آخرین خبرها:
شناسه خبر: 10534

دکتر ایزدی: به قرآن و عترت برگردید؛ اما نه سلیقه‌ای!

عصرگاه جمعه، وارد دروازه شهر می‌شدم که روح‌‌ا... رضایی، خبرنگار همیشه خبرساز و پرکار ایسنا زنگ زد؛ عازم منزل محمد ایزدی، نخستین وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی، بود

مزرعه سبز : عصرگاه جمعه، وارد دروازه شهر می‌شدم که روح‌‌ا… رضایی، خبرنگار همیشه خبرساز و پرکار ایسنا زنگ زد؛ عازم منزل دکتر محمد ایزدی، نخستین وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی، بود و بنا به مراودات نگارنده با این وزیر فهیم، اسلام‌شناس، متخصص کشاورزی و مدیر ارشد سابق و چاپ مقاله‌ها و مصاحبه‌های وی در ماهنامه «دام، کشت و صنعت» قرار بود با خبرنگار جوان و خوش آتیه ایسنا که می‌تواند آژیر وزارتخانه را در برخی موارد به صدا در آورد به منزل دکتر برویم.
به دلیل بعد مسافت، رضایی زودتر از من به منزل استاد دردآشنای کشاورزی رسید؛ با یک سبد گل و یک دنیا صمیمیت!
هنگامی که به مجموعه برج‌های خیام و حافظ و سعدی رسیدم که 40 سال از عمر مفید آنها می‌گذرد اما در مقایسه با برج‌های فعلی، قصد دارند دو چهل سال دیگر هم پایدار بمانند دلم به حال ساخت و ساز و تخریب‌های بی‌حساب و کتاب که، حاصلی جز ضایع شدن منافع و منابع ملی در پی ندارند، سوخت!
ورودی بسیار مرتب، پرگل و ماموران انتظامات شیک پوش و کراواتی، هر تازه‌واردی را به نظم بیشتر و رعایت مقررات مجموعه وا می‌داشت؛ در ورودی برج محل سکونت دکتر ایزدی، فرد مؤدب دیگری مرا به محل آسانسور هدایت می‌کند.
آسانسور Otis ده‌ها سال پیش، همچون یک ساعت سوئیسی با نظم و بدون مشکل مرا به طبقه 16 می‌برد؛ برج‌هایی را می‌بینم که بلندمرتبه‌اند و هم، امکان دید وسیع طبیعت و آسمان را به ساکنین می‌دهند هم، استحکام مقاومت در برابر زلزله دارند اما بی‌کس و غریب در ضلع شمالی میدان صنعت برای متروکه شدن، لحظه شماری می‌کنند.
به منزل دکتر علی محمد ایزدی وارد می‌شوم؛ در هال ساختمان یک واکر، نشان از فرسایش پدربزرگ کشاورزی ایران دارد؛ مردی که در آستانه 90 سالگی قرار دارد اما در دهه‌‌های30 و 40 و 50 ، کشاورزی فعال بود و در سال 42 به دلیل فعالیت‌های مذهبی گرفتار ساواک و زندان شاه شده بود و از آنجا که با افراد و اقوام خود بنای یک تعاونی 1200 هکتاری کشاورزی را گذاشته بود زندگی آرامی داشت و محصولاتی چون غلات، صیفی‌جات، گوجه فرنگی و پیاز تولید و حتی به کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر می‌کرد. اما به دلیل احساس وظیفه، پست وزارت کشاورزی دولت بازرگان را پذیرفت، 9 ماه وزیر بود ولی احساس کرد در بین وزرای چپ‌گرای مهندس بازرگان، که معتقد به دخالت دولت در کار تولید و کار مردم بودند، امکان کار وجود ندارد.
رضایی جوان با ارادت خالصانه در کنار دکتر ایزدی نشسته و سؤال‌هایش را با احترام به یک مرد ملی مطرح نموده و جواب می‌گرفت. استخراج مشخصات دکتر ایزدی از wikipedia نشان می‌داد رضایی از امکانات موجود برای شناخت بیشتر این وزیر اسبق، که هم کشاورز بوده هم متخصص، هم متعهد و هم ملی، استفاده کرده است.
دکتر ایزدی در پاسخ به هر سؤالی به ویژه سؤال‌های ملی و راهکارهای پیشگیری از فساد همه را به مطالعه و اجرای فرامین قرآن فرا خوانده و گفت: اگر بر مبنای قرآن و بدون حواشی و سفسطه و قرائت‌ها و برداشت‌های شخصی یا جناحی عمل شود تمام مشکلات کشور حل خواهد شد.
گر چه تمایلی به دخالت در این مصاحبه دو نفره نداشتم اما به درخواست دوست جوانم، رضایی، چند سؤال مطرح کردم که فقط به ذکر آنها بسنده می‌کنم.

می‌پرسم استاد چنانچه از فردا وزارت جهاد کشاورزی منحل شود، چه خواهد شد؟

ـ تنها حسن آن این است که دخالت در کار کشاورز کمتر می‌شود! شاید حسب عادت چند ده ساله، مدتی کشاورزان چون افراد معتاد به دنبال وزارتخانه بگردند اما همین که سایه سنگین دولت از سر فعالیت مردم کنار برود همه چیز درست می‌شود.

چند ماه وزیر کشاورزی بودید و ماهیانه چقدر حقوق می‌گرفتید؟

9 ماه وزیر بودم اما در تمام مدت به تبعیت از مصدق، حقوق نگرفتم البته نیاز هم نداشتم.

هنوز هم در کشاورزی فعال هستید؟

بله؛ اما زمین‌هایی را که متعلق به بیست و چند نفر بود و مالکیت آنها به قبل از دهة 30 بر می‌گشت را مصادره کردند و از 1200 هکتار، به سختی توانسته‌ایم حدود 700 هکتار را نگه داریم.

چرا؟! شما که وزیر جمهوری اسلامی بودید و زمین‌ها هم متعلق به قبل از قانون اصلاحات ارضی؟

ـ من دلایل آن را نمی‌دانستم تا اینکه روزی در دفتر آقای میناچیان نشسته بودم آقای رضا اصفهانی که بعد از من مسئولیت وزارت کشاورزی را عهده‌دار شده بود هم آمد ایشان دائم از من حلالیت می‌طلبید که دلیل آن را پرسیدم؛ گفت: هر اعلامیه و حکمی که من علیه شما صادر کردم با اختیار خودم نبود و سه نفر آن را به من دیکته می‌کردند حتی اینکه گفتم املاک کشاورزی شما را مصادره و بین روستاییان تقسیم کنند!
جالب این است که اراضی مصادره شده طبق عکس‌های هوایی موجود، مربوط به قبل از سال 41 و احیاء شده است و حالا سه سال است که با کمک چند وکیل توانسته‌ایم موضوع را ثابت کنیم. سال‌ها طول کشید تا از دست‌هیات‌های سه نفره، هفت نفره و حتی دیوان عدالت اداری حکم برائت گرفتم و نجات پیدا کردیم اما اخیراً گرفتار سازمان جنگل‌ها شده‌ایم.

چه شد که به کانادا رفتید؟

هنگامی که دیدم در کشور خودم امنیت ملک خودم را ندارم و امنیت اطمینان بخش سرمایه‌گذاری وجود ندارد هجرت کردم و در دانشگاه آنجا به تدریس پرداختم.

مگر نمی‌توانستید کشاورزی کنید یا در عملیات کشاورزی تبحر نداشتید؟

چرا، از سال 1335 تا قبل از انقلاب، در همان 1200 هکتار کشاورزی می‌کردم اما پس از مصادره اراضی زراعی، امکان کشاورزی نداشتم.
در کانادا یا باید برای مدیریت کشاورزی در یک مزرعه 1000 هکتاری حداقل 500 هزار دلار سرمایه می‌داشتم که هستی‌ام را در ایران از دست داده بودم یا باید خودم پشت تراکتور می‌نشستم، گندم می‌کاشتم و عملیات داشت و برداشت را شخصاً انجام می‌دادم که در آن صورت از امور خانواده و تحقیق و مطالعه باز می‌ماندم.

اگر در ایران می‌ماندید آیا پست دولتی به شما پیشنهاد نمی‌شد؟

ـ در دولت هاشمی پیشنهاد 3 یا 4 وزارتخانه به من داده شد اما نپذیرفتم؛ چون دولتی که در کار مردم و در تولید مردم دخالت می‌کند نه خودش به رستگاری می‌رسد و نه اجازه رشد به مردم می‌دهد، امکان کار بر روی اراضی ملکی و قانونی خودم هم، از من سلب شده بود که مهاجرت کردم.
البته در طول این مدت، کتاب‌هایی چون « چرا عقب مانده‌ایم» و پس از 32 سال تحقیق و مطالعه کتاب «نجات» را نوشتم و هنوز هم مطالعه و تحقیق می‌کنم.

چه پیامی به ملت و دولت ایران دارید؟

تنها پیام و خواسته‌ام این است که به قرآن و عترت برگردید اما نه سلیقه‌ای!

انتهای پیام/

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای