بررسی نگرش مدیران واحدهای صنعتی استان البرز نسبت به حسابداری صنعتی
به طور کلی در کسب و کارهای بزرگ به ابعاد یک کارخانه یا شرکت صنعتی، حسابداری به مراتب دشوارتر و مدیریت و حسابرسی از حساسیت بالاتری برخوردار است.
اخبار سبز کشاورزی؛ دکتر کورش حاذق جعفری- دکتر دامپزشک و کارشناس پژوهشکده صنایع غذایی و فرآوردههای کشاورزی پژوهشگاه استاندارد؛ آقای علی امینا حصاری- کارشناس رشته حسابداری صنعتی دانشگاه جامع علمی- کاربردی سازمان ملی استاندارد ایران| به طور کلی در کسب و کارهای بزرگ به ابعاد یک کارخانه یا شرکت صنعتی، حسابداری به مراتب دشوارتر و مدیریت و حسابرسی از حساسیت بالاتری برخوردار است.
از آنجایی که در مشاغلی مانند حسابداری صنعتی، مواد اولیه و خام وارد چرخه تولید و صنعت می شوند، فرآیندها تا حدودی پیچیدهتر خواهد بود و علاوه بر روال روتین حسابداری که در فروشگاهها و شرکتهای کوچک و متوسط در حال اجراست، بار حسابداری تولیدی و مدیریت فرآیند تولید کالا نیز بر دوش حسابداران می باشد.
در جوامع امروزی سعی بر این است تا اهمیت حسابداری صنعتی که گاهی اوقات به حسابداری مدیریت نیز مشهور است به عنوان یک بازوی قوی در اختیار مدیریت در ارتباط با برنامهریزی و کنترل فعالیتها تلقی می گردد، به درستی نشان داده شود.
در حقیقت حسابداری صنعتی مدیر را با ابزار حسابداری مورد نیاز به منظور برنامهریزی، کنترل و ارزیابی عملیاتی مجهز میکند .در کشورهای پیشرفته، توجه زیادی به سیستمهای حسابداری صنعتی معطوف می شود. این امر سبب شده تا ابعاد گوناگون سیستمهای حسابداری صنعتی مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. یکی از ابعاد، بررسی دیدگاههای استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری صنعتی است.
یکی از استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری صنعتی مدیران هستند. در این تحقیق دیدگاههای مدیران نسبت به استفاده از اطلاعات حسابداری صنعتی در استان البرز مورد بررسی کارشناسانه قرار می گیرد.
هدف نهایی این تحقیق، ارائه پیشنهاداتی در راستای بهبود کیفیت اطلاع رسانی سیستمهای حسابداری صنعتی است. همچنین سعی شده تا ابتدئاً هر گونه سابقه و به دنبال آن گامهای مختلف روش تحقیق تشریح گردد.
پس از آن به ارائه دستاوردهای پژوهشی در زمینههای گوناگون از جمله اطلاعات عمومی مدیران، نحوه و میزان استفاده از اطلاعات حسابداری صنعتی برای حل مسائل گوناگون، میزان رضایت مدیران صنایع از سیستمهای حسابداری صنعتی موجود، و نقش حسابداران صنعتی در زمینه ارائه اطلاعات، پرداخته شود. محدودیتهای مطالعه و نتیجهگیری و پیشنهادهای لازم برای تحقیقات آینده نیز در پایان به نمایش گذاشته می شود.
بدیهی است چنانچه مدیریت با بهرهگیری از حسابداری صنعتی، بهای تمام شده تولیدات را محاسبه نماید و کنترل خود را برروی هزینههای مواد ، دستمزد و سایر هزینههای تولید اعمال خواهد نمود.
مدیران اگر گزارشات دقیق، به موقع و صحیحی از عوامل هزینه نداشته باشند در تصمیمگیری خود در راستای افزایش بهرهوری و تولید یا دیگر تصمیمگیریهای اساسی خود با مشکلات متعددی مواجه خواهند شد.
کاربرد و وظایف حسابداری بهای تمام شده:
گاهی تصور میشود کاربرد و وظایف حسابداری صنعتی و بهای تمام شده صرفاً به کارخانجات و صنایع تولیدی بزرگ محدود می شود. هرچند شاید شاخصترین کاربرد آن در این جهت باشد، ولی سایر واحدهای صنعتی کوچک و متوسط از جمله سایر مؤسسات نیز از این حسابداری بهره برده و از روشهای حسابداری بهای تمام شده در شرکتهای بیمه، بانکها ، شرکتهای حمل و نقل و هواپیمائی، دانشگاهها و بیمارستانها در جهت کارائی و کسب سود بیشتر استفاده میگردد. برای مثال در سادهترین حالت شرکتهای حمل و نقل همواره سعی در محاسبه و تعیین قیمت تمام شده و هزینه حمل یک واحد کالا و یا یک نفر مسافر را دارند.
در حال حاضر بهرهگیری مدیریت واحد صنعتی از اطلاعات حسابداری واحد مربوطه به شرح زیر می باشد:
الف- ارزیابی از عملکرد واحد صنعتی مورد نظر
ب- بررسی و شناسایی انحراف از استانداردهای حسابداری صنعتی
پ- مقایسه و ارزیابی راهکارها به منظور حل مشکلات ناشی از این انحراف
ت- شناسایی دلایل پیدایش انحراف
ث- بررسی اثربخشی و کارایی انحراف و تاثیر آنها بر حسابداری صنعتی و در نهایت موفقیت واحد صنعتی
پیشینه تحقیقات پیرامون نگرش مدیران واحدهای صنعتی در خارج از کشور:
پیشینه تحقیقات در این زمینه به سال 1987 میلادی بر می گردد. در آن سال هال و براون تلاش داشتند تا میزان رضایت مدیران را به عنوان استفاده کنندگان از اطلاعات مرتبط با هزینهیابی محصول تمام شده و ارزیابی اطلاعات مرتبط با آن را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند.
امروزه در کشورهای خارجه ایجاد و حمایت از واحدهای صنعتی کوچک و متوسط در برنامههای توسعه اقتصادی کشورها نفش بسیار مهمی را ایفا می کند چرا که این گونه واحدها نیاز به سرمایه اندکی دارند ضمن این که بازدهی بیشــتری داشــته و در ایجاد اشــتغال و ایجاد بستر مناســب برای نوآوری و اختراعات و افزایش صادرات کشــورها، دارای نقش مهمی هستند.
هر چند واحدهای صنعتی کوچک و متوسط در کشــورهای مختلف جهان دارای شباهتهای زیادی هستند؛ اما با وجود این، هر کشــور با توجه به شــرایط خاص خود تعریفی از این واحدهای صنعتی ارائه می دهد. بیشتر این تعریفها براساس معیارهایی مانند تعداد کارکنان، میزان گردش مالی، ارزش داراییها و میزان ســرمایه مطرح شــدهاند.
تفاوت اساسی بین واحدهای صنعتی بزرگ و متوسط از دو جنبه ساختار سازمانی و فرایندهای مدیریتی است. واحدهای صنعتی کوچک ساختار سازمانی سادهای دارند به طوری که سهامدار یا مالک، هدایتکننده واحد صنعتی است.
تفاوت واحدهای صنعتی کوچک و متوسط از نظر برخی ویژگیهای کلیدی با واحدهای صنعتی بزرگ در نحوه نگرش مدیران بر حسابداری صنعتی تاثیرگذار خواهد بود.
الف- وجود مدیریت مالک در شرکت با تفویض اختیار کم،
ب- محدودیت از نظر منابع مدیریتی، نیروی انسانی، تحقیق و توسعه، بازاریابی و محدودیتهای مالی،
پ- اتکا به تعداد کمی مشتری و فعالیت در بازارهای کوچک،
ت- ساختار سطحی و انعطافپذیر و دیوانسالاری کمتر،
ث- قابلیت و ظرفیت نوآوری بالا،
ج- کم توجهی به فهرستبندی فرآیندها،
چ- وجود راهبرد غیرمدون یا عدم وجود راهبرد.
تحقیق به منظور بررسی نحوه نگرش مدیران به خصوصیات سیستمهای حسابداری واحدهای صنعتی استان البرز نشان می دهد که این خصوصیات در قالب روشهای مختلف حسابداری و فن آوریهای پیشرفته حسابداری صنعتی قابل تعریف می باشد که در واقع هر کدام از این روشها موجب تولید محصول اطلاعاتی متفاوتی برای تصمیم گیری مدیران ارشد واحدهای صنعتی منجر می شود.
نتایج حاصله از این تحقیق، نشان می دهد که در واحدهای صنعتی استان البرز از میان خصوصیات مطرح شده برای سیستمهای حسابداری که در قالب فرضیات تحقیق آورده شده بود روش هزینه یابی واقعی، روش هزینه یابی جذبی، روش میانگین موزون برای ارزیابی موجودیها، تجزیه و تحلیل صورتهای مالی و گزارشگری میان دورهای استفاده می شوند.
همچنین خصوصیات استفاده از جداول استهلاک قانون مالیاتهای مستقیم، داشتن یک رقم مشخص به عنوان مرز مابین هزینههای جاری و سرمایهای و سیستم حسابداری مدیریت نیز در سیستمهای حسابداری واحدهای صنعتی مورد مطالعه، وجود دارند. لیکن در واحدهای صنعتی مذکور روشهای خط ترازنامهای برای محاسبه ذخیره مطالبات مشکوک الوصول و روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت بکار گرفته نمی شوند.
تحقیق حاضر، همچنین تاثیر سطح تحصیلی و سابقه خدمت آزمودنیها که به عنوان متغیرهای تعدیل کننده تحقیق در نظر گرفته شدهاند را مشخص نموده و این نتیجه حاصل شد که این دو متغیر در سطح ادراک آزمودنیها در پاسخ به سئوالات پرسشنامه تحقیق تاثیر معنی داری ندارند.
با پیشرفت صنعت و افزایش اتوماسیون کارخانجات به همان نسبت افزایش مسائل و مشکلات پیرامون تعدیل سرمایهگذاریها و هزینه تولید و سنجش عملیات بارزتر از قبل خود را نشان داد.
بخشی از این مسائل و مشکلات به وجود آمده از اطلاعات ناقص و ناکافی مدیران ارشد و میانی واحد نسبت به حسابداری و به صرفه بودن یا نبودن تولید نشئات می گیرد. بدیهی است که تحت چنین شرایطی ف رآیند تولید بیه صورت زیانده در آمده و می تواند برای آینده واحد صنعتی خطرناک باشد.
الف- وجود مدیریت مالک در شرکت با تفویض اختیار کم:
در چنین شرایطی یک فرد به عنوان مدیر ارشد واحد صنعتی بر کل سطوح شرکت نظارت دارد و در چنین شرایطی تقسیم کار صورت نگرفته و تمامی مسئولیت از بالا تا پایسین متوچه مدیر ارشد هست و مدیران میانی به فرض وجود هیچگونه اختیاری از خود ندارند.
ریشه تصمیمگیری غلط عمدتاً در چنین مدیریتی خود را نشان می دهد و ناآگاهی مدیر از مشکلات یا خود رایی به دلیل عدم اشراف به مشکلات خواهد بود.در چنین شرایطی مدیر هیچگونه پیش زمینهای نسبت به مشکلات و تبعات مربوط به آن نداشته و نخواهد داشت.
ب- محدودیت از نظر منابع مدیریتی، نیروی انسانی، تحقیق و توسعه بازاریابی و محدودیتهای مالی:
در چنین شرایطی منابع مدیریتی نظیر ادوات و تجهیزات و نیروی انسانی مجرب با محدودیت مواجه شده و همین امر باعث می گردد تا تحقیق و توسعه راکد شود و مدیر ارشد نسبت به نوآوری کالا یا خدمت شرکت هیچ گونه اقدامی نکند.
چنین شرکتی تمامی مساعی خود را برای حفظ تولید کالا و خدمت شرکت به کار می بندد و بزودی از سایر شرکتهای تولیدی جا خواهد ماند. ضمناً شرکت یا واحد صنفی به سبب کاهش تولید و خدمت واحد صنفی با محدودیت مالی مواجه شده که این خود به رشد استان به لحاظ صنعتی ضربه زده و در نهایت مملکت را با کاهش رشد اقتصادی و صنعتی مواجه می سازد.
پ-اتکا به تعداد کمی مشتری و فعالیت در بازارهای کوچک:
چنانچه مدیریت ارشد واحد تولیدی به اطلاعات دقیق مالی و حسابداری شرکت دسترسی نداشته باشد همیشه مجبور است تا دست به عصا بوده و با تعداد کمی مشتری به فعالیت در بازارهای کوچک اقدام نماید. این نوع فعالیت باعث شده تا شرکت روز به روز از رقبای کاری عقب بیافتد و توان مقابله با آنها را از دست بدهد.
ت- ساختار سطحی و انعطافپذیر و دیوانسالاری کمتر:
یکی از شرایط شرکت تحت چنین شرایطی ساختار سطحی و رو به زوال آن است. در این شرایط شرکت نسبت به منابع انسانی و امکانات خود انعطاف پذیر نبوده چون این واحد صنفی توان تولید محصولات زیادی را ندارد و چنانچه بازار برای کالا یا خدمت تعریف شده از سوی این شرکت یا واحد صنفی گزینه یا آپشنهایی قائل باشد واحد صنفی فاقد اطلاعات حسابداری روزآمد توان داشتن چنین انتخابهایی را نخواهد داشت.
ث- قابلیت و ظرفیت نوآوری بالا:
همان طوری که قبلاً اشاره شد واحد صنفی در شرایط عدم دسترسی به اطلاعات ارزشمند حسابداری توان و ظرفیت لازم برای افزودن انتخاب در کالا یا خدمت مورد نظر را نخواهد داشت. چنین واحدی به سبب عدم انعطاف پذیری از نوآوری پایینی برخوردار است.
ج- کم توجهی به فهرستبندی فرآیندها:
یکی از شاخصهای مهم در تولید درذ واحدهای صنفی ارائه کالا یا خدمت بر مبنای فهرستبندی فرآیندهاست. این امر به مفهوم لزوم وجود دیدگاه بر مبنای پروسه یا فرآیند نسبت به کالا یا خدمت است. این نگاه فرآیندی در میان مدیران ارشد که از سطوح مدیریتی بی بهره هستند کمتر اتفاق می افتد لیکن مدیران ارشد با گزارش گیری از مدیران میانی به راحتی به این درک نائلب می آیند که فرآیند تولید کالا یا خدمت به صورت اولویتبندی و فهرستبندی انجام می شود و به هیچ عنوان حالت دفعتاً ندارد.
چ- وجود راهبرد غیرمدون یا عدم وجود راهبرد:
راهبرد یا استراتژی بیانگر سیاست واحد تولیدی در خصوص کالا یا خدمت مربوطه می باشد. نداشتن راهبرد دلیل بر بی کفایتی مدیر ارشد بوده و حاکی از حرکت واحد صنعتی بی هیچ نقشه و برنامه می باشد. در چنین شرایطی واحد صنفی با شکست ناشی از بی برنامهگی مواجه خواهد شد و سقوط کالا یا خدمت شرکت به اعتبار آن در سطح استان و در نهایت در سطح ملی منجر خواهد شد.
بحث و نتیجهگیری:
از آنچه گفته شد در می یابیم که فعالیت و عملکرد سازمانها تحت برآیند دو نیرو تحت عنوان تغییرات تکنولوژی و رقابت جهانی قرار دارد. حرکت در راستای این دو نیرو شرط حیات برای واحد صنعتی به حساب می آید. سازمانها یا شرکتهای صنعتی بقاء خود را مدیون رویارویی با رقابت جهانی روز افزون و پیشروی صنعتی مستمر می دانند که این مهم جز از طریق بهرهگیری از حسابداری صنعتی و تکیه بر این دانش و اطلاعات استخراجی بر مبنای آن در عرصه صنعت حاصل نخواهد شد.
از آنجایی که مدیران برای نوآوری و ارائه تولیدات جدید در عرصه صنعتی نیازمند اطلاعات دقیق در خصوص قیمت مواد اولیه برای تولید از یکسو و بهای تمام شده محصول نهایی از سوی دیگر می باشند به منظور برآورد هزینهها
می باشند، نقش حسابداری صنعتی در جهت رفع چالش و دستیابی هر چه سریعتر به اطلاعات تولید حائز اهمیت
می باشد. در غیر این صورت مدیریت امکان دسترسی به اطلاعات به موقع و روز آمد نخواهد داشت و با توجه به حجم عظیم دادهها و اطلاعات موجود مدیران قادر به آنالیز دادهها نخواهند بود.
به هر حال با توجه به آنچه گفته شد عدم آگاهی مدیران در بخش صنعتی نسبت به حسابداری و ایدههای نوین آن بر محدودیت فعالیت واحدهای تولیدی می افزاید و این عدم آگاهی بر تولید و روند آن تاثیرگذار خواهد بود. همچنین آموزش به موقع مدیران به لحاظ آشنایی با حسابداری تولید خود می تواند منجر به داده پردازی به موقع شده و راه مدیران را در تصمیمگیری درست هموار کند و مانع از به هدر رفتن منابع مالی واحد تولیدی شود.
منابع:
1- بررسی تطبیقی رویکرد های تسهیم هزینه در محاسبه بهای تمام شده خدمات بخش رادیولوژی بیمارستان اردیبهشت شیراز به روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت- دو فصلنامه حسابداری دولتی- دوره 2، شماره 1، پاییز و زمستان 1394، صفحه 83-92.
2- بررسی روشهای حسابداری بهای تمام شده مورد استفاده در شرکتهای تولیدی و شرکت های خدماتی- سومین کنفرانس بین المللی مدیریت و اقتصاد- سال انتشار 1395.