دوری از اساسنامه، درد مزمن تعاون روستایی
سازمانزیرمجموعه بخش کشاورزی در یکسال گذشته به پل گذری برای مدیران تبدیل شده است.
اخبار سبز کشاورزی؛ یکی از سازمانهای زیر مجموعه بخش کشاورزی که دارای اساسنامهای قوی(روی کاغذ) سازمان مرکزی تعاون روستایی است. این سازمان طی سالهای اخیر و بهویژه یکسال گذشته به پل گذری برای مدیران تبدیل شده است؛ که با برگزاری هر مراسم تودیع و معارفه، موسم تغییر و بهبود عملکرد آن سر داده شده اما پس از گذشت تنها چند ماه، مدیر جدید بدرقه شده و مدیر جدیدتر برای بهبود اوضاع، بر صندلی مدیرعاملی سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران تکیه زده است!
نگاهی به تغییرات مدیریتی یک سال اخیر ، بیانگر انتصاب چهار مدیر در این سازمان است که هر مدیر با انتصابات معاونان و مدیران زیرمجموعه خود، هزینه بالایی برای این سیستم رقم زده است.
در انتصاب اخیر سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران که توسط وزیر دولت سیزدهم رقم خورده است؛ نخستین مدیرعامل این سازمان در این دولت معرفی شد.
علاوه بر ضرورت بررسی موضوع تودیع و معارفههای مکرر در راس این سازمان و میزان اثربخشی حضور یک فرد جدید در بهبود سیستم، باید دید این مجموعه تاکنون تا چه اندازه توانسته است به رسالت اصلی خود عمل کند و در صورت ایجاد چه تغییرات ساختاری در سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران میتوان امید داشت این مدیریت در سطح کلان در توفیق بخش کشاورزی در دستیابی به نقشآفرینی در تحقق توسعه کشور موفق باشد.
اساسنامه سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران، مصوب سال ۱۳۴۶ کمیسیون مشترک دارایی دو مجلس(شورای ملی و سنا) است و به استناد ماده ۳ قانون تشکیل وزارت اصلاحات ارضی و تعاون روستایی سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران برای مدت نامحدود و با هدف اصلی تأمین موجبات پیشرفت و توسعه و تقویت تعاون تشکیل شده و بهصورت شرکت سهامی اداره میشود.
در اساسنامه برای رسیدن به هدف اصلی تشکیل این سازمان، عملیاتهایی تعریف شده که از مهمترین آنها می توان به توسعه شبکه تعاونی در روستاها، کمک اعتباری به شرکتها و اتحادیههای تعاونی بهمنظور افزایش محصول و درآمد دهقانان، بازاریابی برای فروش محصول کشاورزان و توسعه و تقویت صنایع روستایی اشاره کرد.
شرکتهای تعاونی روستایی، کشاورزی، تولیدات صنایع توسط زنان روستایی و نظامهای صنفی تحت نظارت این سازمان نیز هریک دارای اساسنامههای قوی هستند که از مهمترین وظایف سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران، نظارتبر این تعاونیها در راستای عمل به اساسنامه آنها است.
برای مثال در اساسنامه اتحادیههای تعاون روستایی در بخش موضوع و حدود عملیات اتحادیه ۱۷ بند آمده است که با تاملی در آنها تقریبا موردی نیست که مربوط به امور بخش کشاورزی باشد؛ اما در حدود عملیات اتحادیه و شرکتهای تعاون روستایی نیامده باشد.
برای مثال انجام خدمات عمومی برای شرکتهای عضو و اعضاء آن مانند حمل و نقل،تهیه مسکن، تامین آب شرب و آب مصارف زراعی، ایجاد و نگهداری کانالهای آبرسانی، زهکشی، پیشبینی و مسائل بهداشتی، بهداری و آموزشی، تاسیس مرکز توزیع نیروی برق و گازرسانی، ایجادشبکه تلفن، تلقیح مصنوعی دام ها، مبارزه با امراض، آفاتنباتی و حیوانی، تهیه خوراک دام و طیور با رعایت قوانین مربوطه و هماهنگی لازم با وزارتخانههای ذیربط و همچنین جمعآوری، طبقهبندی، بستهبندی، نگهداری، تبدیل، حملونقل و خریدوفروش محصولات تولیدی کشاورزان، دامداران، دامپروران، پرورشدهندگان زنبورعسل، کرم ابریشم، ماهی، طیور، صاحبان صنایعدستی زنان روستایی حوزه عمل اتحادیه به وسیله شرکتهای عضو و یا بهطور مستقیم ازتولیدکنندگان مذکور بنابر موافقت هیاتمدیره از وظایف تعاون روستایی محسوب میشوند.
نگاهی مختصر به نمونه موارد مطرح شده در اساسنامه سازمان مرکزی تعاون روستایی و اتحادیه تعاون روستایی بیانگر فراگیری نقش این سیستم در توسعه بخش کشاورزی است که در سالیان گذشته از آن بسیار دور شده است.
موضوع مهمی که مدیران عامل پیشین و فعلی تعاون روستایی نیز بر آن صحه گذاشتهاند برای نمونه در سخنان مدیرعامل جدید سازمان تعاون روستایی ایران آمده است؛ «این سازمان با ظرفیتهای بالقوه، بینظیر و بعضا کمنظیر دچار فترت از اصل خویش و غفلت از ظرفیتهای کلیدی خود شده است. تلاش ما باید این باشد که با استفاده صحیح و بهینه از ابزارهای نوین، نوآوری، بهاء دادن به توان و نیرویانسانی، تعریف مشوقهای مناسب و ابزارهای سیاستی صحیح در جهت پرهیز از برخورد انفعالی، طرحی نو در افکنیم و جانی تازه در کالبد سازمان بدمیم».
وعدهای که امید است محقق گردد. اما فراتر از این سخنان میتوان اذعان داشت هماکنون روستاها در سطح کشور، بدون متولی هستند در حالیکه اساسنامه تعاون روستایی بیانگر نوعی حمایتگری از روستایی و کشاورزی است که مورد غفلت واقع شده است. نگاهی به ضرورت توجه به روستاییان و نرخ بالای مهاجرت از روستا به شهرها و رشد حاشینهنشینی نیز بیانگر اهمیت تمرکز بر این نقش تعاون روستایی است.
اما در حال حاضر تعاون روستایی با رفع و رجوع مشکلات بخش کشاورزی بهصورت لحظهای و خلقالساعه دچار فراق از رسالتهای اصلی خود شده است. برای مثال یک روز خرما با عرضه بالا مواجه میشود و تعاون روستایی مکلف به خرید میشود و روز دیگر گوجهفرنگی، سیب درختی یا سیبزمینی را باید بهصورت حمایتی خریداری کند.
این موارد سبب میشود دیگر رمقی برای پرداختن به فلسفه وجودی این سازمان باقی نماند و نقش اصلی و حاکمیتی این سازمان که نظارتبر تشکلهای بخش کشاورزی است؛ کمرنگ شود. هر چند مشکلات اعتباری این سازمان(مانند بدهی ۲۵۰۰ میلیارد تومانی) سبب دست به جیبرفتن تشکلها را نیز نباید از نظر دور داشت.
سازمان مرکزی تعاون روستایی دارای ظرفیت بالقوه نظارتبر فعالیت بیش از ۵ هزار تشکل مویرگی در سطح کشور است که با نگاهی به میزان مشارکت اعضاء در مجامع این تشکلها فاصله روستایی و کشاورز با این تشکلها مبرهن میشود. بازگرداندن مردم به تعاونیها و مطالبهگری آنان از تعاونیهایی که با سرمایهگذاری خود تشکیل دادند؛ به یقین میتواند سبب رونق روستا و تحقق اهداف دولت سیزدهم شود. موضوع بسیار مهمی که امروز آسیبشناسی آن بسیار حائز اهمیت است.
درنهایت بهعنوان راهکار برای این سازمان، آسیبشناسی و تعامل بینبخشی برای بازآفرینی نقش این سازمان، نه در سطح وزارت جهادکشاورزی و دیگر وزارتخانهها، بلکه در سطحی بالاتر و در سطح نهاد ریاستجمهوری، با هدف بهبود وضعیت روستاها از راه تحقق اهداف این سازمان، بنابر اساسنامه، ضرورت دارد.