چرا اسرائیل واقعاً از روابط ایران و آمریکا نگران است؟
عادیسازی یا حتی بهبود نسبی روابط ایران و آمریکا میتواند تبعات جدی برای جایگاه و منافع اسرائیل داشته باشد

برای دههها، روایت غالب این بوده است که نگرانی اصلی اسرائیل از ایران، به برنامه هستهای این کشور گره خورده است. هشدارهای پیاپی درباره «بمب اتم ایران» تیتر اصلی بسیاری از رسانهها بوده و سیاستهای منطقهای را تحت تاثیر قرار داده است.
به گزارش اخبار سبز کشاورزی؛ اما تحلیلگران معتقدند که این تصویر، تمام واقعیت را منعکس نمیکند. در پس هشدارهای پیاپی درباره «فاجعه هستهای قریبالوقوع»، ترس عمیقتری نهفته است: ترس از اینکه ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران، راهی برای همزیستی و حلوفصل اختلافات خود پیدا کنند.
نگرانی واقعی از تسلیحاتی که ایران ندارد، نیست؛ بلکه از تضعیف موضع خصمانهای است که آمریکا طی دههها به نفع منافع راهبردی اسرائیل حفظ کرده است.
روایت تهدید وجودی: ابزاری در دست اسرائیل
اسرائیل سالهاست که برنامه هستهای ایران را «تهدیدی وجودی» برای امنیت خود معرفی کرده و با آبوتاب از پیامدهای دستیابی تهران به توانمندیهای اتمی سخن گفته است. این روایت، نقش محوری در شکلدهی به سیاست خارجی آمریکا در قبال تهران ایفا کرده و منجر به رویکردهای مبتنی بر بیاعتمادی، مهار و فشار حداکثری شده است.
اما این «تهدید»، بیش از آنکه بازتاب واقعیتی فوری یا اجتنابناپذیر باشد، ابزاری بوده است برای اسرائیل تا به اهداف راهبردی و منافع مادی خود دست یابد:
دریافت میلیاردها دلار کمک نظامی از واشنگتن
جلب حمایت سیاسی بیدریغ و بیقیدوشرط ایالات متحده
به حاشیه راندن رقبای منطقهای
در واقع، ترسیم چهرهای «یاغی» از ایران، به اسرائیل کمک کرده تا جایگاه بیبدیل خود را نزد آمریکا تثبیت کند و معماری خاصی از ائتلافها و دشمنیها را در منطقه حفظ نماید.
ترس پنهان: نه هستهای، بلکه دیپلماتیک!
پس نگرانی راهبردی واقعی اسرائیل چیست؟ نه تعداد سانتریفیوژها، سطح غنیسازی اورانیوم یا حتی ساخت یک بمب فرضی. آنچه واقعاً سیاستمداران اسرائیلی را نگران میکند، این احتمال است که واشنگتن و تهران از مسیر دیپلماسی و گفتوگوهای مستمر، به درک متقابل و مزایای «همزیستی» پی ببرند. اینجاست که تهدید از حوزه «هستهای» به حوزه «سیاسی و دیپلماتیک» منتقل میشود.
روابط ایران و آمریکا: ضربهای بر جایگاه اسرائیل
عادیسازی یا حتی بهبود نسبی روابط ایران و آمریکا میتواند تبعات جدی برای جایگاه و منافع اسرائیل داشته باشد:
1. تضعیف نقش ویژه: نقش ویژه اسرائیل به عنوان «شریک استراتژیک بیبدیل» آمریکا در خاورمیانه تضعیف خواهد شد. اگر آمریکا بتواند با ایران نیز تعامل کند، انحصار اسرائیل در دسترسی به گوش واشنگتن و تاثیرگذاری بر تصمیمات سیاست خارجی آن از بین میرود.
2. چالش روایت تنهایی: روایت غالب «اسرائیل تنها در برابر ایران تهدیدآمیز» به چالش کشیده میشود؛ روایتی که سالهاست توجیهی برای حمایت بیقیدوشرط آمریکا از اسرائیل بوده است.
3. کاهش اهرم فشار: راه برای بازگشت تدریجی ایران به بازارهای جهانی و عرصههای بینالمللی هموار میشود. این بازگشت، انزوای ایران را که اهرم فشار مهمی برای اسرائیل محسوب میشد، کاهش میدهد و در نتیجه، اهرم فشار اسرائیل بر ایران نیز تضعیف میگردد.
بازتعریف ایران: از دشمن تا کنشگر منطقی؟
دیپلماسی با ایران این پتانسیل را دارد که چهره ایران را در نگاه سیاستگذاران آمریکایی بازتعریف کند؛ از یک «دشمن دائمی، غیرقابل اعتماد و غیرمنطقی» به «کنشگری پیچیده با دغدغههای مشروع امنیتی و منافع قابل مذاکره».
چنین تحولی، سرمایهگذاری چند دههای اسرائیل و لابیهای قدرتمند آن در واشنگتن برای تثبیت روایت تقابل با ایران را عملاً بیاثر میکند. در نتیجه، اولویتهای منطقهای آمریکا ممکن است بازتنظیم شوند و واشنگتن رویکردی واقعبینانهتر و کمتر تحت تاثیر فشارهای اسرائیل در قبال خاورمیانه اتخاذ کند.
درسی برای سیاستمداران آمریکایی
بنابراین، آنچه اسرائیل را عمیقاً نگران میکند، نه زرادخانه هستهای فرضی ایران است (چرا که خود اسرائیل یک قدرت هستهای غیررسمی است و سالهاست از بازدارندگی بهره میبرد)، بلکه موفقیت دیپلماسی و درک آمریکا از ایران به عنوان کشوری با منافع و پیچیدگیهای خاص خود است، نه آن «دشمن سادهانگارانه و کارتونیشده».
این درک، جایگاه ممتاز اسرائیل در محاسبات راهبردی آمریکا را متزلزل میکند و بسیج حمایت آمریکا علیه ایران را دشوارتر میسازد. فهم این واقعیت برای کسانی که میخواهند موانع پیاپی بر سر راه تعامل و روابط ایران و آمریکا را درک کنند، حیاتی است. این موانع صرفاً ریشه در نگرانیهای مربوط به عدم اشاعه ندارند؛ بلکه دفاعی هستند از وضعیت موجودی که منافع زیادی برای اسرائیل داشته است.
سیاستگذاران آمریکایی با درک این نکته کلیدی، میتوانند از تکرار خصومتهای بیهوده گذشته دوری کرده و فرصتهای واقعی برای ایجاد ثبات در خاورمیانه را مغتنم بشمارند.
شناخت اینکه نگرانی عمیقتر اسرائیل از خود «دیپلماسی» است، گام نخست برای تدوین سیاست خارجی مستقلتر و مبتنی بر منافع واقعی آمریکاست؛ سیاستی که بر ارزیابی واقعبینانه فرصتهای صلح بنا شده، نه ترسهای ساختگی.
رضا نصری، تحلیلگر و حقوقدان بینالملل
(توضیح: این متن ویرایش شده یادداشتی است که نویسنده به زبان انگلیسی در رشته توئیتی در شبکه ایکس نگاشته و در تلگرام خود منتشر کرده است).