خبر فوری
شناسه خبر: 50055

وقایع اتفاقیه روستایی و کشاورزی در ایران معاصر

بخش بیست و یکم: اثرات مناسبات تجاری ایران وآلمان بر ساختار کشاورزی ایران در ابتدای قرن بیستم

اوﻟﯿﻦ ﻗﺮارداد ﺗﺠﺎری ﻣﯿﺎن اﯾﻦ دو ﮐﺸﻮر در ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎه 1304 ﺷﻤﺴﯽ ﻣﻨﻌﻘﺪ و آﻟﻤﺎن اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ در ﺗﻤﺎم زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻧﺴﺎﺟﯽ، چرم، توتون، ﮐﺎﻏﺬﺳﺎزی، و... ﻧﻘﺶ داﺷﺖ.

بخش بیست و یکم: اثرات مناسبات تجاری ایران وآلمان بر ساختار کشاورزی ایران در ابتدای قرن بیستم

اخبار سبز کشاورزی؛ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ آﺷﻔﺘﮕﯽ‌ﻫﺎی ﭘﺲ از ﺟﻨﮓ، راﺑﻄﻪ ﺗﺠﺎری اﯾﺮان و آﻟﻤﺎن ﭘﺲ از ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ اول ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﺻﻔﺮ رﺳﯿﺪ. اﻣﺎ ﺑﺎ آﻏﺎز دﻫﻪ ﺑﯿﺴﺖ در سندی به تاریخ 22 سرطان 1302 وزارت فوائد عامه و تجارت از رئیس الوزراء درخواست کرد تا با اعزام یک نماینده تجاری به آلمان جهت گسترش روابط اقتصادی با آلمان به ویژه انعقاد قراردادهایی در زمینه خرید ماشین آلات صنعتی موافقت نماید.

وزارت فوائد عامه این امر را برای بسط صنایع ایران حائز اهمیت دانسته و تأکید می کرد به دلیل تنزل قیمت مارک آلمان امکان عقد قراردادهای پر منفعتی در این زمینه وجود خواهد داشت.

دوﻟﺖ اﯾﺮان ﻫﺮﺳﺎﻟﻪ 25 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر مصارف اﺣﺪاث راه آﻫﻦ ﺳﺮاﺳﺮی را از آﻟﻤﺎن ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽ ﻧﻤﻮد و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ آﻟﻤﺎن ﺑﻌﻨﻮان ﻣﺘﺤﺪ و ﺷﺮﯾﮏ در ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻨﺒﻊ اﺻﻠﯽ ارﺳﺎل ﻣﻬﻤﺎت و ﺗﺠﻬﯿﺰات ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻪ اﯾﺮان ﺑﻮد.

اوﻟﯿﻦ ﻗﺮارداد ﺗﺠﺎری ﻣﯿﺎن اﯾﻦ دو ﮐﺸﻮر در ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎه 1304 ﺷﻤﺴﯽ ﻣﻨﻌﻘﺪ و آﻟﻤﺎن اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ در ﺗﻤﺎم زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻧﺴﺎﺟﯽ، چرم، توتون، ﮐﺎﻏﺬﺳﺎزی، و... ﻧﻘﺶ داﺷﺖ.

ابتدای قرن بیستم، دوره توسعه در رونق تجارت خارجی ایران با کشورهای جدیدی بود که تا بیش از از جنگ جهانی اول، سهم چندانی در تجارت ایران نداشتند. آلمان تنها کشور اروپایی بود که با پیشینه قوی از روابط سیاسی و اقتصادی با ایران توانست حجم وسیعی از تجارت خارجی ایران را در نیمه ابتدایی قرن بیستم به خود اختصاص دهد و سهمی در تجارت خارجی ایران در این دوره پیدا کند.

 ایران و آلمان در ابتدای قرن بیستم و دوره زمامداری پهلوی اول، دوره ای از روابط سیاسی-اقتصادی و آموزش های فنی و حرفه ای نوینی را آغاز کردند، که تاثیرات عمیقی بر ساختار بخش کشاورزی و الگوی کشت زراعی کشور گذارد. این روابط را می توان در دو مقطع پیگیری نمود.

مرحله اول در دوره جمهوری وایمار از 1925 تا 1933(1304 تا 1312) و مرحله دوم در زمان حکومت نازی ها و زمامداری هیتلر از 1934 تا 1941( 1313 تا 1320 ) . آلمانیها با مشارکت در صنایع حمل و نقل ایران در زمان ناصرالدین شاه فعالیت خود را در ایران آغاز نمودند و در طول صدارت بیسمارک صدراعظم آلمان، ایران یک کشتی 600 تنی به نام پرسپولیس و یک کشتی 250 تنی به نام شوش از دولت آلمان خریداری کرد و تعدادی کشتی سفارش ساخت داد. شرکت »ونکهاوس « فعالیت خود را در زمینه حمل و نقل دریایی، از کناره های رود کارون آغاز کرد.

پس از مدت کوتاهی یک خط کشتیرانی میان خلیج فارس و بندر هامبورگ شروع به فعالیت کرد که خط کشتیرانی هامبورگ  آمریکا نام داشت که با تلاش "کمپانی هال" و شرکت هانزا لاین بسیار فعال بود. در جریان انقلاب مشروطه آلمانی ها یکی از منابع تأمین سلاح برای مشروطه خواهان به حساب می آمده اند. از دوره قاجار در اواخر 1884 میلادی آلبرت شورین بزرگترین مؤسسه دارویی ایران را در تهران افتتاح نمود.

متعاقب آن شرکت "سی.ای.رایت "با تاسیس داروخانه آذربایجان" و نماینده کنسولگری آلمان در تبریز شونمان، شرکت "موسینگ و شونمان" در تبریز فعالیت خود را آغاز کرد.

در سال‌های پیش از جنگ جهانی اول، یک کارخانه رنگ سازی به نام هوخست در ایران فعالیت میکرد. مدیر این کارخانه فردی به نام دکتر پوژن بود که وی نیز مانند شونمان از دیپلماتهای آلمانی مقیم ایران به حساب می آمد. یکی دیگر از تجارت خانه های آلمانی، مؤسسه " فرش "پتاگ"با مرکزیت برلین بود که شعبه هایی در چندین شهر ایران داشت. با رشد تجارت فیمابین، سرانجام بیسمارک حاضر به برقراری روابط دیپلماتیک با ایران شد و "میرزا رضاخان مویدالسلطنه گرانمایه به عنوان اولین وزیر مختار به برلن اعزام شد و گراف فن برانشوایک" به عنوان سفیر مختار آلمان به ایران آمد. در اواخر دوره وایمار، اکثریت دستاوردهای اقتصادی و سیاسی آلمان در ایران بتدریج رنگ باختند و دوران پر رونق پیشین این روابط سپری شد.

انحصار تجارت خارجی ایران، عدم تمدید قرارداد هوایی یونکرس، واگذاری ادامه کار راه آهن به شرکت کامپاکس، و ماجرای اختلاس بانک ملی، برکناری تیمورتاش و فعالیت ایرانیان بویژه دانشجویان ایرانی کمونیست مخالف رضاشاه در آلمان نشانه های سرد شدن این روابط بود. ظهور هیلتر با اقداماتی همراه شد که علاقه و همدلی رضاشاه را برای برقراری مجدد روابط بر می انگیخت.

گرایش به آلمان یا ژرمانوفیلی ایرانیان در دوره پهلوی اول

 با نگاهی به اوضاع و بحران اقتصادی جهان و مسأله تجارت خارجی ایران می‌توان به دلیل دیگری در مورد گرایش به آلمان یا ژرمانوفیلی ایرانیان پی برد که با توجه به این رویکرد، در سبک و روش تجارت خارجی ایران پدیده نوینی در جهت روابط تجاری دو جانبه خود را نشان داد.

چهار عامل در این گرایش دخیل بودند: اول، سیاست مداخله دولت ایران در تجارت خارجی از طریق انعقاد معاهدات تجاری دوجانبه جهت کنترل حداکثی دولت بر تجارت در بخش کشاورزی.

دوم، اقدامات مالی و اقتصادی دولت برای حفاظت از پول ملی و به منظور کم‌کردن کسری تجاری؛ بطوری که ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎی 1314 ﺗﺎ 1319 دوﻟﺖ در ﺣﺪود 1300 ﻣﯿﻠﯿﻮن رﯾﺎل اﺳﮑﻨﺎس ﺟﺪﯾﺪ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺳﺎﺧﺖ و از ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ 1500 ﻣﯿﻠﯿﻮن رﯾﺎل وام اﺳﺘﻘﺮاض ﮐﺮد. اﻓﺰاﯾﺶ ﺣﺠﻢ ﭘﻮل و رﺷﺪ ﻧﻘﺪﯾﻨﮕﯽ ﺣﺎﺻﻞ از ﭼﺎپ اﺳﮑﻨﺎس و اﺳﺘﻘﺮاض دوﻟﺖ، ﻣﺘﺎﺛﺮ از ﺳﯿﺎﺳﺖ اﻧﺒﺴﺎط ﻣﺎﻟﯽ ﺧﻮد از ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺸﺪﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪه ﺗﻮرم بویژه "تورم مواد غذایی" در اﯾﻦ دوران ﺑﻮد که از قدرت صادرات ایران به کشورهایی با سیستم پولی آزاد کاست.

بنابراین ایران ناچار به انعقاد معاهدات تجاری دو جانبه با سیستم‌های پولی ضعیف و کنترل‌شده، چون آلمان و شوروی کشانده ‌شد؛ سوم‌-بخش عمده تجارت و مبادلات ایران از اواخر قرن نوزدهم با روسیه و سپس اتحاد شوروی بود و داد و ستد با نظام اقتصادی شوروی، اتخاذ شیوه‌ای مبتنی بر معاهدات تجاری دو جانبه را ایجاب می‌کرد و ایران همواره درپی این انقیاد تجاری استعماری بود. عامل چهارم، سیاست حمایت از صنایع مصرفی داخلی در بین نخبگان کابینه پهلوی اول بود. البته بسیاری از کشورهای اروپایی در سال‌های پس از بحران این شیوه را، به‌ویژه در بخش کشاورزی خویش، اتخاذ کرده بودند.

بنابراین دولت ایران که برای کالاهای کشاورزی خود بازاری نمی‌یافت، چاره‌ای جز انعقاد معاهدات تجاری دو جانبه با شرکای تجاری خود نداشت. از این روی به‌رغم ریال متورم‌شده، ورود حجم معینی از کالاهای صادراتی و وارداتی از این کشورها تضمین می‌شد.

نقش انگلستان در ظهور آلمان به عنوان شریک تجاری ایران

ایران در آغاز دوره‌ی پهلوی عمدتا با اتحاد جماهیر شوروی و دولت بریتانیا تجارت می‌کرد. اما جنگ و انقلاب؛ موقعیت شوروی را از حالت اوج پیش از جنگ (زمانی که روسیه منبع حدود نیمی از واردات و مقصد بیش از دو سوم صادرات ایران بود) تنزل داد. از سال 1307 مصالح بخشی از طبقه حاکم بریتانیا بر آن بود که باید دست آلمان را در شرق باز گذاشت. انگلستان با اتخاذ دیپلماسی سازش اقتصادی عقیده داشت که با تأمین ‌بخش مهمی از نیازهای آلمان به مواد خام از طریق ایران می‌توان این کشور را از دست‌اندازی به هندوستان بازداشت؛ مستعمره‌ای که در آستانه مبارزات ضداستعماری علیه انگلیس قرار داشت.

درواقع اعطای امتیازات ایران به آلمان نه برخلاف سیاست انگلستان بلکه با اشاره و حمایت آن دولت انجام می‌شد. انگلستان قصد داشت با احیای اقتصاد آلمان بهانه جنگ را از هیتلر بگیرد، از همین رو با اعطای امتیازات ایران به آلمان موافق بود. بریتانیا از طریق پیمان دوستی و عدم تعرض سعدآباد، که تحت نظارت و تشویق مستقیم این دولت در 4 تیر 1316 / 25 ژوئن 1937 میان چهار کشور همسایه (ایران، افغانستان، ترکیه و عراق) منعقد شد، علاوه بر ایجاد کمربند امنیتی به دور مرزهای جنوبی شوروی، این چهار کشور را وادار کرد تا بازار خود را به سوی سرمایه و کالاهای آلمانی بگشایند.

آلمان آن روزگار به توسعه صنعتی اشتهار داشت و رضاشاه پهلوی در خصوص لزوم تاسیس کارخانجات صنعتی و تامین احتیاجات کشور در داخل اصرار داشت و آن را لازمه توسعه و ترقی اعلام میکرد. اولین قدم دولت برای صنعتی سازی تقسیم وزارت اقتصاد ملی به سه بخش تجاری، کشاورزی و صنعتی و همچنین ایجاد مدارس وکارگاه های صنعتی-فلاحتی با کمک آلمانی ها در مراکز استان ها بود. بعنوان نمونه دولت آلمان نخستین مدرسه معدن شناسی ایران را بنا نهاد.

ارنست هرتزفلد به ایران دعوت شد تا در زمینه امور باستان شناسی مشاور دولت ایران باشد. "مدرسه صنعتی آذربایجان"، در سال 1309 در یکی از محلههای قدیمی تبریز به نام «ششگلان»، در منزلی شخصی تأسیس شد و با دو رشته شروع به کار کرد. یکی از رشتهها مکانیکی بود که بعداً به رشته صنایع فلزی، سپس به ماشینابزار، ساخت و تولید، و دوباره به ماشینابزار تغییر نام یافت.

رشته دیگر هم «درودگری» بود. اولین مدیر این هنرستان مهندسی آلمانی به نام آقای ویلیام کرمر بوده که از سال 1315 تا 1318 در این هنرستان مدیریت کرد. دکتر ولفانگ اشترونگ که در سال 1318 برای نظارت بر نصب و راه اندازی ماشین آلات خریداری شده کارخانه چغندر قند از آلمان وارد ایران شد وی ریاست نخستین هنرستان صنعتی ایران را به عهده گرفت.

نقش آلمان ها در شکل گیری تشکیلات جنگلبانی ایران

اولین حرکت آلمان ها برای تاثیر گزاری بر کشاورزی و منابع طبیعی ایران در اسفند 1302 و با تصویب‌نامه شماره 9155 هیأت وزیران آغاز گردید که به موجب آن نظامنامه جنگلبان‌های ایران تنظیم شد. همزمان با استقرار هیأت جنگل در مازندران یک کارشناس آلمانی به نام (فن دم هاگن) به عنوان متخصص جنگل برای مدت شش سال استخدام شد. نخستین اقدام "فن هاگن" این بود که موافقت دولت را با تعیین ردیف بودجه مخصوص جهت جنگل‌ها جلب کند. پس از این اقدام عده‌ای بنام مستحفظ و قراول جنگل استخدام و با لباس متحدالشکل و علائم مخصوص به شمال اعزام شدند. تشکیلات مرکزی جنگلبانی در سال 1303تکمیل شد.

تشکیلات مرکزی مرکب از یک کارشناس (فن دم هاگن)، یک رئیس اداره، یک مترجم و یک کارمند، تشکیلات مازندران و گرگان مرکب از سه مستحفظ و یک قراول جنگل تحت ریاست هانس شریکر در بابلسر، تشکیلات گیلان مرکب از سه مستحفظ و یک نفر قراول جنگل به ریاست شخصی بنام سرکارات در رشت بود. مستحفظین جنگل هر یک مسئول حوزه‌ای معین بودند که حوزه استحفاظیه نامیده می‌شد. این مستحفظین به طور مرتب جنگل‌های حوزه استحفاظیه خود را بازدید می‌کردند و ضمن تهیه نقشه جنگل‌های حوزه خود، مشاهدات خود را با نظام نقشه‌های تقریبی (کروکی) به رؤسای ناحیه تسلیم می‌نمودند.

همچنین برای جنگل‌های جنوب و نظارت بر نگهداری مقداری نهال چندل که از زنگبار آورده شده بود یک نفر قراول به جنوب اعزام شد ولی به علت تأخیر در پرداخت توفیقی بدست نیامد. به منظور هدایت امور و برنامه ریزی های لازم در مرکز، تشکیلاتی را به وجود آوردند که ریاست آن را به یک مهندس ایرانی به نام "میرمنصور خمسی" واگذار کردند و "فن دم هاگن" به عنوان کارشناس در آن اداره مشغول به‌کار شد. پس از آنکه دبستان برزگران در کرج در قصر قدیمی سلیمانیه به ریاست "‌هانس شریکر " تأسیس شد وی به عنوان مستشار کشاورزی کشور از سالیان قبل کاملا معروف بود، هانْس شریکر (Hans Schricker) استاد جنگل شناسی اتریشی، رئیس هیئت جنگل نیز بود که در ۱۲۹۹ش وزارت فلاحت و فواید عامه را برای نقشه برداری از جنگل ها، تفکیک جنگل های خالصه از شخصی و تعیین جنگل های بکر و قابل استفاده از جنگل های مخروبه و بوته دار تشکیل داده بود. اعضای این هیئت عبارت بودند از ۱ هانس شریکر (اتریش) رئیس هیئت ۲ سرکاوات معاون هیئت ۳ سید علی زاهدی مستحفظ جنگل ۴ حسن علی گلشاهی مستحفظ جنگل.

آنان در ۱۳۰۲ به مازندران رفتند و در شهر مشهدسر (بابلسر فعلی) مستقر شدند. بعد از تنظیم نظام نامه‌ جنگلبان های ایران به دست هیئت وزیران، کارشناسی آلمانی به نام فن هاگن در مقام متخصص جنگل برای شش سال استخدام شد. پس از عزیمت فن هاگن به کشور خود در ۱۳۰۷، هانس شریکر رئیس جنگلبانی شمال شد.

در این زمان مرکز کار شریکر از بابلسر به شیرگاه انتقال یافت و ساختمانی تحت نظارت وی در این محل بنا کردند که بعدها مرکز جنگل داری سوادکوه شد. در ۱۳۰۹ شریکر توانست کلاسی در شیرگاه تشکیل دهد که ۴۰ نفر از فارغ التحصیلان آن پس از شش ماه آموزش در مقام پاسبان جنگل های گیلان و آستارا و مازندران با لباس متحدالشکل و تفنگ دولول شروع به کار کردند. در گام اول، "هانس شریکر"، اولین نظامنامه حفاظت از جنگل ها را در سال 1302 شمسی به کمک، "فن دم هاگن" به هیئت دولت پیشنهاد کرد که مورد تصویب قرار گرفت و برای اجرا به دوایر مربوطه ابلاغ شد. "فن دم هاگن" با عملکرد مثبتی که داشت برای سه سال بعد، مأموریت اش تمدید شد و در نهایت در سال 1307 شمسی به مأموریت وی خاتمه داده شد.

پس از هاگن در سال 1307 هانس شریکر رئیس جنگلبانی شمال شد در این زمان مرکز کار شریکر از بابلسر به شیرگاه انتقال یافت و ساختمانی تحت نظارت وی در این محل بنا شد که بعدها مرکز جنگلداری سوادکوه گردید. اما "هاگن"، بنا به علاقه مندی که به جنگل های ایران داشت به کشور خود باز نگشت و در ایران ماندگار شد. او با "شریکر " در زمینه برگزاری کلاس های ترویجی- آموزشی برای تربیت نیروی انسانی بدون هیچگونه مسئولیت اداری همکاری‌کرد. آنها در سال 1309 نخستین دوره آموزش جنگلبانی را برگزار کردند.

همکاری آلمان ها در آموزش بیطاری

در سال1311 دایره حقوقی اداره کل صناعت، نامه ای به سفارت ایران در برلن نگاشت و از آنان خواست که نسبت به استخدام هفت نفر دکتر بیطار اقدام نماید که در سال 1312 پروفسور "دامن" آلمانی استخدام شد. در سال 1311 به دستور او، دکتر پراین آلمانی که سرهنگ بازنشسته ارتش بود با هماهنگی سرهنگ علوی مقدم، یک کلاس شش ماهه واکسیناتوری را در آمادگاه پادگان اصفهان برگزار کرد.

در این کلاس آقایان مدبر صدری، سامره ای، شیمیست و صفوی بعنوان واکسیناتور تربیت شده و به منطقه عشایری شهرضا و سمیرم اعزام شدند محور کار دامپزشکی در این زمان صرفا واکسیناسیون بر علیه بیماری پلوروپونومونی واگیر بزان با واکسن فرموله تهیه شده در اصفهان و مبارزه علیه بیماری پیروپلاسموز با ماده آکاپرین بود. در سال 1314 در خیابان چهارباغ فعلی، باغ بزرگی اجاره شد و درمانگاه دامپزشکی به ریاست دکتر ناصح و با کمک دکتر پراین، کارشناس درمانگاه، کمال وند تکنسین و مترجم و حاج غلامرضائی تکنسین کشتارگاه، شروع به کار کرد.

از سال 1313 تا 1316 پروفسور "دامن" آلمانی ریاست این دانشکده دامپزشکی را تقبل نمود. ده نفر دیگر که برخی از آنها محصلین قبلی مدرسه بیطاری ژاندارمری بودند به مدت سه سال به عنوان دستیار وی خدمت نمودند. اما مداخله مستشاری آلمانها در کشاورزی ایران تنها محدود به حوزه های خدمات مشاوره ای و آموزشی – ترویجی نبود.

همکاری های فنی و احداث مزارع ترویجی پنبه توسط آلمانی ها

در سال 1304 آلمانی ها بیش از 2 هکتار از از اراضی کشاورزی جویبار را برای احداث مزارع نمونه پنبه اجاره نمودند تا سنگ کشاورزی قراردادی پنبه، بنای کارخانه های پنبه پاک کنی، تصفیه پنبه و پارچه بافی نوین در مازندران نهاده شود. آلمانی ها این تجربه را بفاصله کمتر از دو سال بعد در اصفهان نیز بکار بستند. پنبه پس از تریاک دومین رقم بزرگ صادراتی محصول کشاورزی در این سال و پیش از سرایت پیامدهای بحران اقتصادی سال 1929به کشور بود. با تلاش تیمورتاش در 1305 نخستین معاهده تجاری ایران عصر پهلوی با جمهوری وایمار منعقد شد.

او در خلال مذاکرات از برلین دیدار کرد و به انعقاد مقاوله ‌نامه‌ها و پیمان‌های چندی با دولت آلمان دست زد که بیشتر به همکاری‌های فنّی دو کشور مربوط می‌شد و مؤسسات آلمانی را به شرکت در طرح احداث خط‌ آهن و همچنین صدور محصولات کروپ به ایران تشویق می نمود. به تدریج آلمان‌ها در صنایع کاغذسازی، چای‌خشک‌کنی ایران هم فعال گشتند.

در تاریخ 3 تیر 1307 لایحه‌‌ای از طرف دولت در مورد استخدام یک نفر متخصص چوب و کاغذسازی از آلمان جهت تأسیس کارخانه کاغذ سازی در ایران مطرح شد. در قانون مذکور ذکر شد که حقوق ماهیانه متخصص مزبور و هزینه رفت و آمد او جمعأ 600 تومان باشد. اگرچه صادرات پنبه در دومین سال سرایت بحران اقتصاد جهانی به ایران در سال 1309 به 31252825 تن کاهش یافت. اما علیرغم چنین کاهشی، حکومت به یاری آلمان ها سیاست توسعه کمی و کیفی کشت پنبه را با هدف تأمین پنبه مورد نیاز صنایع نساجی در داخل از سال 1307 در نظر گرفته بود، به گونه ای که ۲۳ بهمن ماه ۱۳۰۸ کارخانه پشم ریسی قزوین گشوده شد.

کارخانه نختابی و پارچه بافی قزوینی به مالکیت حاجی رحیم آقا قزوینی در سال 1306 شمسی، کارخانه کورواغلی در سال 1312 به مالکیت «هاکوپ کورواغلی» از مهاجران ارمنی ترکیه و کارخانه پارچه بافی آذربایجان در سال 1316 شمسی با سرمایه 9 میلیون ریال توسط شرکت سهامی آذربایجان (خسروشاهی و شالچی لر)، کارخانه های قالیبافی «اعتماد» و «سلامت» از کارخانجات مطرح قزوین در آن دوره میباشند. به یاری فنآوری آلمانی این کارخانه روز به روز گسترش می‌یافت و برای کامل کردن این کارخانه ماشین‌های پشم ریسی و نخ بافی ساخت آلمان با کشتی از راه خلیج فارس به اهواز و سپس به قزوین ترابری شده بود.

احداث مزرعه های نمونه برای تحقیقات علمی و اصلاح بذر محصولات کشاورزی. باغ فلاحتی نمونه ساوه به مساحت بیست هکتار با هدف پروش انواع بذر و نهال و مزرعه های آزمایشی توتون طوالش و تیرتاش از جمله این مزرعه ها بودند که با هدف تحقیقات علمی در حوزه کشاورزی با مشورت آلمان ها در سال 1316 تأسیس شدند.

همکاری آلمان ها در تامین ماشین‌آلات صنایع نساجی و ریسندگی ایران

در اواخر سال ۱۳۰۸ آلمان ۵۵ درصد از ماشین‌آلات صنایع نساجی ایران را تامین می نمود و تقریبا تمام صنایع سبک را در اختیار داشت. آلمان یکی از مشوقان و سرمایه‌گذاران مهم در صنایع ایران به‌ویژه صنعت نساجی بود؛ چنان‌که اولین کارخانه نساجی ایران، یعنی کارخانه نساجی شاهی (قائم‌شهر) که در سال 1309 افتتاح شد، با حمایت مستقیم آلمان همراه بود.

این کارخانه با سرمایه ۵۰۰ هزارتومان، یک شرکت سهامی بود که ۴۰درصد آن متعلق به بانک ملی ایران و ۴۰ درصد آن متعلق به رضاشاه و ۲۰ درصد دیگر نیز به عنوان وثیقه مطالبات، متعلق به شرکت های آلمانی فروشنده ماشین آلات و در دو بخش تولید نخ و پارچه فعال بود. چند سال بعد هم واحدهای سفیدگری و رنگرزی به این کارخانه اضافه شد که دستگاه‌های آن از کارخانه «اونیون ماتکس» آلمان خریداری شده بود برق کارخانه را هم دستگاه‌های خریداری شده از کمپانی (A.E. G) آلمان تامین می‌کرد.

کارخانه بعدی یعنی کارخانه نخ‌ریسی شاهی (علی‌آباد سابق) با سرمایه‌گذاری مستقیم آلمان تأسیس و در سال 1311 افتتاح شد. براساس گزارش "لینگمن"، وابسته بازرگانی سفارت بریتانیا، «از پانصد هزار تومان [220 هزار دلار] سرمایه‌ای که برای ساخت و گشایش این کارخانه تعهد شده، دو پنجم آن را شخص شاه، به همین مقدار را بانک ملی ایران و یک‌ پنجم باقی‌مانده را شرکت آلمانی "زیمنس شوکرت"، که ماشین‌آلات کارخانه را تأمین و نصب کرده، پرداخته‌اند» این کارخانه سودآوری ممتازی داشت وسود خالص آن را بین ۱۵ تا ۲۰ درصد پیش بینی کرده بودند.

در همین زمینه می‌توان به شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی شهرضا (نخ باف اصفهان) هم اشاره کرد که در سال ۱۳۱۴، با سرمایه اولیه 3 ‌میلیون و ۶۰۰ هزار ریال به ثبت رسید. طراحی و اجرای این واحد تولیدی نیز به دست آلمانی‌ها و سرپرست آن مهندس "نیمگر" آلمانی بود.

آلمانی‌ها علاوه بر صنعت نساجی ایران، در تأسیس بسیاری از کارخانجات ایران نیز سهیم بودند. آنها در پروژه‌هایی متعددی شرکت و چندین کارخانه در این زمینه تأسیس کردند. از جمله این کارخانه‌ها می‌توان به کارخانه «هاراتونیان» مشهد اشاره کرد که در سال ۱۳۱۲ افتتاح شد و مانند بسیاری دیگر از کارخانه‌های این دوره، ماشین‌آلات این کارخانه هم از آلمان خریداری شده بود. محصول این کارخانه نخ‌های پشمی بود که به مصرف قالی‌بافی می‌رسید. این قرارداد در جلسه هیأت وزیران نیز به تصویب رسید.

صنایع نساجی در دوره رضاشاه بیشترین حجم سرمایه‌گذاری را به خود اختصاص داد به گونه‌ای که در پایان دوره پهلوی اول تعداد قابل‌توجهی کارخانه نساجی در بخش‌های مختلف ایران مشغول به کار بودند.

شمار فراوانی از این کارخانه‌ها از کشور آلمان خریداری شده بودند که در برخی از آنها حتی تکنیسین‌های آلمانی، برای تعمیر و نگهداری دستگاه‌ها، مشغول به فعالیت بودند. در اواسط دهه‌ی 1310 رضا شاه تعدادی «قرارداد توسعه» با آلمان نازی به امضا رسانده بود و صدها آلمانی مشغول برپایی کارخانجات نساجی، ساخت راه، راه‌آهن و پل بودند و هیتلر و رضا شاه پهلوی رابطه‌ای نزدیک داشتند.

تغییر مسیر به سمت الگوی کشت پنبه در کشور

رونق بازار پنبه مخصوصا بواسطه توسعه تجارت این محصول گرانبها با ژاپن و بویژه آلمان به عنوان بزرگترین خریدار پنبه ایران بود . صادرات پنبه به آلمان که در سال ۱۳۱۰ در حدود ۵۰ هزار ریال بود در سال ۱۳۱۲ صادرات پنبه ایران به آلمان به ۳۱ ملیون و به ژاپن در حدود ۱۲ ملیون ریال ترقی حاصل کرد در صورتی که تجارت پنبه با همسایه شمالی که در سالهای پیش بیش از صد ملیون ریال بود بواسطه رکود داد و ستد تجارتی بین دو کشور و توسعه زمین های پنبه کاری در آسیای مرکزی و ترکستان روسیه تجارت آن کسر و کاهش قابل توجهی را نشان میدهد .در سال1310 با توجه به کاهش تقاضای روسیه و تغییر نظام بازرگانی این کشور، ایران نیز مجبور بود تا با انحصار تجارت خارجی، بازارهای جدیدی ازجمله ژاپن و آلمان برای صدور پنبه پیدا کند.

حضور آلمان الگوی کشت پنبه در کشور را توسعه داد. با مشورت آلمانی ها و حضور رضاشاه در آبان ۱۳۱۱ و ملاقات وی با سرمایه‌داران و تجار اصفهان نقطه عطفی در صنعت نساجی، ریسندگی و پشم ریسی اصفهان بود. وی آنان را تشویق و حتی تهدید کرد باید سرمایه خود را در قالب شرکت به کار تولیدی وارد کنند. شخصیت حاکم اصفهان و هم دستور رضاشاهی باعث شد تجار با هول و هراس گرد یکدیگر نشسته و قرار شد هر کس هر چه دارد بر دایره بریزد! دستورشاهی و فضای اداره حکومتی، تجار را دست به جیب کرد.

قرار شد معلوم شود هر کس چقدر می‌پردازد. که یک‌سوم آن را فورا و دو ثلث بقیه را بعدا ادا کند. جلسه‌ای که تشکیل شد پولی در حدود سیصد و شصت هزار تومان جمع شد. تأسیس نه کارخانه پارچه‌بافی از جمله کارخانه ریسباف، کارخانه وطن، کارخانه زاینده‌رود، کارخانه شهرضا، کارخانه نختاب، کارخانه پشمباف، کارخانه رحیم‌زاده، کارخانه صنایع پشم، کارخانه دهش (نور)، بافت اجتماعی شهر اصفهان را تغییر داد، هر یک از این کارخانه‌ها چندهزار کارگر داشتند و اصفهان را تبدیل به شهری کارگری و صنعتی نمودند و مهاجران بسیاری خصوصاً از چهارمحال و بختیاری جذب این شهر شدند.

جدای از خرید لوازم و دستگاه ها از آلمان، "ماکس شونمان" مهندس آلمانی، معمار بسیاری از این کارخانه‌هاست و متأثر از سبک پتر به رنس آنها را بنا نموده‌است. در این میان کارخانه ریسباف، از موفق ترین بود. برای نام شرکت از کنارهم نهادن اجزای اول دو کلمه «ریسندگی» و «بافندگی» واژه «ریسباف» را ساختند.

کارخانه ریسباف در زمینه تولید ریسمان نخی، پارچه پنبه‌ای و نیز پارچه پشمی فعالیت خود را آغاز کرد. چنان که شیوه کارخانه‌های نساجی است، ابتدا بقچه‌های ریسمان کارخانه به بازار آمد. سرانجام نیز در آذر ۱۳۱۳ طی جشنی قسمت بافندگی پنبه و پشم کارخانه راه‌اندازی و کارخانه به تولید پارچه‌های نخی و پشمی مشغول شد. مدتی بعد تولید پتو نیز در برنامه کارخانه قرار گرفت.

بنیان نخستین کارخانه مدرن چرم سازی

سالهای 1311 به بعد اوج درخواست برای تاسیس کارخانه های گوناگون صنایع تبدیلی وابسته کشاورزی در ایران است کارخانه های نساجی، پشم ریسی، نخریسی، چرم سازی همدان و تبریز، قندسازی، چای و ... بگونه ای که تا قبل از شهریور 20 کارخانه های بزرگ نساجی و نیز منسوجات شیمیایی تاسیس شد. بیشتر این کارخانه ها از آلمان وارد میشد و طرح ریزی ساختمان های صنعتی طبعا توسط کارشناسان خارجی صورت گرفت. ارباب اردشیر یگانگی، بنیانگذار نخستین کارخانه مدرن چرم سازی در همدان می باشد. وی در سال 1311 به کمک یکی از دوستانش(شهریار فروردین) شروع به یادگیری چرم سازی کرد. نخستین کارخانه ماشینی و مدرن چرم سازی در منوچهری همدان توسط یگانگی تأسیس شد و توسط خود وی مدیریت شد.

کارخانه چرم ارباب اردشیر نخستین کارخانه ای بود که از لحاظ شیوه کار، مدیریت منابع انسانی و دستمزد، امکانات بهداشتی و رفاهی در حوزه چرم فعالیت می کرد. در سال 1308 اولین کارخانه چرم سازی در تبریز احداث شد. کارخانه چرم سازی خسروی در سال 1310 توسط صدیقیانی در تبریز، جز اولین کارخانه های صنعت چرم بود که با همکاری آلمان ها شروع به کار کرد. بعدها در سال 1318، آلمان ۵۵ درصد از ماشین‌آلات صنایع نساجی ایران را تهیه می‌کرد و تقریبا تمام صنایع سبک و متوسط نساجی، در انحصار شرکت‌های آلمانی بود.

صادرات ایران از حدود ۴۲ میلیون ریال اواخر جمهوری وایمار، به بیش از ۳۷۰ میلیون ریال در سال ۱۳۱۹ افزایش یافت؛ به عبارتی، میزان صادرات ایران از ۷/ ۷ درصد به ۷/ ۴۲درصد ترقی کرد. در نقطه مقابل، میزان صادرات آلمان به ایران از حدود ۴/ ۶۳ میلیون ریال به ۴۴۲. ۹ میلیون ریال افزایش یافت؛ یعنی از ۱/ ۹ درصد اواخر جمهوری وایمار به ۹/ ۴۷ درصد در سال ۱۳۱۹ ارتقا پیدا کرد این موضوع به افزایش سطح زیر کشت پنبه و سطح اشتغال کشاورزی در کشور، کمک فراوانی کرد.

همکاری آلمان ها در تاسیس کارخانه قندسازی

نخستین تلاش برای ورود صنعت قند به ایران مرهون تلاش میرزا علی‌اصغرخان امین‌الدوله بود. وی در سال ۱۲۷۷ با کمک بلژیکی‌ها برای نخستین بار کارخانه قند کهریزک را در ۱۱کیلومتری جنوب تهران راه‌اندازی کرد. این کارخانه با ظرفیت ۸۰ تن در روز موجب تحولی جدید در عرصه صنعت قند بود. ورود این صنعت با مخالفت‌ها و کارشکنی‌هایی همراه بود و این کارخانه پس از سه سال تعطیل شد.

کارخانه تا سال ۱۳۰۸ شمسی عاطل و باطل افتاده بود، در آن سال کسری ماشین‌آلات آن از کمپانی آلمانی «وولف» واقع در «ماگدبورگ آلمان» که بعدا «بوکاوولف» نامیده شد، خریداری و نصب شد و اولین بهره‌برداری مجدد آن پس از سی و شش سال تعطیلی در ۱۳۱۰ صورت گرفت و مساحت کل زمین کارخانه هفتاد و دو هزار مترمربع بود که ۱۳۸۰ مترمربع آن زیر بناهای صنعتی و انبارها و ۳۰۷۶ مترمربع آن زیربنای منازل مسکونی قرار داشت.

این کارخانه در سال ۱۳۴۳ به علت فرسودگی ماشین‌آلات متوقف شد. ارخانه پس از سه دوره بهره‌برداری در ۱۳۱۷ه.ق به علت ورشکست شدن کمپانی چنانکه گذشت، تعطیل شد و بعدا عده‌ای از زرتشتیان سهام آن را به قیمتی نازل خریدند. یکی دیگر از اولین اقدامات دولت در زمینه ساختن کارخانه قندسازی به سال 1307 برمی‌گردد. وقتی خبر آن در اروپا انتشار یافت از طرف یک شرکت چکسلواکی یک تن متخصص قندسازی به نام "موسیو ماش" به ایران آمد و روز بعد از ورود به وزیر فواید عامه معرفی شد و با شرکت مزبور قراردادی منعقد شد که بر طبق آن از طرف شرکت شروع به چغندرکاری به طور آزمایشی شود و اگر نتیجه مطلوب به بار آمد به تاسیس کارخانه‌های قندسازی اقدام گردد و چون استعداد زمین‌های زیر کشت مسلم شد به وسیله اداره کل صناعت و فلاحت قراردادهایی با کارخانجات معتبر آلمان و چکسلواکی بسته شد تا به میزان هشت دستگاه کارخانه کامل ماشین‌آلات قندسازی به ایران فروخته شود. . از سال 1310 شرکت‌های تجاری مدرن (انفرادی و سهامی، کوچک یا بزرگ، خصوصی و یا با مشارکت دولت) در تهران، اصفهان، تبریز و شیراز شروع به فعالیت کردند و از روابط با دولت سود می‌بردند. قریب به 75 درصد این شرکتها در در پیوند با زنجیره تامین و ارزش کشاورزی کشور بودند و با آلمان و شوروی تجارت پایاپای داشتند. از سال 1312 عمده شرکتها، آلمان را به عنوان شریک تجاری خویش می پسندیدند.

لذا ایجاد و گسترش صنایع وابسته به کشاورزی، حاکم ساختن روابط سرمایه داری در بخش هایی از کشاورزی و تلاش برای تامین مواد مورد نیاز کارخانه های داخلی به رشد تولیدات کشاورزی تجاری و صنعتی و تغییرات در الگوی کشت انجامید .بگونه ای که در سال 1311 کارخانه قند کهریزک مجددا توسط کارشناسان آلمانی "کمپانی ولف ماگدبورگ" با تجهیزات جدید بازسازی و با ظرفیت 120 تن چغندر در شبانه روز شروع بکار نمود. کارخانه پشم‌ریسی که از صاحب ورشکسته‌ای توسط مالکم هارطونیان خریداری شده بود در سال ۱۳۱۲ با خرید ماشین‌آلات از آلمان فعالیت خود را آغاز کرد.

همکاری آلمان ها در تاسیس اولین بنگاه اصلاح نباتات ورامین

اداره کل فلاحت و صناعت وقت ارقام مختلف چغندر قند نیز از کشورهای آلمان، دانمارک، بلژیک و شوروی جمع آوری و مورد آزمایش قرار گرفت. از اواخر سال 1311 آزمایشات مقدماتی چغندر قند، پنبه، غلات و ازدیاد بذر در مزارع باغ فردوس مدرسه عالی فلاحت شروع و با همکاری آلمان ها اولین بنگاه اصلاح نباتات ورامین در ایران در سال 1314 تأسیس گردید که وظیفه اصلی آن اصلاح و تهیه بذر چغندر قند بود.

در سال۱۳۱۴ بنگاه اصلاح و تهیه بذر در کرج تأسیس شد. ابتدا مسئولیت آنرا دکتر شنیدر (Schneider) آلمانی برعهده گرفت که مدت 6 سال از طرف اداره کل فلاحت وقت در این قسمت باقی ماند. او از اواخر سال 1315، نسبت به تهیه واریته‌های مختلف گندم مناسب با آب و هوای مناطق معتدل و گرمسیر اقدامات لازم بعمل آورد. واریته‌های گندم شاه پسند، امید، روشن، چهار هزار و هشتصد و بیست و واریته جو کالیفرنیا برای منطقه کرج و واریته‌های گندم ریحانی، ایتالیایی و طبسی برای منطقه ورامین ازدیاد و در بین کشاورزان توزیع شد. لازم بذکز است طبق گزارش علی اصغرپور، در سال 1330وزارت کشاورزی با کمک اداره همکاریهای فنی ایران و آمریکا به تهیه و توزیع واریته‌های اصلاح شده گندم شاه پسند، ایتالیاتی، ریحانی و جو کالیفرنیا اقدام کرد. بذرهای مادری واریته‌های مذکور در مؤسسات اصلاح بذر کرج و وارمین تهیه شد و مراحل اولیه ازدیاد بذر در کرج و ورامین انجام گرفت.

پس از ازدیاد اولیه، بذرهای مزبور را با گندمهای نامرغوب محلی در شهرستانها و بخشهای کشاورزی تعویض می‌کردند و گندم محلی را به اداره غله محل می‌فروختند. ضرر و زیان حاصل از تعویض بذرهای مرغوب با بذرهای بومی از محل اعتبارات اداره همکاریهای فنی ایران و آمریکا تأمین میشد.

این روند از سال 1330 تا 1336 ادامه داشت و دراین مدت حدود 2025 تن گندم و جو در نقاط مختلف کشور با گندمهای محلی تعویض گردید. از سال 1331 تا 1333، دکتر هرمن‌کوکوک (Herman kukuck) آلمانی، ‌مسئول انجام آزمایشهای به نژادی غلات در ایران شد. بعدها در سال 1335، کمیته غله وزارت کشاورزی که با عضویت کارشناسان سازمان خواربار وکشاورزی سازمان ملل متحد (FAO) و اصل چهارتشکیل شده بود، تصمیم گرفت توزیع بذر مرغوب را بین کشاورزان به مقدار زیاد توسعه دهد و برنامه‌ای برای تهیه بذر گواهی شده تنظیم کند.

نقش آلمانها در توسعه تجارت پنبه و پشم

بر اساس ان‌چه در اسناد رسمی آلمان اعتراف شده است، ایران در آن هنگام برای آلمان یگانه منبعی بود که می‌توانسته مواد استراتژیک از نظر پنبه و پشم را در اختیارش بگذارد. همچنین سهم واردات از ایالات متحده و ژاپن نیز به تدریج افزایش یافت. معنای این چرخش تجاری آن بود که واردات ایران از انگلیس و هند کاهش یابد. قرارداد تهاتری آلمان با ایران آغاز ناگهانی توسعه ورونق تجارت آلمان در ایران محسوب می شود.. "دکتر شاخت"، در هنگام مسافرت اش به تهران متعهد شد که کشورش در آینده محصولات ایرانی وارد کند. "علی اکبرداور" از نظر فکری در رساله «بحران» خویش، تحت‌تاثیر اندیشه مکتب اقتصاد ملی‌گرایی آلمان بود او در طول تصدّی وزارت دارایی، بدنبال جلب همکاری دکتر شاخت برای ارائه یک برنامه جامع برای نوسازی اقتصاد ایران بود. روز ۲۲ شهریور ۱۳۱۲ که داور وزیر دارایی شد سیاست همکاری با آلمان ها و استفاده از آموزه های شاخت شتاب گرفت. یالمار شاخت( Hjalmar Schacht) با نام کامل یالمار هوراسه گریلی شاخت اقتصاددان و ناسیونالیست بنام آلمانی، کمیسر مالی و رئیس رایش‌بانک در جمهوری وایمار از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۰ و رایش سوم از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ بود.او برای دادن نظر جهت بهبود اوضاع اقتصادی ایران، بیستم آبان ۱۳۱۴ (۱۱ نوامبر ۱۹۳۵) وارد تهران شد و با مقامات دولتی از جمله رضاشاه پهلوی ملاقات کرد که روزنامه‌های لندن از آن ابراز ناخرسندی کردند و نوشتند که دکتر شاخت با اشاره هیتلر به ایران آمده بود. از زمان دیدار شاخت از ایران بود که انگلیسی‌ها یقین حاصل کردند که رضاشاه در جستجوی مفری است تا نفوذ و مداخله آنان در امور ایران را به حداقل برساند.

دکتر «یالمار شاخت» در آن سال پس از انجام بررسی‌ها و با توجه به وضعیت ایران، چند طرح مالیاتی، گمرکی و راه صنعتی شدن را به رضاشاه داده بود. داور به خوبی می دانست که جامعه روستایی و دهقانان ایران از سرمایه کافی و دانش لازم برای سرمایه گذاری در تولید کشاورزی برخوردار نیستند، از سویی دولت نیز در بودجه های سنواتی اعتبار قابل توجهی برای تولید کشاورزی لحاظ ننموده است بنابراین برای هدایت اعتبارات و سرمایه گذاری ها به بخش کشاورزی دو راه دیگر وجود داشت یکی جلب و هدایت تجار به سمت انتگره شدن حداکثری با فراگرد تولید کشاورزی بواسطه احداث کارخانجات صنعتی تبدیلی، تکمیلی، فرآوری بکمک صنایع و مستشاری آلمانی و راه دیگر استفاده از سرمایه گذاری خارجی با حضور سنتی شوروی ها و حضور رو به رشد آلمان ها در تجارت کشاورزی ایران.( قراردادهای دو جانبه پایاپای آلمان با رومانی و همچنین سایر قراردادهای دوجانبه با یوگسلاوی، مجارستان، یونان و بلغارستان را دکتر شاخت با سفر به این کشورها منعقد می‌کرد.

مشابه چنین قراردادی میان ایران و آلمان هم منعقد گردید . این قرارداد که تحت عنوان پروتکل محرمانه مبادلات تجاری ایران و آلمان که 11 بهمن 1314 منعقد شد پیامدهای مهمی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی حکومت پهلوی در بخش کشاورزی داشت). با تلاش های داور، "دکتر شاخت"، در هنگام مسافرت اش به تهران و ملاقات با وی متعهد شد که کشورش در آینده محصولات ایرانی وارد کند. حتی داور اجازه فروش مقدار قابل توجهی گندم به آلمان را صادر نمود که این فروش باعث کمبود گندم در سیستان شد. شاید این امر یکی از علل عزل وی از وزارت بود و، سرانجام، مرگ وی را نیز در پی داشت.

از سال 1312 روابط تجاری کشاورزی دو کشور ایران و آلمان افزایش یافت. چون ایران در این دوره مکانی مناسب برای تهیه مواد خام زراعی مورد نیاز آلمان به شمار می‌رفت. رضاشاه از 1312.ش به بعد، به تدریج روابط خارجی خود را بعد از انگلستان و شوروی متوجه آلمان نازی نمود. در شهریور ماه سال ۱۳۱۲ محمدعلی فروغی نخست‌وزیر وقت(کابینه دوم محمدعلی فروغی سالهای 1312 تا 1314 را دربرمی‌گیرد او بعد از دو سال در سال 1314 استعفا داد) ؛ بیات را به ریاست اداره کل فلاحت و صناعت منصوب کرد.

در همان سال، با تلاش او نخستین قرارداد بازرگانی تَهاتری با آلمان امضا شد. بدین ترتیب آلمان که تا 1310 تقریباً هیچ سهمی در صادرات پنبه ایران نداشت، به تدریج سهم قابل توجهی از صادرات ایران به دست آورد. به خصوص از 1317 به بعد که صادرات ایران به روسیه محدود شد، تقریباً تمام پنبه ایران به ژاپن و آلمان صادر میشد. درنتیجه سهم آلمان از صادرات پنبه ایران از 15 %در 1311 به 85 %در 1320 و سهم ژاپن از 2 /.درصد در 1311 به 42 %در 1318 افزایش یافت. در نهایت، تا اواخر سال 1319 و به کمک حمایت های دولتی و با افزایش سطح زیر کشت و میزان برداشت محصول در هکتار و ارتقای کیفیت تار پنبه های برداشت شده، تعداد 9 کارخانه دیگر پشم ریسی در یزد، اصفهان، مشهد وکرمانشاه با ظرفیت بیش از 25000 دوک افتتاح شدند که که 2750 نفر در آنها اشتغال داشتند. با رونق این حرفه در اصفهان، و حضور مستشاری آلمان تعداد کارخانه های پشم ریسی طی سه سال افزایش یافت و به 4 کارخانه رسید. در مجوع ظرفیت تولید این کارخانجات به 100 تن نخ، 150000 پتو، و بیش از 2 میلیون متر پارچه می رسید. خانواده هاروطونیان، نخستین کارخانه‌ نخ ریسی را در خراسان احداث و راه اندازی کردند‌این کارخانه متعلق به هاروطونیان، یکی از ارامنه ای بود که از شوروی به مشهد مهاجرت کرده بود.

این کارخانه در ‌‌۱۳۱۲ش با خرید ماشین آلات از آلمان تأسیس شد. کارخانه در فاصله‌ بین ساختمان شیر و ‌خورشید و اداره‌ مالیات مشهد در انتهای کوچه قرار داشت. موتورهای کارخانه ۱۵۰ اسب بخار قدرت داشتند و با پانصد دوک نخریسی در هر ده ساعت سیصد تا چهارصد کیلو نخ تولید می کردند. شمار کارگران ‌کارخانه در روز بالغ بر سی نفر می شد و محصولات آن نخ های پشمی بود که برای قالی بافی مصرف می شد ‌و بخشی از آن را نیز به خارج صادر می کردند. پارچه های این کارخانه در انواع زمستانی، بهاری و تابستانی ‌تولید می شد. این نخستین کارخانه‌ ریسندگی خراسان و تحولی در تولید پوشاک بود.

ارمنیان ‌همچنین اولین کارخانه‌ پنبه پاک کنی را به خراسان آوردند. در دوره‌ پهلوی اول، سه کارخانه‌ پنبه ‌پاک کنی در نیشابور، دو کارخانه در سبزوار و دو کارخانه در مشهد متعلق به ارمنیان بود. کارخانه چیت سازی تهران یکی دیگر از کارخانجات مهم نساجی در این سال ها بود. این کارخانه در سال 1317 در اراضی فرح آباد به ظرفیت 42 هزار دوک ساخته شد و تولیدات آن چیت، چلوار و متقال بود. ماشین آلات این کارخانه از آلمان و کارخانه فروشتال خریداری شد، اما با وقوع جنگ جهانی دوم در شهریور 1318، بخشی از ماشین آلات آن در آلمان و شوروی باقی ماند و سرانجام در سال 1327، راه اندازی کامل شد. در این ایام ایران از منظر توان صنعت نساجی با 133 هزار دوک دومین کشور خاورمیانه پس از مصر با 251 هزار دوک قرارداشت و حتی از ترکیه نیز با 103 هزار دوک، جلوتر بود.

از سال 1313 در ایران و آلمان شرایطی به وجود آمد که زمینه‌ساز تقویت بیشتر مناسبات اقتصادی میان دو کشور شد. درسال 1313 تجهیزات 11کارخانه بافندگی با مجموع 288/62 دوک، از انگلستان و آلمان خریداری و در شهرهای شیراز، اصفهان،کاشان، اهواز، مشهد و سمنان راه اندازی و تجهیزات یک کارخانه پشم بافی در اصفهان سفارش داده شد با روی ‌کار آمدن رژیم نازی تأمین مواد اولیه به مهم‌ترین اولویت در سیاست‌های اقتصادی این رژیم تبدیل شد.

این امر موجب شد تا ایران به‌عنوان کشور تولیدکننده مواد اولیه مورد توجه سران رژیم نازی قرار گیرد. در سوی دیگر همانند سایر کشورهای تولیدکننده مواد اولیه ایران هم درنتیجه بحران اقتصادی 1929 با کاهش درآمد و مشکلات ارزی مواجه شد که نتیجه مستقیم آن کاهش قدرت خرید کالاهای ساخته ‌شده مخصوصاً کالاهای مصرفی بود. برای رفع این مشکل حکومت پهلوی همانند برخی از کشورهای توسعه‌نیافته ازجمله کشورهای آمریکای لاتین درصدد اجرای سیاست صنعتی سازی با استراتژی جایگزین واردات برآمد.

هدف از اجرای این استراتژی ایجاد صنایعی بود که با تولید کالاهای مصرفی کشور را از وار دات این نوع کالاها بی نیاز کند. این استراتژی اگرچه باهدف کاهش پرداخت‌های ارزی برای واردات کالاهای مصرفی به اجرا درمی‌آمد، ولی کمبود ارز را به ‌واسطه لزوم واردکردن ماشین‌آلات صنعتی تشدید می‌کرد. به همین دلیل کارشناسان اقتصادی کشور به‌تدریج از سال 1313 افزایش تولید و صدور مواد اولیه را مورد توجه قراردادند تا به ‌واسطه آن ارز مورد نیاز واردات ماشین‌آلات صنعتی را تأمین کنند. آمار صادرات ایران در این دوره حاکی از اتخاذ چنین رویه‌ای از سوی حکومت است. به‌عنوان ‌مثال میزان صدور پنبه از 26000 تن در سال 1311 به 28000 تن در سال1314؛ کتیرا از 1140 تن در سال 1311 به 2810 تن در سال 1314 و خشکبار از 28740 تن در سال 1311 به 36776 تن در سال 1314 افزایش یافت. افزایش صدور مواد اولیه از سال 1313 تنها به این کالاها محدود نماند، بلکه بر میزان تولید و صدور سایر کالاهایی که عمدتاً مواد اولیه بودند نیز افزوده شد. این افزایش از 142000 تن در سال 1312 به میزان 199000 تن در سال 1313 و 247000 تن در سال1314 بوده است. چنین افزایشی در حالی صورت می‌گرفت که علاوه بر وجود مشکل دیرینه مبادلاتی میان ایران و شوروی که اصلی‌ترین خریدار مواد اولیه بود.

طرح آلفرد روزنبرگ و تلاش ایران و آلمان در راستای کاهش چالش های تجاری

از سال 1313 میان ایران و آلمان -که دومین خریدار بزرگ مواد اولیه کشور- بود مشکلات مبادلاتی و تجاری به وجود آمد. این مشکل ناشی از نوع مبادله تجاری بود، اصرار بر رویه مبادله پایاپای که آلمان نازی در پیش‌گرفته بود، صادرکنندگان ایرانی را با موانع و چالش‌های زیادی در این کشور مواجه می‌کرد. در چنین شرایطی رجال سیاسی و اقتصادی ایران تصمیم به رفع مشکل به‌ وجود آمده از طریق مذاکره و انعقاد قرارداد تجاری با آلمان گرفتند. علیرغم مشکلاتی که سیستم تجاری آلمان به وجود آورده بود، برخی مشابهت‌ها و نیازهای اقتصادی متقابل وجود داشت که به برقراری مناسبات جدید اقتصادی میان دو کشور کمک می‌کرد در هر دو کشور نظارت شدید دولتی بر اقتصاد حاکم شده بود.

علاوه بر این ایران نیاز به فروش مواد اولیه خود داشت تا به‌واسطه آن ارز موردنیاز برای اجرای پروژه‌های صنعتی را تأمین کند. این در حالی بود که آلمان هم برای تجدید سلاح و افزایش توان تسلیحاتی خود نیاز به تهیه مواد اولیه داشت و حاضر بود آن را با ماشین‌آلات صنعتی مبادله کند. بر اساس چنین مشترکات و نیازهای متقابل بود که نخستین گام برای برقراری مناسبات اقتصادی از سوی آلمان در چهارچوب طرح آلفرد روزنبرگ، رئیس دفتر امور سیاست خارجی حزب نازی برداشته شد. روزنبرگ در بهار سال 1934 طی یادداشتی به هیتلر پیشنهاد کرد تا آلمان با موافقت بریتانیا، اروپای شرقی، شبه‌جزیره بالکان و ترکیه را تحت نفوذ خود درآورد. در راستای چنین تفکری بود که ایران هم موردتوجه روزنبرگ قرار گرفت و دفتر وی با همکاری چند شرکت آلمانی دست به اقداماتی برای گسترش روابط تجاری با ایران زد.

در پی اقدام دفتر روزنبرگ و شرکت‌های آلمانی برای گسترش روابط تجاری با ایران، سفارت ایران در برلین از سوی حکومت مأمور بررسی این موضوع و چگونگی برقراری و گسترش روابط اقتصادی با آلمان شد. حاصل این بررسی در 23 تیر 1314 از سوی سفارت ایران به وزارت امور خارجه این‌گونه گزارش شد:»در تعقیب مراسله مورخ 21 / 6/ 1313 نمره 821 راجع به انعقاد قرارداد کلیرینگ مدلول تلگراف سفارت شاهنشاهی در برلن در خصوص رئوس مسائل طرح پیشنهادی آلمان برای استحضار خاطر محترم و اقدام مقتضی ذیلاً مندرج می‌گردد. رئوس یادداشتی که داده‌اند این است که حاضرند در صورت عقد قرارداد، ورود پشم، انواع پوست، روده و موم ایران را بدون محدودیتی اجازه دهند.

 برای سایر امتعه ایران سهم بیشتری مناسب با منافع ایران قائل شوند. در مقابل تقاضا دارند برای امتعه آلمان نیز سهمی مناسب در ایران قائل شوند و کارخانجات آلمان نیز بیش‌ازپیش در خریدهای ایران ذی‌سهم شوند و وعده می‌دهند اقدام کنند قیمت‌های کارخانجات آلمان قابل‌رقابت با سایر دول باشد. خارج از این یادداشت اظهار شد اولاً آلمان قادر به پرداخت اسعار نیست و حساب معاملات باید سربه‌سر باشد. ثانیاً معاملات با آلمان مشمول مقررات تصدیق صدور نباشد. ثالثاً صادرات نفت جنوب به آلمان اقلاً به‌تناسب سهم ایران در حساب معاملات داخل شود که به دو موضوع اخیر جواب مقتضی داده شد. سرانجام دولت ایران تصمیم گرفت تا هیأتی را برای انجام مذاکرات و عقد قرارداد به آلمان اعزام کند. هیأت ایرانی که اعضای شاخص آن را " بدر" معاون وزیر مالیه،" وثیقی" معاون اداره کل تجارت و" انصاری" رئیس اداره اقتصادیات وزارت امور خارجه تشکیل می‌دادند، در روز شنبه 7 مرداد 1314 وارد برلین شد. پنج روز بعد اولین ملاقات آنان با هیأت مذاکره‌کننده آلمانی که اعضای اصلی آن را دکتر"ولتات"مدیرکل وزارت اقتصاد ملی و دکتر شاخت وزیر اقتصاد و رئیس رایش بانک تشکیل می‌دادند، صورت گرفت.

در واقع، نخستین گام برای برقراری مناسبات اقتصادی از سوی آلمان از جانب روزنبرگ، رئیس دفتر امور سیاست خارجی حزب نازی، برداشته شد و دفتر وی با همکاری چند شرکت آلمانی به اقداماتی برای گسترش روابط تجاری با ایران دست زد در پی این اقدام، سفارت ایران در برلین مأمور بررسی این موضوع و چگونگی برقراری و گسترش روابط اقتصادی با آلمان شد. حاصل این بررسی ارائه گزارشی در تیر 1314 از سوی سفارت ایران به وزارت امور خارجه مبنی بر اعلام آمادگی آلمان برای برقراری مبادلات تجاری پایاپای و شرایط آلمان در خصوص نحوه این مبادلات بود.

پس از این گزارش دولت ایران هیئتی را به سرپرستی محمود بدر برای مذاکره به آلمان اعزام کرد. نتیجه مذاکرات این هیئت با طرف آلمانی، انعقاد قرارداد تصفیه محاسبات تجاری در آبان 1314 بود. هیات اقتصادی با نمایندگان کمپانی فروشتال گفت ‌وگو کرد و مقرر شد کنسرسیومی صنعتی متشکل از کمپانی‌های بزرگی مثل "کروپ، زیمنس، آیه گه و مان" همراه با چند موسسه بزرگ صنعتی دیگر تاسیس شود. به این شکل، چند شرکت از بزرگ‌ترین شرکت‌های صنعتی اروپا در ایران سرمایه‌گذاری کردند. این سرمایه‌گذاری‌ها در نوع خود بی‌نظیر بود؛ چراکه تا آن زمان، هیچ قدرت اروپایی نه گامی برای صنعتی شدن ایران برداشته بود. مهم‌ترین بندر بازرگانی آلمان که از آن طریق روابط تجاری دو کشور تامین می‌شد،‌ هامبورگ بود(روزنامه اطلاعات ۲۹ فروردین ماه ۱۳۱۱ در دو بخش اخبار داخلی و خارجی موضوعات مرتبط با روابط ایران و آلمان و اخبار داخلی این کشور را در قالب تیتر «پنبه ایران در هامبورگ» منعکس کرده است.).

از بین اقلام صادراتی ایران به آلمان، می‌توان به قالی و قالیچه، پنبه، پشم، کرک، موی بز، پیله ابریشم، برنج، پوست بره، روده و پوست حیواناتی مثل روباه و شغال، خرما، انواع سبزی و کشمش، برگه زردآلو، مغز بادام، گردو، پسته، کتیرا، توتون، بهدانه، زیره، فندق، صدف، موم عسل، زعفران و روناس اشاره کرد. آلمان قصد داشت تا به بزرگترین خریدار محصولات کشاورزی ایران مبدل شود. در سال ۱۳۱۳سهم آلمان در کل تجارت خارجی ایران 9 درصد بود. این رقم در سال ۱۳۱۸ به ۳۹ درصد و در سال ۱۳۱۹ به 5/ 45 درصد افزایش یافت. بدین‌ترتیب این کشور مقام اول در تجارت خارجی ایران را دارا شد و شوروی را با 11 درصد به مقام سوم و انگلستان را با ۱۷ درصد به مقام دوم عقب راند. در دوره نازی‌ها، طی یک دوره پنج ساله از سال 1314 تا 1319 ه.ش/19401935 حجم مبادلات ایران و آلمان پنج برابر شد و آلمان به بزرگترین خریدار مواد صادراتی کشاورزی ایران تبدیل شد.

رشد روابط بازرگانی خارجی ایران با آلمان فاشیست با عقد قرارداد پایاپای

مهم‌ترین تغییر در دوران حکومت رضاشاه، افزایش تجارت با آلمان به ویژه پس از عقد قرارداد پایاپای در 1314 بود. در آذر ۱۳۱۴ پیمان بازرگانی پایاپای مهمی میان ایران و آلمان بسته شد که در راستای آن دولت آلمان در برابر واردات پنبه، چوب، برنج، جو، قالی، خشکبار، خاویار و طلا و نقره و... از ایران، تجهیزات صنعتی و ماشین آلات به ایران صادر کند. روابط بازرگانی خارجی ایران با آلمان فاشیست از سال 1314 رشد فزاینده‌ای داشته است.

تا پیش ازاین، تجارت خارجی به دو شکل اجرا میگردید: یکی طبق قراردادهای میان ایران و شوروی و دیگری بر اساس قانون انحصار تجارت خارجی مورخ 16 تیرماه 1311 ش. لیکن با قرارداد جدید میان آلمان و ایران این ترتیب به هم خورد و از ابتدای سال 1315 ش تا اشغال ایران در جنگ دوم، تجارت خارجی ایران علاوه بر دو شیوه فوق بر اساس قرارداد پایاپای مورخ 1314 ش میان ایران و آلمان نیز انجام گرفت.

در آذر ۱۳۱۴ دکتر شاخت، وزیر اقتصاد آلمان، به تهران آمد و مذاکراتی درباره توسعه روابط بازرگانی بین دو کشور به عمل آورد. در آبان ماه 1314 دولت ایران تصمیم گرفت تا با آلمان قرارداد پایاپای را امضا نماید و تغییراتی در تجارت خارجی ایران ایجاد کند. متعاقب آن قرارداد تهاتری در 11 بهمن 1314 بین دو کشور امضا شد که طبق آن موافقت نامه بازرگانی تهاتری و قرارداد 3 ساله مبنای تجارت ایران و آلمان قرار گرفت و در هر سال 40 میلیون مارک تعیین شد. به یمن این قرارداد، مشکل اصلی ایران در زمینه تجارت خارجی کشور و "کمبود ارز مورد نیاز" حل شد و نقش آلمان در اقتصاد ایران بار دیگر اهمیت پیدا کرد.

دکتر شاخت، در جریان مذاکرات به هیئت ایرانی اعلام کرد که آلمان مایل است خرید مواد خام خود را که سابقا از بازارهای آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی تهیه می‌کرد ترک کرده در سایر نقاط دیگر بازار جدید پیدا کند. به این واسطه موقع مناسبی برای ایران که دارای مواد اولیه است، پیدا شده که تجارت خود را با آلمان توسعه دهد.

وی همچنین افزود که تحقق این امر ایران مناسبات تجاری ایران و شوروی را تعدیل نموده و ایران دیگر مجبور نیست که کالاهایش را به هر قیمتی که شوروی ها تعیین میکنند، بفروشد.

 شاخت در جریان مذاکرات اولیه تاکید می کردکه تحقق این امر ایران را از صدور کالاهای خود به روسیه تا حدود زیادی بی‌نیاز میکرد. در پی انجام این مذاکرات مقدماتی سرانجام قراردادی موسوم به قرارداد تصفیه محاسبات تجاری ایران و آلمان که هدف از آن فراهم کردن مبالات پایاپای کالا میان دو کشور بود در 8 آبان 1314 در بیست ماده به امضا رسید. "مهم‌ترین مواد این قرارداد به شرح زیر است:

 »ماده اول: پرداخت‌های بین ایران و آلمان طبق قواعد و ترتیبات مقرره زیر خواهد بود مگر اینکه دولتین آلمان و ایران طرز دیگری را برای پرداخت تجویز نمایند.

ماده دوم: پرداخت‌های تجاری یا از طریق تهاتری بین صندوق تهاتری آلمان و بانک ملی ایران یا از راه حساب‌های تهاتری خصوصی تصفیه خواهد شد.

ماده سوم: الف- پرداخت‌ها در آلمان به دو طریق ذیل میسر خواهد بود.

 1) به‌وسیله تحویل رایش مارک به‌حساب تهاتری عمومی که به نام بانک ملی ایران در صندوق تهاتری آلمان باز می‌شود .

2) به‌وسیله تحویل رایش مارک به یک حساب تهاتری خصوص حساب مخصوص خارجی‌ها برای پرداخت در آلمان.

ب- پرداخت‌ها در ایران نیز به دو طریق زیر میسر خواهد گردید.

 1) به‌وسیله تحویل ریال در وجه بانک ملی به‌حساب فروشندگان.

2) به‌وسیله پرداخت به‌حساب تهاتری خصوصی مفتوح شده در ایران.

ماده چهارم: تبدیل پول غیر از ریال به رایش مارک بر اساس آخرین اطلاع حاصله مظنه متوسط رسمی ثبت‌شده در برلن خواهد بود. تبدیل رایش مارک به ریال و ریال به رایش مارک طبق مظنه که با توافق نظر صندوق تهاتری آلمان و بانک ملی ایران خواهد شد به عمل می‌آید.

ماده ششم: مال‌التجاره ایرانی به مفهوم قرارداد حاضر اجناسی است که بالتمام در ایران تحصیل شده و یا برای تکمیل آن در ایران عملیاتی شده است که ازلحاظ اقتصادی قابل‌قبول و کیفیت آن تغییر عمده داده باشد. مال‌التجاره آلمانی به مفهوم قرارداد حاضر اجناسی است که بالتمام در آلمان تحصیل شده و یا برای تکمیل آن در آلمان عملیاتی که ازلحاظ اقتصادی قابل‌قبول و کیفیت آن تغییر عمده داده باشد.

ماده هشتم: برحسب تقاضای تجارتخانه‌های ذی‌علاقه و با تصویب صندوق تهاتری آلمان و بانک ملی ایران وجوه جمع شده در حساب‌های تهاتری عمومی و یا تهاتری خصوصی را ممکن است به‌وسیله نقل‌وانتقال بین‌الاثنین از حساب بازشده در یک مملکت به‌حساب متشابه بازشده در مملکت دیگر پابه‌پا نمود.ماده نهم: دولت آلمان بدون هیچ‌گونه حصر و تحدیدی اجازه می‌دهد که قیمت هر نوع مال‌التجاره آلمانی اعم از ساخته یا نیمه ساخته و همچنین ذغال سنگ آلمانی به‌وسیله تهاتری بین صندوق تهاتری ایران و بانک ملی پرداخته شود. به‌علاوه دولت آلمان بدون هیچ‌گونه حصر و تحدیدی اجازه می‌دهد که برای پرداخت‌های فوق از وجوه حاصله از حساب‌های تهاتری خصوصی بازشده در آلمان استفاده شود.

دولت ایران بدون هیچ‌گونه حصر و تحدیدی اجازه می‌دهد که قیمت هر نوع مال‌التجاره ایرانی به‌وسیله تهاتری بین بانک ملی و صندوق تهاتری آلمان پرداخته شود. به‌علاوه دولت ایران بدون هیچ‌گونه حصر و تحدیدی اجازه می‌دهد که برای این‌گونه پرداخت‌های از وجوه حاصله از حساب‌های تهاتری خصوصی بازشده دریکی از بانک‌های تأسیس‌شده در ایران استفاده شود.

ماده دهم: طرفین متعاهدین قبول می‌کنند که حساب‌های تهاتری خصوصی و حساب‌های تهاتری عمومی را مشمول یک نوع معامله نموده و در هیچ مورد مزایای اختصاصی برای یک یا دیگری از آن حساب‌ها قائل نشوند. بدیهی است که واردکنندگان می‌توانند از موجودی خود در حساب‌های تهاتری خصوصی که در هر یک از دو مملکت به نام آن‌ها بازشده باشد برای پرداخت قیمت مال‌التجاره آزادانه استفاده نماید".

 انعقاد قرارداد تصفیه محاسبات سیاست تجاری آلمان بر سیاست‌های اقتصادی حکومت در بخش کشاورزی تاثیرات بسیاری گذارد. پس از انعقاد قرارداد تصفیه محاسبات تجاری حضور هیأت مذاکره‌کننده ایرانی در آلمان به‌منظور توسعه و تحکیم روابط تجاری با این کشور نه ماه دیگر ادامه پیدا کرد. از سوی دیگر، معاملات تهاتری میتوانست ایران را در اجرای سیاست توسعه اقتصادی یاری دهد. هیچ کشوری همچون آلمان نمی توانست تمام پنبه، پشم، غلات و کالاهای دیگر ایرانی را در مقابل ماشین آلات صنعتی از ایران بخرد. بنابراین آنچه دو کشور را به تجارت با یکدیگر وادار ساخت. ماهیت تکمیلی اقتصاد زراعی ایران و اقتصاد فنی آلمان بود.

تاسیس اتاق تجارت ایران و آلمان

پس از انعقاد و توشیح این پیمان، اتاق تجارت ایران و آلمان در سال 1314 تاسیس گردید و آلمان متعهد شد در قبال واردات پنبه، چوب، برنج، جو، قالی، خشکبار، خاویار و طلا و نقره و ... از ایران به این کشور، تجهیزات صنعتی و ماشین آلات صادر کند. دولت ایران حدود ۶۰ درصد پنبه مورد نیاز صنایع آلمان را تأمین می‌کرد پس از اجرایی شدن پروتکل محرمانه درباره صدور 22500 تن پنبه و شش هزار تن پشم از ایران به آلمان، محصولات خام کشاورزی ایران برای آلمان دارای اهمیت فراوانی شد.

از آن پس روال تجارت بر این منوال قرار گرفت که کشورهای خواهان فروش کالا به ایران میبایستی در عوض از این کشور کالا خریداری کنند. در حقیقت قرارداد تصفیه محاسبات تجاری ایران و آلمان نازی در شرایطی منعقد گردید که حکومت پهلوی به‌منظور تأمین هزینه‌های لازم برای اجرای سیاست صنعتی سازی و تأمین ماشین‌آلات مورد نیاز صنایع خود دچار مشکل شده بود. از سوی دیگر رژیم نازی در آلمان هم به دلیل مشکلات ارزی که درنتیجه بحران اقتصادی به آن دچار شده بود قادر به تأمین مواد اولیه موردنیاز صنایع خود برای تجدید سلاح نبود. در چنین شرایطی ایران به‌عنوان کشور تولیدکننده مواد اولیه موردتوجه رژیم نازی آلمان قرار گرفت. بدین ترتیب نوعی نیاز متقابل میان دو کشور وجود داشت که آن‌ها را به لحاظ اقتصادی به یکدیگر نزدیک می‌کرد.

در این رابطه ایران به‌عنوان کشور تولیدکننده مواد اولیه می‌توانست تأمین‌کننده مواد اولیه موردنیاز صنایع جنگی آلمان باشد و آلمان هم به‌عنوان کشوری صنعتی می‌توانست ماشین‌آلات صنعتی موردنیاز ایران را برای اجرای پروژه‌های صنعتی تأمین کند. در این میان آنچه که انعقاد چنین قراردادی را تسهیل کرد سیاست اقتصادی رژیم نازی در برقراری مبادلات تجاری با کشورهای تولیدکننده مواد اولیه از طریق مبادله پایاپای بود. بر پایه این شکل مبادله تجاری بود که ایران همانند کشورهای اروپای شرقی تولیدکننده مواد اولیه به برقراری روابط مبادلاتی تجاری پایاپای با آلمان تمایل نشان داد.

انعقاد قرارداد تصفیه محاسبات تجاری میان دو کشور در آبان سال 1314 نتیجه چنین تمایلی بود. تمایل ایران به انعقاد قرارداد تصفیه محاسبات تجاری در درجه اول ناشی از تمایل حکومت پهلوی برای تکمیل پروژه‌های صنعتی خود از طریق مبادله پایاپای مواد اولیه با ماشین‌آلات صنعتی موردنیاز صنایع نوپای ایران بود. این مسئله در پروتکل محرمانه مبادلات تجاری میان دو کشور که در بهمن سال 1314 منعقدشده بود به ‌روشنی مشهود بود. در نهایت، در شرایطی که به نظر می‌رسد که انعقاد قرارداد تصفیه محاسبات تجاری گامی مهم در جهت توسعه و تسریع سیاست صنعتی سازی زنجیره های کشاورزی در ایران باشد، اما ادامه روابط تجاری میان آلمان و ایران شرایط دیگری را رقم زد که درنتیجه آن صنعتی سازی از اولویت اول سیاست‌های اقتصادی حکومت پهلوی خارج شد و توسعه محصولات خام کشاورزی تجاری جایگزین آن شد. هدف دولت توسعه حداکثری کشت محصولات اساسی کشاورزی مورد نیاز آلمان گردید. حتی کرک و موی بز، پشم گوسفند و کرک قالی هم، از 1314تا 1316، یکی از اقلام مهم صادراتی به آلمان شد.

تجارت کرک، پوست، سالامبور و چرم با آلمان

در پی رونق بازار کرک در آلمان، عده ای از تجار برای به دست آوردن سود بیشتر، کالای مزبور را پاک نکرده، صادر و این کار سبب بدنامی کالا شد اما تجار خراسانی، با آلمان روابط تجاری وسیعی داشتند. طبق اسناد موجود، تجار خراسانی میشن(پوست میش دباغی شده)، تیماج (پوست بز دباغی شده) و روده به آلمان ارسال میکردند. شرکت پوست و روده خراسان نیز از ۱۵ اسفند ۱۳۱۷ به مدت پنج سال فعالیت خود را در زمینه فروش و صدور پوست و روده آغاز کرد و خلیل کوزه‌کنانی، حاج غلامحسین باقرزاده و محمدصادق عرب از موسسان آن بودند.

در مشهد صد و پنجاه دستگاه ماشین‌آلات بافندگی و لوازم آن از کمپانی «یونیون ماتکس» آلمان به مبلغ تقریبی۸۰۰۰۰۰ ریال خریداری شد و ماشین‌آلات و لوازم برق کارخانه تماما از کمپانی آ.ا.گ به مبلغ تقریبی۵۲۰۰۰۰ریال، دیگ‌های بخار کارخانه را آقای کمیساریات نماینده پارسیان هندوستان در حدود مبلغ۱۷۰۰۰تومان به شرکت فروخت در سال 1318 نیز شرکت سهامی خراسان، از طریق بندر بوشهر، حدود 120 عدل میشن و تیماج به هامبورگ ارسال کرد. به کمک آلمان ها کارخانه ریسندگی و بافندگی هراتی در سال 1314 تاسیس شد. بهای ماشین‌آلات، حمل و نصب آنها 2 میلیون و 21 هزار و 371 ریال و سرمایه اولیه شرکت 2 میلیون و 914 هزار و 496 ریال بود. این کارخانه، 3240 دوک پنبه‌ریسی آلمانی داشت که بعدها 500 دوک دیگر و 52 دستگاه بافندگی خریداری و اضافه شد. دستگاه‌های کارخانه عبارت بودند از دو دستگاه مخصوص تصفیه و حلاجی پنبه، نه دستگاه ریسندگی و... محصول کارخانه، نخ پنبه خام و تابیده از شماره 20 تا 42 بود». حجم بالای صادرات پنبه خام به آلمان بر اساس پروتکل های مبادلات تجاری سال های 1314، 1317 و 1318 گویای نقش ایران در تامین مواد اولیه صنعت نساجی آلمان در این سال ها می باشد. حتی در اوج جنگ جهانی دوم به سال 1319 نیز آلمانی ها تقاضای خرید انواع پتو البسه به ارزش تخمینی یک میلیون ریال کارخانه پشم بافی اصفهان و 50 هزار متر پارچه به کارخانه وطن و نساجی اصفهان دادند.

کنسرسیومی ایرانی- آلمانی برای توسعه صنعت چای

با مشورت آلمان ها در سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۶ دو کارخانه کلارآباد و بی بالان در املاک کشاورزی اختصاصی رضا شاه احداث شدند. هم چنین دو کارخانه متعلق به شرکت سهامی چای گیلان در سال های ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ با مشارکت ۷۰ درصدی بانک فلاحتی و صنعتی (کشاورزی فعلی) در لاهیجان و لاکان ساخته شدند. ساختمان کلیه این کارخانه ها را کنسرسیومی ایرانی- آلمانی موسوم به ساختمان و به وسیله شرکت ساختمان سازی «هوخ تیف» آلمان بنا نهاد. ماشین آلات چای سازی این کارخانه ها از شرکت های؛ «کروپ، سیروکو و مارشال» خریداری گردید. کارخانه «شعیب کلایه»، آخرین کارخانه دولتی بود که در سال ۱۳۱۷ توسط شرکت هوخ تیف ساخته شد و قرار بود با تامین هزینه ای برابر با ۶۵۰۰۰ ریال توسط رضا پهلوی یک کارخانه دیگر در «کومله لنگرود» ساخته شود که باوجود شروع عملیات احداث آن در سال ۱۳۱۸ به دلیل آغاز جنگ جهانی دوم نیمه تمام باقی ماند.

شرکت سهامی برنج در مرداد 1315 دو دستگاه کارخانه‌ برنج پاک کنی از آلمان خرید. همچنین، شرکت سهامی پنبه، پشم و پوست نیز با خرید ماشین آلات از آلمان، یک کارخانه‌ پنبه پاک کنی در تهران تأسیس کرد. در سال 1314 طرح اولیه ساخت سیلو از آلمانی‌ها ارایه شد اما در میان راه مهندسان اتحاد جماهیر شوروی سکان را به دست می‌گیرند. بعیارت دیگر نقشه و فونداسیون و پایه‌گذاری آسیاب و سیلو برای آلمان‌ها و دستگاه‌ها روسی بود. تجهیزات هم از شوروی خریداری می‌شود. بعد از 4سال ساخت سیلوی تهران در 15 آبان سال 1319 به دست پادشاه افتتاح شد. لازم بذکر است که بعدها شرکت دانمارکی "مونبرگ اند تورسن" هم در پروژه سیلو سازی مشارکت داشت.

به این ترتیب، در نتیجه‌ گسترش روابط اقتصادی ایران و آلمان، شرایطی پدید آمد که از اولویت صنعتی سازی در سیاست های اقتصادی کاسته شد و توسعه‌ حداکثری کشاورزی و دامی همراه با صنعتی سازی زنجیره کشاورزی مورد توجه قرار گرفت. این تغییر و تحول، که از سال 1316 برای کسب درآمد بیشتر بود، استراتژی صنعتی دولت را دچار تغییر و تحول کرد و از اهمیت صنایع تولید کننده‌ مواد مصرفی با تاکید بر تولید محصولات کشاورزی زراعی، دامی، باغی و شیلاتی به نفع خام فروشی محصولات کشاورزی کاسته شد.

علی اکبر داور با دادن امتیازهایی به طور منظم به کشور آلمان، امیدوار بود یک بازار رقابتی را در کشور به وجود آورد. ایران در این دوره مکانی مناسب برای تهیه‌ مواد خام مورد نیاز آلمان نازی به شمارمی رفت. از بین اقلام صادراتی ایران به آلمان، می توان به قالی و قالیچه، پنبه، پشم، کرک، موی بز، پیله‌ ابریشم، برنج، پوست بره، روده و پوست حیواناتی مثل روباه و شغال، خرما، انواع سبزی و کشمش، برگه‌ زردآلو، مغز بادام، گردو، پسته، کتیرا، توتون، به دانه، زیره، فندق، صدف، موم عسل، زعفران و روناس اشاره کرد. عمده ترین اقلام صادراتی ایران را محصولاتی مثل خشکبار، حبوبات و دانه های روغنی تشکیل می داد. در فاصله سال های 1314 تا 1317 حجم مبادلات با رشدی دویست پنجاه درصدی روبرو گشت. طبق گزارش روزنامه الاهرام، چاپ مصر، صادرات آلمان به ایران در سال ۱۳۱۱ بیش از ۴۰۰هزار لیره نبود، اما این رقم در سال ۱۳۱۵ به بیش از دو میلیون و پانصد هزار لیره افزایش یافت.

واردات آلمان از ایران هم در 8 ماهه نخست سال ۱۳۱۵ یک میلیون و نهصد هزار لیره برآورد شد.در شهریور 1316 شرکت اشکودا به وزارت جنگ ایران پیشنهاد مبادله کارخانه برنج با کتیرای ایران را ارائه داد. در قراردادی که میان طرفین منعقد شد مقرر گردید شرکت اشکودا در ازای صدور کارخانه برنج پاکنی، 2040 کیلو کتیرا از طریق گمرک بوشهر و 159 تخته قالی از گمرک تبریز به آلمان روانه کند.

در سال ۱۳۱۶، شرکتی اقتصادی هم با عنوان " افشار و شایگان" با سرمایه اولیه یک میلیون ریال تاسیس شد که منحصرا به امر گسترش روابط تجاری ایران و آلمان اشتغال داشت. در چنین شرایطی دولت ایران ناچار بود تدابیری برای افزایش تولید مواد اولیه موردنیاز آلمان که بیشتر مواد خام کشاورزی بودند بیندیشد. لذا توجه حکومت به افزایش تولید مواد خام کشاورزی ضروری بود. تحت تأثیر همین ضرورت بود که از سال 1316 از میزان تمایل دولت به صنعتی سازی که از سال1309به دلیل بحران اقتصادی 1929 در برنامه‌های اقتصادی حکومت بود، به دلیل لزوم توجه هم ‌زمان به صادرات خام کشاورزی تجاری کاسته شد و تلاش برای افزایش تولید مواد اولیه کشاورزی با هدف تأمین مطالبات مواد اولیه آلمان بر اساس پروتکل‌های مبادلات تجاری آغاز شد. این تغییر با اظهارات رضاشاه هنگام بازدید از نمایشگاه کالاهای فارس در اسفند 1315 شروع شد، وی در این بازدید بر لزوم توجه به کشاورزی و اولویت آن بر صنعتی سازی این‌گونه تأکید کرد:

"مسلماً هرکس به دنبال کار فلاحت یا صناعت برود کامیاب خواهد شد. به فلاحت باید بیشتر از صناعت توجه شود. زیرا مواد خام و محصولات فلاحتی ما طرف توجه دنیاست. ما در بین اقلام صادرات کشور هیچ جنس تجملی نداریم. هرقدر محصول به دست آید بازار خواهد داشت. بنابراین حالا که خوشبختانه تا اندازه‌ای موجبات کار و میدان فعالیت بازشده است، بایستی اسباب تشویق عموم فراهم گردد تا هم برای خود و هم برای هم‌ میهنان مفید واقع گردند. ... نظر من بیشتر متوجه فلاحت است.

یک موقعی صنعت زیاد شد و اکنون هم می گویم باید زیاد شود اما به نسبت احتیاج و تناسب، نباید همه یک‌راه را دنبال کنند. مثلاً اگر نخ محصول دو کارخانه به‌صورت پارچه دربیاید خوب است. ولی بازهم دایر کردن کارخانه نخ‌ریسی بیش از احتیاج کشور می‌باشد و ممکن است مضر به اقتصاد کشور گردد. پنبه‌کاری باید خیلی توسعه یابد. پنبه متاعی است که بازارش ضعیف نمیشود و روزبه‌روز احتیاج به این محصول زیادتر می‌گردد و خوشبختانه پنبه ایران عموماً خوب است و انتظار دارم سعی کامل نمائید پنبه و نوع آن و هر قسم محصول فلاحتی و صادراتی زیادتر شود".

در پی این اظهار نظر بود که توسعه کشاورزی تجاری با هدف کسب درآمد بیشتر از بازار جهانی فروش مواد اولیه با تکیه بر آلمان در اولویت سیاست‌های اقتصادی قرار گرفت. در نتیجه چنین اولویت یابی بود که به دنبال آن برخی از مطبوعات بر ضرورت و لزوم توجه به این مسئله تأکید کردند. به‌عنوان‌مثال روزنامه اطلاعات در لزوم توجه توسعه کشاورزی نوشت:

»ما باید بدین نکته متوجه باشیم که ایران برای تولید مواد اولیه عرصه پهناوری است و دنیا نیز برای خرید محصولات آن بازار شایسته و خوب است و ما می‌توانیم با جزئی دقت در امر فلاحت منافع و سود سرشاری برده ثروتمند شویم. گفتار بزرگان گیتی برای درمان زخم‌های معنوی تا چه اندازه دخیل و مؤثر است... شاهنشاه در هر امری مترصدند که جنبه عادی خارج نشده برای کشور تولید ضرر ننمایند می‌فرمایند اول فلاحت دوم صنعت. این دستور بزرگ شایان توجه زیاد و برای افراد کشور رهنمای مهمی است. آری باید به فلاحت بیشتر اهمیت داد. زیرا مواد خام از قبیل پنبه، کتیرا، و همچنین خشکبار مورداحتیاج ملل صنعتی اروپایی است و مشتری فراوان دارد. ما باید در فلاحت سعی کنیم و بر صادرات فوق بیفزاییم و در صنعت به‌اندازه احتیاج داخلی سعی و کوشش نمائی‌ام و رفع نواقص نموده به اقتصاد کشور کمک کنیم«

همین روزنامه با تأکید مجدد بر لزوم اولویت یافتن کشاورزی با هدف صادرات افزود: "برای هر کشوری فلاحتی یا صنعتی تفاوت ندارد، این مسئله اهمیت دارد که پس از تأمین نیازمندی‌های داخلی کشور از محصولات و موالید فلاحتی، فکر تجارت صادراتی خود را بکند. و این فکر همیشه توأم است بافکر و دقت اینکه بازارهای جهانی چه احتیاجی داشته و چه می‌خواهد. تولیدکننده در هر کشوری همیشه ناگزیر از متابعت میل خریداران در بازار جهانی است. ... بنابراین تبدیل نوع محصولات فلاحتی به‌مقتضای احتیاج بازارهای تجارتی و مصرف و استهلاک کارخانه‌های داخلی ازجمله مسائلی است که مقتضیات عصر آن را ایجاب و ضروری می‌نماید".

علاوه بر روزنامه اطلاعات، مجله اطاق تجارت هم بر ضرورت و اهمیت توسعه کشاورزی صادراتی با توجه به اظهارات رضاشاه و نیازهای بازار جهانی تأکید کرد:

» اندکی توجه به اوضاع ‌و احوال دنیا بیش ‌از پیش ما را متوجه اهمیت معنای فرمایشات ملوکانه در بسط فلاحت و تکثیر تولید مواد خام می‌نماید و نیازمندی‌های بازار دنیا به مواد خام فلاحتی قدر و ارزش فلاحت را در نظر ما بزرگ خواهد ساخت. امروز در دنیا براثر تجربیات ممتدی که مخصوصاً بعد از جنگ بین‌المللی به‌عمل‌آمده معلوم گردیده است که هیچ محصول شیمیائی نمی‌تواند جایگزین محصول فلاحتی گردد. یعنی دانشمندان شیمیدان اگر هم فرضاً بامغز چوب محصولی نظیر پنبه بسازند، جای پنبه را نخواهد گرفت و همین‌طور سایر محصولات فلاحتی و از سوی دیگر ادراک این نکته قابل کمال توجه می‌باشد که بدانیم اساساً چرا در کشورهای صنعتی علمای شیمیست به کار گرفته و می‌کوشند که به نیروی علم نیازمندی‌های خود را از مواد خام فلاحتی مرتفع سازند. برای این است که فاقد مواد خام مزبور می‌باشند و برای این است که صنایع آن‌ها نیازمند این مواد می‌باشد و بالاخره برای این است که مواد خام فلاحتی در بازارهای دنیا تقاضای خرید زیاد دارد».

نقش آلمان در تمایل ایران به توسعه کشاورزی تجاری

در چنین شرایطی بود که با توجه به تحولات بازار جهانی مخصوصاً تمایل آلمان به خرید مواد اولیه کشاورزی از ایران، تمایل به توسعه کشاورزی تجاری اولویت یافت و سیاست دولت از صنعتی سازی زنجیره کشاورزی و کمک به توسعه صنایع تبدیلی فاصله گرفت. البته نقش نیروهای بین المللی نیز در این سیاست ها بی تاثیر نبود. انگلستان از طریق پیمان سعدآباد، که تحت نظارت مستقیم این دولت در 4 تیر 1316 میان چهار کشور همسایه (ایران، افغانستان، ترکیه و عراق) منعقد شد، علاوه بر ایجاد کمربند امنیتی به دور مرزهای جنوبی شوروی، این چهار کشور را تشویق نمود تا بازار خود را به سوی سرمایه و کالاهای آلمانی بگشایند. در سال ۱۳۱۷ که مدت موافقت نامه مزبور منقضی شد، دولت ایران پیشنهاد کرد موافقت نامه جدیدی موافق‌تر با منافع بازرگانی و ترانزیتی‌اش منعقد شود، اما دولت شوروی این تقاضا را نپذیرفت و روابط بازرگانی بین دو کشور عملا قطع شد. یکی از علل این سردی روابط با شوروی‌ها، سیاست بریتانیا، حضور مسلط آلمان در سپهر تجاری کشور و رفتار رضاشاه با کمونیست‌های ایرانی بود با چراغ سبز بریتانیا، دولت ایران در سال 1317 از امضاء قرارداد بازرگانی با شوروی امتناع ورزید، و در همان سال آلمان در تجارت خارجی ایران مقام اول را کسب نمود و سهمی معادل 41/5 درصد در این زمینه به خود اختصاص داد و در سال‌های 1318 الی 1320 سهم آلمان در تجارت خارجی ایران به 45/5 درصد رسید. در سال 1317آلمانی‌ها "با فروش کارخانه‌های تبدیلی تکمیلی کشاورزی به قیمت ارزان و مناسب به شخص «رضا شاه» و صنعتی کردن زنجیره تامین کشاورزی در بخش عمده ای از املاک اختصاصی و همچنین خرید محصول آن املاک، مانند پنبه و برنج و امثال آن به قیمت‌های فوق‌العاده خوب و با شرایط رضایت‌بخش و پرداخت قیمت آنها به لیره طلا، دیکتاتور ایران را کاملأ به‌خود مجذوب کردند".

به نوشته مجد، طبق اسناد آمریکایی، محصول زراعت روستا‌هایی که رضاشاه غصب کرده بود هرساله به روسیه و آلمان صادر می‌شد و پول آن به حساب‌های بانکی شاه در لندن، سوئیس و نیویورک واریز می‌شد.درآمد صادرات تریاک ایران به هنگ‌کنگ و چین هم در حساب‌های بانکی شاه در لندن و نیویورک ذخیره می‌شد. حتی گله‌های گوسفند و چوب‌های منطقه دریای خزر هم به روسیه صادر و به دلار تبدیل شده و در بانک‌های خارج ذخیره می‌شدند

تلاش آلمان ها در گشایش راه های تجاری برای محصولات کشاورزی

در سال 1304 دولت ایران به منظور وارد کردن فشار به انگلیس، امتیاز خطوط هوایی داخلی ایران را به آلمانی ها اعطا کرد و شرکت هوایی "یونکرس" موفق شد امتیاز سرویس هوایی ایران را به مدت 5سال بدست آورد. در 16 بهمن 1310 شرکت لوفت هانزا جایگزین آن شرکت شد و خط هوایی ایران- اروپا را دایرنمود. تیمورتاش مؤسسات آلمانی را به شرکت در طرح احداث خط آهن و همچنین صدور محصولات کروپ به ایران تشویق کرد. آلمان‌ها در سال 1318 نیز خط کشتیرانی مستقیم بین هامبورگ و خرمشهر جهت حمل محصولا کشاورزی و باغی با تکیه بر صادرات خرما دایر کردند و شرکت هواپیمایی «لوفت‌هانزا» نیز خط هوایی تهران  برلن را تأسیس کرد. در سال 1318 چهار هزار و هشتصد تن پنبه به آلمان صادر شد. در سال 1319 روابط دو کشور به علت اهدای ۷۵۰۰ نسخه کتاب از طرف آلمان به ایران، که کتابخانه علمی آلمانی نام داشت و معطوف به پذیراندن نظریه‌ی قرابت رایش ناسیونال سوسیالیست و فرهنگ آریایی ایران به ایرانیان بود، توسعه بیشتری یافته بود.

از حدود سال 1317 روسها از خطر رخنه آلمان در ایران برای اولین بار سخن گفتند و نوشتند که شوروی اجازه نخواهد داد که فاشیست‌های آلمانی از ایران به عنوان پایگاهی برای سلطه طلبی جهانی خود استفاده کنند. نزدیکی به قدرت‌های سیاسی هم‌چون انگلیس، شوروی و آلمان باعث شد که پس از یک دهه، وابستگی رضاشاه به آلمان به شدت افزایش یابد و این وابسته بودن صنایع کشور به آلمان، ضربه‌ی مهلکی را در زمان جنگ جهان دوم به ایران وارد کرد. زیرا با خروج آلمانی‌ها از ایران، با توجه به وابسته بودن این صنایع، تمام آن‌ها به آهن‌پاره‌هایی بی‌ارزش تبدیل شدند. در سال ۱۳۱۷ آلمان در تجارت خارجی ایران مقام اول را کسب کرد و سهمی معادل ۴۱.۵ درصد در این زمینه به‌خود اختصاص داد و سال‌های ۱۹۴۰-۴۱ میلادی برابر ۱۳۲۰ شمسی سهم آلمان در تجارت خارجی ایران به ۴۵.۵ درصد رسید.

به نوشته متین دفتری؛ کنسرسیوم فروشتال، این امکان را به دولت ایران می داد که اولا،صنایع و لوازم مورد نیاز خود را یک دفعه تهیه کرده و بتواند نقشه اقتصادی خود را دنبال نماید و در ظرف هشت سال بهای آن را بدون نگرانی از تامین ارز مکفی بپردازد. ثانیا این امکان فراهم آمد تا بدینوسیله به مدت هشت سال برای محصولات ایران در آلمان بازار تامین کند. با این تفاسیر بر خلاف تعبیر "همایون کاتوزیان"؛ این برنامه نوعی ظاهر سازی شبه مدرنیستی نبود بلکه کاملا با نیازها، الزامات و ضرورت های اقتصاد ایران برای تامین کالاهای سرمایه ای در مسیر صنعتی شدن آمرانه همخوانی داشت.

پروتکل مبادلات تجاری ایران و آلمان

 در پی قرارداد تصفیه محاسبات تجاری، پروتکل مبادلات تجاری ایران و آلمان منعقد گردید، این پروتکل از یکسو در تحکیم روابط اقتصادی دو کشور و از سوی دیگر در شکل‌گیری مرحله‌ای جدید در سیاست‌های اقتصادی در بخش کشاورزی ایران نقش مهمی داشت. ماده اول این پروتکل اجازه می‌داد اجناس آلمانی طبق صورت رسمی سهمیه آزاد وارد ایران شود. در مقابل و بر اساس ماده دوم پروتکل دولت آلمان به‌صورت نامحدود اجازه داد برخی از اجناس ایرانی به آلمان وارد شود.

این اجناس عبارت بودند از قالی، گردو، خشکبار، گندم، جو، ارزن، برنج، پنبه خام، میوه و برگ گیاهانی که مصرف دارویی داشتند، زیره صحرایی، خزه‌ها، تمبر هندی، کاسیای خام، میوه، برگه، گیاه و ساقه‌هایی که مصرف طبی داشتند، پوست درخت برای دباغی، انگور، سندروس(صمغ زردی که از درخت سرو کوهی می گیرند)، انواع صمغ‌ها، موم زنبورعسل و سایر موم‌های حشره به‌صورت طبیعی، پشم خام گوسفند، کرک شتر به‌صورت خام و جوشیده، موی بز به‌صورت خام و جوشیده، پیله ابریشم، پوست و چرم خام، پوست خام برای مصارف لباس)از روباه، خز، گرگ، شغال، سگ آبی، گربه کوهی و راسو (روده گوسفند، مستخرجات حیوانات، عصاره دباغی، فضولات ابریشم شانه نشده و پوست و چرم بره، گوسفند، بز و بزغاله. لیست کالاهای مورد درخواست آلمان از ایران نشان می‌دهد که بیشتر این کالاها کشاورزی و دامی هستند.

این مطالبات با افزایش تقاضاهای آلمان در پروتکل‌های مبادلاتی بعدی در سال‌های1317 - 1318 بیشتر شد. آلمان در پروتکل مبادلات تجاری 27 مهر 1317 ) 19 اکتبر 1938 (خود با ایران بر میزان و تنوع مواد اولیه موردنیاز خود افزود. در پروتکل مبادلاتی سال 1314 مقررشده بود، آلمان دو میلیون مارک تصدیق اسعاری برای واردات قالی صادر کند. این میزان در پروتکل مبادلاتی سال 1317 به پنج میلیون مارک افزایش یافت. علاوه بر میزان، بر تنوع محصولات و اجناس نیز افزوده شد. توتون، میوه‌های خشک ‌شده خوراکی، برگه زردآلو و هلو، خرما، تریاک، هسته زردآلو، کتیرا، خاک سرخ، شلتوک، کنف، میوه‌ها و برگ‌ها با مصارف صنعتی، اجناسی بودند که بر لیست واردات آلمان در پروتکل مبادلاتی سال 1317 افزوده شدند. در ادامه این روند آلمان در پروتکل مبادلاتی 14 مهر 1318 ) 6 اکتبر 1939 ( بر میزان مواد اولیه مورد درخواست خود از ایران افزود.

این افزایش بر اساس ماده دوم پروتکل سال 1317 صورت می‌گرفت که در آن مقررشده بود تا دولت ایران تلاش خود را برای افزایش میزان اجناس خام صادراتی به‌کارگیرد. در راستای همین توافق بود که در پروتکل مبادلاتی سال 1318 بر میزان صادرات برخی از اجناس در مقایسه با پروتکل مبادلاتی سال1317 افزوده شد. به‌عنوان‌مثال میزان صادرات پنبه از 10000 تن در سال 1317 به 22500 تن در سال 1318 و کتیرا از 300 تن در سال1317 به 500 تن در سال 1318 افزایش یافت. تمایل روبه افزایش دولت آلمان برای خرید مواد اولیه موجب می‌شد تا ایران برای تأمین مطالبات این کشور درصدد افزایش تولید این مواد برآید. ضرورت انجام چنین کاری هنگامی بیشتر می‌شد که شرکت‌های تجاری و صنعتی آلمان هم در راستای سیاست‌های اقتصادی رژیم نازی درصدد برآمدند قراردادهای جداگانه با دولت و شرکت‌های ایرانی برای تهیه مواد اولیه منعقد کنند.

آلمان که از منظر صادرات به ایران تا سال 1310 همواره در رده پنجم قرار داشت در سال 1312 به رتبه سوم و در دوره هیتلر حجم مبادلات تجاری و سهم آلمان در بازار ایران به ترتیب در سال 1314به 21 درصد و در سال 1315 به 42 درصد و در زمان جنگ جهانی دوم به 45 درصد افزایش یافت، درحالی که این میزان در سال 1307 تنها 6 درصد بود و پس ازآن شوروی با 32 درصد، انگلیس با 30 درصد و ایتالیا با 7 درصد مقام چهارم را داشت. در سال 1311 آلمان در رتبه پنجم تجارت خارجی ایران با حجم مبادلاتی معادل 105 میلیون ریال واردات در برابر 92 میلیون ریال صادرات بود. در سال 1316 آلمان با حجم تجارتی معادل 282 میلیون ریال (160 درصد رشد نسبت به سال 1315) به شریک دوم تجاری ایران پس از شوروی مبدل گردید. در این مقطع میتوان به صراحت عنوان نمود که تجارت با آلمان کاملا از دست افراد حقیقی خارج و تحت کنترل شرکتهای دولتی انحصاری درآمده بود.

شرکت فروشتال و صادرات ناموفق توتون به آلمان

آلمان در پروتکل مبادلات تجاری 27 مهر 1317 خود با ایران باز هم بر میزان و تنوع مواد اولیه مورد درخواست خود افزود. این افزایش بر اساس ماده دوم پروتکل سال 1317 صورت میگرفت که در آن مقرر شده بود تا دولت محمود جم(مدیرالملک)، تلاش خود را برای افزایش میزان اجناس صادراتی به آلمان به کارگیرد. توتون، میوه های خشک شده خوراکی، برگه زردآلو و هلو، خرما، تریاک، هسته زردآلو، کتیرا، خاک سرخ، شلتوک، کنف و میوه ها و برگ ها با مصارف صنعتی اجناسی بودند که بر لیست واردات آلمان در پروتکل مبادلاتی سال 1317 افزوده شدند. در سال 1314ش 1935 م، پای یکی دیگر از بزرگترین مجموعه های صنعتی آلمان، در زمینه تولید ماشین آلات صنعتی به ایران باز شد.

در این سال یک هیئت اقتصادی از تهران عازم برلین شد و با نمایندگان شرکت «فروشتال» وارد مذاکره شد. متعاقب این مذاکره قرار شد، کنسرسیومی صنعتی، متشکل از شرکتهایی مانند «کروپ »، «زیمنس »، «AEG» ،« MAN» و چند مؤسسه صنعتی دیگر، تحت نظارت این مجموعه، در ایران دایر و فعال شوند . این نوع از سرمایه گذاری تا آن زمان در نوع خود تقریباً بی سابقه بود. در سال 1317 "شرکت فروشتال " آلمان مستقر در ایران به نمایندگی بنگاه تجاری "کاوسل ویکروگه" موفق به انجام معامله با دولت ایران و صدور ده تن توتون به آلمان به قیمت هر کیلو یک مارک گردید. بهای این معامله به طور پایاپا ی با دولت محسوب شد.

 در همان زمان، نمایندگی بازرگانی دولت ایران در آلمان مأمور بازاریابی و ایجاد رقابت بین شرکتهای آلمانی برای فروش توتون ایران شد، اما به نتیجه چندان مطلوبی نرسید. علت این امر آن بود که توتون ایران زیاده مطلوب طبع آلمانی ها نبود و قیمت آن نیز گران بود و در رقابت با توتون ها ی روسیه بازاری نداشت.

در ادامه این روند آلمان در پروتکل مبادلاتی 14 مهر 1318 باز هم بر میزان مواد اولیه مورد درخواست خود از ایران افزود. در راستای همین توافق بود که در پروتکل مبادلاتی سال 1318 بر میزان صادرات پنبه از 10000تن به 22500 تن و کتیرا از 300 تن به 500 تن افزوده شد. تمایل روبه افزایش دولت آلمان برای خرید مواد اولیه در سال 1319 موجب شد تا ایران برای تأمین مطالبات این کشور در صدد افزایش تولید این مواد برآید. ضرورت انجام چنین کاری هنگامی بیشتر می شود که شرکت های تجاری و صنعتی آلمان هم در راستای سیاست های اقتصادی رژیم نازی درصدد برآمدند قراردادهای جداگانه با دولت و شرکت های ایرانی برای تهیه مواد اولیه منعقد کنند. به عنوان مثال شرکت فروشتال آلمان در اول آذر 1318 طی قراردادی از وزارت دارایی ایران اجازه یافت تا حدود 4310 تن پشم به ارزش هفت میلیون و ششصد هزار مارک از تجار ایرانی خریداری کند.

از سال 1317 ایران برای آلمان، بازار مطمئن و مناسبی برای تامین مواد خام به شمارمی رفت به شکلی که در سال 1318 تراز بازرگانی میان دو کشور به هم خورد و صادرات ایران حدود پانزده میلیون دلار معادل 40 میلیون مارک بر واردات پیشی گرفت، که در نظام پایاپای به معنی وام ناخواسته به آلمان بود . به طوری که در شهریور سال ۱۳۱۸ قرارداد تهاتری جدیدی بین ایران و آلمان منعقد شد که طبق آن، ۱۰ هزار تُن پنبه از ایران به آلمان صادر می‌شد و در مقابل، پارچه‌های نخی به ایران وارد می‌گردید. این قرارداد هم در مطبوعات چاپ کشورهای خاورمیانه که تحت سلطه انگلیس بودند، بازتاب وسیعی یافت. این معاهده تهاتری علیرغم مخالفت انگلیس، در همان سال تجدید و به صورت تکمیل تری تنظیم و امضا شد.

دولت علی منصور و رشد عجیب تجارت کشاورزی با آلمان

کابینه منصور از 5 تیر 1319 تا 5 شهریور 1320 یعنی دوران اشغال کشور توسط متفقین بر سر کار بود و پس از تشکیل دولت ضعیف علی منصور و انتصاب وی به نخست‌وزیری در خرداد 1319 نفوذ آلمان در ایران فزونی یافت. آلمانی‌ها با استفاده از امکانات بسیار مناسب اعتباری و پولی و تأسیس کارخانه‌های متعدد صنعتی مانند نساجی، چای خشک، شیشه‌سازی، برق و اسلحه‌سازی و تحصیل امتیازات بازرگانی فراوان موقعیت خود را در زمینه‌های صنعتی و تجاری به صورتی باور نکردنی گسترش دادند. آلمان در سال 1319 نیز مقام اول را در تجارت خارجی ایران دارا شد و انگلیس و شوروی را به مقام دوم و سوم عقب راند.

میزان صادرات ایران به آلمان و واردات ایران از آن کشور در شهریور1320 افزایشی سرسام‌ آور یافت. سهم قالی و برنج در تجارت خارجی ایران در 1319ش، که عمدتاً تحت تسلط آلمان و شوروی بود، کاهش یافت، زیرا هیچ یک از این دو کالا برای برنامه‌های تسلیحاتی این دو کشور اولویت نداشتند. حتی سالیانه 20 تا 30 تن «صدف بزرگ» که بهترین نوع آن در کیش، شیخ شعیب و قشم بود و 60 تا 500 تن صدف کوچک مشهور به "محار" جمع آوری و از بندر لنگه به اروپا به خصوص آلمان صادر می شد تا در ساخت لوازم تزئینی استفاده شود. از دیرباز، عمیق ‌ترین بندر لارستان ایران، مرکز صید و خرید و فروش مروارید و صدف‌های خوراکی، عمده ترین تجارت بندر لنگه با هندوستان بوده و برنج، اصلی‌ترین کالای وارداتی از هند به این بندر بود. در کنار این، قند، شکر، چای، قهوه، قماش خشکبار، گل سرخ، آنغوزه، سقز و در ماه‌های پاییز و زمستان، نفت روسیه مهم‌ترین کالاهایی بودند که در بندر مبادله می شدند. حدفاصل جنگ جهانی اول و دوم، بندر لنگه دچار رکود کشاورزی و قحطی شد و محصولات کشاورزی و آرد گندم و جو از سند و هند وارد این بندر می‌شد. علاوه بر این، در مقابل توتون و تنباکویی که ایران به عثمانی صادر می‌کرد، از عثمانی توتون تند و قوی‌تری، برای مصرف داخلی وارد می‌کرد.

کم‌کم محدودیت‌های قانونی ناشی از انحصار تجارت خارجی، آثار قحطی، خشکسالی و شیوع بیماری‌های واگیردار، در سالهای 1310 الی 1320در این بندر حکمفرما و باعث شد لنگه رونق گذشته‌ی خود را از دست دهد. دولت آلمان بین سال‌های 1317 تا 1320 حدود 90 درصد از احتیاجات تسلیحاتی و قریب به 80 درصد از نیازهای صنعتی ایران را تأمین می‌نمود؛ به‌عبارت‌دیگر آلمان بین سال‌های 1317 تا 1320 انحصار فروش محصولات صنعتی، نظامی، دارویی و الکترونیکی را در اختیار داشت. در مقابل، دولت ایران حدود 60 درصد پنبه مورد نیاز آلمان را تأمین می‌کرد.

این کشور نزدیک به نصف تجارت خارجی ایران را در اختیار داشت. ایران در مقابل ارسال محصولاتی چون پنبه، پشم، روده، خشکبار، برنج و فرش به آلمان، از این کشور کالاها و وسایل صنعتی، شیمیایی، الکترونیکی و تجهیزات نظامی وارد میکرد. ایران حدود 60 درصد پنبه، 90 درصد پشم و 50 درصد خشکبار مورد نیاز آلمان را تأمین میکرد. بطور کلی 38 درصد از کل محصولات کشاورزی ایران در این دوران مسثقیما به آلمان اختصاص یافته بود.

تنگنای دریایی آلمان و پیامدهای آن بر روند صنعتی سازی ایران

از دو دهه پیش از وقوع جنگ جهانی دوم، بخش اعظم صنایع ایران آلمانی بود و پس ا ز جنگ، محاصره‌ دریایی آلمان، پیامدهای ناگواری بر صنایع و روند صنعتی سازی ایران نهاد و آثار آن، در اشکال گوناگون در عرصه‌ اقتصاد ایران نمایان شد.با شروع جنگ جهانی دوم قطع ورود ماشین الات مورد نیاز صنایع وکارخانه ها مانند ماشین آلات کارخانه برنج پاک کنی شرکت سهامی برنج در مهر 1319 و کارخانه قند مرودشت در سال 1319 اتفاق افتاد. ماشین آلات برای توسعه خطوط تولید شرکت مذکور برای افزایش ظرفیت تولید کارخانه قند مرودشت از آلمان شرکت اشکودا خریداری شده بود. لازم به ذکر است که در کشور چکسلواکی کارخانجات «اشکودا »، در صنایع سبک و سنگین یکی از مهمترین گروه های صنعتی محسوب میشدند.

با حمله آلمان به چکسلواکی در جنگ جهانی دوم و منضم شدن این کشور به آلمان در سال 1318ش / 1939م باعث شد کارخانجات اشکودا هم در شمار 29 کارخانه هایی درآیندکه توسط آلمانها تصرف و از آن به بعد توسط آنها مدیریت شدند. در دوره پهلوی اول تعداد قابل توجهی کارخانه تولید قند در ایران شروع به فعالیت کردند که تعداد زیادی از آنها از این مجموعه خریداری شده بود، با تحولات بعدی که در اروپا و ایران اتفاق افتاد این کارخانجات به بدست آلمانی ها افتاد و طرحهای توسعه کارخانه های مزبور توسط همین کمپانی، البته در مالکیت آلمانی ها و سبب ساز مشکلاتی پس از پایان جنگ شد. لذا ماشین الات کارخانه قند هنگام حمل به ایران با کشتی "عرابیا" در مصب ساحل آفریقا توسط متفقین توقیف شد.

بدین ترتیب در نتیجه بروز جنگ و محاصره دریایی آلمان به عنوان اصلی ترین کشور مشارکت کننده ایجاد پروژه های صنعتی، در روند تأسیس، تجهیز، تعمیر و نگهداری صنایع ایران مشکلاتی به وجود امد. با شروع جنگ جهانی دوم در 1939، انگلستان از حمل کالاهای آلمانی از راه دریا به ایران جلوگیری کرد. اما دولت آلمان به واسطه قرارداد عدم تعرض با شوروی از آن کشور اجازه ترانزیت کالا به ایران را تقاضا نمود که شوروی پذیرفت و تا دو سال صادرات و واردات آلمان به ایران از راه ترانزیتی شوروی انجام می‌شد و لذا دو سال اول جنگ، به‌رغم اعلام بی‌طرفی، ایران از آزادی عمل نسبی برخوردار شد، چون توانست از طریق شوروی به داد و ستد با آلمان ادامه دهد. ابوالحسن ابتهاج در کتاب خاطراتش می نویسد: " یکی از حساب‌هایی که در بانک ملی نگهداری می‌شد حساب پایاپای با دولت آلمان بود. این یکی از اختراعات دکتر «شاخت»، رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد آلمان بود که براساس آن آلمان به‌جای خرید و فروش‌های نقدی با کشورهای مختلف، معاملات تهاتری برقرار می‌کرد و در مقابل صدور کالا از آن کشورها کالا وارد می‌کرد. آلمان، برای نگهداری حساب مبادلات خود با کشورهای مختلف، صندوقی هم به نام «صندوق پایاپای» درست کرده بود.در مورد ایران و براساس قرارداد پایاپایی که منعقد شده بود، آلمان‌ها اجناس نامرغوب ایران را می‌خریدند. پنبه‌ای را که تمیز و استاندارد نبود و دانه‌های روغنی و پوست و کتیرا و امثال اینها را، که هیچ کشور غربی نمی‌خرید، از ما می‌خریدند بدون اینکه دیناری ارز بپردازند".

شروع جنگ جهانی دوم و دشواری تجارت با آلمان

تمایل به ادامه رابطه با آلمان در شرایط جنگی و در وضعیتی که محاصره دریایی انگلستان کار مبادلات را دشوار میکرد از دو عامل احتیاج و اجبار ایران به ادامه این رابطه ناشی میشد ایران به این دلیل به ادامه رابطه با آلمان احتیاج داشت که این کشور بهترین خریدار مواد اولیه کشاورزی و دامی ایران به لحاض قیمت بود. اجبار به حفظ این رابطه به این دلیل بود که آلمان تقریبا خریدار تمامی اقلام مواد اولیه ایران بود. درحالی که دیگر کشورها تمایل به خرید اقلامی خاص از مواد اولیه ایران داشتند.

به همین دلیل قطع روابط مبادلاتی ایران و آلمان، ایران را در فروش مواد اولیه اش دچار مشکل میکرد. این مسأله را میتوان در استدلال وزارت بازرگانی در مخالفت با پیشنهاد یک تاجر ایرانی به نام درودی مبنی بر فروش کرک بز و پشم شتر به کشورهای ارزی مشاهده کرد منظور از کشورهای ارزی کشورهایی بودند که به جای شیوه مبادله پایاپای آلمان، حاضر به پرداخت بهای مواد اولیه ایران از طریق ارزهای رایج بودند.

اداره مرکزی کارخانه های قند کشور در سال 1320 به واسطه تجارتخانه عظیمی در صدد خرید مقداری آجر نسوز برای کارخانه های قند از انگلستان برآمد. قرارداد خرید در 23 /12 /1317 به امضا رسید. در قرارداد مقرر شده بود آجرهای نسوز ظرف بیست و شش هفته به ایران تحویل داده شود، اما کارخانه انگلیسی فروشنده به علت بروز جنگ مبلغی بر قرارداد تحت عنوان سورشارژ جنگ اضافه کرد. مذاکره بر سر پرداخت یا نپرداختن این مبلغ حداقل تا 13 مهر 1320 ادامه داشت. مشکلات ناشی از حمل و نقل، پس از اشغال ایران وسایل و شبکه حمل و نقل کشور در خدمت اهداف نظامی متفقین درآمد. این مسأله موجب شد تا مواد اولیه کشاورزی مورد نیاز صنایع وابسته به تولیدات کشاورزی به موقع به کارخانه ها نرسد. در مرکز اسناد مجلس سندهای متعددی وجود دارد که حاوی شکایت های مردم شیراز و کرمانشاه در خصوص نبود وسایل حمل و نقل برای حمل چغندر به کارخانه های قند مرودشت و شاه آباد و فاسد شدن چغندرها در نتیجه تحویل نشدن به موقع به آن کارخانه ها است.

همچنین در همین مرکز اسناد دیگر نیز وجود دارد که حاوی گزارش هایی در خصوص نرسیدن گندم کافی به کارخانه های آرد تحت تأثیر شرایط جنگ است. کارخانه آرد و ماکارونی تبریز و کارخانه آرد قزوین در نتیجه همین عامل با کاهش تولید و تعطیلی مواجه شد. لازم به تذکر است که از سال 1311 به بعد، واحدهای تازه ای به آسیاب های تولید آرد که پیش از آن در اواخر دوران حاکمیت قاجاریه در قزوین راه اندازی شده بود افزوده شد. این کارخانه ها، علاوه بر تامین آرد مصرفی شهر، آرد مورد نیاز چند شهر دیگر را نیز تامین می کردند. کارخانه های تولید آرد که «آرد ماشین چیان» و «آرد ایران» مهم ترین آنها بودند با بالا بردن توان صنعتی شهر و جذب نیروهای کار، نقش موثری در زندگی مردم قزوین داشتند که در آن سال ها، بلحاظ معشیت با مشکلات فراوانی رو به رو بودند. کارخانه «آرد ماشین چیان» در سال 1311 توسط آقای صادق ماشین چیان با سرمایه یک میلیون و نهصد و پنجاه هزار ریال با استفاده از ماشین آلات وارداتی از آلمان در ابتدای جاده قزوین – همدان کمی بالاتر از دروازه رشت تاسیس شد.

تولید روزانه این کارخانه که تا سالیان طولانی همچنان فعال بود روزانه 100 خروار آرد بود. هم اکنون بخش هایی از بنای سترک این واحد تولیدی که در آن زمان عظیم ترین بنای شهر قزوین به شمار می رفت، همچنان استوار برجای مانده است. در 1313 کارخانه دیگری با عنوان آرد ابریشمی یا «آرد ایران» با شراکت آقایان حاج میرزا علی اکبر ابریشمی و یعقوب بخشنده با سرمایه یک میلیون و پانصد هزار ریال در بیرون دروازه شیخ آباد و در شرق خیابان سعدی در بنایی 5 طبقه ایجاد گردید. ماشین آلات آسیاب جدید از آلمان و روسیه وارد شد و با موتور 250 اسب قدرت، می توانست در هر 24 ساعت، 70 تن گندم در چهار نوع آرد کند.

این کارخانه به دستگاه «سنگ تراش» مجهز بود که سنگ های سه متری آسیا را برای خود و برای کارخانه های دیگر در تهران، رشت و تبریز تراش می داد. همچنین واحد تراشکاری و تعمیرات این واحد تولیدی از کیفیت بالایی برخوردار بود.کارخانه «آرد ایران» دارای 14 انبار بزرگ به گنجایش پنجاه هزار خروار گندم بود و آرد تولیدی آن به استان های گیلان، خورستان و تهران صادر می شد. این کارخانه تا سال های بعد از دوران رضا شاه نیز کار می کرد و سپس با تعطیلی تدریجی، متروکه شد.

در تصویری دیگر؛ صد عدد سفارش ساخت بلبرینگ کارخانه‌ قندکرج خریداری شده از شرکت "چسکامورا وسکا" در مهر 1320 در شرایط ناشی از محاصره‌ دریایی، به ایران ارسال نشد. قطع جریان واردات مواد اولیه و کالاهای واسطه ای مورد نیاز صنایع کارخانه‌ دخانیات در اسفند 1319 ادامه حیات این کارخانه را دچار چالش نمود چون کارخانه برای مصارف خود مقداری رنگ شیمیایی از شرکت بال سوئیس خرید، اما کشتی ایتالیایی حامل مواد، به هندوستان پناهنده شد. در موردی دیگرکارخانه چرم خسروی تبریز در خرداد 1320 در اثر جنگ دچار مشکل شدند این کارخانه به سبب مشکلات مالی، نتوانست مواد خام و واسطه ای مورد نیاز کارخانه از قبیل مواد خام هندوستان و عصاره‌ دباغی را از آرژانتین خریداری کند.

افزایش قیمت مواد مصرفی و ماشین آلات وارداتی کارخانه ها در شرایط جنگی عارضه سخت دیگری بود چنانکه اداره‌ مرکزی کارخانه های قند در مهر1320 و وزارت دارایی در خرید لوازم یدکی دستگاه های پنبه پاک کنی در خرداد 1320 دچار مشکل شدند قطع جریان ورود ماشین آلات کارخانه ها: کارخانه‌ برنج پاک کنی شرکت سهامی برنج در مهر1318 و کارخانه قند مرودشت را در ادامه فعالیت آسیب پذیر نمود، تاسیس کارخانه‌ کنسرو شاهی (قائم شهر) در سال 1319 با سرمایه گذاری رضا شاه آغاز شد ماشین آلات این کارخانه مدرن خریداری شده از کشور دانمارک بود، قرار بود از طریق شوروی وارد خاک ایران شود، اما به سبب جنگ به ایران نرسید. پس از اشغال ایران توسط نیروهای ارتش سرخ در سال 1321 کارخانه به دست شوروی ها افتاد و تامین کنسرو ماهی برای ارتش سرخ با ظرفیت عملیاتی روزانه 4 تن گوشت و 2 تن سبزی و ماهی را بعهده داشت.

نمونه دیگر مراحل ساخت و تجهیز کارخانه روغن‌کشی ورامین است. در آبان سال 1317 قراردادی بین وزارت پیشه و هنر و کمپانی «اکردو کرانژه» فرانسه برای خرید تجهیزات کارخانه روغن‌کشی به مبلغ 64 هزار لیره انگلیسی منعقد شد که کمپانی مزبور کارخانه مورد معامله را در شاهی، محل کارخانه گونی‌بافی فعلی نصب نماید. تا قبل از جنگ یک ثلث از ماشین‌آلات کارخانه یادشده به مبلغ 19 هزار و 657 لیره انگلیسی به ایران وارد شد و وزارتخانه در نظر گرفت که کارخانه را در بیابان‌های شمال خط‌آهن و املاک موسوم به حومه روستای «چاله‌شنی» ورامین بسازد و یک خط آهن فرعی از خط آهن اصلی به داخل کارخانه هدایت کند تا مواد اولیه را به آنجا برساند.

پیدایش جنگ و مسدود شدن راه‌ها مانع از ورود بقیه ماشین‌آلات و ادوات کارخانه به کشور شد و دولت مجبور شد که باهمین مقدار وسایل وارد شده، کار خود را آغاز کند مثلا به ازای دیگ بخار کارخانه که نرسیده بود از دیگ بخار لکوموتیوی که راه‌آهن از آن استفاده می‌کرد، استفاده گردید و برای تامین کسری سایر ادوات از قسمتی از ماشین‌های ذوب‌آهن رفع احتیاج شد تا کارخانه در شهریور سال ۱۳۲۳ تقریبا آماده بهره‌برداری باشد، ولی نه به طور مرتب، زیرا نه مواد اولیه برای روغن‌کشی وجود داشت و نه وضع کارخانه طوری قابل اطمینان بود که بتوانند سفارشات اشخاص را قبول کنند، بنابر این برای آزمایش کار موتورها و رفع نواقص آن تا تهیه مواد اولیه، شروع به انجام کارهای کوچکی کردند.

مقداری تخم پنبه از وزارت کشاورزی برای روغن‌گیری و مقداری روغن زیتون برای تصفیه تهیه کردند و کارها انجام شد تا کارخانه با فروکش کردن آتش جنگ در ۱۵ دی ماه ۱۳۲۴به بهره‌برداری رسید.

بدین ترتیب، جنگ دوم جهانی در روند تأسیس، تجهیز و تعمیر صنایع نوپای ایران کوچک و متوسط ایران مشکلاتی پدید آورد و در این شرایط، همه‌ کوشش دولت صرف رفع مشکل و برآوردن نیازهای صنایع بود. علیرغم وعده های متفقین به ویژه انگلیسی ها، برای دادن اجازه‌ ورود کلیه‌ سفارش های داده شده به آلمان نتوانست مشکلات و موانع ایجاد شده در جنگ را برطرف کند.

بنابراین، دولت در جست و جوی راه حل دیگری برآمد: راه های جدید حمل و نقل و طرف های جدید برای تعمیر، تجهیز و تأسیس صنایع. در این گیر و دار اشغال ایران ضایعه ای اسفبار بود. در اشغال و بکارگیری کارخانه های ایران در راستای منافع نظامی، شوروی ها بیشترین سهم را داشتند. آنها یک کارخانه پنبه پاک کنی را در میانه با هدف استفاده از آن به عنوان استراحتگاه سربازان خود، یک کارخانه کنسروسازی و یک کارخانه اسلحه سازی را با هدف استفاده از تولیدات آن به اشغال درآوردند. حکومت شوروی تصمیم داشت این دوکارخانه را به کشور خود انتقال دهد. اما وزیر پیشه و هنر وقت ایران به منظور نجات این کارخانه ها و راضی ساختن روس ها قراردادی با آنها منعقد کرد که به موجب آن مقرر شد کارخانه های مذکور به کمک شوروی ها به تولید خود ادامه دهند و محصولات خود را در اختیار دولت شوروی بگذارند. در این قرارداد هیچ شرطی که شوروی را ملزم به پرداخت بهای محصولات این کارخانه ها کند، وجود نداشت.

بر این اساس شوروی ها محصولات این کارخانه ها را رایگان مورد بهره برداری قرار میدادند. تأثیرات سوء مداخله ای دولت در اقتصاد بواسطه خلق سرمایه داری وابسته و مشارکت ارتش به عنوان زیربنای نظام رضاشاهی در ایجاد پروژه های صنعتی و بالاخص سرمایه گذاری افسران زمیندار در صنایع، بعد از سقوط رضاشاه آشکار شد با توجه به وجود آمدن چنین شرایطی، مجموعه عوامل مختلف تحت تأثیر جنگ جهانی دوم دست بدست هم دادند تا اجرای سیاست صنعتی سازی زنجیره ارزش کشاورزی در دوران پهلوی اول با مشکلات و چالش های متعدد روبر ساختند، تا سرانجام با تبعید دیکتاتور به فرجامی نامطلوب برسد.

تاثیر آلمان بر ذهنیت دولتمردان پهلوی اول در توسعه کشاورزی

بررسی مناسبات ایران و آلمان حاکی از این واقعیت است که حکومت از اواخر سال 1315 به‌صورت جدی تمایل خود را برای توسعه کشاورزی نشان داد. در نتیجه چنین تمایلی حکومت پهلوی درصدد اجرای سیاست‌هایی در جهت توسعه کشاورزی تجاری برآمد که هدف آن تأمین مطالبات مواد اولیه آلمان بود که هرساله بر اساس پروتکل‌های تجاری دوجانبه در حال افزایش بود.در واقع آنچه موجب شد تا سیاست توسعه کشاورزی به‌جای صنعتی سازی در اولویت حکومت قرار گیرد مطالبات روزافزون مواد اولیه آلمان از ایران بود. تحت تأثیر همین شرایط بود که رضاشاه در سخنرانی خود به هنگام بازدید از نمایشگاه کشاورزی فارس در اسفند 1315 بر لزوم توجه و اولویت ‌بخشی بیشتر به کشاورزی با هدف تولید و صادرات محصولات کشاورزی که بازارهای جهانی آن را از ایران مطالبه می‌کردند تأکید کرد. پس ‌از این سخنرانی بود که توسعه کشاورزی تجاری با هدف صادرات مواد اولیه کشاورزی به آلمان به‌جای صنعتی سازی در اولویت برنامه‌های حکومت پهلوی قرار گرفت. این توجه رضا خان، تاثیرات جالبی بر نظام ارضی کشور نیز گذارد.

به نحوی که موجب گردید تا زمینداری تجاری و همچنین خرید و فروش زمین مخصوصاّ خالصه های دولتی رونق بگیرد و حکومت برای کسب درآمد به فروش این زمین ها مبادرت ورزد. تشکیل هیأت مدیره پنج نفره از متخصصان کشاورزی زیر نظر اداره کل فلاحت در 18 آبان با هدف بررسی وضعیت کشاورزی و پیش‌بینی اقدام‌های لازم برای پیشرفت کشاورزی، تصویب قانون عمران در 25 آبان 1316 با هدف افزایش محصولات کشاورزی، تشکیل کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی برای تربیت مأموران ترویج و آموزش کشاورزی، جمع‌آوری و تدوین اطلاعات کشاورزی از سایر کشورها از طریق اعضا و کارکنان سفارتخانه‌های ایران، احداث مزرعه‌های نمونه برای تحقیقات علمی و اصلاح بذر محصولات کشاورزی و حمایت‌های مالی از زارعان، کشاورزان و مالکان با تصویب قوانین جهت تسهیل در اعطای وام‌های دولتی ازجمله اقدام‌های حکومت پهلوی در جهت اجرای سیاست توسعه کشاورزی تجاری بود. حتی دولت در سال 1319 درصد اجرای طرح پنج ساله‌ کشاورزی برآمد. بدین ترتیب تحولات بازارجهانی و مطالبات آن با تاکید بر مطالبات آلمان بار دیگر موجب تغییر در اولویتهای سیاست اقتصادی ایران شد. البته در این تغییر تمایل حکومت به کسب حداکثر درآمد بی تأثیر نبود. تمایلی که ضرورت آن را نیازهای روزافزون حکومت به کسب درآمد و صرف آن در ایجاد تمرکز سیاسی به وجود می‌آورد.

نقش تجارت خانه هایی نظیر بوداغیان، هاراتونیان و قره پتیان در توسعه تجارت خشکبار

مشوق های ارزی و تسهیلات صادراتی به تحریک قیمتی محصولات کشاورزی در مناطق مختلف کشور انجامید بگونه ای که قیمت خشکبار صادراتی در زاهدان و یزد تا 20 درصد افزایش یافت. در خرداد 1316 بدنبال رفع محدودیت های صادراتی برنج، قیمت آن در بازارهای رشت و شهسوار تا دو برابر افزوده شد. در کانون های عمده تولید میوه تجار و سرمایه گذران جدیدی ظاهر شدند که حاضر بودند تا دستگاه های جدیدی برای خشک کردن و بسته بندی میوه از آلمان خریداری نمایند. تجارت خانه هایی نظیر بوداغیان، هاراتونیان و قره پتیان فروشگاه های معتبری در هامبورگ تاسیس نمودند. گابریِل بوداغیان؛ از روستای هفتوان سلماس سرمایه‌دار ارمنی و نماینده ارمنی‌های جنوب ایران در دوره‌های یازدهم تا سیزدهم مجلس شورای ملی بود و رابطه گرمی با تجار آلمانی داشت. بوداغیان ابتدا شغل تجارت خشکبار را از زادگاهش شروع کرد.

سپس در تبریز ساکن شد و در آنجا تجارت خود را توسعه داد و با شهرهای اطراف به داد و ستد پرداخت. او که از تاجران موفق بود، همراه برادرش ایسرائیل بوداغیان، تجارتخانه برادران بوداغیان را تأسیس و همچنین بانکی به نام «بانک بوداغیان» پایه‌گذاری کرد. بانک بوداغیان بین شهرهایی مانند تهران، برلین و هامبورگ مبادلات پولی می‌کرد. کارکنان بانک حدود ۳۵ نفر و همگی از ارمنیان بودند.

در زمان تأسیس بانک بوداغیان در ایران فقط بانک‌های روسی و انگلیسی وجود داشتند. بوداغیان همچنین کارخانه‌های بسیاری در تبریز، تهران و قزوین، از جمله کارخانه‌های آرد و صابون در تبریز، کارخانه نخ پشمی در قزوین و کارخانه‌های آرد، نشاسته و یخ در تهران ساخت. ارومیه، اسکو، تبریز، دهخوارقان و مراغه کانون های فعال تجارت خشکبار طی این سال بسیار پر رونق بود. باغداساریان و صادقی اردبیلی از پیشگامان کارگاه های میوه خشک کنی و میوه پاک کنی و سورتینگ میوه در آذربایجان بودند. خاچاطور ‌باغداساریان و باباجان داویدیانس مدیر عامل شرکت خشکبار خراسان؛ دو تن از بازرگانان ارمنی مشهد بودند که در تأسیس شرکت خشکبار خراسان مشارکت داشتند.

داویدیانس تاجر خشکبار بود و با روسیه هم تجارت می کرد. به نوشته بهرامی، روزانه بطور متوسط 300 پوط کشمش سبز در این کارگاه های عمدتا با حضور کارگران خانم، پاک و بسته بندی می گردید. در کارخانه هاراتونیان با تولید روزانه 600 پوط کشمش حدود 250 نقر کار می‌کردند.

تلاش‌های غلامرضا آگاه یزدی در گسترش پسته کاری

بخشی از کرمان و رفسنجان نیز به دلیل کشتزارهای پنبه و تولیداتی چون روناس، از مناطق حاصل خیز کشور به شمار می‌رفت، غلامرضا آگاه یزدی که از مدت ها پیش محل مشورت داور در توسعه صادرات بویژه خشکبار بود. احداث باغات وسیع پسته رفسنجان را با جذب سرمایه یزدی‌ها، باب کرد. وی با برداشت محصولاتی چون پنبه و روناس و دانه های روغنی و فروش آنها در بازارهای داخلی و خارجی، کم کم پایگاه تجاری استواری به دست آورد و صاحب ثروت بیشتر شد. به تدریج بر دامنه پسته کاری در فردوسیه رفسنجان افزود.

او اولین بازرگانی بود که نه تنها پسته رفسنجان را برای معرفی به بازارهای مختلف جهانی فرستاد، بلکه در سال ۱۳۱۴ خورشیدی برای تبلیغ پسته به اروپا رفت مقداری از آن را برای چرچیل و هیلتر نیز ارسال کرد او در سال ۱۳۱۴ از سوی دربار و علی اکبر داور به عنوان نماینده ایران به نمایشگاه بین المللی بروکسل فرستاده شد تا محصولات کشاورزی تولید جنوب ایران را معرفی کند، آگاه یزدی، نه تنها در این سفر به بروکسل رفت بلکه به کشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه، بلژیک، ایتالیا مصر، لبنان و سوریه نیز برای معرفی پسته و خشکبار ایران سفر کرد و پسته را در این کشورها عرضه و معرفی کرد. او و داور معتقد به انکشاف و خلق بازارهای نوبنیاد بین المللی پسته از طریق آلمان بودند.

وی در ادامه کار با مسیحیان سوریه ای نیز ارتباط برقرار کرد و توانست مقداری قابل توجه پسته را به آمریکا صادر کند که اولین پایه های صادرات پسته ایران به قاره آمریکا بود. توفیقات او در این زمینه آن قدر چشمگیر بود که در سال 1312 علی اکبر داور به رفسنجان رفت و مهمان آگاه شد و از نزدیک فعالیت های او را را دید و مورد توجه قرارداد. وزیر دارایی، طی نطقی مردم رفسنجان را به کاشت پسته تشویق کرد. یکی دیگر از طرح های آگاه، پیوند درختان وحشی در استان کرمان و سایر استان ها نظیر فارس، خراسان و سایر بلاد بود.

او در زمینه پیوند پسته به درخت وحشی یعنی بنه کوهی و بادام به بادام کوهی و انجیر نیز اقدام کرد. تجاردیگری نیز مانند حاج برخوردار و مرشد و... در سال‌های ۱۳۱۵ و ۱۳۱۷ دو شرکت جدید در یزد تاسیس کردند و در زمینه خشکبار، کتیرا، و پسته به تجارت وسیعی پرداختند و این شرکت ها تسهیل‌گر فعالیت آنها در جنوب کشور در شهرهای یزد و کرمان و رفسنجان به موازات رونق بازار خشکبار در آذربایجان و ارتقا مناسبات تجاری با آلمانی ها بود. آگاه در جنگ جهانی دوم، همزمان با گسترش تولید محلی و نیاز بازار، مغز پسته را به نام «جیره کوماندو»، همزمان به ارتش‌های متفقین و آلمان معرفی کرد.

آگاه و حاج برخوردار با تجار اهواز هم معامله‌های کلان می‌کردند. آنها با خانواده‌های مرشد و آگاه رابطه سببی خانوادگی یا نسبی خویشاوندی داشتند و به تجارت پنبه، روناس، جو، گندم و پسته با یکدیگر می‌پرداختند و به استان‌های همجوار می‌فرستادند یا با تجارتخانه افشار تاجر یزدی در هند در ارتباط بودند. در سال 1315 ابوالقاسم هرندی به همراه محمد حسین برخوردار، غلامرضا آگاه و شهریار راوری، شرکت سهامی کتیرا را با سرمایه اولیه 72 هزارتومان تاسیس کردند. اصولا کشاورزی منبع اصلی تولید ثروت نزد کارآفرینان کلان شهرها از جمله اصفهان، یزد، تبریز وکرمان آن روزگار بود که ارتباط وثیقی با شرکتها و شرکای آلمان ها داشتند.

 نقش آلمان در تغییر سیاستهای کشاورزی ایران در دوران پهلوی اول

اگرچه تجاری شدن شیوه تولید کشاورزی در ایران بدلیل سیاست خوداتکایی غذایی پهلوی اول طی سالهای 1309تا 1316 دچار وقفه شد. این وقفه ناشی از تغییر شیوه تولید کشاورزی ایران از کشاورزی تجاری به کشاورزی صنعتی بود. گرایش حکومت به ایجاد صنایع ماشینی جهت تولید کالاهای مصرفی موجبات ظهور کشاورزی صنعتی با هدف توسعه کشت مواد اولیه کشاورزی مورد نیاز صنایع، مانند چغندر، چای، پنبه، و توتون گردید.

افول کشاورزی صنعتی نیز نتیجه الزام ایران به صدور مواد اولیه کشاورزی مورد نیاز صنایع آلمان نازی، درپی انعقاد پروتکل های محرمانه مبادلات تجاری میان دو کشور بود. طی سالهای 1309تا 1316 ظهور شیوه جدید تولید را در خود تجربه کرد. در این شیوه جدید تولید، محصولات کشاورزی نه با هدف تولید مواد اولیه و خام جهت صدور به بازارهای جهانی، بلکه با هدف تولید مواد اولیه برای صنایع نوپای مصرفی کشور بود. تحت چنین شرایطی بود که تولید برخی از محصولات کشاورزی، مانند چغندر، چای، پنبه و توتون که تغذیه کننده صنایع نوپای کشور بودند، علی رغم سابقه نسبتا طولانی تولید تجاری بعضی از آنها مانند پنبه و توتون، جنبه صنعتی پیدا کرد و برای نخستین بار سومین شیوه تولید کشاورزی که همان کشاورزی صنعتی است در کشور ظهور کرد. کشاورزی صنعتی کوتاه زمانی بعد از ظهور خود در سال 1316دچار افول شد.

سرآغاز افول، کشاورزی صنعتی مبتنی بر قرارداد به کشاورزی تجاری در سال 1316 که گرایش به خام فروشی محصولات کشاورزی و صادرات آن به خارج از کشور را به همراه داشت را باید به ماهیت ناپایدار سیاست های حکومت رضا شاه در زمینه کشاورزی مرتبط دانست که روندی ثابت و یکسان نداشت. به نظر شجاعی دیوکلائی، در حد فاصل سال های 1309 تا 1316 حکومت در پی اجرای سیاست صنعتی سازی کشاورزی با هدف تولید محصولات کشاورزی مورد نیاز داخلی بود اما در یک تغییر چهت راهبردی، از سال های1316حکومت رضا شاه و به دلیل انعقاد قراردادهای محرمانه با دولت آلمان، صنعتی سازی کشاورزی را از دستور کار خود خارج کرد و به صادرات مواد اولیه و خام کشاورزی به آلمان پرداخت.

وابستگی اقتصاد ایران به بازار جهانی نظام سرمایه داری، و تأثیرپذیری اقتصاد ایران از تحولات بازار جهانی موجب می شد تا حکومت به تنها عامل تصمیم گیرنده در سیاست های اقتصادی تبدیل نشود. در سال 1310 به دلیل کاهش فروش فالیچه و فرش های دستباف ایرانی، بسیاری از تجار ورشکست شده و صدها کارگر بیکار شدند و در پی کاهش قیمت جهانی نفت، هزاران کارگر شرکت نفت ایران نیز اخراج شدند.

در پی همین بحران بود که درآمد نفتی ایران به شدت کاهش یافته و خطر سقوط اقتصادی ایران را فرا گرفت. از همین رو رضاشاه ناچار شد تن به قراردادی بدهد که درآمدهای آن حتی از درآمدهای قرارداد نفتی دارسی نیز کمتر بود.

گرایش به صنعتی سازی از سال های 1311 تا 1317 جدای از تمایلات شدید نخبگان به ناسیونالیسم اقتصادی تحت تأثیر همین عوامل بوده است. ناگفته پیداست که بخش کشاورزی و توجه به آن خارج از برنامه های توسعه‌ اقتصادی رضاشاه در این بازه زمانی 7 ساله قرارداشت. گرایش به سیاست صنعتی سازی از سال 1311، و اولویت یافتن سیاست رونق کشاورزی از نیمه‌ دوم 1317 در سیاست های اقتصادی حکومت؛ بیشتر مثأثر از تحولات بازار جهانی و تأثیرپذیری اقتصاد ایران از تحولات آن بود.

اما واقعیت عینی و آماری آن است که سیاست توسعه کشاورزی در سال های متأثر از بحران اقتصادی در ایران (1308 تا 1313ش)که با کاهش تقاضای مواد اولیه‌ کشاورزی در بازار جهانی همراه بود، از اولویت برنامه های اقتصادی حکومت نادیده گرفته نشد بلکه از اولویت اصلی خارج شد یا به گونه ای کم رنگ شد. اما پس از رفع بحران بین المللی و افزایش تقاضا برای مواد خام اولیه‌ کشاورزی،- به خصوص در سال های نزدیک به آغاز جنگ جهانی دوم در تابستان 1318- که کشورهای اروپایی خود را برای جنگ آماده میکردند و نزدیک شدن هر چه بیشتر تجارت آلمان با ایران، افزایش یافت. در چنین شرایطی با توجه به نیاز بازار جهانی به مواد اولیه‌ کشاورزی، بار دیگر سیاست توسعه و ترویج کشاورزی تجاری( رهیافت کشت تخصصی کالا) با تکه بر آلمان نازی در ایران مورد توجه دولت قرار گرفت. این توجه به اندازه ای بود که دولت در سال 1319 درصد اجرای طرح پنج ساله‌ کشاورزی برآمد، اما اشغال ایران توسط متفقین اجرای آن را نافرجام گذاشت.

دولت در سال 1319 درصد اجرای طرح پنج ساله‌ کشاورزی برآمد که هدف اصلی آن افزایش حداکثری مواد اولیه کشاورزی برای پاسخ به نیازهای رو به تزاید بازارهای جهانی بویژه آلمان بود. اما پاسخ اصلی را باید در وابستگی جریان مالی و پولی جوامع توسعه نیافته، به جوامع توسعه یافته و همچنین تحمیل وضعیت بازتولید وابسته به بازار جهانی جست و جو کرد. در واقع، تحت شرایط بازتولید وابسته به بازار جهانی است که عوامل و شرایط تولید در اقتصاد جوامع توسعه نیافته در چارچوب مناسبات متقابل بازار جهانی تعیین می‌شوند. براساس همین رابطه است که اولویت های اقتصادی در جوامع توسعه نیافته، تنها از تحولات و نوسان های اقتصادی جوامع سرمایه داری متأثر نمی شوند، بلکه تحولات و بحران های سیاسی نیز در تحولات اقتصادی آنها تأثیر دارند و اقتصاد و سیاست های اقتصادی جوامع توسعه نیافته را دچار کژکارکردی یا تحول و بحران میکنند.

نتیجه‌گیری

تمایل رضا شاه به آﻟﻤﺎن ﻫﺎ همزمان با تصویب قانون «اجازه‌ی تاسیس بانک ملی ایران» به منظور «پیشرفت امر تجارت و فلاحت و زراعت و صناعت» در اردیبهشت 1306 منجر به این شد که نزدیکی به آلمان و نوسان مستمر تجارت ملی به خاطر عرضه حاشیه‌ای مواد خام در زنجیره ارزش جهانی این بار با محوریت آلمان نازی صورت بندی گردد. بر اساس قانون دیگری که برای ایجاد تشکیلات و انتظام امور بانکی و به منظور دایرکردن خدمات بانکی مصوب شده بود، جمعی از متخصصان آلمانی استخدام شدند. همچنین با تاسیس ﻫﻨﺮﺳﺘﺎن ﻫﺎی ﺻﻨﻌﺘﯽ از ﺳﺎل 1927 در ﺗﻬﺮان و ﻣﺮاﮐﺰ اﺳﺘﺎن ﻫﺎ؛ ﺣﻀﻮر اﺳﺘﺎدان آﻟﻤﺎﻧﯽ بیشتر گردید.

آلمان ها در سال 1306 امتیاز حمل پست هوایی در سراسر ایران را (که به شرکت هواپیمایی یونکرس داده شد) و در 1309 نیز اداره امور بانک ملی ایران را به‌دست آوردند. اولین نشریه‌ آماری، اقتصادی و مالی در ایران که شاخص عمده فروشی و تحلیل وقایع اقتصادی را تهیه می کرد به همت " لوتس گیلهامر Lutz Gielhammer " آلمانی اولین رئیس اداره‌ی بررسی های اقتصادی و احصائیه بانک منتشر شد . کلیه آمارهای ثبتی کشاورزی ایران و کارخانه های تبدیلی و فرآوری در این مجله بصورت جامع و تفصیلی نوشته می شد و به عنوان مرجع مورد بهره برداری دیگر مجلات اقتصادی قرار می گرفت.

تا 1311 جمهوری وایمار بزرگ‌ترین طرف تجاری ایران محسوب می‌شد و از این حیث از انگلستان و شوروی هم پیشی گرفت. این موفقیت تجاری زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که بدانیم حجم واردات از آلمان از 2 درصد در سال‌های 19201924 به 25 درصد در سال‌های 19351939 (13141318.ش) رسید و میزان صادرات ایران به آلمان از صفر در سال‌های 19201924 به 32 درصد در سال‌های 19351939 (13141318) رسید و در سال‌های 19401941 (13191320) آلمان 6/42 درصد واردات و 9/47 درصد صادرات ایران را در دست داشت.

شتاب سیر صنعتی ‌شدن آلمان که با تقاضای روزافزون برای مواد خام و غذا همراه شد، با صنعتی‌ شدن ایران از سال 1309، که به ماشین‌آلات و قطعات یدکی نیاز مبرم داشت، توأم گردید و نوعی تجارت پایاپای بین دو کشور به‌وجود آمد حجم تجارت آلمان و ایران در سال 1310 به 8 درصد از کل تجارت ایران رسید.

تمایل آلمان به واردات مواد اولیه کشاورزی و تعهد ایران به صدور این مواد بر اساس پروتکل محرمانه مبادلات تجاری موجب شد تا در سیاست های اقتصادی حکومت در بخش اقتصاد کشاورزی تغییر ایجاد شود. زیرا این تعهد ایران را ناچار میکرد به جای توجه و تمرکز بر توسعه کشاورزی صنعتی با هدف تولید مواد اولیه مورد نیاز صنایع نوپای کشور به کشاورزی تجاری با هدف تأمین مواد خام اولیه مورد نیاز آلمان توجه و تمرکز کند. این تغییر سیاست به منزله بازگشت ایران به ایفای نقش خود در راستای تقسیم کار بازار جهانی نظام سرمایه داری بعنوان تولیدکننده مواد اولیه کشاورزی برای جوامع صنعتی بود. به اعتقاد "شجاعی دیوکلایی"، برقراری روابط اقتصادی میان ایران و آلمان نازی مقدمه افول کشاورزی صنعتی گردید.

چنانکه بر اساس قرارداد تصفیه محاسبات تجاری ایران و آلمان در مهر 1314 ؛ مهمترین هدف این قرارداد بیست ماده ای فراهم کردن مبادلات تجاری پایاپای میان دو کشور بود پس از انعقاد این قرارداد حضور هیأت ایرانی در آلمان به منظور توسعه و تحکیم روابط تجاری با این کشور نه ماه دیگر ادامه پیدا کرد انعقاد پروتکل محرمانه مبادلات تجاری ایران و آلمان در بهمن 1314نتیجه فعالیت های اعضای این هیأت بود که بر اساس آنها ایران ملزم به تأمین مواداولیه مورد نیاز صنایع آلمان مخصوصا مواداولیه کشاورزی میشد. پروتکل محرمانه مبادلات تجاری که در پی انعقاد قرارداد تسویه محاسبات تجاری به امضاء رسید زمینه ساز خارج شدن سیاست صنعتی سازی از اولویت برنامه های اقتصادی حکومت گردید که نتیجه آن افول کشاورزی صنعتی و گرایش مجدد به کشاورزی تجاری با هدف صادرات مواد اولیه کشاورزی به آلمان بود.

براساس ماده اول این پروتکل ایران اجازه میداد اجناس آلمانی طبق صورت رسمی سهمیه آزاد وارد ایران شود. در مقابل و بر اساس ماده دوم پروتکل دولت آلمان به صورت نامحدود اجازه میداد برخی از اجناس ایرانی به این کشور وارد شود.

این اجناس عبارت بودند از قالی، گردو، خشکبار، گندم، جو، ارزن، برنج، پنبه خام، میوه و برگ و گیاهائی که مصرف داروئی داشتند، زیره صحرائی، خزه ها، تمبرهندی، کاسیای خام، میوه، برگ، گیاه و ساقه هائی که مصرف طبی داشتند، پوست درخت برای دباغی، انگور، سندروس، انواع صمغ ها، موم زنبور عسل و سایر موم های حشره به صورت طبیعی، پشم خام گوسفند، کرک شتر به صورت خام و جوشیده، موی بز به صورت خام و جوشیده، پیله ابریشم، پوست و چرم خام، پوست خام برای مصارف لباس از روباه، خز، گرگ، شغال، سگ آبی، گربه کوهی و راسو، روده گوسفند، مستخرجات حیوانات، عصاره دباغی، فضولات ابریشم شانه نشده و پوست و چرم بره، گوسفند، بز و بزغاله.

لیست اجناس مورد درخواست آلمان بیشتر شامل مواد اولیه کشاورزی بود. گرایش و تمرکز بر توسعه کشاورزی تجاری با افزایش تقاضاهای آلمان در پروتکل های مبادلاتی بعدی در سالهای 1317و 1318 تشدید شد. بعبارتی از سال 1316 کشاورزی صنعتی به نفع سیاست توسعه کشاورزی تجاری با هدف تامین مواد اولیه کشاورزی مورد نیاز صنایع آلمان از اولویت برنامه های اقتصادی حکومت خارج شد و برخی از محصولات کشاورزی تولید شده در ایران مانند پنبه و توتون علیرغم اینکه می‌توانستند در خدمت تولید صنایع ایران باشند در لیست اقلام صادراتی به آلمان قرار گرفت. در تمامی دوران نازیسم میزان تجارت دو کشور در حال تزاید بود؛ خصوصاً پشم و کتان و فرش ایران مهم‌ترین اقلام مورد علاقه آلمان به شمار می‌رفت، به طوری که در آغاز درگیری آلمان در جنگ جهانی دوم بیش از 90 درصد پشم ایران و 60 درصد کتان آن را آلمان خریداری می‌کرد و در همین سال طی پروتکل محرمانه‌ای که توضیح داده خواهد شد مقرر گردید تا این کشور 22500 تن پنبه، شش‌هزار تن پشم، بیست‌هزار تن گندم، بیست‌هزار تن برنج و ده‌ هزار تن جو از ایران خریداری کند. علی رغم کوشش برای ایجاد صنایع مصرفی، در سالهای 1316-1310 ورود کالاهای مصرفی همچون دوره‌ پیش از اجرای سیاست صنعتی سازی کشاورزی، رقم قابل توجهی از واردات ایران بود.

بنابراین، ادامه‌ روند ایجاد صنایع مصرفی منطقی به نظر میرسید، اما برخلاف چنین انتظاری، توجه دولت از سال 1316 به تدریج بر استراتژی توسعه‌ صادرات محصولات کشاورزی بصورت خام معطوف شد. اما چرا از سال 1316 استراتژی توسعه‌ صادرات مواد اولیه، جایگزین استراتژی جایگزینی واردات گردید؟ به نظر میرسد که پاسخ را باید در دو محور جست و جو کرد.

اول، افزایش تقاضای بازارهای بین المللی و روند رو به رشد قیمت محصولات خام کشاورزی در جهان و ایران از سال 1315 که منجر به بهبود شرایط مبادلاتی اولیه در بازار جهانی گردید، نشانه آن در ایران، از طریق مطالبات آلمان نمایان بود؛ دوم، تمایل دولت به کسب بالاترین میزان درآمد از آسان ترین و کم هزینه ترین روش ها از جمله اتخاذ سیاست های تجاری سهل تر اعمال معافیت ها، ارایه مشوق ها و وام های ارزی در راستای توسعه صادرات بیشتر محصولات کشاورزی؛ در نتیجه‌ این دو عامل، مقرر گشت تا به تدریج استراتژی توسعه‌ صادرات، جایگزین استراتژی جایگزینی واردات شود.

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای