آخرین خبرها:
شناسه خبر: 44853

وقتی وزیرکشاورزی «بز چران» می‌شود وکیل دادگستری، نویسنده و منتقد فیلم هم «زراعت» می‌کنند

سیاستمداران کشاورز!

دوست خوب، هم‌قلم و همکار عزیز، "مدیرمسئول مجله"، که در دادن حق‌‎التحریر، مسامحه می‌کند! اما چون به خاطر شجاعت، شهامت، ایستایی و پایداری او در انتشار نشریات از جمله مجله دام و کشت و صنعت و مجله اجله در حصر یعنی "گزارش" تا پای جان، حد، حبس و ... پیش رفته، دوستش دارم؛ و بنا به گفته آن دوست سفر کرده‌ام که اینک در آن سوی آب‌های مدیترانه می‌نویسد و سال‌هایی که در ایران بود، با یکدیگر همکار و هم‌قلم بودیم: گاهی«ویر» نوشتن که به جانت می‌افتد، نمی‌خواهی که به مصداق- "این نیز بگذرد" بی‌تفاوت باشی و دوست داری حرف دلت را بزنی؛ حال چه از این نمد، کلاهی برسد! چه مفت و مجانی و بدون حق‌التحریر باشد.

سیاستمداران کشاورز!

اخبار سبز کشاورزی؛  به گمانم رئیس مجله هم مثل رئیس دولت نهم و دهم فکر می‌کند هنوز گوجه‌فرنگی‌فروشِ نزدیک خانه‌اش، گوجه‌فرنگی ارزان‌تر از جای دیگر می‌دهد!

به هر حال در آخرین شماره مجله دام و کشت و صنعت دیدم که گزارشی از عملکرد وزیر مستعفی جهادکشاورزی چاپ شد و مدیر مسئول، با آن صراحت لهجه و تیزی قلمی که دارد، یادآور شده بود که وزیر بعد از مقام منیع و شفیع و رفیع وزارت! به «بز چرانی» روی آورده است!

وکیل پسته‌کار!

در این میان یاد زنده‌یاد دکتر نعمت احمدی افتادم که او هم با آنکه وکیل دادگستری و استاد دانشگاه بود(الحق وکیل شجاع، جسور و کاردانی بود و وکالت دفاع از روزنامه‌نگاران را مجانی انجام می‌داد)، اما به کار زراعت نیز اشتغال داشت. وی پسته می‌کاشت و در این برهه از زمان که قیمت پسته فرد اعلا کیلوگرمی چند صد هزار تومان است؛ او در کنار وکالت به باغداری نیز پرداخت و به گفته بچه‌های امروز و آن پیرمرد مجموعه‌های تلویزیونی:«حالش را می‌برد» که باید گفت: نوش‌جان!

وکیل دادگستری، نویسنده و منتقد فیلم هم زارع شدند!

به‌یاد آوردم که سال گذشته هنگامی که انتخابات اتاق بازرگانی صنعت، معدن و کشاورزی ایران که اعضای پر و پیمانی دارد(که ثروت و مکنت آنها سر به فلک می‌کشند!) در فهرست نامزدهای انتخابات، نام دوست ارجمند و همکار رسانه نوشتاری «جهانبخش نورایی» را دیدم.

او از 20 سال پیش هنگامی که مشاورحقوقی انجمن صنایع نساجی ایران بود. من هم در آن انجمن به‌عنوان مشاور روابط‌عمومی و رسانه‌ای حضور داشتم و در ضمن با مجله اجله "صنعت نساجی و پوشاک" به مدیریت و سردبیری مهندس جمشید بصیری طهرانی همکاری می‌کردم؛ تعجب کردم که چگونه یک وکیل دادگستری و یک منتقد فیلم و سینما(نوشته‌های عریض و طویل او و نقد موشکافانه‌اش درباره فیلم‌های سینمای ایران و حتی جهان، صفحه‌هایی در مجله اجله "فیلم" که مدیریت دوستان و همکاران نیم‌قرنی خویش، مسعود مهرابی و سردبیری هوشنگ گلمکانی و عباس یاری منتشر می‌شد و صفحاتی چند را به خود اختصاص می‌داد) در گروه کشاورزی اتاق بازرگانی، جزو افراد کاندید است؛ متعجب شدم و او را پرسیدم و فهمیدم که جهانبخش نورایی هم، دست به بیل! و آغشته به خاک، سم، کود و ... شده است؛ خدا بر برکت سفره و داشته‌هایش اضافه کند

یادی هم از ابن‌المشاغل

در حیص و بیص نوشتن این مقاله به یاد دوست و همکار روانشادم، نادر ابراهیمی افتادم. (روز جمعه سیزدهم دی‌ماه سال جاری نمایشگاه دائمی آثار و کتب او در محل خانه هنر و ادبیات گشایش یافت. خانواده‌اش بعد از سال‌ها درخواست، تقاضا و التماس از وزارت فرهنگ ‌و ارشاد اسلامی خواستار در اختیار قرار دادن محلی برای ماندگاری آثار این هنرمند همه‌کاره شدند؛ اما پاسخی نشنیدند و به ناچار در گوشه‌ای از خانه هنر و ادبیات به استقرار نمونه‌هایی از کتب، آثار نقاشی و مجسمه‌سازی و ... او بسنده کردند). وی هم از افراد این جامعه بود که به همه کاری علاوه‌ بر نویسندگی و شاعری دست یازید!

ازجمله: زراعت و باغبانی، کارمندی بانک که مدتی همکارش بودم، فروشندگی، کارگردانی سینما و تلویزیون، رانندگی تاکسی و ... ده‌ها کار دیگر و همین امر باعث شد تا کتابی به نام «ابن‌المشاغل» بنویسد و خیلی واضح و بی‌پرده از مشاغلی که از آغاز جوانی تا هنگامی که از نظر جسمی و روحی ایستا و مانا بود، داشت؛ بی‌باک و روشن بنویسد.

ترور محمد مسعود

کلام آخر اینکه خدا رحمت کند پدرم، روانشاد علی‌اصغر کریمی را که تمام دوران زندگی به من می‌فرمود:"پسرم! روزنامه‌نگاری برای تو نان و آب نمی‌شود و آخرش هم مثل فرخی یزدی، به دوخت زبان و دهان، کشتن و در آتش سوختن مثل کریم پورشیرازی، مدیر روزنامه طلوع و ترور محمد مسعود، مدیر روزنامه "مرد امروز" می‌انجامد.

بیا برو در اداره‌‌ای شاغل بشو و هر ماه حقوق ثابت بگیر؛ که آخر و عاقبتی نیکو! دارد. بیمه‌ای و احیاناً خانه‌ای و بعد هم حقوق بازنشستگی و ..."

افسوس که دیگر زنده نیست تا بداند اینک حقوق بازنشستگی دولت هم با مخارج و هزینه‌‎های گزاف، کفاف هزینه ۱۰ روز را هم نمی‌کند و باید در جاهای دیگر رفت و مشغول شوی؛ به فرموده سعدی: تا تو نانی به کف آری و ... .

عزت زیاد.

ماهنامه دام و کشت و صنعت-شماره ۲۸۴-اسفند ۱۴۰۲

 

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای