بیا احساس کن مرگ طبیعت را
بیا احساس کن مرگ طبیعت را بیا نزدیکتر، نزدیک بیا ملموس تر، ملموس بیا احساس کن مرگ طبیعت را
بیا احساس کن مرگ طبیعت را
بیا نزدیکتر، نزدیک
بیا ملموس تر، ملموس
بیا احساس کن مرگ طبیعت را
فضای زندگی تنگ است
هوا آلوده و سنگین
سنگین تر از دل ها
هنوز آیا نفهمیدیم
به مرگی سخت نزدیکیم
همان جایی که روزی روزگاری
جنگلی انبوه آنجا بود
بیابانی شد و شن زار
و باران قهر کرد
از سرزمین و مردمان ما
همه تالاب ها، نیزارها خشکید
از هامون صابوری (1)
همان جایی که روزی گوره ها (2) را طاقت
موجش نمی آورد
از بخت بدنی ریز
چه باید گفت
چه شد چی چست (3)
طبیب جمله بیماران
چرا در ماتمش ماندیم
چرا در انتظار مردنش هستیم
چه آمد بر سر هورالعظیم وآن همه تالاب
چه شد زاینده رود زنده بیدار
چرا بیمار شد، بیمار
چه شد کاریزها آن حاصل دوران بیداری چراخشکید
چه آمد بر سر آن دشت پرآب کرمیسن (4)
ماهی دشت
چه شد ما را
چه آمد بر سر این مردم دهقان (5)
این صاحبان دین و دانش وهم رای
چه آمد بر سر این سرزمین زنده و زیبا
سیدعبدالحسین علوی