کمک به مدیریت حیاتوحش با باورها و افسانهها
اسطورهها به کمک حفاظت میآیند
افسانهها، اسطورهها، باورها و موارد مشابه دو وجه مثبت و منفی دارند؛ آنها هم میتوانند به قوت فرآیند حفاظت کمک کنند و در عین حال قادرند تبعات منفی و زیانبار بر این حوزه داشته باشند.
اخبار سبز کشاورزی؛ بهعنوان مثال برداشتهای اشتباه درباره یک گونه مشابه آنچه درباره جغد، کفتار و… وجود دارد، به آسیبرساندن به این گونهها منجر شده و برای رفع آن باید آگاهیرسانی انجام گیرد.
در مقابل شاهد افسانهها و اسطورههای مثبت درباره یک گونه هم هستیم، نظیر آنچه در ذهن ایرانیها درباره «هما» شکل گرفته و عبارت «همای سعادت» در ادبیات ایران بارها و بارها تکرار شده است. در روزهای اخیر هم شاهد بودیم ویدئویی درباره این گونه، بهشکل باورنکردنی در شبکههای اجتماعی «وایرال» شد.
از نظر من میتوان از این ظرفیت برای حفاظت استفاده کرد، چرا که نه! حالا که چند میلیون نفر بهواسطه یک ویدئو گوشهایشان برای شنیدن اخبار درباره یک گونه تیز شده، چرا از این پتانسیل برای اطلاعرسانی درباره وضعیت حفاظتی، تهدیدها و ارزشهای بیهمتای «هما» استفاده نکنیم.
البته باید توجه داشت که همیشه نمیتوان روی باور و اسطوره حساب 100 درصدی باز کرد. اگر گونهای خسارتهای اقتصادی برای مردم داشته باشد، هر چقدر هم برای اصلاح برداشت نادرست تلاش کنیم، باز هم شاهد تعارض خواهیم بود.
بهعنوان نمونه درباره گونهای مانند گرگ شاهدیم که در پرتغال و اسپانیا با وجود اجرای انواع و اقسام پروژههای اطلاعرسانی، جبران خسارت بهترین راهکار بوده است.
این مثال نشان میدهد درباره باور نادرستی که تعارض منافع با مردم ندارد، میتوان روی گزینه اطلاعرسانی حساب کرد اما زمانی که تعارض واقعی است و حیاتوحش به دام و مزارع مردم صدمه میزند، چارهای جز این نداریم که برای رفع تعارض بهجز آگاهیبخشی، سراغ راهکارهایی برای رفع خسارت برویم.
در بیشتر موارد گرگها بهدلیل باور نادرست نیست که کشته میشوند، بلکه بهدلیل آسیبی که به دامهای اهلی وارد میکنند مورد آزار و اذیت قرار میگیرند یا از بین میروند.
این درست است که علت اصلی تعارض کاهش طعمههای طبیعی آنها است، اما خیلی وقتها و شاید حتی بشود گفت در بیشتر موارد این زیاندیدگان از گرگ نیستند که باعث کاهش این طعمههای طبیعی شدهاند، در نتیجه نمیتوان آنها را مقصر دانست. به همین دلیل باید تعارض را رفع کرد./پیام ما