به هیچ چیز جز نابودی آن تجارت و دستگیری معامله یا عرضه کنندگان آن قانع نشوند.
اما هستند در دولت کسانی که وقتی میبینند عدهای درآمدی دارند با خود میگوید اگر این درآمد وجود دارد و نمیتوان آن را متوقف یا نابود کرد، چرا سهم دولت برداشته نشود.
این ایده در مورد اینفلوئنسرها یا همان چهرههای مشهور شبکههای اجتماعی در فضای مجازی اکنون اجرا شده و در جایی که کلیه شبکههای اجتماعی در فضای مجازی مسدود و فیلتر شده و استفاده از آن به خاطر همین فیلترینگ ممنوع است، دولت می خواهد از چهرههایی که از صفحههای یوتیوب و اینستاگرام فعال هستند و از طریق جذب آگهی ایرانی یا خارجی درآمد کسب میکنند، مالیات بگیرند.
البته ایده گرفتن مالیات از تبلیغکنندگان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مسدود شده از زمان دولت حسن روحانی مطرح و آن موقع اعلام شد که این دسته افراد مالیات گرفته خواهد شد.
اما فقط در این نقطه نیست که میان حرف و رفتار مقامات جمهوری اسلامی ایران ناقص دیده میشود، چراکه درعین حالی که اینستاگرام، یوتیوب، واتسآپ، تلگرام و... برای عموم شهروندان مسدود است و شهروندان با پروکسی و فیلترشکن وارد این شبکههای اجتماعی میشوند، مقامات عالی و ارشد کشور و حتی مقامات میانی مانند وزیران و معاونان قوای سه گانه و... به راحتی وارد این شبکههای اجتماعی میشوند قیمت میگذارند، اظهارنظر میکنند و با شهروندان و مخاطبان ارتباط میگیرند.
در پاسخ سوال طنزی که روزی از آدمی حرفی پرسیده شد بود و جویا شده بودند که وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در چه فیلترشکنی برای ورود به شبکههای اجتماعی استفاده میکند و گفت که اینترنتی که در اختیار مسئولان نظام است اصولا هیچ فیلتری ندارد که نیاز به فیلترشکن داشته باشند، این گفته به این معنی است که اصولا در جوامع اسلامی همه با هم برابر هستند برخی برابرترند و... .
البته مقامات جمهوری اسلامی ایران و بالاخص مقامات قضایی کشور، پلتفرمهای غربی و آمریکایی را به نفوذ صهیونسیتهای و جاسوسی متهم میسازند و میگویند آنان در واقع مانند مانند اسب تروا عمل میکنند که جاسوسان از طریق تونلهای این پلتفرم ها خود را به فضای جمهوری اسلامی ایران میرساند و به کشور و جامع آسیب میرسانند.
اگر این دلیل پذیرفته شود آنگاه این سوال به وجود میآید که چرا پلتفرمهای روسی و چینی مانند تیکتاک و تلگرام مسدود و فیلتر شده است؟
به تازگی دلیل آورده میشود، که اگر این پلتفرمها در ایران دفتر دایر و در قبال نظام قضایی
پاسخگو باشند میتوانند در ایران فعالیت کنند، اما هیچ یک از پلتفرمها، چه غربی چه شرقی از اجرای این خواسته سرباز زدند و با آن همراهی نکردند.
خواسته جمهوری اسلامی ایران در این باره دقیقا به آن معنا است که پلتفرمهایی که میخواهند در ایران فعالیت کنند باید مانند پلتفرمهای ایرانی، مرکز اطلاعات یا دیتابیس خود را در اختیار مقامات قضایی و امنیتی ایران بگذارند که این خواسته هیچ گاه و به هیچ صورتی قابل تحقق نیست و حتی در ایالات متحده که خاستگاه برخی از بزرگترین پلتفرمها است نیز این خواسته مطرح شده و نه چنین خواستههای از سوی پلتفرمها اجرایی یا پاسخ داده شده است.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران خواستهای را مطرح میکند که عملا هیچ پلتفرمی قابلیت یا علاقهمند به فعالیت رسمی در ایران نباشد.
اما این فیلترینگ که ایرانیان را از ارتباط عادی با شهروندان جهان محروم ساختند و به همراه تحریمهای اعمال شده کشورهای غربی، مانند دو لبه قیچی عمل میکند و هدف دارد؟ روشن است که در این باره موضع رسمی بیان نشده است.
اما از سخنانی که در همایشها، گفتگوهای غیررسمی، مناظرهها و... بیان و شنیده شده چنین به نظر میآید که اصلیترین هدف فیلترینگ در ایران، محدودسازی اطلاعرسانی و نشر اطلاعات به نفع جمهوری اسلامی و علاوهبر آن خاکی کردن فضای اینترنت به نفع پلتفرمهای ایرانی است.
اما در مورد هدف نخست گمان نمیرود که این هدف محقق شده باشد؛ اگر در اینباره به فیلم هایی که از سوی شهروندان ایرانی برای رسانه های فارسی زبان خارج از کشور فرستاده میشود، توجه شود مشاهده میگردد که جریان انتقال اطلاعات از درون ایران به خارج دچار وقفه و یا افت حجم اطلاعات نشده است.
علاوه بر این از روی مواضع و فعالیتهایی که پلتفرمهای مسدود شده عرضه میشود باز هم قابل مشاهده است که میزان مراجعه داخلی به این پلتفرمها چه در میان مقامات ارشد و چه در بدنه جامعه همچنان طبق روال قبل جریان دارد و از حجم آن کاسته نشده است.
جالب است که حتی مراجع رسمی کشور مانند خبرگزاریهای رسمی و نهادهای مختلف بلندپایه در ایران همچنان در شبکههای اجتماعی مسدود شده حضور پرقدرتی دارند.
در عین حال آمار مراجعه کابران شبکههای اجتماعی ایرانی بیانگر آن است که مسدودسازی پلتفرمهای خارجی توفیق چندانی برایشان پدید نیاورده است.
در این باره، برخی کارشناسان حوزه IT ابراز عقیده میکنند که اگر این مسدودسازی رخ نمیداد و فقط نهادهای رسمی و دولتی ایران، خدمات و اطلاعات خود را منحصر به شبکههای اجتماعی داخلی میکردند باز هم بیشتر کاربران به شبکههای اجتماعی داخلی روی میآوردند، این در حالی است که حتی هم اکنون که شبکههای اجتماعی خارجی مسدود شده، باز هم نهادهای ایرانی برای نشر اطلاعات و گاه خدمات خود از آن ها سود میجویند.
معلوم نیست، چرا واقعیتهایی که همه جامع آن را درک میکنند و برای خود و کلان شهروندان ایرانی قابل مشاهده است و حتما مقامات تصمیمگر ایران در ردههای مختلف سیاسی و قضایی هم این واقعیتها را درک و مشاهده میکند و این چنین نادیده انگاشته میشود و شهروندان ایرانی از ارتباط با جهان و بهرهبرداری از فناوری روزآمد جهان و تبادل اطلاعات محروم میشوند.
این نکنه مهمی است که صاحبان کسب و کارها و تولیدیهای کوچک در ایران، مانند سایر شهروندان جهان نمیتوانند محصولات، تولیدات و کالاها و خدمات خود را بر روی شبکههای اجتماعی فراگیر مانند اینستاگرام عرضه کنند و در تمام جهان مشتری پیدا نماید.
از این بابت ایرانیان فکر میکنند که جمهوری اسلامی ایران به جای آن الگویی از کشورهای توسعه یافته مانند کره جنوبی و ژاپن را برای خود تهیه کند و قرار دهد، بیشتر به سوی کره شمالی شدن است و برای جدا سازی، منزوی کردن و دیوار کشیدن به دور خود تلاش میکند.