مکتب حجتی وزیر وقت جهاد کشاورزی در چهار دولت
من چوپانم، باغدارم، سرمایهدارم اخبار سبز کشاورزی: پس از انتشار مطلب مکتب حجتی تلفن هایی داشتیم از جمله اینکه حجتی 300 هکتار گلخانه شخصی در ورامین دارد و مالک
من چوپانم، باغدارم، سرمایهدارم
اخبار سبز کشاورزی : پس از انتشار مطلب مکتب حجتی تلفن هایی داشتیم از جمله اینکه حجتی 300 هکتار گلخانه شخصی در ورامین دارد و مالک 200 هکتار باغ پسته است، حجتی 22 شرکت تو در تو دارد و… .
چه میشود کرد، قاعدتاً این حجتی است که میتواند به مدعیان پاسخ دهد؛ اما واقعیت این است که حجتی در زمانی که وزیر و حتی مدیر دولتی نبود، 20 هکتار از اراضی باغی را از فرد حقیقی خریداری نموده (حتی بانک کشاورزی حاضر نشد به وی مانند هر کشاورز و باغدار دیگری تسهیلات بدهد) و هنگامی که منابع طبیعی معترض مالکیت وی شده؛ ضمن ارائه اسناد و مدارک خرید به قاضی وقت اعلام نمود چنانچه صلاح یا حکم این است که زمین خریداری شده به دولت برگردد؛ وی اعتراض نخواهد داشت.
در این باغ حجتی دو سه رأس بز و گوسفند دارد و چوپانی میکند بیل هم میزند و در حقیقت کشاورز تجربی است. کشاورزی که شاید مستحق چنین اتهامهایی نباشد.
(بخش سوم و پایانی)
در روزهای گذشته به بخشهایی از تاریخ شفاهی کشاورزی در قرن اخیر که در آن به گفتوگو با مهندس محمود حجتی وزیر وقت جهاد کشاورزی در چهار دولت اشاره شد. این گزارش با هدف آشنایی با خاطرات و رویدادهای تلخ و شیرین و موفقیتها و ناکامیهای وزیر اسبق جهاد کشاورزی منتشر میشود تا بلکه بتوانیم با استفاده از تجربیات وی در راستای ایجاد تحول در بخش کشاورزی گام برداریم.
در بخش دوم حجتی به تصویب لایحه ادغام دو وزارتخانه جهاد و کشاورز و چگونگی این ادغام و انتخاب وی به عنوان نخستین وزیر جهاد کشاورزی و مشکلات مسیر اشاره کرد و محدودیتها در امکانات و منابع را از جمله مشکلاتی دانست که در دهههای گذشته همواره کشاورزان و دامداران کشور با مواجه بودند و برا ین باور بودند که برای گریز از بسیاری مشکلات چارهای جز ورود دولت به مسائل نبود. در حالی که بهترین را حل خروج دولت از چرخ تصمیم گیری و دخالت در امر تولید بود.
در سومین و آخرین بخش این گزارش نیز به انتشار ادامه تجربیات مهندس حجتی در رابطه با اهمیت توجه به اقتصاد کشاورزی و میزان بهره برداری از منابع تجدیدناپذیر و آب های زیر زمینی و همچنین وابستگی کشور در تولید برخی کالاهایی اساسی پرداخته شده است.
***
تولید باید اقتصادی باشد
حجتی: به نظر من در بخش کشاورزی به چند نکته دیگر باید توجه شود:
1-یکی اقتصاد کشاورزی است. تولید محصول باید برای کشاورز اقتصادی باشد. این نمیشود که قیمت تمام شده مرغ برای مرغدار مثلا دو ریال باشد، قیمت فروش آن یک ریال بشود. این به ضرر مملکت است. کشاورز اولین کسی است که آسیب می بیند؛ تولیدکننده که آسیب ببیند، تولید کاهش پیدا می کند.
با کاهش تولید، عرضه کم می شود، در یک بازه زمانی کوتاه مدت، قیمتها افزایش مییابد. چه کسی متضرر می شود؟ مصرف کننده و در کل مملکت و اقتصاد ملی دچار ضعف و آسیب میشود و ما به این مسائل کمتر توجه داریم. اینکه آن کشاورز یا مرغدار یا دامدار آسیب دیده چگونه بتواند خسارات واردهاش را جبران کند، جای تأمل دارد. سالهای سال اندوخته آباء و اجدادی او این بوده که امروز بتواند یک واحد تولیدی را راه اندازی و نگهداری کند، به خاطر پس زدگی بازار، به خاطر بی توجهی به واردات، سرمایه نسل اندر نسل او از بین رفته و خانه خراب می شود.
ضرورت توجه به اقتصاد تولید در شرایط تولید است
یکی از نکاتی که مسئولان و دولت باید به آن توجه داشته باشند، اقتصاد تولید در شرایط تولید است. ما باید به این جمع بندی برسیم که قیمت عرضه پیاز تولید داخل کشور، در بازار داخلی فلان ریال است، این ربطی به کشاورز ندارد؛ بلکه مجموعهای از پارامترها و عوامل دست به دست هم میدهند و قیمت عرضه شده محصولی را بسیار فراتر از قیمت تمام شده آن تعیین میکنند. این عوامل که دست کشاورز نیست. فقط بخشی از بهرهوری محصول به کشاورز مربوط میشود. جایی که کشاورز فیالمثل در آب بهرهور نیست، من مسئول باید به کمکش میرفتم. جایی که به علت کمبود یا فقدان فلان نهاده و مکمل، سطح بهرهوری او کاهش پیدا میکند، من در اختیارش قرار ندادهام. آیا واقعاً همه عوامل تولید در اختیار کشاورز است؟ مزد کارگر، انرژی، قیمت ماشین، نهادهها، زمین، قیمت آب و نظایر اینها دست کشاورز است؟
خب باید اینها را از بازار تهیه کند. حالا اگر ما قیمت را از فلان ریال به بهمان ریال کاهش دادیم، معلوم است چه اتفاقی میافتد. تولید در کوتاهمدت کاهش پیدا میکند و در نتیجه نیازمند واردات محصولات کشاورزی خواهیم بود که با تورم رو به افزایش، جبران کمبود امکانپذیر نخواهد بود.
بگذریم که یکی از مسئولان دولتی که خودش را در حوزه کشاورزی هم صاحبنظر میدانست، اعلام کرد که تولید هیچ محصول کشاورزی در ایران اقتصادی نیست.
مدیریت باید اقتصاد کشاورزی را ببیند
امروز صنعت طیور ایران تقریباً 5/ 2 میلیون تُن مرغ تولید میکند که اگر این صنعت بخوابد، امکان ندارد شما از دنیا بتوانید 100 هزار تن مرغ تأمین کنید؛ زیرا بازار جهانی کشش عرضه این مقدار مرغ را ندارد؛ مضافاً اینکه قیمت مرغ در دنیا عمدتاً روی دامنه 2 یا 2/ 2 دلار است.
مدیریت باید اقتصاد کشاورزی را ببیند. باید خون دل بخورد و لحظه به لحظه آنالیز کند. بعد متأسفانه گاهی ما با دلار نفتی قیمت دلار را پایین نگه میداریم. زمانی ما گندم داخلی را 1100 تومان میخریدیم با قیمت روز دلار 2700 تومانی، قیمت تمام شده گندم وارداتی 900 تومان میشد. صدای اعتراض در دولت بلند شد که چرا در داخل گرانتر بخریم؛ درحالیکه واردات آن ارزانتر تمام میشود.
دلار نفتی، مشکل مملکت
خب آن زمان دلار 2700 تومان بود. اگر مبنای آن روز دلار بود، پس امروز هم مبنا باید دلار باشد. مبنا قیمت تمام شده یک محصول توسط کارشناسان اقتصادی در داخل اقتصاد آن کشور است. چرا ما با نرخ رسمی که کالای استراتژیک را وارد میکنیم، قیمت محصول داخلی را همراه با هزینههای داخلی که تورمهای فلان درصدی سالانه دارد مقایسه میکنیم؟
اینها مشکلاتی است که گریبانگیر بخش کشاورزی است. روزی که قیمت گوشت در عراق 136 هزار تومان بود به علت قاچاق در ایران نیز به رقم 100 هزار تومان رسید، هنوز هم جا داشت افزایش یابد. سروصدا بلند شد، در نتیجه قیمت بالا رفت چون خواستند تطبیق بدهند. اینکه این قضیه متأسفانه به خصوص در شرایطی که ما بودیم و هستیم، هر وقت که پول و دلار داشتیم، یکی از مشکلات مملکتی ما بوده و هست.
همیشه گفتم قیمت باید متعادل باشد
یکی از دردهای این بنده است که هرگاه هرجا بودم در ارتباط با این بحث و اقتصاد تولید محصولات کشاورزی بوده، و خود بحث مفصلی دارد. من همیشه حرفم این بوده، قیمت متعادل.
گرچه خیلی دوستان که بعضی وقتها تریبون یک طرفه دارند، بنده را متهم میکنند یا صنعت بالادستی من را متهم میکند که فقط یک طرف را میبینی اما. نه… من همیشه گفتم قیمت متعادل. نه مصرف کننده آسیب ببیند، نه تولیدکننده. تولید از نظر اقتصادی پایدار باشد و قیمت نیز متعادل.
هیچ گاه قیمت تعیین نکرده و نمیکنم
من هیچ گاه قیمت تعیین نکرده و نمیکنم. اگر میخواهند تولید ادامه پیدا کند، اهل فن در بازار تعیین قیمت کنند و اگر به این جمعبندی رسیدیم که فلان محصول در ایران تولید نشود، اشکال ندارد، تولید نکنیم یا اگر کسی سر خود تولید کرد بخورد زمین، ولی اگر اصرار دارید این محصولات داخل کشور تولید شود، به خاطر اشتغال به خاطر ارزش افزوده، به خاطر اوضاعی که داریم، به خاطر آنکه نمیتوانیم از دنیا به هر شکلی تأمین کنیم باید قیمت، اقتصادی بشود.
اقتصاد تولیدکننده را ببینیم و در چارچوب اقتصاد تولیدکننده، قیمت مطلوب مصرف کننده هم مد نظر قرار گیرد و نظارت داشته باشیم. اینها از گلوگاههایی است که باید خیلی مراقبت شود. بعد از بحث زنجیره تولید که عرض کردم، این بحث از مسائل فوق العاده حیاتی است و در این زمینه نیز تعارضات زیادی داریم.
خیلی مشکل داریم و خیلی خون دل باید بخوریم تا این داستان بتواند اجرا شود. حالا کسی که استفاده کننده از این محصول است و امکان تبلیغی هم دارد، شروع به مانور دادن میکند.
همیشه بیشترین وابستگی را در زمینه تولید روغن داشتهایم
یکی از مسائلی که باعث شده این مملکت فوقالعاده رنج ببرد، تولید روغن است که ما همیشه بیشترین وابستگی را در این زمینه داشتهایم. دلیلش این است که یک فرمول ناخودآگاه حاکم است و ما نتوانستیم این فرمول را از بین ببریم و آن اینکه قیمت روغن داخلی باید با ارز 4200 تومانی رقابت کند. خب پیداست تولید روغن پا نمیگیرد. اگر ارز روغن وارداتی بشود ارز آزاد امروزی، تولید روغن بالا میرود.
نباید با زور تزریق ارز در بازار، قیمت ارز را پایین نگه داشت، بعد انتظار داشت که تولید بالا برود. ما نمیگوییم با ارز 42000 تومانی، ولی با قیمت اقتصادی برای تولیدکننده روغن. برای مثال حالا که کلزا هم طرح کشوری است، هرچه قیمت کلزا در مزرعه ما اقتصادی است، به همان قیمت از کشاورز بخرید. قطعاً 24000 تومان نیست، ولی 4000 تومان هم نیست.
نمیخواستم به این روز بیفتید!
با ارز 4000 تومانی نمیتوان رقابت کرد؛ ولی صنعتی که روغن را تصفیه میکند، چون ارز 4000 تومانی در اختیار دارد، اگر دو ریال گرانتر بشود پس میزند. در مدتی که بنده مسئولیت داشتم، این اتفاق افتاده است. بعد یکی از اتهاماتی که به من وارد کردند، این بود که فلانی دنبال گران کردن محصول است. در حالیکه من دنبال این بودم که شما به این روزی که الان افتادهاید کمتر بیفتید.
آقای مصرفکننده یا واردکننده روغن از خارج! ما میگوییم: کشور ظرفیت بالقوه افزایش تولید روغن را دارد. حالا آن بخشی را که ندارد، از خارج وارد کند. ما در همین دو، سه سال اخیر گفتیم که شما به اندازه افزایش تولید سالانه روغن در داخل که در اثر عدم تولید باید ارز بدهید و از خارج وارد کنید، مابه التفاوت ارز نیمایی و ارز مرجع را برای حمایت از طرح تولید روغن بدهید، این اتفاق نیفتاد.
بازار که خالی از روغن شود، همه میدانند که روغن را به هر طریقی تأمین میکنیم؛ ولی دو ریال از آن مابه التفاوت را نمیدهیم که 2 کیلو فیالمثل از آن 10 کیلو کمبود را در داخل تولید کنیم. این گرفتاریهایی است که در بحث اقتصاد کشاورزی و اقتصاد تولید داریم که این بیشتر تصمیمات مدیریتی را می طلبد و باید روی آن کار شود.
مزایای خوبی نسبت به جهان داریم
نکتهای که ما در بخش کشاورزی داریم و شاید منحصر به کشور ماست و دنیا کمتر از آن برخوردار است، اینکه ما مزایای نسبی خیلی خوبی نسبت به جهان داریم، آن هم به خاطر تنوع اقلیمی در عرصههای مختلف، ظرفیتهای نیروی انسانی، و شرایط آب و هوایی است.
تاریخ ما هم این را نشان میدهد که ما در ارتباط با محصولاتی که دارای مزیت نسبی هستند مسئولیم و باید پشتیبانی کنیم.
2-نکته دوم بهرهوری است و میخواهیم آرام آرام وارد بحثهای بهرهوری و زیرساختها شویم. من خیلی ناراحتم از اینکه مکرر جمله «سرزمین ما خشک و بیآب است» در گوشمان زمزمه میشود و وقتی هم که میخواهیم بگوییم ما خشک و بیآب نیستیم، گمان میکنند که یقین ما در پی آن هستیم که به ذخایر و سفرههای زیرزمینی هجوم بیاوریم. ما را متهم می کنند و جنجال ایجاد میکنند، بنابراین حرف ما کمتر شنیده میشود.
من یک نکته تاریخی دارم، اینکه در این سرزمین، هزاران سال پدران و اجداد ما زندگی کردهاند. کشور ما، ملت ما، آباء و اجداد ما نه اینکه با محدودیت روبه رو نبودهاند، بودهاند؛ ولی فقیر نبودند. یک کشور سرجمع ثروتمند بودند. حتی کمک کننده به کشورهای دیگر بودند که کمک بگیر نبودند.
سفرههای آب را ویران کردیم
در چه شرایطی زندگی کردند؟ شرایط سخت دیروز، بدون تکنولوژی. با کدام آب وهوا؟ با همین آب و هوا. فشار به ذخایر و سفرههای زیرزمینی هم نیاوردند. بهترین و متعالیترین روش برداشت آب از سفرههای زیرزمینی را داشتند که دنیا امروز به آن افتخار میکند و ما هم به آن افتخار میکنیم که همین قنات است. یعنی سطح ایستایی آب با قنات بالا میرود که پایین نمیآید. سال تر آبی باشد، بالا میآید. خشکسالی باشد، دیگر سطح ایستایی پایینتر از مادر چاه نمیرود.
ما مدرنها و ما توسعه یافتهها و ما مهندسها و… آمدیم سفرهها را ویران کردیم. ما که ادعا داریم، آمدیم مجوز دادیم. ما که یادمان است که نسل قبل از ما و حتی نسل ما در روستاها و بیابان ها چقدر فریاد میزدند که این مجوزها را ندهید و همین کسانی که امروز تحت عنوان مهندسین و غیره صدای اعتراضشان بلند است که سفرهها دارند نشست میکنند، میگفتند خیر، شعاع تأثیر کم است. دشت را خشکاندند، شعاع تأثیر را گرفتند. شعاع تأثیر، چاه به چاه است. منحنی کشیدند، گفتند 200 متر، 500 متر، 1000 متر؛ ولی خود دشت را خشکاندند. پس اگر کردیم، ما کردیم. همین ماهایی که امروزه یکجور حرف میزنیم، دیروز هم یکجور دیگر حرف میزدیم.
چقدر سر این مادرچاهِ قناتها با آنهایی که صاحب چاه بودند دعوا در مناطق مختلف کشور شد و امروز هم ادامه دارد. همان هایی که امروز مدعی هستند کشاورز آب را حرام می کند، همان ها این مجوزها را دادند. خیلی هم شیرین است.
کشاورز متهم همیشگی است
صدایشان هم بلند است. خیلی عجیب است، دیروز کشاورز گریه میکرد که چنین نکنید، امروز همین کشاورز را متهم میکنند، چون صدایش به جایی نمیرسد. امروز که به ابزار، تکنولوژی، دانش و تجربه بشر مجهز هستیم، آیا توانایی این عواملی که عرض شد بیشتر از تقاضای افزایش جمعیت نیست؟ به نظر من خیلی بیشتر است. پس به نسبت ما میتوانیم ملتی ثروتمند، قوی و قدرتمند باشیم و وابسته به دیگری هم نباشیم و از همین آب و خاکمان به نحو بهرهورانه استفاده کنیم؛ هماهنگ با محیط زیست، همسان و همراه با طبیعت. شدنی است؛ ولی یک عده غوغاچی در کشور هستند در مسائل و شاخههای مختلف سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اجرایی.
شما ببینید سالهایی که محصول گندم ما افزایش پیدا کرد و به مرز خودکفایی رسیدیم، سروصدای دنیا بلند شد که نشست سفرههای زیرزمینی، فرونشست دشتها و… این نشست و فرونشست چه ربطی به گندم دارد؟ آن وقتی که شش، هفت میلیون تن گندم وارد میکردند، هیچ سروصدایی از نشست نبود.
باید دشتهایمان را به تعادل برسانیم
تمام اهل فن و صاحب نظر بیایند بررسی کنند که در سالهای قبل از 92 بیشتر آب به گندم دادهایم یا بعد از 92 ؟ همه تأیید میکنند که بعد از 92 کمتر مصرف آب داشته ایم و محصول بیشتری برداشت کردهایم. چرا آن زمان این سروصداها نبود؟ پس پیداست که میخواهند در قالب این پوششها، مطلب دیگری بگویند. من نمیگویم به محیط زیست ما فشار وارد نمیشود، نمیگویم بعضی دشتهای ما بیلان منفی ندارند؛ بلکه بنده معتقدم و جزء طرفداران این ماده در قانون برنامه هستم که ما باید دشتهایمان را به تعادل برسانیم.
تعادل هم در سال نیست، تعادل در یک دوره زمانی بین دوره های خشکسالی و ترسالی است که نه سفرهها پایین بروند و نه به آنچه که در حال انجام است فشار وارد شود. پس این نکته را در ارتباط با بحث آب داشته باشیم که ما باید مدافع تعادل نسبی یعنی تعادل در سطح ایستایی آب با فرمول های قابل قبول و قابل ارائه باشیم؛ نه با زبان و اعلام و ادعا، بلکه با مطالعه دشت و حفر چاههای پیزومتری و بهدست آوردن بیلان حاصل مجوزهایی است که به چاهها داده شد.
اگر میخواهند کار ماندگار انجام دهند باید با روش علمی، دشت به دشت مطالعه کنند. وظیفه قانونی هر کدام هم در وزارت نیرو کاملاً مشخص است. راجع به بحث بهرهوری هم یکی، دو نکته لازم است عرض کنم. یکی از نقاطی که ما فوقالعاده روی آن وقت گذاشته و سرمایهگذاری کردیم و مقام معظم رهبری و رئیس جمهور و … کمک کردند، در بحث آب به عنوان یک منبع حیاتی و اساس کار است که من راجع به بخش آب و در ارتباط با آب شیرین کن، حرف برای گفتن دارم و همین طور در ارتباط با انتقال آب از داخل سرزمین به مناطق مرزی و استفاده بهینه آب سواحل با آب شیرین کن و اصلاح بعضی سیاستهای غلط یا برخی سیاستهایی که در زمان خودش درست بوده و امروزه غلط است، با توجه به دانش و دست یافته های بشر.
یکی از کارهایی که به نظر میرسد در کشور ما طی سالهای اخیر فوق العاده به آن توجه شد، همین بحث راندمان آبیاری و افزایش بهرهوری برداشت آب بود. طبق گزارشهایی که مؤسسه آب و خاک داده، ما در مطالعه بهرهوری سالانه به طور متوسط بیش از 6- 5 درصد افزایش بهرهوری در آب داشتیم. میزان آبی که داشتیم و میزان محصولی که تولید کردیم، حدود 30 درصد افزایش بهرهوری را نشان داده است و در بحث افزایش راندمان آبیاری هم، آن را از 38 - 37 درصد به 44-45 درصد رساندهایم.
اینها به نظر، عملکردهای فوقالعاده خوب و اعجاب انگیزی است در تزریق منابع؛ البته بخشی که مربوط به راندمان بود بیشتر در بحث منابع بود که در سیستمهای آبیاری و… به کار رفت و بخشی که در بهرهوری بود، مجموعه عوامل بود که شامل بحث تحقیقات، نوآوریهای بذر، نوآوریها و کاربرد ماشینآلات، مبارزه با آفات و بیماریها و چگونگی تغذیه و… بود.
اگر منابع کشور این امکان را داشته باشد که بتوانیم این روند را طی یک دوره بلندمدت ادامه دهیم، واقع امر میتوانیم افزایش محصول بسیاری از این طریق داشته باشیم، با همین میزان آبی که در اختیار داریم و بدون اینکه فشاری هم به جایی وارد شود و خدای ناکرده باعث تخریب مملکت شود.
بیشتر بخوانید:
ظرفیتهایی خداداد بسیاری که از آنها غافلیم
3-نکته دیگر، مربوط به «ظرفیتهای مغفول» است. ظرفیتهای خداداد بسیاری وجود دارد که ما از آنها غافلیم و آنها را نمیبینیم. در همین سالهای اخیر با دامداران و عشایری روبهرو شدیم که در عرصه رمه گردانی خودشان به سمت تولیدگیاهان دارویی همان مناطق رفتند و درآمدشان از این بابت چندین برابر درآمد دامداریشان بوده است. در گچساران و سمنان نمونههایی سراغ دارم که تعاونیهای دامداری با فروش دام درآمد میلیونی داشتهاند، ولی با بهرهگیری از منابع طبیعی محلی به درآمدهای میلیاردی رسیدهاند. حالا گچساران در ذهن ما یک منطقه محروم و گرمسیر یا سمنان یک منطقه کویری است؛ ولی اینها وجود دارد و منابع این مملکت است.
دوستی از منابع طبیعی مازندران میگفت: در منطقهای در گلستان، گل گاوزبان دیم کشت میشود، در عرصهای که فقط فرسایش خاک دارد؛ یا کرفس در فریدر و فریدونشهر و کوهرنگ؛ یا موسیر و صدها محصول دیگر. این امکانات وجود دارد. اگر اشتغال و درآمد میخواهیم، این اشتغال و درآمد. سازوکارهایش هم کمابیش وجود دارد؛ البته بعضی وقتها متأسفانه با بعضی بدسلیقگیها روبهرو میشویم، چون این امکان قانونی وجود دارد که منابع طبیعی عرصه را اجاره دهد و مالکیت هم هیچگاه واگذار نشود. فقط تحت شرایطی اجازه بدهد، اگر هم این شرطِ لازم نبود، اجازه کان لم یکن تلقی شود، چون مال دولت است.
اصلا فکر کن مالکیتش مربوط به دولت است و حق بهرهبرداری هم از طرف سلب میشود. این مکانیسمها به خوبی وجود دارد و میشود از آنها استفاده کرد. ما اقدام کردیم، ولی موفق نبودیم. چیزی که دلمان میخواست، نشد. دل آدم میسوزد وقتی جوانان کُرد را در میادین ترهبار میبیند که بار جابهجا میکنند؛ ولی از ظرفیت بیابانهای دیمشان که در سال 40 - 30 میلیون تومان انگور میدهد. استفاده نمی کنند یا این ماهی در قفس، مگر ظرفیت کمی است؟ مگر ما محدودیت آب نداریم؟ مگر محدودیت تغذیه نداریم؟ مگر محدودیت هزینه انرژی نداریم؟ بخش عمده این محصول به جای پرورش در استخر، حدود 40 - 30 درصد از دریا استفاده می کند. به جای اینکه با انرژی مصنوعی اکسیژن دهی کنیم، موج دریا اکسیژن می دهد. بخشی از تغذیهاش را هم از دریا میگیرد. آب هم که هست و کیفیت هم قابل مقایسه.
جوینده حتماً یابنده است
یک مثال، منطقه ابوموسی است. ما قصد داریم در آنجا اسکان ایجاد کنیم و آنجا را از حالت نظامی خارج کنیم. آب که ندارد، با آب شیرین کن هم که نمیشود، صید صیادی هم که یک محدودیتی دارد؛ ولی ما مطالعهای کردیم و بعد هم موافقت همکاران محیط زیست را گرفتیم. مجری آنجا آقای حقیقی، 40 هزار تن ظرفیت شناسایی کرد. 40 هزار تن را شما کیلویی 40 هزار تومان در نظر بگیرید، چقدر میشود؟ 1600 میلیارد تومان. در ابوموسی 1600 میلیارد تومان گردش مالی وجود دارد. ببینید چه اتفاقی می افتد. آن وقت دیگر لازم نیست هواپیما بگذاریم افراد را مجانی جابه جا کند. با همان درآمد 1600 میلیاری، هم مسئله هواپیما حل می شود، هم مشکل بندر حل می شود. اینها نمونه ای از ظرفیت هایی است که ما دیده ایم و دنبال کرده ایم.
خیلی از ظرفیت ها وجود دارد که ما هنوز ندیده ایم و از وجودشان بیخبریم. یا پرورش شترمرغ که در آن دوره دامپزشک ها به شدت با آن مخالف بودند. این حیوان بی آزار، کم توقع، سازگار با محیط، اخیراً هم متوجه شدیم به صورت رمه گردانی در مرتع و عرصه آزاد از طبیعت استفاده می کند. برای آبشخورش هم از داخل دو تا لاستیک فرسوده ماشین می شود استفاده کرد. امروز ما دومین جمعیت شترمرغ دنیا را داریم.
از پوست و تخم شترمرغ که در صنایع دستی محصولات زیادی عرضه میشود و پر و گوشتش همه قابل استفاده و اشتغالزاست؛ یا بوقلمون که پرورش آن را این چند سال اخیر مجدداً شروع کردهاند؛ یا گیاهان دارویی؛ یا پرورش بعضی از طیور؛ یا بخشی از زراعت و باغبانی های جدید؛ یا پرورش گل و سبزی و صیفیجات و میوهجات گلخانهای. واقعا اعجاب آور است.
برای مطالعه متن کامل مصاحبه مهندس محمود حجتی اینجا را کلیک کنید