آخرین خبرها:
شناسه خبر: 14976

خودکفایی خلق‌الساعه در تولید برنج

محصولات کشاورزی استراتژیک نظیر گندم، ذرت، برنج و ... به دلیل نقشی که در تامین غذا و سلامت هر جامعه و ارتباط با ثبات اجتماعی و اقتصادی دارند

خودکفایی خلق‌الساعه در تولید برنج
مزرعه سبز : محصولات کشاورزی استراتژیک نظیر گندم، ذرت، برنج و … به دلیل نقشی که در تامین غذا و سلامت هر جامعه و ارتباط با ثبات اجتماعی و اقتصادی دارند، پاشنه آشیل اکثر حکومت‌ها هستند. تولید این محصولات تا آنجایی که توان زیرساخت‌ها اجازه دهد در تمام کشورهای جهان از موضوعات مهمی است که پیوسته در دستور کار مسئولان قرار دارد.
این که از این محصولات، کدام‌یک در جایگاه قوتِ غالبِ انسان‌ها قرار می‌گیرد بسته به شرایط اقلیمی، فرهنگی و بومی بودن آن محصول متفاوت است. چنانکه در شرق‌آسیا برنج، در آسیای‌مرکزی و اروپا گندم و در آمریکا ذرت، چنین نقشی را برعهده دارند. البته محصولات لبنی و انواع گوشت در رتبه‌های بعدی بوده، اما آنها نیز جایگاه ویژه خود را دارند.

مرزها و چالش‌ها

با ظهور مرزها در جهان بی‌مرزِ صدها سال پیش و کشیده شدن حصارهای مرئی و نامرئی در اطراف جوامع نوپدید، تامین غذا در چهارفصل سال و به‌ویژه ایامی که امکان فعالیت‌های کشاورزی به دلیل شرایط اقلیمی وجود نداشت، از اهم چالش‌های این کشورها بود.
اگر چه از هزاران سال قبل ذخیره موادغذایی قابل انبار شدن نظیر گندم، جو، عسل و … در میان انسان‌ها امری مرسوم بود که می‌توانست سرآغازی بر خودکفایی و خوداتکایی از آن دوره‌ها باشد.

شاید بارزترین دلیل گرایش به چنین اقدامی دور بودن و بُعد مسافت بین جوامع بشری بود

که آنها را وادار به اندیشه برای فرداهای پیش‌رو می‌کرد، موضوعی که امروزه چندان دلیلی برای نگرانی در مورد آن وجود ندارد و سریع‌ترین وسایل حمل‌ونقل زمینی، دریایی و هوایی، هر کالایی را هرچند در مقادیر زیاد به سرعت جابه‌جا می‌کنند.
اندیشه خودکفایی فی‌النفسه نمی‌تواند بد یا ناپسند باشد، اما برای دست‌یابی به آن الزاما زیرساخت‌ها، علت‌ها، توجیه‌ها و تحلیل ضرر و فایده، ضرورت دارد.
در حال‌حاضر به‌دلیل کثرت و تنوع نیازها، هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند خود را بی‌نیاز از تولیدهای سایر کشورها دانسته و مدعی تولید و تامین همه نوع کالا گردد، چرا که تولید هر کالایی در درجه اول باید توجیه اقتصادی داشته باشد، همانطور که در بعضی ازکشورهای تولیدکننده گندم بیش از مقدار موردنیاز خود تولید و بخشی از آن را به سایر جوامع نیازمند صادر می‌کنند و آن‌هایی که شکر یا ذرت تولید می‌کنند نیز اقدام مشابهی انجام می‌دهند.
در عرصه‌های دیگر ازقبیل دانه‌های روغنی، میوه و سبزی‌ها، لبنیات، گوشت و … نیز این‌گونه است. حال اگر کشوری با توجه به نبود امکانات و زیرساخت‌های تولید یک کالا، به اصرار بخواهد به این کار اقدام نماید، به‌نظر نمی‌رسد که توفیقی در این راه به دست آورد.
چنین تجربه‌ای در اصرار به خودکفایی گندم، در دوره ریاست‌جمهوری خاتمی دیده شد. پس از آن دوباره به واردکننده تبدیل و با 12 سال تاخیر باز هم برای بار دوم جشن خودکفایی در تولید گندم درسال 1395 برگزار گردید! که به‌معنای حداقل 10 سال واردات گندم بود که گاه تا بیش از 7 میلیون تن می‌رسید.
پس از آن تاریخ، واردات گندم همچنان ادامه دارد و به‌علت مشکلاتی که دولت دوازدهم در بخش نهاده‌های کشاورزی و قیمت خرید تضمینی گندم به وجود آورد، نیاز به واردات این کالا، بنابر برآوردهای کارشناسان تا 5/ 8 میلیون تن نیز اعلام شد.
به وجود آوردن چنین فواصل زمانی در یکنواخت نبودن تولید این محصول استراتژیک، استمرار نداشتن چنین جشن‌هایی حتی در دو سال پی‌درپی، نشان از اشتباه‌های مسئولان در مواجهه با واقعیات و نوعی خلل محاسباتی در برنامه‌ریزی و تمهیدات زیرساختی دارد.
تولید محصولی که بالا و پایین رفتن مقادیر آن به لطف و کَرَم باد و باران بستگی داشته باشد! ارزش جشن گرفتن ندارد و لزوما باید برای آن برنامه‌ریزی منطقی و درازمدت داشت. خودکفایی در محصولاتی نظیر سیب‌زمینی، گوجه‌فرنگی، خیار و انواع دیگر سبزی‌ها، تجارب تلخی برای کشاورزان داشته که همچنان نیز ادامه دارد.

به‌زودی، مُهر «غایب» بر پیشانی برنج

دومین کالای مصرفی در بسته غذایی خانوارهای ایرانی برنج است که می‌رود تا همانند بسیاری از کالاهای دیگر مُهر«غایب» به پرونده آن زده شود، چرا که تنزل روزانه ارزش پول ملی، قیمت‌های انواع آن با جیب اکثریت کم درآمد کشور هم‌خوانی ندارد.
در خبرگزاری‌ها آمده بود که وزارت جهادکشاورزی برای تولید یک میلیون تن برنج اضافه بر مقدار تولید داخلی کنونی به مدت پنج سال در جهت خودکفایی کامل در این محصول، با یکی از نیروهای نظامی کشور! قراردادی 3 میلیارد دلاری منعقد کرد.
اگر چه رسیدن به توان تولید یک میلیون تن برنج دیگر در اساس قابل ستایش و تمجید است، اما به‌نظر می‌رسد جوانب این امر آن‌چنان که باید و شاید مورد تجزیه‌وتحلیل و دقت نظر قرار نگرفته، چرا که چند تنگنا و مانع جدی برای دستیابی به این هدف وجود دارد.
زمین برای کشت برنج: استان‌هایی که قابلیت کشت برنج با در نظر گرفتن تامین آب دارند، چهار استان گیلان، مازندران، گلستان و خوزستان هستند و 27 استان دیگر یا به‌طور کلی امکان کشت برنج نداشته و یا در چند استان به میزان بسیار محدود تولید می‌شود.
مساحت کشت برنج بسته به ترسالی و خشکسالی بین 550 تا 650 هزار هکتار در نوسان است که از این سطح بین 2 تا 2 میلیون و 600 هزار تن و گاه بیشتر برنج سفید به دست می‌آید. عامل محدودیت اراضی برای کشت برنج به دلیل نیاز به سایر کشت‌ها و مجموعه‌ای از محصولات دیگر، امکان کشت برای تولید یک میلیون تن دیگر را با مشکل مواجه می‌نماید؛ چراکه حداقل برای این میزان برنج به 200 تا 300 هزار هکتار زمین آبی نیاز است که باید یا در سه استان‌های شمال و یا در خوزستان باشد.
مشکل دیگری که در انتخاب اراضی مورد نیاز وجود دارد، روند بیابان‌زایی و شور شدن زمین‌ها و کاهش تدریجی خاک‌های با قابلیت کشت برنج است، چرا که این گیاه نسبت به شوری حساس است.
پرسش اساسی آن است که آیا برای کشت برنج قصد بر "جنگل‌زدایی" به‌منظور تامین اراضی است؟ که در این صورت، مصداق«کور کردن چشم برای برداشتن زیر ابرو» است و این‌که چرا وزارت جهادکشاورزی چنین هدفی را با کشت فراسرزمینی انجام نمی‌دهد؟
آب: تولید برنج اساسا نیازمند آب زیادی است چنانکه برای آماده‌سازی اولیه یک هکتار آن بسته به شرایط اقلیمی، نوع خاک و سایر عوامل، به‌طور متوسط تا 7000 مترمکعب آب لازم است و برای تولید یک کیلوگرم برنج بین 3500 تا 4000 لیتر آب مصرف می‌شود.
در صورت اقدام به تولید یک میلیون تن برنج به‌طور متوسط به بیش از 4 میلیارد مترمکعب آب نیاز است. اگر چه در مناطقی ازقبیل استان فارس یا خوزستان برای تولید یک کیلوگرم برنج در حدود 8000 لیتر آب مصرف می‌شود که هیچ‌گونه توجیه اقتصادی ندارد.
حال با در نظر گرفتن خشکسالی‌های مستمر، تخلیه تقریبی ذخایر آب پشت سدها که اولویت آنها تامین آب‌شرب و مصارف خانگی است و محدودیت قائل شدن برای کشت برنج در استان‌های دارای تنش آبی، چگونه می‌توان اولا به اندازه کافی زمین برای کشت و ثانیا آب برای تولید این مقدار برنج در اختیار داشت؟
این که با شعار «خودکفایی در تولید برنج» باز هم از سوراخ «خودکفایی در تولید گندم» گزیده شویم، چندان منطقی به‌نظر نمی‌رسد.
تصمیمات خلق‌الساعه: بعید به نظر می‌رسد که وزارت جهادکشاورزی در این اقدام و حتی تخصیص یک پیش‌پرداخت 700 میلیارد تومانی، در حالی که بخش کشاورزی خود شدیدا به چنین مبالغی نیازمند است، با کارشناسان و آگاهان به چگونگی تولید برنج مشورت کرده باشد.
قطعا انجمن برنج ایران دارای اطلاعات و سوابق کافی در ارائه رهنمودهای لازم برای توسعه کشت برنج است، اما آنچه از گفته‌های جمیل علیزاده شایق، دبیر این انجمن استنباط می‌شود، وزارتخانه جهادکشاورزی از چنین افرادی مشورت نگرفته است.
نکته ظریف‌تر آن است که طرف قرارداد وزارت جهادکشاورزی در این مقوله تا چه اندازه دارای تجربه کشت و تولید برنج است و آیا قرار است که کار در نیمه‌راه به تعطیلی کشانده شود و سرمایه‌های ملی به باد داده شوند؟
چنانچه هدف از این کار تامین برنج داخلی و قطع وابستگی به خارج است، چرا با اقدامات ترویجی و استفاده از تکنولوژی و دانش‌های جدید در عرصه تولید برنج به جبران این نیاز پرداخته نمی‌شود و چرا وزارتخانه در پی اصلاح روش‌های کاشت برنج‌های پرمحصول برنمی‌آید که منطبق با ذائقه و سلیقه ایرانی‌ها است؟
پرسش اساسی آن است که وزارت جهادکشاورزی از چه زمانی به فکر تولید برنج از این راه افتاده و کدام زیرساخت‌ها را از پیش آماده کرده تا به یکباره به فکر خودکفایی در تولید برنج افتاده است؟
شاید چنین اقدامی براساس طرح پیشنهادی جواد ساداتی‌نژاد به مجلس در زمان گرفتن رای اعتماد مبنی‌‌بر افزایش 9 میلیون تنی محصولات کشاورزی باشد که امید است این‌گونه نباشد، چرا که با شکست مواجه می‌شود.
چنین تصمیم‌گیری‌های خلق‌الساعه‌ای آن هم در بخش کشاورزی که می‌تواند متاثر از عوامل خارج از حیطه اختیار افراد باشد، چندان توجیهی ندارد. شاید قبل از اقدام به چنین کاری، بازنگری ضرورت داشته باشد.

ماهنامه دام و کشت و صنعت- شماره ۲۶۱ - اسفند ۱۴۰۰

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای