خبر فوری
شناسه خبر: 48019

تداوم جنگ در سرزمین‌های اشغالی؛

منازعه‌ای با برنده نامشخص

آیا کسانی که در اکتبر سال گذشته برای حمله حماس به سرزمین‌های اشغالی شادمان بودند اکنون به همان میزان خوشحال هستند

منازعه‌ای با برنده نامشخص

اخبار سبز کشاورزی؛ آیا کسانی که در اکتبر سال گذشته برای حمله حماس به سرزمین‌های اشغالی و کشتن و به گرگان گرفتن شهروندان اسرائیلی شیرینی پخش می‌کردند و شادمان بودند و ابراز امیدواری می‌کردند که این حمله سرآغاز نابودی اسرائیل و تاسیس کشور فراگیر و مستقل فلسطینی خواهد بود، اکنون به همان میزان خوشحال هستند، شیرینی پخش می‌کنند و واقعیت‌های موجود را نشانه‌های آشکار از فروپاشی رژیم صهیونیستی می‌دانند؟

البته همان موقع اظهار شد که حمله محدود و موضعی حماس آن هم عمدتا به مراکز و مناطق غیرنظامی و اسیر کردن شهروندان غیرمسلحی که جز اسیر شدن راه دیگری برای زنده ماندن یا دست‌کم افزایش شانس زنده ماندن نداشتند، نمی‌توان ضربه محکم و تعیین‌کننده‌ای به ساختار و پیکر اسرائیل وارد کند و بیشتر به نیشگون گرفتن از فیل شبیه است تا انداختن فیل به درون چاه.

اما هواداران آن حمله و گروه‌های مقاومت تصریح می‌کردند که حالا و با به گروگان گرفته شدن شهروندان در اسرائیل، دولت تل‌آویو ناچار به دادن امتیازهای بزرگ به گروه‌های مقاومت خواهد بود و سهم حماس و جهاد اسلامی از کیک قدرت در اسرائیل به نحو چشمگیر و ملموسی افزایش خواهد یافت و این سرآغاز نابودی و فروپاشی اسرائیل خواهد بود.

در همان زمان وقتی گروه‌های نظامی حزب‌الله در لبنان و حوثی‌ها در یمن به کمک فلسطینی‌ها آمدند و با انجام حملات موردی، برخی نقاط را در سرزمین‌های اشغالی مورد هدف قرار دادند، همین هواداران باز هم خوشحالی کردند و با ابراز شادمانی از اینکه حالا همه قواعد بازی که از سوی ایالات‌متحده تدوین و تلاش شده که جامعه فلسطینی در اسرائیل هضم شود و اعراب منطقه خاورمیانه نیز در قالب پیمان صلح ابراهیم دوست تل‌آویو شوند، بر هم خورده است.

این هواداران در تریبون‌ها و موضع‌گیری‌هایشان فریاد می‌زدند که حالا نوبت گروه‌های مقاومت، راهبران آنان و هواداران ایشان است که قواعد بازی در مناطق اشغال شده و خاورمیانه را بنویسند و اراده خود را به همه طرف‌های بازیگر و از جمله ایالات‌متحده و اسرائیل دیکته و مسیر حرکت سیاسی در غرب آسیا را برابر آنچه صلاح می‌بینند، طراحی کنند.

آنان در روزهای پس از پایان حمله و انتقال گروگان‌های اسرائیلی به داخل خاک غزه، با تکبر به اسرائیلی‌ها پیشنهاد می‌کردند که حالا نوبت امتیازدهی تل‌آویو است و بهتر است اسرائیل به جای جنگ، شکست را بپذیرد و در ازای دریافت گروگان‌ها، سهم فلسطینی‌ها را از قدرت پرداخت و به نفع ایشان از سرزمین‌های اشغالی عقب‌نشینی کند.

در آن هنگام تحلیل‌های واقع‌بینانه در این‌باره که آنچه در سرزمین‌های اشغالی به وقوع پیوسته با همه ابعاد و گستردگی خود، فاقد ظرفیت لازم برای نابودی و فروپاشی اسرائیل است، به عنوان اظهاراتی که آب به آسیاب دشمن می‌ر‌یزد و به صهیونیست‌ها خدمت می‌کند، مردود شمرده می‌شد.

اما حالا که بیش از یک‌سال از وقوع آن حمله می‌گذرد تقریبا تمام پیش‌بینی‌هایی که در ابتدا نوشته و بیان می‌شد، نه فقط محقق نشده که خلاف آن روی داده و اکنون با شهید شدن اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، محمد ضیف، سیدحسن نصرالله و برخی مستشاران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لبنان و سوریه مانند شهیدان زاهدی و نیلفروشان نمی‌توان از واقعیت‌های میدانی در سرزمین‌های اشغالی و آنچه روی داده است ابراز خوشحالی و برای تبریک آن شیرینی پخش کرد.

از یک طرف اسرائیل و دولت تل‌آویو حتی یک روز هم از موضع خود برای ادامه جنگ تا نابودی مخالفانش عقب‌نشینی نکرده و برقراری آتش‌بس فراگیر و پایدار را نپذیرفته است.

از طرف دیگر گروه‌‌های جهادی درون و بیرون سرزمین‌های اشغالی با کشته شدن مقامات ارشد، فرماندهان بزرگ و بسیاری از عوامل و نیروهای عملیاتی خود آنقدر ضعیف شده‌اند که حیات موثرشان به خطر افتاده و دست‌آخر اکنون واقعا معلوم نیست که در شرایط حاضر آیا میان گروه‌های مقاومت در منطقه خاورمیانه، اتحاد، هماهنگی و انسجام لازم وجود دارد؟ آیا استراتژی روشنی در برابر گروه‌های مقاومت در منطقه و راهبران ایشان برای ادامه مسیر فعلی وجود دارد؟

دست‌کم با قرائن و موضع‌گیری‌هایی که اکنون از زبان چهره‌های ارشد حامی یا موثر در گروه‌های مقاومت شنیده می‌شود، گمان نمی‌رود گروه‌ها و کشورهای ضداسرائیلی در حال حاضر برنامه‌های مشخص، تدوین شده و موثری برای ادامه منازعه داشته باشند.

به این ترتیب اگر این برنامه راهبردی وجود نداشته باشد چگونه می‌توان به پیروزی گروه‌های مقاومت در این منازعه امیدوار بود؟

روشن است که حتی حامیان و راهبران جریان ضداسرائیلی هم، اکنون نه فقط به پیروزی ادعایی گذشته امیدوار نیستند بلکه برای زنده ماندن همین گروه‌های مقاومت حاضرند امتیازهای متعدد و گوناگونی را هم به طرف اسرائیلی یا آمریکایی بدهند.

در واقع راهبردنویسان حمله 7 اکتبر به سرزمین‌های اشغالی خطای احمقانه و غیرقابل گذشتی را در تحلیل‌های خود لحاظ کرده و خوشبینی ساده‌لوحانه‌ای داشتند.

آنان از توجه به منازعه‌های گذشته اسرائیل با گروه‌های جهادی، این الگوی ساده‌لوحانه را باور کرده بودند که پس از چند هفته یا چند ماه تل‌آویو آتش‌بس را خواهد پذیرفت و با تبادل گروگان‌ها و اخذ امتیاز، گروه‌های جهادی خوشحال و چندان به کاخ‌های حکومتی خویش بازخواهند گشت و کشورهای تامین‌کننده، فرمانده و راهبر این گروه‌ها خواهند توانست از ایالات‌متحده امتیازهای مهمی بگیرند، اسرائیل را به محاق ببرند و اروپا را تنبیه کنند اما این راهبردنویسان، این احتمال که اسرائیل و نتانیاهو جنگ را متوقف نکنند و به انجام خشونت بی‌سابقه‌ای دست بزنند، نابودی رهبران گروه‌های جهادی را به عنوان یک هدف راهبردی سرلوحه اقدام خویش قرار دهند و در این‌باره از کمک‌های بی‌دریغ و مصرانه همه کشورهای غربی و در صدر آن ایالات‌متحده قرار بگیرد را نادیده گرفتند و کسانی که این احتمال را بیان و نسبت به وقوع آن هشدار می‌دادند به عنوان افرادی ترسو و مرعوب شده مورد سرزنش قرار می‌دادند و تلویحا آن را به همدستی آگاهانه یا ناآگاهانه با صهیونیست‌ها متهم می‌کردند.

جالب است که در همان زمان ایران جزو نخستین کشورهایی بود که خواستار توقف جنگ شد و اگرچه هیچ کشوری جنگ را به عنوان یک راه‌حل مناسب و قابل اعتنا نمی‌پذیرد، اما بسیاری از کشورها در همان زمان حق پاسخگویی به حمله‌های انجام شده را برای تل‌آویو و ارتش آن محفوظ می‌دانستند.

به لحاظ حقوق بین‌الملل، اسرائیل در هیچ یک از جبهه‌های غزه، کرانه باختری، لبنان و یمن، آغاز‌گر حمله نبوده و به همین دلیل حق دارد که تا حد بازدارندگی به دشمن خود حمله کند.

این حد بازدارندگی می‌تواند به معنای ناتوان یا حتی نابودن کردن دشمن و حمله‌کننده باشد. در این صورت دولت اسرائیل اگرچه به خاطر ارتکاب اعمال وحشیانه از سوی گروه‌های حقوق بشری محکوم شده و متهم به ارتکاب جنایت‌های جنگی است اما اسرائیل در پناه این ادعا که گروه‌های جهادی در میان مردم و شهروندان غیرنظامی پنهان شده‌اند، همواره حمله‌های خشن و بی‌رحمانه به این مناطق را توجیه کرده و دولت‌های بزرگ و حتی چین و روسیه هم از کنار این حملات بی‌رحمانه عبور کرده‌اند.

برخی ناظران می‌گویند با کشته شدن سنوار، اکنون موقع آن است که بنیامین نتانیاهو به جنگ در غزه و کرانه باختری پایان دهد.

برخی روزنامه‌های آمریکایی نیز همین دیدگاه را منتشر کرده و گفته‌اند اگر چهره‌های معتدل حماس مانند خالد مشعل راهبری و رهبری این گروه را برعهده بگیرد آنگاه فضا و مسیر برای پایان دادن به منازعه مهیا می‌شود، اما اصلا انتظار نمی‌رود که نتانیاهو در موقعیت فعلی و با داشتن کارت برنده از میان برداشتن رهبران حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله لبنان، اکنون تمایلی به آتش‌بس و توسل به راهبرد و معادلات سیاسی داشته باشد.

در عین حال و در نزد گروه‌های جهادی و آنچه جبهه مقاومت نامیده می‌شوند، بالاخص در میان راهبران و حامیان مادی و معنوی گروه‌های مقاومت، هم چنان بر طبل جنگ و ادامه منازعه کوبیده می‌شود و به همین دلیل انتظار نمی‌رود که در آینده‌ای قابل پیش بینی تغییر مهمی در معادلات جاری در سرزمین‌های اشغالی رخ دهد.

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای