الگوی کشت، ضرورتی که نادیده گرفته شد
یکی از اصلیترین مشکلات و چالشهای موجود در کشور، منابع آبی و بهرهوری بهینه از این منابع است.
اخبار سبز کشاورزی؛ شاید بتوان به جرات گفت که اگر بخواهیم کشاورزی کشور را در آینده نهچندان دور حفظ کنیم، باید راهکاری مناسب برای گذر از بحران کمآبی ارائه دهیم که تمام شرایط از کشاورزی خُرد گرفته تا سیاستگذاریهای کلان در کشور را شامل شود.
راهکاری که امروزه ما سخت به دنبال آن هستیم همان، نبود سیاستگذاری درستی است که لازم بود طی سالهای گذشته در وزارت کشاورزی انجام شود که در نتیجه آن، امروز شاهد یکی از بزرگترین و پرخطرترین چالشهای بخش کشاورزی نباشیم.
این ادعا، نگرش اغراقآمیزی نیست و با نگاهی به برنامهریزیهای چهل ساله کشور میتوان متوجه این موضوع شد که در آینده نهچندان دور، از بین رفتن کشاورزی در بخشهای بسیاری از کشور را شاهد خواهیم بود.
در این میان یکی از راهکارهایی که مدتی است توسط وزارت کشاورزی مورد توجه واقع شده است اجرای «الگوی کشت» است.
تعریف الگوی کشت
اگر بخواهیم تعریفی از الگوی کشت در کشور ارائه دهیم، میتوان تعریف زیر که در بسیاری از منابع به آن اشاره شده است را بیان کرد:
«الگوی کشت عبارتست از: تعیین یک نظام کشاورزی با مزیت اقتصادی پایدار مبتنیبر سیاستهای کلان، دانش بومی کشاورزان و بهرهگیری بهینه از پتانسیلهای منطقهای با رعایت اصول اکوفیزیولوژیک تولید محصولات کشاورزی در راستای حفظ محیطزیست».
در واقع میتوان گفت الگوی کشت به استفاده بهینه با حداکثر بهرهوری لازم با توجه به نیازهای اساسی کشور و منابع و پتانسیلهای موجود، در راستای حفظ و ارتقای این منابع و حفظ محیطزیست است. عمده شاخصهایی که در تعیین الگوی کشت بسیار حائز اهمیت است به شرح زیر قابل طرح است:
مزیت نسبی: کدام محصول کشاورزی از مزیت نسبی بالاتر و اقتصاد مطلوبتری برخوردار است که میتواند بعد از محصولات استراتژیک در اولویت الگوی کشت هر منطقه قرار گیرد.
جایگاه محصولات استراتژیک: باید با توجه به محصولات اساسی و امنیت غذایی کشور به شکلی مناسب و اطمینانبخش تامین شود.
شاخصهای اقتصادی: الگوی کشت در کشور، باید به روشی تهیه شود که با توجه به منابع و پتانسیلهای موجود و محدودیتهای هر منطقه برای کشاورزان و بهرهبرداران، حداکثر درآمد و سوددهی خالص را بههمراه داشته باشد.
آب: با توجه به محدودیتهای منابع آبی و قرارگیری کشور در یکی از مناطق خشک و نیمهخشک دنیا، الگوی کشت میباید با محوریت منابع آبی تعیین گردد.
خاک: بهرهکشی بیش از اندازه از منابع خاکی کشور و جایگزین نشدن روشهای مناسب برای آن و کاهش میزان ماده آلی و افزایش شوری و ... که از اصلیترین شاخصههای کیفیت خاک میباشند، منجر به این شده که خاک نیز بهعنوان محدودیت در تولید مطرح شود و بنابراین الگوی کشت باید با نگاهی به نقشه منابع خاکی کشور تعیین شود.
حفظ محیطزیست: شاید سالهای بسیاری است برای افزایش تولید، اقدام به فعالیتهایی کردهایم که در درازمدت باعث آسیب و تغییر شرایط اکولوژیک و فون و فلور(تنوع جانوری و گیاهی) مناطق شده است. نظیر استفاده بیرویه و بدون منطق از سموم و کودهای کشاورزی که باعث آسیب جدی به محیطزیست شده است. الگوی کشت میتواند بهعنوان راهکاری مناسب در حفظ محیطزیست مطرح گردد.
اما باید این موضوع را ذکر کرد که طرح «الگوی کشت» نیز همانند بسیاری از طرحها که در گذشته انجام شده است، تنها به یک الگوبرداری از موارد موفق در سایر کشورها، بدون در نظر گرفتن شرایط کشور تهیه شده؛ و اقدام به اجراییسازی آن کرده و درنهایت منجر به شکست شده است و بدون هیچگونه عارضهیابی به حال خود رها گردیده است.
در تمام این سالها وزرای مختلف باتوجه به سیاستگذاریهای وقت، اقدام به ایجاد طرحهای مختلفی کردهاند که سرانجامی نداشته است. امروزه کشور با توجه به شرایط بحرانی پیش آمده، بیشتر نیازمند یک پروژه کاربردی با حمایت سایر بخشهای دولتی و حضور پررنگ و حمایت همهجانبه کشاورزان و مروجان است.
با توجه به گستردگی پهنههای کشاورزی و تنوع اقلیمی مناطق، داشتن الگویی از کشت که بتوان با استفاده از نهاده و منابع موجود، بهرهوری لازم را ایجاد کرد، بیش از گذشته احساس میشود. اتفاقی که ضروری بود از سالهای بسیار پیشتر و زمانی که شرایط مناسبتری از نظر منابع وجود داشت، انجام میشد.
یکی از اصلیترین دغدغههای کشور در سالهای اخیر استفاده درست و بهینه از منابع و پتانسیلهای موجود است و کشور نیازمند نقشهای برای تولید محصولات کشاورزی است تا بداند چه محصولی، به چه میزان، کجا و تا چه زمانی باید تولید شود.
محدودیتهای اقلیمی که امروزه وجود دارد و بیلان منفی آب دشتها و نیازمندی به یک کشاورزی پایدار در تولید محصولات، ما را ملزم میکند که برای اتخاذ روشهای کمک به بهبود سفرههای زیرزمینی آب و افزایش راندمان مصرف آب حرکت کنیم.
انتخاب الگوی کشت برای یک منطقه باید براساس زمینهای کشاورزی و سیاستگذاریهای دولت و شرایط اقتصادی- اجتماعی در کشور باشد.
کشت بسیاری از محصولات با توجه به منابع موجود و هزینههای تولید و عملکرد محصول، مقرون بهصرفه نبوده و تصمیمگیری در انتخاب گیاهان زراعی یا باغی، باید براساس زیرساختهای موجود و سطح تکنولوژی و مسائل اجتماعی- اقتصادی با حفظ منابع پایه، در راستای تامین نیازیهای اساسی کشور باشد.
این در حالی است که برنامه الگوی کشت براساس سیاستگذاریهای کلی در وزارت جهادکشاورزی و سپس بهصورت دستوری با کمی انعطافپذیری به صورت امری اجتنابناپذیر در استانها و به کشاورزان تحمیل میشود.
شاید بهتر بود در تمام این مدت وزارت جهادکشاورزی در مسیرهای مختلف بهطور موازی حرکت میکرد تا بتواند یک برنامه الگوی کشت ملی که مناسب هر منطقه است را بهعنوان راهکاری کارگشا در مسیر تولید در پیشروی کشاورزی امروز و آینده کشور قرار میداد.
در تمام این سالها وزارت جهادکشاورزی میتوانست از پتانسیلهای موجود نظیر محققان مراکز تحقیقات کشاورزی هر استان و پایش کامل از شرایط منابع آب و خاک هر استان استفاده میکرد تا درنهایت با مشورتخواهی از نخبگان و کشاورزان پیشرو و با توجه به شرایط اجتماعی- اقتصادی، برنامهای جامع که از جز به کل حرکت کرده بود و از مشروعیت لازم برای اجراییسازی بهره میبرد را عملیاتی کند؛ زیرا که کشاورزان پیشرو، کارشناسان خُبره و مروجان هر استان در کنار وزارت جهادکشاورزی قرار میگرفتند.
اجرایی شدن برنامه الگوی کشت در کشور میتواند کمک به امنیت غذایی و پایداری در تولید و حفاظت از منابع پایه نظیر خاک و آب و در ادامه، افزایش تولید در واحد سطح شود که این امر به بهینهسازی الگوی مصرف کمک خواهد کرد.
شاید در پایان بتوان گفت الگوی کشت میسر نخواهد شد مگر با حمایت کشاورزان، تولیدکنندگان، کارشناسان و مروجانی که در این عرصه در حال فعالیت هستند.