خبر فوری
شناسه خبر: 34671

چرا باید قلعه حیوانات را بخوانیم؟

معرفی کتاب قلعه حیوانات اثر جورج اورول کتاب قلعه حیوانات نخستین بار در سال 1945 منتشر شد.

چرا باید قلعه حیوانات را بخوانیم؟

معرفی کتاب قلعه حیوانات اثر جورج اورول

کتاب قلعه حیوانات نخستین بار در سال 1945 منتشر شد. جورج اورول این کتاب را در طول جنگ جهانی دوم نوشت و در آن از استبداد طبقه‌ی حاکم شوروی انتقاد کرد. پرچمی که اورول در داستان برای مزرعه‌ی حیوانات ترسیم می‌کند شبیه به پرچم شوروی است.

اخبار سبز کشاورزی؛ کتاب قلعه‌ حیوانات که با نام مزرعه‌ی حیوانات هم ترجمه شده است، مشهورترین کتاب جورج اورول است. تاکنون افراد زیادی خواندن این کتاب را پیشنهاد کرده‌اند و اقتباس‌های زیادی هم از این کتاب صورت گرفته است.

مزرعه حیوانات در قالب یک رمان تمثیلی طنز اولین بار 17 اوت 1945 در انگلستان منتشر شد. این کتاب داستان گروهی از حیوانات مزرعه را روایت می‌کند که علیه کشاورز خود شورش می‌کنند و امیدوارند جامعه‌ای ایجاد کنند که در آن حیوانات بتوانند برابر، آزاد و شاد باشند. در نهایت، شورش مورد خیانت قرار می‌گیرد و تحت دیکتاتوری خوکی به نام ناپلئون، مزرعه به وضعیتی بدتر از وضعیت قبل خود دچار می‌شود.

به گفته اورول، مزرعه حیوانات وقایع منتهی به انقلاب روسیه در سال 1917 و سپس به دوران استالینیستی اتحاد جماهیر شوروی را منعکس می‌کند. اورول، یک سوسیالیست دموکرات منتقد جوزف استالین و دشمن استالینیسم تحت هدایت مسکو بود.او در نامه‌ای به ایوون داوت، مزرعه حیوانات را داستانی طنز علیه استالین توصیف کرد و در مقاله خود «چرا می نویسم» (1946)، نوشت. مزرعه حیوانات اولین کتابی بود که در آن، با آگاهی کامل از کاری که انجام می‌داد، کوشید «هدف سیاسی و هدف هنری را در یک کل ترکیب کند.»

یکی از 100 رمان برتر انگلیسی زبان

مجله تایم این کتاب را به‌عنوان یکی از 100 رمان انگلیسی زبان (1923 تا 2005) انتخاب کرد. همچنین در فهرست کتابخانه مدرن بهترین رمان‌های قرن بیستم، رتبه 31 را به خوداختصاص داده است.

داستان کتاب قلعه‌ی حیوانات درباره‌ی گروهی از حیوانات اهلی مزرعه‌ای است که به امید برقرار کردن آزادی و برابری در برابر صاحب مزرعه شورش می‌کنند. بعد از پیروزی این انقلاب، خوک‌ها که هوش بیشتری نسبت به بقیه حیوانات داشتند به نامهای ناپلئون ، اسنوبال و اسکویلر رهبری حیوانات مزرعه‌ را به عهده می‌گیرند و قوانین هفتگانه ای را وضع می‌کنند به شرح زیر

همه‌ی آن‌ها که روی دوپا راه می‌روند دشمن هستند.

همه‌ آن‌ها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.

هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.

هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.

هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.

هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.

همه‌ی حیوانات با هم برابرند.

در بخشی از کتاب قلعه حیوانات می‌خوانیم

در دقایق اول حیوانات سعادتی را که نصیبشان شده بود باور نمی‌کردند. اولین اقدامشان این بود که دسته‌جمعی، گویی به‌منظور تحصیل اطمینان از اینکه بشری درجایی مخفی نیست. چهارنعل دورادور مزرعه تاختند و سپس به ساختمان مزرعه آمدند تا آخرین اثرات سلطه منفور جونز را پاک سازند. در یراق خانه را که در انتهای طویله بود شکستند؛ دهنه ها حلقه‌های بینی» زنجیرهای سگ و چاقوهای رنج‌آوری را که جونز به‌وسیله آن خوک‌ها و بره‌ها را اخته می‌کرد همه در چاه سرنگون شد.

افسارها، دهنه‌ها، چشم‌بندها و توبره‌های موهن به میان آتشی که از زباله‌ها در حیاط افروخته‌شده بود ریخته شد. شلاق‌ها هم به همچنین. حیوانات وقتی شلاق‌ها را شعله‌ور دیدند همه از شادی به جست‌وخیز درآمدند.

سنوبال روبان‌هایی را هم که با آن دم و یال اسب‌ها را در روزهای بازار تزیین می‌کردند در آتش انداخت. گفت:«روبان به‌منزله پوشاک است که علامت و نشانه انسانی است. حیوانات بایستی برهنه باشند.» باکستر با شنیدن این بیان کلاه حصیری‌اش را که در تابستان گوش‌هایش را از مگس حفظ می‌کرد آورد و با سایر چیزها در آتش انداخت. در اندک زمانی حیوانات هر چیزی که خاطره جونز را به یاد آنان می‌آورد از بین بردند.

جملاتی از کتاب مزرعه حیوانات

همه حیوانات برابرند، اما بعضی حیوانات از دیگران برابرترند.

فقط آدم مرده، آدم خوب است.

اصلا گوش به حرف کسانی ندهید که می‌گویند انسان و حیوان منافع مشترکی دارند، یا پیشرفت این به پیشرفت آن منجر می‌شود. این‌ها همه‌اش دروغ است. انسان جز منافع خودش به منفعت هیچ موجود دیگری فکر نمی‌کند. پس بگذارید میان ما حیوانات اتحاد کامل برقرار شود و در این مبارزه پشت هم باشیم.

همهٔ انسان‌ها دشمن ما هستند.

همهٔ حیوانات رفیق ما هستند.

سرانجام ماجرا

حیوانات گرسنه هستند، از سرما رنج می‌برند، و بیش از حد توان خود کار می‌کنند و ناپلئون حالا حاکم مطلق و بی‌چون و چرای مزرعه است. باکستر شعار دیگری هم به شعارهایش اضافه می‌کند: ناپلئون همیشه درست می‌گوید! پس تاریخ را تحریف می‌کند و تلاش می‌کند تا اسنوبال را شخصیتی منفی نشان دهد.

در طول داستان رفتار ناپلئون کم‌کم بیشتر به انسان‌ها شباهت پیدا می‌کند؛ مثلاً در تختخواب می‌خوابد، ویسکی می‌نوشد، و با کشاورزانی که در همسایگی‌اش هستند، داد و ستد می‌کند. اصول حیوان‌دوستی در اصل این اعمال را قدغن کرده بود، اما تبلیغات‌چی ناپلئون، برای تک‌تک اقدامات ناپلئون دلایل موجهی می‌تراشد و حیوانات را متقاعد می‌کند که ناپلئون رهبر بزرگی است و دارد اوضاع را برای همه بهتر می‌کند. آقای فردریک، کشاورز همسایه، ناپلئون را فریب می‌دهد تا از او الوار بخرد و بعد، به مزرعه حمله می‌کند و آسیاب را خراب می‌کند. پس از خراب شدن آسیاب، نبردی تن به تن درمی‌گیرد که در آن باکستر زخمی می‌شود. طبق گفته‌ی تبلیغات‌چی ناپلئون، باکستر پس از منتقل شدن به بیمارستان با آرامش از این دنیا می‌رود و در آخرین لحظات زندگی، شورش حیوانات را تحسین می‌کرده است. اما واقعیت این است که ناپلئون، وفادارترین و زجر کشیده‌ترین کارگر خود را به یک قصاب فروخته تا با پولش بتواند ویسکی بخرد!

در ادامه‌ داستان سال‌های زیادی سپری می‌شود و خوک‌‌ها به انسان‌ها شبیه می‌شوند؛ مثل آدم‌ها راه می‌روند و لباس می‌پوشند. در نهایت، هفت اصل حیوان‌دوستی- که به هفت فرمان معروف است و کنار مزرعه نوشته شده بود در یک اصل خلاصه می‌شود که این است:

«همه‌ی حیوانات با هم برابرند؛ اما برخی‌ها از بقیه برابرتر هستند».

ناپلئون در یک مهمانی شام از کشاورزی به نام آقای پیلکیگتون پذیرایی و اعلام می‌کند که قصد دارد با کشاورزان متحد شود تا علیه طبقه‌ی کارگر - چه در جامعه‌ی حیوانات و چه در جامعه‌ی انسان‌ها- قد علم کند. حیواناتی که دارند از پنجره‌ی خانه کشاورز به جمع بزرگان نگاه می‌کنند، دیگر نمی‌توانند بگویند که چه کسی خوک است و چه کسی انسان…؟

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای