وقایع اتفاقیه روستایی و کشاورزی در ایران معاصر
بخش بیست و پنجم: گرایش به سمت صنعتی شدن کشور با توسعه صنایع تبدیلی، تکمیلی و فرآوری
سالهای حرکت به سمت و سوی صنعتی شدن ایران همزمان است با سالهای بحران بزرگ مالی در آمریکا و اروپا که در طول دهه ۱۹۳۰ تا اوایل دهه ۱۹۴۰ ادامه داشت

اخبار سبز کشاورزی؛ سالهای حرکت به سمت و سوی صنعتی شدن ایران همزمان است با سالهای بحران بزرگ مالی در آمریکا و اروپا که در طول دهه ۱۹۳۰ تا اوایل دهه ۱۹۴۰ ادامه داشت و با جنگ جهانی دوم به پایان رسید. تغییر گرایش به طرف تزریق بیشتر بودجه کشور از نیمه سال 1310 کاملا هویدا بود. تا اینکه از سال 1312 نقشه راه اصلی رشد و توسعه کشور، توسعه صنعتی معرفی و رضاشاه پهلوی در خصوص لزوم تاسیس کارخانجات صنعتی و تامین احتیاجات کشور در داخل صحبت کرده و آن را لازمه توسعه و ترقی اعلام کرد.
بلادرنگ، دولـت جهـت دستیابی به یک جامعه صنعتی مشغول به کار شد. اولین قدم دولت برای صنعتی سازی تقسیم وزارت اقتصاد ملی به سه بخش تجاری، کشاورزی و صنعتی و همچنین ایجاد مدارس وکارگاه های صنعتی با کمک آلمانی ها در مراکز استان ها بود.
در پی تلاقی بحران مالی بین المللی با بحران ارزی داخلی، استراتژی عمده رضاشاه جانشینی واردات و صرفه جویی ارزی و فرار از فشار کسری موازنه تجاری بـود. او در ابتدا به ایجاد کارخانه ها و گسترش صنایع سبک مصرفی متصل به زنجیره های بخش کشاورزی پرداخت. در واقع روند گسترش و افزایش روند صنعتی شدن کشور با پیشتازی صنایع تبدیلیِ وابسته به بخش کشاورزی صورت گرفت. البته صنعت و معادن غیرنفتی نیز تا اندازهای توسعه یافت. گسترش صنایع عمدتا در بخشخصوصی واقع شد و به این دلیل در جهت برآوردن تقاضای مصرفکنندگان داخلی صورت میگرفت. این صنایع عبارت بودند از واحدها و کارگاههای سنتی کوچک که کارگران غیرماهر و صنعتگران را در تولید کالاهایی مانند صابون، نخ و منسوجات بهکار میگرفتند.
مسلما بخش عمده صادرات صنعتی ایران کماکان به فرش اختصاص داشت. فرش بافی هنوز صنعتی خانگی و روستایی بود، اما شواهد کیفی در دست است که نشان میدهد بعضی از دیگر صنایع روستایی و نیمه روستایی مانند صابون سازی و برخی از انواع پارچه بافی و جوراب بافی درحال حرکت به سوی شهرها بودند. این سرآغاز پایهگذاری نهاد (هرچند نه هنوز تکنولوژی) تولید کارخانهای جدید در صنعت بود، یعنی تولید بهوسیله نیروی کاری که در مقابل دستمزد و طبق قرارداد استخدام میشود.
در نتیجه این فعالیت ها بود که اولا به شکل گیری بنیان های طبقه کارگر کمک نمود و ثانیا با هدایت اعتبارات و سرمایه گذاری های دولتی، بودجه وزارت صنایع و معادن به همراه بودجه وزارت تجارت و طرق و فواید عامه بطور چشم گیری افزایش یافت به گونه ای که در سال 1312 معادل 19 درصد از کل بودجه کشور را بـه خـود اختصـاص می داد.
تصویب و اجرای قانونها و سیاستهای حمایتی پهلوی اول از صنایع، همچون قانون تجارت خارجی مصوب سال 1309 در تشویق صاحبان سرمایه در راستای انجام چنین سرمایهگذاریهایی مؤثر و بسیار مفید بوده است. در سال 1310 وزارت اقتصاد ملی که یک بخش از آن اداره صنایع و معادن بود تاسیس شد. در این سال دویست و سی کارخانه صنعتی در ایران وجود داشت که سی و چهارتای آنها کارخانه پنبه پاککنی بود، همچنین سی و پنج پست تولید برق در ایران کار میکرد . برخلاف صنایع تبدیلی کشاورزی، گسترش معادن عمدتا نمک و زغالسنگ تقریبا به تمامی ناشی از سرمایهگذاری دولتی بود.در ایـن برهـه وزارت صنایع حدود سیصد واحد صنعتی تولید کننده قند و شکر، چای، سیگار، برنج، مواد غذایی بسـته بندی شده، صابون، روغن، گلیسیرین، کنف، اسید سولفوریک، سـیمان، الـوار، مـس، بـاتری و از همـه مهمتر چندین واحد تولید برق احداث کرده و وام هایی با بهره های اندک در اختیـار تجـار قرار میداد و بخش خصوصی بیشتر درگیر صنایع کوچک و بازرگانی بود.جدای از تفسیر فوق، در اوایل قرن بیستم نیز بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته، فراگرد صنعتی سازی خود را با نساجی آغاز کردند درنتیجه بسیاری از این کشورها که خود تا این زمان صادرکننده مواد خام و واردکننده منسوجات بودند، برای حمایت از صنایع داخلی و کنترل واردات بیرویه تعرفه های گمرکی را به شدت افزایش دادند.
ایران نیز همین سیاست اقتصادی را دنبال کرد. پس از جنگ اول جهانی و به خصوص پس از بحران اقتصادی 1930 ،به دلیل کـاهش جهانی قیمت پنبه و افزایش تولید نخ مصنوعی، ایـران در واکـنش بـه تحـولات جهـانی اقدامات گسترده ای را برای ایجاد صنایع نساجی به عنوان بخـش پیشـتاز صـنعتی سـازی انجام داد. دولت ایران با توجه به اهمیت پنبه در صنعت و در اقتصاد کشور، ناچار بود تـا بـا روش های مختلـف ازجملـه سیاسـت صـنعتی سـازی جـایگزین واردات، یـافتن شـرکای اقتصادی جدید از طریق معاملات پایاپای و تأسـیس شـرکت هـای سـهامی، بـه تولیـد و صادرات پنبه و مصرف داخلی آن سمت و سو بدهد. در دوره رضاشاه نیز برای حمایت از صنایع نساجی داخلی در 1302 قانون استفاده از لباس های وطنی تصویب شد که برطبق آن کلیه کارمندان دولت و افراد نظامی و پلیس مجبور بودند از پارچه های وطنی استفاده کنند.
برای افرادی که از پارچه های خارجی استفاده می کردند، جریمه نقدی درنظر گرفته شد. همچنین در شهریور 1303 از کلیه وزارتخانه ها و ادارات ولایات خواسته شد تا درباره نتیجه اقدامات خود در اجرای قانون استفاده از البسه وطنی گزارش دهند. در 1303 ورود ماشین های صنعتی و فلاحتی تا 10سال از پرداخت حقوق و عوارض گمرکی معاف شد. در 1311 نیز واردات ماشین های فلاحتی و صنعتی از پرداخت مالیات راه و حق انبارداری معاف شد و بر اساس سیاست جدید توسعه صنعتی ایران، توسعه کشت پنبه به منظور جایگزینی کالاهای وارداتی از ژاپن، روسیه و انگلستان، مورد توجه قرار گرفت. باوجود مقادیر زیاد پنبه خام در داخل کشور، بدیهی بود که تأسیس کارخانه های نخریسی و بافندگی بایستی جلودار توسعه صنعتی در ایران می شد.
به ویژه اینکه کالاهای پنبه ای در این سال ها مهمترین قلم کالای وارداتی ایران را تشکیل میداد. از سال 1310 با ایجاد سیاست صنعتی سازی جایگزین واردات، صنایع نساجی پنبه و پشم گسترش یافت. برای حمایت از صنایع نوپای داخلی سیاستهای تجاری و گمرکی جدیدی همانند کشورهای مصر و ترکیه آغاز شد. در اثر حمایت های دولت به تدریج شمار صنایع ریسندگی پنبه از 3 مورد در 1312 با یک جهش بزرگ به 8 مورد در 1313 رسید. در این سال تجهیزات 11کارخانه بافندگی با مجموع 288/62 دوک، از انگلستان و آلمان خریداری و در شهرهای شیراز، اصفهان،کاشان، اهواز، مشهد و سمنان راه اندازی و تجهیزات یک کارخانه پشم بافی در اصفهان سفارش داده شد و یک کارخانه ابریشم بافی در نوشهر با ظرفیت تولید سالانه یک میلیون متر پارچه ساخته شد. روی هم رفته تا سال1316 درحدود 101 کارخانه پنبه پاک کنی تأسیس شد که 52 واحد آن متعلق به اشخاص و مابقی آن متعلق به شرکتهای سهامی مختلف بود. تعدادکل کارخانه های ریسندگی و بافندگی پنبه تا سال 1320 به 33 واحد رسید که 27 واحد آنرا بخش خصوصی و مابقی را دولت یا به صورت مشترک با بخش خصوصی ساخته بود. مصرف کارخانه های خصوصی ریسندگی پنبه در 1320 ،درحدود 26000 تن و مصرف کارخانه های دولتی 3500 تن بود.
حرکت رشد صنعتی با حداقلی از سرمایه گذاری خارجی
ویلیام فلور، بر آن است که تصویب قانون ارز خارجی در سال ۱۹۳۲/۱۳۱۱ منجربه بالارفتن ارزش پول ملی شد و بازرگانان را به سوی سرمایهگذاری در صنعت سوق داد. جان فوران، روی آوردن بازرگانان به صنعت را ناشی از انحصارات دولتی بر بازرگانی و حاشیه سود خوب صنعتی میداند. در اینجا باید نکتهای که آبراهامیان یادآور میشود را نیز در نظر داشت، او بحران بزرگ جهانی در آمریکا و اروپا و افت قیمت کالاهای سرمایهای در جهان را عامل مهمی در توسعه صنایع مدرن ایران میداند.
لذا شاهد آن هستیم که بورژواری ایران در شرایطی که دیگر صدور مواد خام سود چندانی نداشت با استفاده از شرایط جدید بینالمللی و اقتدار تمام عیار یک دولت داخلی و جامعهای بدون مقاومت، نحوه تصاحب مازاد خود را تغییر داد و از بازرگانی به صنعت مدرن البته با ریسک کمتر با سرمایه گذاری بر صنایع مصرفی تبدیلی، تکمیلی و فرآوری محصولات کشاورزی روی آورد. اما در شرایط فقدان سرمایه گذاری خارجی، طبقه حاکم که عمده درآمدش از زمینداری و روابط اربابی و تجارت بهدست میآمد، بهجز چند استثنا چندان علاقهای به پذیرش ریسک سرمایهگذاری در صنعت را نداشت. ازاینرو عمدتاً خودِ دولت بود که صنایع جدید را ایجاد کرد، و به تدریج بخش خصوصی نیز در حد محدودی وارد عرصهی صنعت شد.
دولت نیز با ایجاد انحصارات دولتی، نقدینگی مناسبی از طریق وزارتخانه تازه تاسیس صنایع و از محل درآمدهای مالیاتی، گمرکی و نفتی برای صنایع نو بنیاد فراهم آورد. نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای ملی نیز در سال 1303قانونی پنج مادهای را تصویب کرده بودند که میتوان آن را یکی از نخستین اقدامات مهم انجام شده در راستای بهبود صنعت کشور در نخستین سالهای سده اخیر دانست. قانونی که در بین قوانین مختلف مصوبه در عمر بیش از 100 ساله مجلس شورا در ایران با عنوان « قانون معافیت ماشینهای صنعتی و فلاحتی از تادیه حقوق ورودی گمرکی تا 10سال»شناخته شده و در ماده نخست آن آمده است:« تمامی ماشینهای صنعتی و قطعات آنها و نیز تمامی ماشینها و ادوات فلاحتی و قطعات آنها از تاریخ تصویب این قانون تا 10 سال از حقوق ورودی گمرک معاف خواهند بود».همچنین متن مواد دوم وسوم این قانون نیزبه شرح زیر است:«بارکشها و اتوبوسهای موتوردار تا پنج سال از حقوق ورودی گمرک معاف خواهند بود. وسایل نقلیه که محموله آنها فقط ماشین، ادوات فلاحتی و قطعات آن و یا ماشین صنعتی و قطعات آن باشد، از تادیه باج راه معاف خواهند بود ولی صاحبان آن باید ورقه معافیت را که وزارت مالیه ترتیب میدهد، در دست داشته باشند». در مجموع، در فاصله سالهای 1304 تا 1320 یعنی دوره شانزدهساله حکومت پهلوی اول، در مجلس شورای ملی در مجموع 1145 قانون در زمینه صنعت و اقتصاد به تصویب رسید که 211 مورد قوانین و تعداد 934 مورد نیز مقررات میباشد. مقایسه تعداد قوانین صنعتی با تعداد کل قوانین مصوب مجلس شورای ملی از میان 1736 قانون مصوب، 211 مورد به امور صنعتی اختصاص داشته که این رقم معادل 15/ 12 درصد از کل قوانین مصوب است. بیشترین تعداد تصمیمات صنعتی در سالهای 1311 و 1315 و کمترین آن در سال 1304 و 1305 بوده است. در فاصله شش سال بین 1310-1316 حدود 724 تصمیم در زمینه صنعت اتخاذ شد که معادل 63 درصد از کل تصمیمات صنعتی دولت بود. صنایع نساجی در دوره رضاشاه بیشترین حجم سرمایهگذاری را به خود اختصاص داد . شمار فراوانی از این کارخانهها از کشور آلمان خریداری شده بودند که در برخی از آنها حتی تکنیسینهای آلمانی، برای تعمیر و نگهداری دستگاهها، مشغول به فعالیت بودند.
آلمان یکی از مشوقان و سرمایهگذاران مهم در صنایع ایران بهویژه صنعت نساجی بود؛ چنانکه اولین کارخانه نساجی ایران، یعنی کارخانه نساجی شاهی (قائمشهر) که در سال 1309 افتتاح شد، با حمایت مستقیم آلمان همراه بود. این کارخانه با سرمایه ۵۰۰ هزارتومان، یک شرکت سهامی بود که ۴۰درصد آن متعلق به بانک ملی ایران و ۴۰ درصد آن متعلق به رضاشاه و ۲۰ درصد دیگر نیز به عنوان وثیقه مطالبات، متعلق به شرکت های آلمانی فروشنده ماشین آلات و در دو بخش تولید نخ و پارچه فعال بود. چند سال بعد هم واحدهای سفیدگری و رنگرزی به این کارخانه اضافه شد که دستگاههای آن از کارخانه «اونیون ماتکس» آلمان خریداری شده بود برق کارخانه را هم دستگاههای خریداری شده از کمپانی A.E. G آلمان تامین میکرد.کارخانه بعدی یعنی کارخانه نخریسی شاهی (علیآباد سابق) با سرمایهگذاری مستقیم آلمان تأسیس و در سال 1311 افتتاح شد. براساس گزارش "لینگمن"، وابسته بازرگانی سفارت بریتانیا، «از پانصد هزار تومان [220 هزار دلار] سرمایهای که برای ساخت و گشایش این کارخانه تعهد شده، دو پنجم آن را شخص شاه، به همین مقدار را بانک ملی ایران و یک پنجم باقیمانده را شرکت آلمانی "زیمنس شوکرت"، که ماشینآلات کارخانه را تأمین و نصب کرده، پرداختهاند» این کارخانه سودآوری ممتازی داشت وسود خالص آن را بین ۱۵ تا ۲۰ درصد پیش بینی کرده بودند . در همین زمینه میتوان به شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی شهرضا (نخ باف اصفهان) هم اشاره کرد که در سال ۱۳۱۴، با سرمایه اولیه 3 میلیون و ۶۰۰ هزار ریال به ثبت رسید. طراحی و اجرای این واحد تولیدی نیز به دست آلمانیها و سرپرست آن مهندس نیمگر آلمانی بود. آلمانیها علاوه بر صنعت نساجی ایران، در تأسیس بسیاری از کارخانجات ایران نیز سهیم بودند. آنها در پروژههایی متعددی شرکت و چندین کارخانه در این زمینه تأسیس کردند. از جمله این کارخانهها میتوان به کارخانه «هاراتونیان» مشهد اشاره کرد که در سال ۱۳۱۲ افتتاح شد و مانند بسیاری دیگر از کارخانههای این دوره، ماشینآلات این کارخانه هم از آلمان خریداری شده بود. محصول این کارخانه نخهای پشمی بود که به مصرف قالیبافی میرسید.
افزایش بودجه و اعتبارات وزارت صنایع و بازرگانی
طی سه سال مابین 1310-1313 دولت در سرمایه گذاری، ساخت و تجهیز ده ها کارخانه مشارکت و اقدام نمود. بودجۀ وزارت صنایع و بازرگانی از سه درصد در سال 1310 به بیست و یک درصـد تا پایان سـال1316 افـزایش یافـت. بـرای احـداث ایـن کارخانه ها مبلغی معادل دویست و شصت میلیون دلار سرمایه گذاری شد که تقریبـاً نیمـی از ایـن مقدار را دولت و باقی آن را بخش خصوصی تأمین کرد و بیش از 77 درصد این واحدها را صنایع تبدیلی، تکمیلی، فرآوری و نگهداری زنجیره تولید بخش کشاورزی کشور تشکیل می دادند. حتی در خرداد 1313 دولت، بودجه ای را جهت اداره کل صناعت برای تکمیل کارخانه های نیمه تمام تخصیص داد. در این میان دو ایالت گیلان و مازندران از نظر دیگر صنایع از جمله چای و شیلات هم اهمیت زیادی یافتند. فقط در صنعت شیلات 2560 نفر کارگر مشغول بکار بودند. رشد اعتبار وزارت صنایع حاکی از توسعه صنایع ماشینی و کارخانه جات و به تبع آن رشد طبقه کارگر در ایران بود. غالب کارگران ایران در سال 1300 در صنایع دستی و صنوف نخ، نساجی کار می کردند و از حدود 12000 نفر پیشه ور و شاگرد، تعداد اندکی در کارگاه های مهمات و اسلحه سازی، تعدادی در کارخانجات نساجی و چاپ خانه اشتغال داشتند. در حالی که تا پیش از سال 1304 کمتر از بیست کارخانه جدید در ایران وجود داشت، تعداد کارخانه های مدرن صنعتی، بدون احتساب شرکت نفت، به بیش از هفده برابر رسید.
برکنار از دیگر صنایع مصرفی نظیر کبریتسازیها، کارخانجات قند، تنباکو، چرم و بلورسازی، چند کارخانهی تولیدات واسطهای ازجمله دو کارخانهی سیمان و چندین کارخانهی آجرپزی نیز به وجود آمدند. در سال 1302 دولت از تاسیس کارخانههای قند حمایت کرد و به سرمایهگذاران گفت در صورت تاسیس این کارخانجات دولت در زمینهای خاصه چغندر مورد نیاز آنها را کشت خواهد کرد. اکثریت قریب به اتفاق صنایع در چهار منطقه مازندران، گیلان، تهران و تبریز قرار داشتند. برخـی صـنایع بهداشـتی و ریـسندگی و مخـابرات نیـز در بندرعباس و پیرامون آن تأسیس شد. این کارخانه که بعدها به کارخانه خنجی شهرت یافت کارگران بسیاری را جذب خود نمود و با سه نوبت کار در شبانه روز، در اقتصاد منطقه تاثیر مثبت و به سزایی گذاشت. خرید کارخانه نخ ریسی و بافندگی از منچستر و حمل آن به ایران و نصب و راه اندازی کارخانه در محله خواجه عطای بندرعباس در سال ۱۳۰۹ شمسی مرهون تلاش یوسف خنجی است. خنجی در سال ۱۳۵۴ شمسی در سن ۸۸ سالگی در فرانسه درگذشت. رضا شاه با اشاره به سیاستهای بودجه ای که سرانجام برخی از آنها را به اجرا درآورد میگوید:" تمام اراضی و مزارع اطراف و جوانب «علیآباد» پوشیده شدهاند از محصول پنبه، و برای تأمین تجارت این نقطه، فوراً باید پول داد و یک کارخانه بزرگ نخریسی در اینجا دایر نمود، که رعایای اینجا منتظر خرید این و آن نشده، بلافاصله بتوانند مقدمات زحمت و زراعت خود را به یک نتیجه قابل انتظاری تبدیل نمایند، و راه ثروت و تمول را بروی خود بگشایند… مساعد بودن هوای «لاهیجان»، و اغلب نقاط «مازندران» برای زراعت چای، بلاتردید ایجاب میکند که کارخانهی چای، در این منطقه دائر گردد، و مورد استفاده کامل واقع شود. پرورش ابریشم از فکرهائی است که دقیقهای نباید در اینجا متروک بماند. اراضی "خوزستان" در جنوب ایران، و "صحرای ترکمان" در شمال، از لحاظ زراعت و فلاحت قابل وصف نیست.
حقیقتاً سعادتمند است آن مملکتی، که در شمال و جنوب خود دارای این قسم اراضی باشد. نباتاتی که در این صحرا میروید، مثال پنبه، اصلاً قابل شباهت به پنبة سایر نقاط ایران نیست، و گاهی ارتفاع و نمو آن تعجب آور میگردد. کاملا مورد خواهد داشت که "خوزستان" و این صحرا را، به "مصر" ثانی و ثالث موسوم نمائیم. این دو نقطه از آن نقاطی است که باید مورد توجه کامل قرار دهم، زیرا محصول این دو نقطه، نه تنها احتیاجات اهالی ایران را، از حیث آذوقه و مواد اولیه به حد اعلی رفع خواهد کرد، بلکه اضافات آن، در ضمن صادرات یک مبلغی را تشکیل خواهد داد که ممکن است اسم آنرا سرمایة مملکتی گذارد. زراعت اطراف ”استرآباد” بیشتر برنج است. گندم و جو چندان به دست نمی آید. برای غذای شهر، از صحرای ترکمن وارد مینمایند. میوه و مرکبات به قدر کفایت هست. صنایع مهمی در استرآباد نیست. چادر شب ابریشمی و نخی میبافند، و قالیجة ابریشمین و تافته سفید و قرمز تهیه میکنند، اما قالی بافی وجود ندارد، و بیشتر از ترکمانان میخرند. مساعد بودن هوای "لاهیجان"، و اغلب نقاط "مازندران" برای زراعت چای، بی تردید ایجاب میکند که کارخانه چای، در این منطقه دائر گردد، و مورد استفاده کامل واقع شود. باید دستور بدهم که مطالعه کاملی در این باب بنمایند. خیال میکنم که رفع احتیاج اهالی را به وجه خیلی خوب، میتوان از حیث چای نمود". اصولاً در گفتمان دولتی حدفاصل سال های 1308 تا 1315، توحید مساعی متوجه تامین زیرساخت های لجستیک و نوسازی صنایع بود و در برابر امکانات مالی و عملیاتی گستردهای که به صنعتی کردن کشور اختصاص داشت، به تولید کشاورزی کمتر توجه میشد با مقایسه اعتبار اختصاص داده شده به دو وزارتخانه صنایع و کشاورزی باهم به وضوح میتوان گرایش دولت پهلوی اول را به صنعتی شدن مشاهده کرد.
تشویق به ایجاد صنایع کوچک و تشکیل طبقه کارگر صنعتی
ایجاد کارخانههای جدید و رشد صنایع مصرفی کشاورزیمحور مانند نساجی و قند، و بهویژه ساختمان راهآهن سراسری، به گسترش مشاغل فنی و خدماتی و ایجاد یک طبقه کارگر صنعتی در کشور یاری رساند. با اینهمه سهم آن بخش از طبقهی زمیندار، خوانین و سرمایهدار، و نیز بخشی از طبقه متوسط که پایگاه اجتماعی دولت را تشکیل میدادند، بسیار کوچک بود. ترکیب نیروی کار از اواسط سال 1310 به کلی دگرگون شد بطوریکه 10 هزار تن در شرکت نفت و کارخانه های تازه تاسیس، 9 هزار کارگر در صنایع ریلی، 4 هزار تن در معادن ذغال سنگ و 1500 نفر در شیلات و بخش ساختمان؛ یک طبقه جدید 170 هزار نفری را تشکیل می دادند.
مدتی بعد شاه تصمیم به تاسیس کارخانههایی همچون کارخانه ذوب آهن گرفت اما به دلیل آغاز جنگ جهانی دوم این کار انجام نگرفت. نکته ای که باید بدان توجه داشت آن است که شکل گیری طبقه کارگر در ایران محصول رشد انفجاری جمعیت بود نه سلب مالکیت از دهقانان و کنده شدن آنان از زمین به عنوان سر ریز نیروی کار صنعتی، بنابراین شیوه غالب تولید در روستاهای کشور تا شهریور 1320 همچنان گذار آرام از شیوه معیشتی خرده کالایی به کالایی - تجاری بود. بر اساس آمارهای ارایه شده از سوی بانک ملی ایران در فاصله سالهای 1304 به عنوان نقطهی عطف، تا سال 1318 مجموعاً 680 کارخانه که به وسیلهی نیروی ماشین کار میکردند در ایران تاسیس شدند که در عرصههای اقتصادی میتوان از صنایع نساجی و شاخههای آن، صنایع فلزی مانند ورشوسازی و... ،کارخانههای تولید برق و صنایع همچون کارخانههای نجاری و کبریتسازی و همچنین صنایع تبدیلی بخش کشاورزی مانند کارخانههای پنبهپاککنی، روغنکشی، برنجکوبی، آردسازی و همینطور بخشهای دیگر از صنایع مصرفی به فعالیت پرداخته و تعدادی بالغ بر 7000 نفراز کارگران در این بخش مشغول به کار گردیدند.
رشد صنایع جدید در برخی شهرها، بویژه در تهران و مازندران، اصفهان و ... قابل محسوس بود. بزرگترین کارخانهداران در درجه اول بازرگانان و بعد از آنان مقامات بلندپایه دولتی و خانوادههای زمیندار بودند. تعداد شرکتها در ایران در ۱۹۳۱/۱۳۱۰ نودوسه فقره بود که در ۱۹۴۰/۱۳۱۹ به هزار و هفتصد و سی و پنج مورد رسید. به نظر برخی منتقدان، چون رضاشاه در دههی 1310 شمسی به بزرگترین مالک زمینهای کشاورزی ایران تبدیل شده بود، از این روی میخواست با ایجاد صنایع تبدیلی و وارد نمودن آن به زنجیره بخش کشاورزی، ارزش افزوده محصولات خود را بالا ببرد.
مهمترین صنایعی که در دوران رضاشاه به وجود آمدند، پارهای صنایع مصرفی و واسطهای بودند که در آن مقطع با محدودیتهای ساختار عقب مانده ایران امکان تأمین نیازهای داخلی را فراهم میآوردند. از آن جمله بودند، شرکت پیلهور رشت، گونیبافی مازندران، نساجی قائم شهر، گونیبافی رشت، چیتسازی تهران، قند ورامین، سیمان ری، سیمان لوشان، چندین آجرپزی، و چوب اَسالم.کارخانجات نساجی به غیراز تأمین انواع پارچه، در اشتغال نیروی کار و ایجاد طبقهی کارگر نقش مهمی داشنتد و تعداد آنها در طول ۱۶ سال حکومت رضاشاه به بیش از ۳۰ واحد رسید. در گزارش روزنامه کوشش سهشنبه 24 دی 1319تحت عنوان تأسیس کارخانه چیتسازی تهران آمده: " در نظر است کارخانه چیتسازی معظمی در زمینهای اطراف تهران میان ایستگاه راهآهن و سیلوی تهران تأسیس شود. این کارخانه که از هر جهت کامل خواهد بود و دارای قسمتهای نخ بافی، ریسمان ریسی و چیتسازی الوان و غیره میباشد. اکنون مشغول تهیه مقدمات ساختمان کارخانه مزبورهستند و اشتغال مطلوبی برای نیروی کار تهران فراهم خواهد آورد." به همین ترتیب جمعیت شاغل در صنایع پنبه نیز از 1762 نفر در سال 1313 به 7652 نفر در سال 1315 افزایش یافت که به طور متوسط بین 23 تا 31 درصد افراد شاغل در این صنایع کودکان و 10 تا 12 % آنها زنان بودند. سود بالای تولیدات کالاهای مصرفی صنعت نساجی باعث سرمایه گذاری بیشتر بخـش خصوصـی در نساجی می شد و در نتیجه اقدامات حمایتی دولـت از صـنایع، بـه ویـژه انحصـار تجـارت خارجی و تعرفه های گمرکی حمایتی، سود کارخانه های نخ ریسی تا 1316 بـه حـدود 40 تا 50 درصد می رسید. به این ترتیب، ایران تـا پـیش از جنـگ دوم جهانی ازلحاظ صنایع نساجی به دومین کشور خاورمیانه بعد از مصر تبدیل شـد. صـنایع نساجی مصر در کل با 251 هزار دو ک، در ردیف اول و ایران با 133 هـزار در ردیـف دوم بود و بعد از آنها ترکیه با 103 هزار دوک در ردیف سوم قرار داشـت. در اوایل دهة 1310 درسایة سیاست مثبت دولت نسبت به صنعت منسوجات داخلی، تولید دوباره افزایش یافت. ساختمان کارخانه پنبه پاک کنی در آراپلیا، پیش بینی شده. کارخانه به یک موتور که قدرت آن 6 تا7 اسب است مجهز خواهد بود. کارخانه با 8 کارگر و در یک شیفت، روزی 100 پود پنبه پاک شده تولید خواهد کرد.
کارخانجات پنبه پاک کنی که در نقاط مختلف موجود بودند عبارت بود از در مشهد سرا یک کارخانه، در بارفروش 8 کارخانه، در ساری دو کارخانه، در بندرگز دو کارخانه، در خراسان نه کارخانه، در قزوین دو کارخانه، در قم، مراغه و رستم کله، سبزوار و نیشابور یک کارخانه، در جاجرم یک کارخانه، که در مجموع بیش از 310 نفر در آن ها مشغول بکار بودند. نکته قابل ذکر در خصوص کارخانه جاجرم اینکه کارخانه پنبه جاجرم سال ۱۳۰۷ توسط یک شخص ارمنی تبار سبزواری ساخته شده است که دارای بخش های مختلف انبارها، سرایداری، موتورخانه، اتاق های کارگری، آب انبار و یک باغ در پشت کارخانه می باشد. با رونق گرفتن کشت پنبه در خراسان بالاخص در منطقه جاجرم، شوقان و سن خواست و استان های مجاور کارخانه ای با توجه به معماری بومی با مصالح طراحی شد. موتور های کارخانه با سوخت گازوئیل و با پمپ باد کار می کنند.
در بخش شمالی حوض آب قرار داشت آب مورد نیاز برای خنک کردن موتور ها در ان ذخیره می شد. هر کدام از تجار پنبه در داخل کارخانه یک یا چند انبار مختص به خود را داشتند که محصولات تولید شده در آنها نگهداری می شد. در بخش جنوب شرقی کارخانه نیز بخش های مسکونی برای زندکی کارکنان وجود دارد که شامل چند اتاق و یک حیاط است.محصول ورودی کارخانه قوزه های پنبه بوده که برای فرآوری وارد کارخانه می شودند که در چندین مرحله تخم پنبه، پنبه، قوزه پوست از هم جدا می شود. پنبه بخش های سن خواست، کرف، میامی در منطقه کشت و به این کارخانه منتقل می شود و محصول پنبه دانه به شهرهای تبریز، شهرکرد، اصفهان و محصول پنبه نیز به شهر های دزفول، اهواز و شوشتر صادر و هزینه فرآوری برای هر کیلو قوزه ۹ تا ۱۰ قران بوده برای یک بار ۱۰ تنی ۱۰۰ هزار تومان هزینه دریافت می گردید. البته "مدتی بعد فعالیت این کارخانجات به مناسبت متوقف شدن صدور پنبه به روسیه و کم شدن تولید پنبه متوقف گردید. دو کارخانه دیگر نیز در تبریز در دست ساختمان بود.
یکی، کارخانه وزارت مالیه که تجهیزات آن از برلین خریداری شده و از راه ترابوزان به تبریز وارد گردیده، این کارخانه یک موتور نفتی به قدرت 8 اسب بخار و 11 پرسنل داشت. دوم، کارخانه دیگر که تحت مالکیت شرکت "خویلی کلوچی و حاجی علی محمد چائیچی" است. این کارخانجات، بنا به دادههای موجود، ماشینهای آخرین مدل داشت و 12 کارگر در آن کار می کردند".
اعطای مجوزهای انحصاری و معافیت های ویژه
بی تردید، به کوشش داور بود که زمینههای حقوقی مشوق صنعت نساجی در کشور ایجاد شده بود. از جمله تصویب قانون تجارت که مشارکتهای مالی را در چهارچوب قانون تعریف میکرد و نیز قانون استفاده از البسه وطنی که خدمتکاران دولت را ملزم به استفاده از پارچههای داخلی مینمود و نیز قانون واگذاری تجارت خارجی مملکت به دولت که کلید دروازههای گل و گشاد تجاری کشور را تنها به دست دولت میسپرد، بیش از پیش سرمایه گزاران و تجار را به فکرانداخته بود که سرمایههای خود را به جای تجارت خارجی و خرده تجارت داخلی، در راه صنایع تولیدی به کار بیندازند. یکی از راه های تشویق تجار به سرمایه گذاری صنعتی، اعطای مجوزهای انحصاری خاص و مدت دار بود. مجلس پنجم در اول بهمن ماه ۱۳۰۴ قانون امتیاز انحصاری تاسیس کارخانههای عصارهگیری سس به "حسنعلیخان هدایت و عزتاللهخان هدایت" را تصویب نمود که به موجب آن دولت ایران امتیاز انحصاری تأسیس کارخانههای عصارهگیری از گیاه موسوم به سوس (Reglisse) را در ایالات شمالی و غربی وجنوبی ایران به این دو نفر به نام صاحبان امتیاز به مدت 10 سال می داد. این دو نفر موظف بودند که احداث کارخانههای عصارهگیری از علف را در شمال در ظرف یک سال و نیم و در غرب در ظرف دو سال و نیم و درجنوب در ظرف سه سال دنبال نمایند و برای به دست آوردن علف اصلالسوس رضایت مالکین اراضی شرط و به عهده صاحبان امتیاز یا شرکت قائم مقام آنها بود کهترضیه مالکین اراضی را به عمل آورند.
مباحث معافیت های مالیاتی و گمرکی در بند 8 و 9 همین قانون به صراحت آمده است. در ماده هشتم آمده که ماشین آلات و ادوات مربوطه به این کارخانه برای مدت این امتیاز در موقع ورود به خاک ایران پس از اجرای تفتیشات لازمه از تأدیهحقوق گمرکی معاف خواهند بود و برای استفاده از این معافیت صاحبان امتیاز باید صورت آلات و ادواتی را که میخواهند وارد نمایند قبلاً به وزارتفواید عامه تقدیم بدارند تا بر طبق آن احکام لازمه به عهده اداره گمرک صادر شود. همچنین در ماده نهم، از روز به کار افتادن یکی از کارخانههای مذکور در ماده سوم تا مدت پنج سال مواد مربوطه به گیاه سوس که در کارخانههای مزبوره تهیهشده باشد در موقع خروج از ایران از تأدیه حقوق گمرکی معاف خواهند بود. متعاقب آن در کلیه امتیازنامه ها و قوانین مصوب برای احداث کارخانه های کوچک و متوسط برای بخش خصوصی مبحث انواع معافیت ها همواره مطرح بوده است.
رشد صنعتی ایران به ویژه صنایع تبدیلی کشاورزی نیز در این سال ها تفاوت چشمگیری با گذشته داشت و سهم آن در تولید ناخالص ملی با احتساب صنعت نفت نسبت به سال 1900 م که در حدود 10 درصد بود، افزایش یافته تا20 % نوسان داشت. اما توسعه صنعتی نازل تر از ادعاهای دولت پهلوی و طرفدارانش بود و این حقیقت از سهم کلان قالی بافی در عرصه اشتغال به عنوان بزرگترین منبع کار در ایران به سال 1319– 1320و بعد ازآن آشکاراست همچنین بسیاری ازکارخانه های دولتی درسال های آخر سلطنت رضاشاه، بنگاه های ورشکسته ای بودند که بدستور شخص رضاشاه تحت حمایت های زیان آور و ضد اقتصادی دولتی قرارداشتند و یا بسیارکمتر از ظرفیت اسمی خود تولید می کردند و یا بدلایل فنی و تکنولوژیک، در وضع نیمه تعطیل بسرمی بردند دولت توانست با ایجاد کارخانجات جدید و حمایت از صنایع داخلی، ایران را از مرحله کشاورزی به شرایط اولیهی صنعتی ارتقا داده و کشور را آرام آرام و با برنامهریزی از موقعیت روستایی به شهرنشینی رهنمون شود و برای حدود ۴۵۰۰۰ کارگر شغل ایجاد شد. وضعیت در صنایع دیگر هم رو به ترقی بود. ایجاد ۱۲۱ واحد صنعتی ریسندگی و بافندگی صنایع دستی با بیش از ۵۴ هزار شاغل در شهرهای مختلف کشور و فعالیت بیش از ۲۳ هزار نفر در ۱۸۳ معدن کشور و جذب سرمایههای خارجی با تصویب قوانینی در سال ۱۳۰۹ که به موجب آن، تسهیلات گمرکی در عرصههای واردات ماشینآلات و معافیت مالیاتی ۵ ساله برای کارخانهها پیشبینی شده بود، از این موارد به شمار میرود. نتیجه آنکه بیستویک درصد بودجه ایران تا سال ۱۹۴۱/۱۳۲۰ به صنعت اختصاص یافت و اکثر کارخانهها به بخش خصوصی تعلق داشت. تعداد شرکتها در ایران در ۱۹۳۱/۱۳۱۰ نودوسه فقره بود که در ۱۹۴۰/۱۳۱۹ به هزاروهفتصدوسیوپنج مورد رسید. تعداد صنایع مدرن در ایران در ۱۹۳۱/۱۳۱۰ سیوهشت مورد بود که تا سال ۱۹۴۰/۱۳۱۹ به چهارصدوشصت کارخانه رسید.
سیاست انحصار پنبه
از دیرباز پنبه یکی از محصولات اصلی کشاورزی و منابع مهم درآمدی حکومت طی سالهای 1304 تا 1307 به شمار می آید، بگونه ای که پیش از بحران اقتصادی1929 معادل 52680120 ریال از 208126246 ریال درآمد حاصل از صدور هشت محصول بزرگ صادراتی کشاورزی در سال 1307 کشور فقط از صادرات پنبه به دست می آمد. نخستین کارخانة پنبه پاک کنی ایران نیز در سال1298 بنیان نهاده شد . در سال 1304 آلمانی ها بیش از 2 هکتار از از اراضی کشاورزی جویبار را برای احداث مزارع نمونه پنبه اجاره نمودند تا سنگ بنای کارخانه های پنبه پاک کنی، تصفیه پنبه و پارچه بافی نوین در مازندران نهاده شود. آلمانی ها این تجربه را بفاصله کمتر از دو سال بعد در اصفهان نیز بکار بستند. پنبه پس از تریاک دومین رقم بزرگ صادراتی محصول کشاورزی در این سال و پیش از سرایت پیامدهای بحران اقتصادی به کشور بود. اما بحران جهانی، کاهش قابل توجهی در صادرات پنبه و کسب درآمد ناشی از آن ایجاد کرد. در فاصله سالهای 1285 تا 1308 منسوجات به طور متوسط بین 35 تا 40 درصد کل واردات ایران را تشکیل میداد. برای نمونه از حدود 381 میلیون قران واردات ایران در سال 1288 تقریباً 148 میلیون قران (39 درصد) واردات انواع پارچه و نخ بود و حدود 145 میلیون آن را تنها پارچه های پنبه ای خالص یا مخلوط تشکیل میداد. به همین ترتیب از حدود 419 میلیون قران واردات سال 1289 تقریباً 180 میلیون حدود 43 درصد را پارچه تشکیل میداد . اما بار دیگر در نتیجه اخـتلاف تجـاری ایـران و روسـیه میـزان صـادرات پنبه در 1307 بـه 20/505 تن به ارزش 39/8 میلیون قـران کـاهش یافـت کـه از لحـاظ وزن هنـوز حـدود دوسوم صادرات سال 1291 بود. درحالیکه ازلحاظ ارزش این مقدار بـه مراتـب پـایین تـر بود. در 1291 قیمت یک خروار پنبه صادراتی ایران 940 قران بود اما این رقـم در 1308 به خرواری 795 قران به فروش می رسید. این درحالی بود که پنبه صادراتی ایران ازلحاظ کیفیت بطور مداوم به نسبت در حال بهتر شدن بود.
صادرات پنبه در دومین سال سرایت بحران به ایران در سال 1309 به 31252825 تن کاهش یافت. اما علیرغم چنین کاهشی حکومت سیاست توسعه کمی و کیفی کشت پنبه را با هدف تأمین پنبه مورد نیاز صنایع نساجی در داخل از سال پیش در نظر گرفته بود، به گونه ای که ۲۳ بهمن ماه ۱۳۰۸ کارخانه پشم ریسی قزوین گشوده شد. این کارخانه روز به روز گسترش مییافت و برای کامل کردن این کارخانه ماشینهای پشم ریسی و نخ بافی ساخت آلمان با کشتی از راه خلیج فارس به اهواز و سپس به قزوین ترابری شده بود. به استناد اسناد اتاق تجارت؛ کارخانه نخ تابی و پارچه بافی قزوینی به مالکیت حاجی رحیم آقا قزوینی در سال 1306 شمسی،، کارخانه کورواغلی در سال 1312 به مالکیت «هاکوپ کورواغلی» از مهاجران ارمنی ترکیه و کارخانه پارچه بافی آذربایجان در سال 1316 شمسی با سرمایه 9 میلیون ریال توسط شرکت سهامی آذربایجان (خسروشاهی و شالچیلر)، کارخانه های قالیبافی «اعتماد» و «سلامت» از کارخانجات مطرح قزوین در آن دوره میباشند. در مجموع تعداد 101 کارخانه پنبه پاک کنی که تا سال 1316 افتتاح شد که 52 کارخانه متعلق به شخصیت های حقیقی و بقیه تحت مالکیت شرکت های سهامی مختلف با مشارکت دولت و مردم بود. بیشتر موسسان این شرکتها اعضای اتاق های تجارت در ایالات بودند.
کشت قراردادی پنبه
ترویج کشت تخصصی پنبه به دلیل وابستگی بالای صنعتی از نخستین الگوهای کشت محصولات نقدی بود که به سرعت خود را با شرایط مدرن کشت و تجارت منطبق کرد و به راهی موثر برای نفوذ مناسبات سرمایه دارانه در کشاورزی تبدیل شد و چون پنبه کاری در دشت های نوآباد، مانند دشت گرگان که رابطه ارباب و رعیتی در آن وجود نداشت،گسترش پیدا نمود به آسانی توانست تکنولوژی و سرمایه های عظیمی را که به بورژوازی، دیوان سالاری و شرکای آن تعلق داشت، بسوی خود جلب کند.در نتیجه اقشار بزرگ مالک ایران، تجربه وسیع تاریخی خود در زمیبنه مشارکت در تولیدات صادراتی نقدی را از دشت گرگان آغاز نمود. از سال 1307 سرمایه گذاری در شرکت های خدماتی و بازرگانی و لجستیک بخش کشاورزی پنبه حیرت آور بود.کشت قراردادی پنبه با کمک های مالی و مساعدت های فنی مطلوبی همراه بود. پنبه کاران ضمن دریافت بذر اصلاح شده بر اساس قراردادی که با شرکت ها داشتند در سه قسط کمک های مالی دریافت می نمودند. قسط اول برای شخم اراضی و آماده سازی زمین برای کشت بذر(پس از کاشت مامورین مساح مکان کشت را بررسی و پس از اطمینان از مقدار و نحوه کشت اجازه پرداخت صادر می نمودند)، قسط دوم در مرحله داشت(وجین،،آبیاری، دفع آفات) قسط سوم، جهت جمع آوری محصول و حمل تا درب کارخانه با نظارت مامورین فنی شرکت پنبه کمک های مالی صورت می گرفت. با ورود محصول پنبه به کارخانه پنبه پاک کنی، با توچه به تار آن رقم بندی و رتبه بندی و قیمت گذاری می شد.
این امر نوعی انگیزش درونی برای زارعینی بود که سعی داشتند تا با کمک به توصیه های آموزشی و عملیات صحیح داشت و برداشت به کیفیت بالاتری از محصول دست یابند. پرداخت منظم اقساط نوعی کمک های مالی نظارت شده تلقی می شد و دولت متعهد بودکه مبارزه با آفات پنبه را با کمک کشاورزان انجام دهد. ﺑﻪ دﺳﺘﻮر رﺿﺎﺷﺎه ﻣﯽﺑﺎﯾﺴﺖ در ﻣﺪت ﭘﻨﺞ ﺳﺎل، 50 ﻫﺰارﺗﻦ ﺑﺮﻣﻘﺪار ﺗﻮﻟﯿﺪ ﭘﻨﺒﻪ اﻓﺰوده گردد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺷﺮﮐﺖ ﺳﻬﺎﻣﯽ ﭘﻨﺒﻪ و پشم و ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاﻫﯽ وزارت ﻣﺎﻟﯿﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﻣﻬﻤﯽ ﺑﺮای ﺗﻮﺳﻌﻪ زراﻋﺖ ﭘﻨﺒﻪ ﮔﺮﻓﺖ: ﺗﻌﯿﯿﻦ مناطق ﭘﻨﺒﻪ ﺧﯿﺰ ﻫﺮ ﻧﺎﺣﯿﻪ؛ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﺎﻟﮑﺎن ﮐﻞ و ﺟﺰء و زارﻋﺎن آن؛ ﺗﻌﯿﯿﻦ اﺳﺘﻌﺪاد ﻫﺮ قریه ﺑﺮای زراﻋﺖ ﭘﻨﺒﻪی ﺑﯿﺸﺘﺮ؛ ﭘﺮداﺧﺖ ﻣﺴﺎﻋﺪه ﻧﻘﺪی و ﭘﺮداﺧﺖ 20 ﺗﺎ 30 درﺻﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﻣﺤﺼﻮل ﺑﻪ ﻣﺎﻟﮑﺎن ﺑﻪ ﺷﺮط ﻓﺮوش ﭘﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﺳﻬﺎﻣﯽ ﺑﺎ ﻗﯿﻤﺖﻫﺎی ﻗﻄﻌﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﺷﺪه ﺑﻮد 257,500 ﻫﮑﺘﺎردر ﺳﺎل1316 زﯾﺮ ﮐﺸﺖ پنبه ﺑﺮود ﻣﺤﺼﻮل ﭘﻨﺒﻪی دﻧﯿﺎ در ﺳﺎل 1936-37م / 1315 ﻋﺪل ﺑﻮد. ﺳﻬﻢ اروﭘﺎ 112،000ﻋﺪل و ﺳﻬﻢ ﺗﺮﮐﯿﻪ 152,000 ﻋﺪل ﺑﻮد. سهم اﯾﺮان از اﯾﻦ ﻣﯿﺰان 161,000 ﻋﺪل ﺑﻮد که در108,280 ﻫﮑﺘﺎر (ﺑﺪون اﺣﺘﺴﺎب اراﺿﯽ ﻫﻤﺪان) ﮐﺸﺖ ﻣﯽﮔﺮدﯾﺪ. به میانگین تقریبا 3 تن ﺑﺮای ﻫﺮ ﻫﮑﺘﺎر، اﯾﺮان در 1315، ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺶ از 5/0 درﺻﺪ ﭘﻨﺒﻪی ﺟﻬﺎن را ﺗﺄﻣﯿﻦ ﮐﺮد.
اولین کارخانه در زمینه پشم و نساجی با حمایت دولت و همکاری بخش خصوصی در سال 1304 تاسیس گردید. متعاقب آن شهرهای یزد، کرمان، کاشان و استان های خراسان، مازندران، گیلان و آذربایجان نیز دارای کارخانجات مختلف نساجی شدند. در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﻬﻢ اﯾﺮان در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﭘﻨﺒﻪی ﺟﻬﺎن در آﻏﺎز ﺳﻠﻄﻨﺖ رﺿﺎﺷﺎه، 99 ﻫﺰار ﻋﺪل ﺑﻮد در سال وضعیت بگونه ای گشت که 1316 ﺗﻌﺪاد 101 ﮐﺎرخانه ﭘﻨﺒﻪ ﭘﺎک ﮐﻨﯽ و 21 ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﻧﺦرﯾﺴﯽ ﻓﻌﺎل و 4 ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﭘﻨﺒﻪ ﭘﺎکﮐﻨﯽ در ﺣﺎل راه اﻧﺪازی ﺑﻮد. ﺳﯿﺎﺳﺖ دوﻟﺖ اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﺎزاد اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺨﺶ ﮐﺸﺎورزی را در راه رﺷﺪ ﺻﻨﻌﺖ ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﯿﺮد. اﻓﺰون ﺑﺮ ﭘﻨﺒﻪ، ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﺗﺠﺎرت ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﮐﺸﺎورزی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺮﯾﺎک، ﮐﻨﻒ، ﺑﺮﻧﺞ، ﮐﺘﯿﺮا، ﺧﺸﮑﺒﺎر و... ﺑﻪ اﻧﺤﺼﺎر دوﻟﺖ در آﻣﺪ و ﺷﺮﮐﺖﻫﺎی اﻧﺤﺼﺎری ﺑﺮای ﺻﺎدرات آنﻫﺎ ﺗﺄﺳﯿﺲ ﺷﺪ( درسال1317)ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﺻﺎدرات اﯾﻦ ﺳﻬﻢ اﻧﺪک از ﭘﻨﺒﻪ ﺟﻬﺎن و ﺻﻨﻌﺖ داﺧﻠﯽ و ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺑﻪ ﺷﯿﻮه ی اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮای دوﻟﺖ ﮐﺎر آﺳﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮد. دﻫﻘﺎن اﯾﺮاﻧﯽ ﺑﺮای ﻣﻌﯿﺸﺖ ﮐﺸﺖ ﻣﯽﮐﺮد. ﻫﺪﻓﺶ ﺑﯿﺸﯿﻨﻪﺳﺎزی درآﻣﺪ ﻧﺒﻮد، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺨﺖ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺮای زﻧﺪه ﻣﺎﻧﺪن موجودیت ﺑﻮد. مستندات بسیار تاریخی، اﯾﻦ ﻧﮕﺮاﻧﯽ ﺑﺮای زﻧﺪه ﻣﺎﻧﺪن را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ.
ﻣﺎﻟﮏ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ اﺳﺘﺨﺮاج ﻣﺎزاد دﻫﻘﺎن از دﺳﺖ او و زﻧﺪﮔﯽ آﺳﻮده و آرام و ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﺎی ﺧﻮد دﻟﺨﻮش ﺑﻮد. دوﻟﺖ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻣﺎرﮐﺲ ﺑﺎ اﺑﺰارﻫﺎی «ﻓﺮا اﻗﺘﺼﺎدی و قواعد فرا قانونی» ﻣﺎﻟﮏ و زارع را ﺑﻪ ﮐﺸﺖ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺗﺠﺎری وادار ﻧﻤﻮد. بنابراین در مقطع زمانی، ارﺑﺎب و رﻋﯿﺖ ﻫﻤﺴﻮ و ﻫﻤﺴﻮد ﺷﺪﻧﺪ و ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺎ دوﻟﺖ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ. بررسی اسناد و ﻓﺮاﻣﯿﻦ دوﻟﺘﯽ و ﻋﺮﯾﻀﻪﻫﺎی دﻫﻘﺎﻧﯽ اﯾﻦ ﭼﺎﻟﺶ را ﺑﺎز ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺎﻧﻨﺪ.
گسترش ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺭﻳﺴﻨﺪﮔﻲ در قزوین
در ۲۷ مهرماه سال ۱۳۰۸ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺭﻳﺴﻨﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺖ ﺣﺎﺝ ﺭﺣﻴﻢ ﺁﻗﺎﻱ ﻗﺰﻭﻳﻨﻲ ﺩﺭ ﻗﺰﻭﻳﻦ افتتاح شد. ﺻﺎﺣﺐ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺳﺎﮐﻦ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻭﺍﺣﺪﻫﺎی ﺻﻨﻌﺘﯽ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. او از ﺳﺎﻝ ۱۳۰۶ ﺷﻤﺴﯽ، ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ تاسیس ﯾﮏ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺑﺎﻓﯽ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻗﺰﻭﯾﻦ ﮐﺮﺩ. ﻣﺤﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﺷﻬﺮ، ﺑﯿﻦ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎی ﻋﺪﻝ، ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭ ﺧﯿﺎﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ بزرگترﯾﻦ ﻭﺍﺣﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪی ﺩﺭ ﻧﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻗﺰﻭﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ۸ میلیون و ۵۰۰ هزار ﺭﯾﺎﻝ ﺑﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ماشینآلاﺕ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯی ﺷﺪ ۵۲۰ ﻧﻔﺮ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ.ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺒﺎﻧﻪﺭﻭﺯ ۲۰۰ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﯿﻠﻮﮔﺮﻡ ﻧﺦ ﭘﺸﻤﯽ تولید ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺑﺎﻓﯽ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ، ۳۵۰ ﻧﻔﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﺎﻧﻪ ۳۰۰ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺘﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﭘﺸﻤﯽ ﻭ ﮐﺮﮐﯽ ﻣﯽﺑﺎﻓﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺣﺪ ﺻﻨﻌﺘﯽ، ﺑﺨﺶﻫﺎی ﺗﺮﺍﺷﮑﺎﺭی، ﺁﻫﻨﮕﺮی، ﻧﺠﺎﺭی ﻭ ﺗﻌﻤﯿﺮﺍﺕ ماشینآلاﺕ ﻧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻮﻭلیت ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭی ﻭ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎی ﺩﺍﺧﻠﯽ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ.
کارخانه پشمریسی جورابچی برادران در سال ۱۳۰۵ در شهر تبریز تاسیس شده و ریسمانهای تابیده شده از پشمهای کاکو و خوی و خراسان برای بافت فرش و پارچه از نمره ۵ تا ۱۶ در آن تهیه میشد. تمامی ماشینآلات کارخانه موتوری و موتور آن با قوه ۶۵ اسب بود و عده کارگران آن در روز ۲۱نفر و میزان محصول این کارخانه با ۸ساعت کار روزانه ۶۰کیلو ریسمان برای پارچهبافی بود و اگر برای فرش بود، ۹۰کیلو. به علاوه کارخانه، پشم حلاجی شده را برای نمدمالها تهیه میکرد. این کارخانه در سال ۱۳۱۲ کلا سوخت و صاحب آن سال بعد، آن را بازسازی کرد و بهکار انداخت. سرمایه اولیه کارخانه ۶۰۰هزار ریال و صاحب آن حاجی رضا جورابچی بود. کارخانه پارچههای نخی و پشمی در تبریز برای خزانه دولت ایران کار میکرد و دارای 35 دستگاه پارچه بافی است.
ایران در سال 1927، 12 میلیون قران کالاهای ابریشمی وارد کرده بود. کارخانه قالی بافی در تبریز به نام "کاردینال گارفورد" (این کارخانه که آلمانی بود در زمان جنگ خراب گردید). مدتی بعد، شرکت "بهار، ویلسون و استیونس" آن را به قیمت 2500 تومان خریداری کردند. شرکت توسعة پنبه کاری در اواخر سال 1310در خوزسـتان تأسـیس شـد. و بواسطه تاسیس این کارخانجات، صدها هکتار از اراضی محدوده این واحدهای صنعتی نیز بکار کشت پنبه مشغول گشتند. برای نمونه در سال ۱۳۱۳ در سراسر کشور ۶۵۸۱۹ هکتار پنبه کشت شده بود ولی در سال ۱۳۱۶ به ۲۲۸۲۶۸ هکتار افزایش یافت. در سال ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ خورشیدی نیز از همچنان روند تولید پنبه افزایش یافت. در فـروردین 1314 مقـدمات تأسـیس کارخانـه بزرگ ریسندگی خوزستان در اهواز و کشت پنبه به سرمایه پنج میلیون و بر اساس برنامـه پـنج سالة فلاحتی آغاز شد. چون خوزستان یکی از مراکز اصلی تولید و صادرات نباتات رنگرزی در ایـران بـود. همچنین، کارخانه های کنسروسازی خانگی و کارگاهی فراوانی که در مازندران ایجاد شده بودند، موجب گردیدند تا اراضی بیشتری برای کشت سبزیجات و حبوبات اختصاص داده شده و در نتیجه، باعث سطح زیرکشت شد. مثلا کارخانه کنسرو سازی شاهی، با ظرفیت روزانه تبدیل 9 تن گوشت خام و 4 تن سبزی های متنوع به کنسرو با کشاورزان زیادی طرف قرارداد بود.
توسعه کارخانجات نخ بافی و ریسندگی در خراسان، یزد، مازندران و اصفهان
در تاریخ تیر۱۳۱۰، نامهای از وزارت دربار به نیابت تولیت محمد ولی خان اسدی بدین مضمون میرسد که «حسبالامر باید کارخانه نخریسی و پارچهبافی در مشهد دایر شود.» از طرف رضا شاه مبلغ پنجاه هزار تومان از محل حق التولیه پرداخت شود و از جانب آستانه مقدسه هم پنجاه هزار تومان بایستی مشارکت شود. بانک ملی و موسسات آلمانی نیز در حدود صدهزار تومان مشارکت خواهند نمود. بنابراین مبلغ دویستهزارتومان سرمایه شرکت نخریسی است که حاضر است صد هزارتومان دیگر باید بر آن مبلغ اضافه کند و کارخانه را دایر نماید. بانک ملی مامور انجام این کار است. پس از این فرمان؛ کارخانه نخریسی و نساجی خسروی، اولین و بزرگترین کارخانه در خراسان و شرق کشور با الگوی جدید و دارای ماشینآلات مختلف نخریسی و نساجی بنیان گذارده میشود.
در سال۱۳۱۱، صاحبان سهام کارخانه نخریسی خراسان ۴۶ نفرند که تعدادی از آنها عبارتند از تیمورتاش، اسدی، وهابزاده، قریشی، کافی، صولت السلطنه، باقرزاده، خضرائی، حاجی قائم مقام، هاروطونیان و... تاسیس این کارخانه در اقتصاد شهر مشهد اثرات مطلوبی گذاشته است، زیرا با جذب حدود هزار نفر کارگر، بهطور مستقیم سهم عمدهای در زمینه اشتغال داشت. هدف از تاسیس شرکت چنین تعریف شده است: «برای کمک به ایجاد توازن در واردات و صادرات مملکتی و توسعه صنایع داخلی ملی روی مواد ذیل شرکتی به نام «شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی مشهد محدود» تاسیس میشود که عده اعضای هیاتمدیره هفت نفر برای مدت دو سال انتخاب میشوند.» سرمایه اولیه شرکت پنج میلیون و پانصد هزار ریال و مدت شرکت از تاریخ ثبت پنجاه سال شمسی مقررشده بود. در سال۱۳۱۳ش. پس از جلسه ای در منزل محمد ولی خان اسدی نایب التولیه با حضور سلمان خان اسدی مجلسی و عدهای از تجار مشهد تصمیم میگیرند شرکت کارخانه نخریسی را با سرمایه پانصد و پنجاه هزار تومان تاسیس کنند و قرار شده که مبلغ سیصد هزارتومان را تجار محترم مشهد تقبل نمایند و دویست و پنجاه هزار تومان هم تجار زرتشتی مقیم هندوستان بدهند. شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی مشهد در تاریخ چهاردهم اسفند ماه ۱۳۱۳ در مشهد تحت شماره ۳۸ و برای مدت ۵۰ سال به ثبت رسید. اولین مجمع عمومی شرکت در منزل اسدی نایب التولیه تشکیل شد. ۲۷ نفر که جمعا ۱۱۷۱۶سهم به مبلغ۵۸۵۸۰۰۰ ریال خریدند، حضور داشتند و ۶ نفر که صاحب ۲۸۴سهم به مبلغ۱۴۲۰۰۰ریالند، غایب بودند.اولین هیات مدیره کارخانه به این شرح انتخاب شدند: محمد ولی خان اسدی، حسامالدین خان انصاری، جلیل بیک نصیرزاده، حاج آقا نبویان، رستم مسانی، هرمز فرامرز، مراد ایرانی و بازرسان عبدالرحیم وهاب زاده علی آقا کازرونی. مساحت بنای کارخانه۷۶۰۰ متر بوده است.
سفارش ماشینآلات نخریسی به کمپانی «برادران پلات» انگلستان به میزان۱۰۱۲۰ دوک با کلیه لوازم مربوطه به مبلغی در حدود دو میلیون و چهارصد هزار ریال داده شد که مقداری لوازم یدکی مابهالاحتیاج نیز ضمن آن منظور شده بود. صد و پنجاه دستگاه ماشینآلات بافندگی و لوازم آن از کمپانی «یونیون ماتکس» آلمان به مبلغ تقریبی۸۰۰۰۰۰ ریال خریداری شد و ماشینآلات و لوازم برق کارخانه تماما از کمپانی آ.ا.گ به مبلغ تقریبی۵۲۰۰۰۰ریال، دیگهای بخار کارخانه را آقای کمیساریات نماینده پارسیان هندوستان در حدود مبلغ۱۷۰۰۰تومان به شرکت فروخت و اثاثیه لوازم آن جداگانه از خارج خریداری شد که جمعا در حدود۸۰۰۰۰۰ ریال برای شرکت تمام شد. کارخانه نخریسی در سال ۱۳۱۴ با سرمایه ۹ میلیون ریال که قریب ثلث آن متعلق به پارسیان مقیم هندوستان بود، تاسیس و کلیه ماشینآلات مورد نیاز وارد و طی سالهای ۱۳۱۵-۱۳۱۶نصب شد و یک قسمت آن دایر و مشغول بهرهبرداری گردیده، عده کارگران این کارخانه در سال ۱۳۱۸سیصد نفر است و روزانه ۱۵۰تا۲۰۰بقچه نخ میدهد.مراسم گشایش کارخانه نخریسی و نساجی، عصر چهارشنبه یازدهم اسفند ماه ۱۳۱۶انجام شد. در این مراسم عبیدی، رییس کل صنایع، سخنرانی کرد؛ سپس گلکانی رییس بانک سپه و پاکروان استاندار سخنرانی کردند.
سهامداران کارخانه نخریسی عبارت بودند از: آستان قدس رضوی، شرکت سهامی تجارتی خراسان، آقایان نصیرزاده، وهابزاده، گلکانی، درودی، نبویان و اشخاص متفرقه در ایران که جمعا ۷۰ درصدکل سهام میشود و کمتر از ۳۰ درصد باقی مانده، متعلق به پارسیان مقیم هندوستان میشود. در سال ۱۳۱۸ تعداد کارگران مرد بالای ۱۵ سال ۲۴۲ نفر با حقوق روزانه حدود ۵ ریال و ۹۵ شاهی؛ تعداد کارگران زن بالای ۱۵ سال۱۰۰نفر با حقوق روزانه حدود ۲ ریال ۱۵شاهی؛تعداد زنان زیر ۱۵سال۵۲ نفر با حقوق روزانه ۱ریال و۶۰ شاهی؛تعداد مردان زیر ۱۵سال ۵۴ نفر با حقوق روزانه۲ریال و ۲۵ شاهی ودر مجموع تعداد ۴۴۸ نفر در کارخانه مشغول کار بودهاند. تعداد مستخدمین خارجی کارخانه نخریسی و نساجی تا سال ۱۳۱۷ سه نفر به اسامی؛ هانس استرسیونگر، تابع کشور سوییس قبل از اینکه در کارخانه نخریسی استخدام شود، در شرکت سهامی صنایع پشم اصفهان کار میکرده است. وی در سال ۱۳۱۷ به استخدام شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی خراسان در آمده است. ویلیام فن فوکس هنگری در سال۱۸۹۰در مجارستان متولد شده است و مذهب عیسوی داشته است. پستونجی میستری تابعیت انگلیس، در قسمت بخار با حقوق ۱۵۰۰ریال به استخدام کارخانه نخریسی درآمده است.
یزد، کانون صنایع نخ ریسی بود و در یزد نیز کارخانههای متعدد بافندگی، تولید نخ، انواع پارچه با محوریت خانواده هراتی و کارخانه نساجی درخشان راهاندازی شد. حسینعلی هراتی، نقش مهمی در توسعه فعالیتهای اقتصاد نساجی در یزد داشت . وی در اراضی جنتآباد یزد کارخانه نخریسی را تاسیس کرد.
همچنین کارخانه پشمریسی و پارچهبافی درخشان با مشارکت برادران ایدون بهرام زرتشتی و حسینعلی هراتی و با سرمایه 2 میلیون و 500 هزار ریال در سال 1314 شروع به کار کرد. این کارخانه در جوار کارخانه نخریسی (پنبهریسی) هراتی بود. البته کارخانه درخشان اگرچه حسینعلی هراتی راهاندازی شد ولی این فرزندش محمد هراتی بود که کار را توسعه داد و کارخانه نساجی درخشان را به یکی از بزرگترین مجموعههای صنعتی در دوره خود تبدیل کرد.
در کتاب «سرگذشت کنشگران اقتصادی ایران» درباره این کارخانه آمده: «کارخانه درخشان در بدو تاسیس 1140 دوک باریکریس ابریشم، 458 دوک کلفتریس، 15 دستگاه بافندگی تکمیلکاری و 100 دستگاه بافندگی موتوری دستی داشت. مدیریت کارخانه در هنگام تاسیس با خدامراد شریک زرتشتی حسینعلی هراتی بود. در آن دوره برادران خدامراد نیز شریک در کارخانه بودند.
کارخانه ظرفیت تهیه 72 تن نخ ابریشم از شماره 8 تا 40 و بافتن 80 هزار متر پارچه ابریشم را داشت. درخشان، اولین کارخانهای بود که کرک بافی را در ایران شروع کرد و نخ دولاتاب تولید میکرد. سال 1314 در کارخانه درخشان یزد 250 نفر کار میکردند که دو سال بعد به 300 نفر رسیدند. کارخانه ریسندگی و بافندگی هراتی در سال 1314 تاسیس شد. بهای ماشینآلات، حمل و نصب آنها 2 میلیون و 21 هزار و 371 ریال و سرمایه اولیه شرکت 2 میلیون و 914 هزار و 496 ریال بود. این کارخانه، 3240 دوک پنبهریسی آلمانی داشت که بعدها 500 دوک دیگر و 52 دستگاه بافندگی خریداری و اضافه شد. دستگاههای کارخانه در سال 1316 عبارت بودند از: دو دستگاه مخصوص تصفیه و حلاجی پنبه، نه دستگاه ریسندگی و... محصول کارخانه، نخ پنبه خام و تابیده از شماره 20 تا 42 بود».
احداث صنایع نخ ریسی و نساجی و توسعه کشت تخصصی پنبه در مازندران تا حوالی گرگان و شمال خراسان با تلاش اداره کل صناعت کلید خورد، در ۲۵ بهمن ماه ۱۳۱۰ کارخانه ریسندگی و بافندگی شاهی(علی آباد) آغاز به فعالیت نمود. محصولات این کارخانه بیشتر برای مصرف ارتش به فروش می رفت. در اوایل سال 1317 حدود 4000 نفر کارگر به شکل شبانه روزی در این کارخانه اشتغال داشتند.
عمده کارگران کارخانه از اهالی آذربایجان بودند. تاسیس این کارخانه و کارخانه گونی بافی از یک سوی و امتداد خطوط راه آهن از این قریه که کار حمل و نقل محصولات را تسهیل می نمود سبب گشت تا قریه علی آباد در مدت کوتاهی به شهری کوچک و منظم بنام "شاهی" مبدل شود. روایت "اسماعیل امیر خیزی" طی بازدید از این کارخانه در سال 1317 شرح تحسین برانگیزی از فراگرد تولید کارخانه در آن سال میباشد. اما "عباس شایان" به تاثیرات واقعه شهریور 1320 بر این واحد تولیدی پرداخته و می نویسد که کارخانه ای که تا قبل ار این رویداد با 20 ساعت کار شبانه روزی 30 هزار متر پارچه تولید میکرد، بواسطه هرج و مرج پیش آمده تا شهریور 1325 با حدود 49 میلیون ریال زیان انباشته روبرو گردید.
عملیات ساختمانی کارخانه از سال 1312 ش آغاز و در سال 1315 به پایان رسید . حریربافی چالوس که در زمان خود در خاورمیانه بی نظیر بوده از سال 1315 تا سال 1337 بکار تولید محصولات ابریشمی طبیعی انواع پارچه، جوراب، پرده و کراوات و غیره به منظور صدور به کشورهای دیگر اختصاص داشت. در این سال کارخانه تعطیل و دستگاه های آن به رشت انتقال یافت. این کارخانه که تقریباً در مرکز بافت شهری چالوس قراردارد دارای محوطه بسیار وسیعی شامل قسمتهای مختلف از جمله دیگ بخار و منبع تولید انرژی، انبار پیله، نخ ریسی، پارچه بافی، جوراب بافی، رنگرزی، کارخانه نخ سازی، منبع آب و ساختمان ادارات مرکزی بود . تاسیس کارخانه ی حریربافی چالوس در این ناحیه به واسطه ی تاثیر بر امر جمعیت و مهاجرت نیز دارای اهمیت بوده و موجب تغییراتی در بافت جمعیت بومی غرب مازندران شده است. شهرهای این ناحیه به واسطه ی تلاقی گیلان و مازندران و وجود خاندان خلعت بری در دوران پهلوی از رشدی مناسب برخوردار شد.
حضور رضاشاه در آبان ۱۳۱۱ و ملاقات وی با سرمایهداران و تجار اصفهان نقطه عطفی در صنعت نساجی، ریسندگی و پشم ریسی اصفهان بود. وی آنان را تشویق و حتی تهدید کرد باید سرمایه خود را در قالب شرکت به کار تولیدی وارد کنند. شخصیت حاکم اصفهان و هم دستور رضاشاهی باعث شد تجار با هول و هراس گرد یکدیگر نشسته و قرار شد هر کس هر چه دارد بر دایره بریزد! دستورشاهی و فضای اداره حکومتی، تجار را دست به جیب کرد. قرار شد معلوم شود هر کس چقدر میپردازد. که یکسوم آن را فورا و دو ثلث بقیه را بعدا ادا کند. در جلسهای که تشکیل شد پولی در حدود سیصد و شصت هزار تومان جمع شد.
تأسیس نه کارخانه پارچهبافی از جمله کارخانه ریسباف، کارخانه وطن، کارخانه زایندهرود، کارخانه شهرضا، کارخانه نختاب، کارخانه پشمباف، کارخانه رحیمزاده، کارخانه صنایع پشم، کارخانه دهش (نور)، بافت اجتماعی شهر اصفهان را تغییر داد، هر یک از این کارخانهها چندهزار کارگر داشتند و اصفهان را تبدیل به شهری کارگری و صنعتی نمودند و مهاجران بسیاری خصوصاً از چهارمحال و بختیاری جذب این شهر شدند.
کارخانه زایندهرود در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۱۴ تأسیس شد و ۳۰۰ نفر شرکا و سهامداران کارخانه شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی زایندهرود بودند. عبدالرحیم محمودیه مدیرعامل کارخانه داماد حاج محمدحسین کازرونی بود. محل کارخانه نیز در چهارباغ بالا و فعالیت این کارخانه عمدتاً تولید نخ بود. کارخانه شهرضا، در سال ۱۳۱۴برای نخ ریسی توسط چند سرمایهدار اصفهانی در شهرضا تأسیس شد. از شهرضا خاندان میربد و از اصفهان خاندان بنکدار در برپایی این کارخانه سهم به سزایی داشتند. سید مصطفی بنکدار که در همان جلسه به ریاست هیأت رئیسه شرکت انتخاب شده بود، به همراه برادرش سید محمد، از مدتها پیش در کار مدیریت دو کارخانه پنبه پاککنی خود در جرقویه و جنوب اصفهان بودند. اما به دلیل کمبود آب در آن منطقه پس از چند ماه به اصفهان منتقل شد و در مجاورت کارخانه ریسباف مستقر گردید. در مرداد ۱۳۱۴ آگهی تأسیس شرکتی که کارخانه متعلق به آن بود انتشار یافت و عدهای از سرمایهداران مسلمان و کلیمی آن را تأسیس و کارخانه "نخ تاب" نام گذاری نمودند. مدیر شرکت یک یهودی به نام "ساسون" بود و محل کارخانه در حاشیه شمالی زایندهرود خیابان کمال اسماعیل (روبهروی کارخانه وطن در سوی دیگر رودخانه) قرار داشت و بعدها به کارخانه دخانیات تغییر کاربری داد. این کارخانه به تولید قرقرههای خیاطی میپرداخت. در ۲۱ بهمن ۱۳۱۴ شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی پشم اصفهان تأسیس شد. مجمع تأسیس در منزل سید احمد روغنی برقرار شد و حسین صحت رئیس هیئت مدیره گردید. کارخانه پشمباف در سال ۱۳۱۹ راهاندازی شد و محل آن در نزدیکی پل خواجو خیابان چهارباغ خواجو بود . پشمباف به تولید پارچههای پشمی میپرداخت.
اولین مجمع عمومی کارخانه صنایع پشم در ۱۴ اسفند ۱۳۱۴ برگزار شد. این شرکت با سرمایه شش میلیون ریال آغاز به کار کرده و یک سال بعد سرمایه خود را به نه میلیون ریال افزایش داد. شرکت ۴۵۰ سهامدار داشت و برادران علی و حسین همدانیان، محمدشیخزاده هراتی و حاج عبدالحسین دهدشتی سهامداران عمده و مدیران آن بودند که در سالها بعد کارخانه شهناز را هم بنیانگذاری کردند. در شهریور ۱۳۲۰ که بسیاری از کارخانهها با مشکل اقتصادی مواجه شدند، کار این کارخانه همچنان بخوبی گردش داشت و حقوق کارگران و سود سهامداران را میپرداخت. این کارخانه در باغ زرشک خیابان چهارباغ بالا قرار داشت. در این میان، کارخانه رحیمزاده متعلق به عبدالرسول رحیمزاده (روغنی) یکی از بارزگانان اصفهان بود که در سال ۱۳۱۲ یک کارخانه ریسندگی راهاندازی کرد که فعالیت آن صرفاً تولید نخ بود. محل کارخانه در خیابان شاپورقرار داشت. ابوالقاسم هرندی در این زمان با کمک چند نفر از تجار و فعالان اقتصادی، کارخانه ریسندگی خورشید کرمان را تاسیس کردند. این کارخانه در آبان سال 1316 روزانه 300 بقچه نخ پنبهای تولید میکرد. سرمایه اولیه این کارخانه بیش از 300 هزار تومان بود و کارخانه 5 هزار دوک ریسندگی داشت.
در 25 فروردین ماه ۱۳۱۳ کارخانه کیسه بافی رشت گشوده شد. این کارخانه که از سوی شرکت واردات و صادرات گیلان و مازندران بنیان شد و گنجایش بافتن پارچههای کیسهای چون کیسه برنج، کیسه آرد، کیسه قند و شکر، کیسه سیمان، لفافهای عدل بندی پنبه و جعبههای خشکبار را داشت. در ۲۰ شهریور ماه ۱۳۱۳ نخستین سنگ بنای کارخانه حریربافی دهنو (نوشهر) بنیان نهاده شد.نقشه این کارخانه با همکاری مهندسین فرانسوی و لهستانی طراحی و پیاده شد.کارخانه بواسطه یک خیابان آسفالته به مرکز شهر متصل می شد. برای سکونت کارگران غیر بومی کارخانه معادل 25 دستگاه واحد مسکونی بزرگ بنام آسایشگاه ساخته شد و عمده کارکنان کارخانه را زنان تشکیل می دادند.
در ۱۶ امرداد ماه ۱۳۱۶ کارخانه حریر بافی چالوس با حضور رضا شاه و ولیعهدش گشوده شد عملیات ساختمانی کارخانه از سال 1312 آغاز و در سال 1315 به پایان رسید. کارگران این کارخانه اکثر غیربومی و عموما از شهرهای گیلان و بعضاً آمل، بابل، اصفهان، مشهد و تبریز بودند و جمعیتی در حدود 1500 نفر را تشکیل می دادند. سوم آذر ماه ۱۳۱۷ کارخانه ریسندگی قم افتتاح شد. ضمنا، کارخانه چیت سازی تهران یکی دیگر از کارخانجات مهم نساجی در این سال ها بود. این کارخانه در سال 1317 در اراضی فرح آباد به ظرفیت 42 هزار دوک ساخته شد و تولیدات آن چیت، چلوار و متقال بوماشین آلات این کارخانه از آلمان و کارخانه فروشتال خریداری شد، اما با وقوع جنگ جهانی دوم در شهریور 1318، بخشی از ماشین آلات آن در آلمان و شوروی باقی ماند و سرانجام در سال 1327، راه اندازی کامل شد. در این ایام ایران از منظر توان صنعت نساجی با 133 هزار دوک دومین کشور خاورمیانه پس از مصر با 251 هزار دوک قرارداشت و حتی از ترکیه نیز با 103 هزار دوک، جلوتر بود.
پایداری صنعت نساجی تا پایان جنگ دوم جهانی
از سال 1315 بیش از دو سوم مجموع نیروی اسب بخار و حدود دو سوم کارکنان صنایع کشور در رشته های متنوع نساجی مشغول بکار بودند.به گزارش "ساتن"، تعداد کارخانه های نساجی تا پایان سال 1317 معادل 23 کارخانه بود که سرمایه آنها از 140 میلیون ریال تجاوز می کرد. همچنین در آبان سال 1312 رضاشاه به منظور تأمین نخ مورد نیاز کارخانه های داخلی از پنبه های مرغوب تولید شده در کشور اداره کل صناعت را مأمور خرید تخم پنبه آمریکائی و تقسیم آن در میان زارعان کرد. حتی عملیات خرید دستگاه های پنبه پاک کنی کارخانجات املاک اختصاصی شاه در گرگان و مازندران نیز به نتیجه منجر شد. توسعه شرکت های پنبه پاک کنی و رسیدگی پنبه تا پایان سال 1316 به 27 شرکت نشان از عزم جدی دولت داشت. در این میان یکی از اقدام ها برای بهبود کمی و کیفی کشت و تولید پنبه خریداری تخم های پنبه مرغوب اروپایی بود. طرفه اینکه اتخاذ سیاست پیش خرید پنبه از سوی شرکت های دولتی، رونق به سزایی در بازار پنبه بوجود آورد این سیاست در سال 1314 به اوج خود رسید. حجم بالای صادرات پنبه خام به آلمان بر اساس پروتکل های مبادلات تجاری سال های 1314- 1317-1318 نقش ایران در تامین مواد اولیه صنعت نساجی آلمان در این سال ها می باشد. حتی در اوج جنگ جهانی دوم به سال 1319 نیز آلمانی ها تقاضای خرید انواع پتو البسه به ارزش تخمینی یک میلیون ریال کارخانه پشم بافی اصفهان و 50 هزار متر پارچه به کارخانه وطن و نساجی اصفهان دادند. به طور کل قیمت جهانی پنبه در سال های جنگ اول به علت کاهش نیاز صنایع بافنـدگی کشورهای صنعتی به تدریج پنبه پایین آمد و تا 1300 به پایین ترین حد خود رسید.
یکی دیگر از علل پایین آمدن ارزش پنبه صادراتی ایران، این بود که به رغم کـاهش تقاضـای کشورهای صنعتی، تولید جهانی این محصول افزایش یافت. همچنین، افزایش تولیـد نـخ مصنوعی به عنوان یک کالای جایگزین احتمالا در کاهش قیمت جهانی پنبـه مـؤثر بـود. مثلا تولید آمریکا از 710 تن در 1292 به 116 هزار تن در 1314 و تولیـد انگلسـتان در همین مدت از 5 هزار تن به حدود 50 هزار تن و تولید جهانی آن از 14 هزار تن به 462 هزار تن افزایش یافـت. گذشـته از ایـن، بیشـتر پنبـه ایران به روسیه صادر می شد و این کشور تقریباً انحصـار خریـد پنبه ایـران را در دسـت داشت، اما در سال های بعد از جنگ، تولید پنبه این کشور بـه خصـوص در قسـمت هـای فرغانه و ماوراءالنهر تقریباً دو برابر شد. اراضی تحت کشت پنبه روسیه در این منطقه که قبل از جنگ اول جهانی حدود 635/000 جریـب بـود، در 1308 بـه 1/036/1 جریـب رسید و میزان تولید آن از حدود 195 هزارتن در هنگام جنگ، به حدود 322هزار تن در 1308 و بیش از 585 هزار تن در 1315 افزایش یافت. در آمریکا نیز علی رغم کاهش سـطح زیر کشـت پنبه این کشور از 16/3 میلیون هکتار بـه 12/1 میلیـون هکتـار در سـال هـای پـس از بحـران اقتصادی، به علت مراقبت بیشتر، سطح تولید همچنان افزایش یافت و این امر در کاهش قیمت جهانی پنبه تأثیر داشت. در سالهای اوایل حکومت پهلوی نیز واردات کالاهای پنبه ای و نخ پنبه در رأس واردات ایران قرار داشت. در 1305- 1304به طور متوسط، سالانه 200 میلیون ریال کالاهای پنبه ایی وارد ایران میشد درحالی که صادرات پنبه ایران تنها کمتر از نصف این مبلغ را پوشش میداد و این رقم اگرچه در سال های بعد نسبت به کل صادرات کشور کاهش یافته و به حدود 25% رسید، اما ازلحاظ حجم و ارزش میزان واردات منسوجات نسبت به قبل بسیار افزایش یافت. برای نمونه، به موجب قرارداد بازرگانی ایران و روسیه در 1309 ایران معادل52 میلیون ریال پنبه به روسیه صادر و در عوض مبلغ 200 میلیون ریال منسوجات از این کشور وارد کرد. درنتیجه رضـاشاه که از این وضع تأسف آور به خوبی آگاه بود، برای تأسیس کارخانجات نساجی اقدامات جدی به عمل آورد. او در سال 1312 دولت ایران قانون انحصارپنبه را تصویب کرد. که سود بی واسطه ای در تهیة پنبة خام برای کارخانه های جدید دربرداشت چون یکی دیگر از عوامل محدودیت عرضه پنبه ایران بـه بازارهـای جهـانی، پـایین بـودن کیفیت محصول و افزایش هزینه های تجاری به خاطر دوری از بازارهای مصرف بود. پنبه جنوب و مرکز ایران به خاطر نامرغوبی جـنس، کوتـاهی الیـاف و گرانـی حمـل ونقـل از راه های عرابه رو از مراکز زراعی تا زمانی که به بنادر جنوبی یا راهآهن عراق و یـا زاهـدان میرسید، بسیار گران تمام میشد و برای خریداران در بازارهای لیورپول، بمبئـی و اروپـا جذابیتی نداشت. با این حال تنها مقدار کمی از آن برای مخلوط کردن با پنبه بـومی هنـد یا تقلب در دیگر انبارها به هند میرفت. مثالً در 1314 قیمت یک تن پنبه بومی ایران در بازار هامبورگ 800 مارک و قیمت یک تن پنبه ایرانی از بـذر آمریکایی بین 1100 تا 1180 مارک بود درحالیکه درحدود 20 درصد قیمت آن، هزینـه حمل از راه دریا می شد اما انتقال یک تن پنبه مصـری از بنـادر این کشـور بـه بازارهـای اروپایی در حدود 15 شیلینگ کمتر از پنبه ایران هزینه داشت.
پنبه مصری (Egyptian cotton) شباهت زیادی به پنبه پیما (Pima cotton)بهترین نوع پنبه در جهان دارد. این دو نوع پنبه در دسته علمی گوسیپیوم باربادنس (Gossypium barbadense) مشهور به پنبه استیپل فوق بلند قرار می گیرند) علاوه بـر ایـن صـاحبان کارخانه های منسوجات اروپایی می توانستند بـرای رفـع نیـاز خـود جـنس اعـلای پنبـه آمریکا و مصر را با قیمت پایین و به وعده طولانی خریداری نمایند که این امـر در ایـران غیرممکن بود. در سال 1312 چندین کارخانه پنبه پاک کنی نیـز در مراکـز کشـت پنبه کشور ایجاد شـد. روس ها همچنـین یـک کارخانه پنبه پاک کنی در قم تأسیس کردند که1500 نفـر در آن مشـغول بـه کـار بودنـد. لازم به ذکر است که در سال 1308 توسط یک شرکت روسی اولین کارخانه پنبه پاک کنی درشهر قم آغاز بکار کرد و در سال 1314 کارخانه نساجی ریسباف قم تاسیس شد که بتدریج کارگران آن از 500 نفر تا 1320 افزایش یافتند.
نیاز روس ها به پنبه ایران برای ادامه فعالیت صـنایع نوپـای خـود پـس از جنـگ بـه گونه ای بود که حتی پس از ممنوع کردن واردات کالاهای کشـاورزی ایـران و افغانسـتان برای حفظ ارزش پولی خودشان، واردات پنبه ایرانی را از این قانون مثتثنی کردند. اما در مقابل آنها برای وابستگی بیشـتر ایـران بـه کالاهـای تولیدی این کشور، ترانزیت آزاد پارچه های پنبه ای از طریق روسـیه بـه ایـران را ممنـوع کردند. تا 1310 واردات پارچه های پنبه ای از روسیه 55 %کـل واردات ایران را تشـکیل مـی داد و برطبـق قـرارداد بازرگـانی 1317ش، ایـران در مقابـل واردات 120میلیون ریال پارچه از روسیه، تنها به ارزش 75میلیـون ریـال پنبـه و پـانزده میلیون ریال پشم به این کشور صادر میکرد. به هرحال، درنتیجه افزایش تقاضا در روسیه و فعالیت شرکت های بازرگانی این کشـور، تولید و صادرات پنبه در ایالات شمالی ایران به شکل چشمگیری افزایش یافت. انحصار پنبه موجب شد که هر بقچه پنبه از سی ریال به صد ریال برسد. انحصار فروش نه تنها ضرر به بازار فروش و پشم خام زد، بلکه رمه داری را هم از میان برد. دولت قیمتی بر پشم و پوست گذاشت که این قیمت مطابقتی با بازار عرضه و تقاضا نداشت. این دو کالا را در خارجه در ممالک همجوار بهتر و بیشتر میخریدند. نتیجه چه شد؟ رمههای ما دسته دسته با هزاران هزار گوسفند از کشور خارج شد و از دست رفت.
معروف است که تا چند سال پیش فارس دارای چندین میلیون گوسفند بود ولی امروز نیم میلیون هم دارا نیست. بدین ترتیب نه فقط پشم خام بلکه خوراک مردم از قبیل گوشت و روغن و شیر نیز در بازار ایران کمیاب شد". حتی «انحصار تجارت خارجی توام با عناد و لجاج و نفع پرستی منجر به آن گردید که مقدار هنگفتی از اموال بازرگان در انبارهای گمرک فاسد شده از بین برود.. چنانکه به خاطر شرکت حریربافی چالوس ابریشمهایی را که قبلاً اجازه ورود داشته در انبار توقیف کردند و موجب ورشکستگی واردکنندگان گردیدند». سرانجام درسال 1324 ش، انحصار پنبه لغو شد. از این گذشته، در سال های بعدی شماری از مؤسسات تخصصی پیشرفته تری هم شروع به کارکردند و ترویج و بهبود تولید پنبه به آنها واگذار شد. دراواخراین دهه تولید به نقطة اوج 000 38 تن رسید، اما فقط 600 5 تن، یعنی درحدود یک پنجم کل صادرات در1292 پنبه صادر می شد. این رقم نازل قدرت اشتیاق صنعتی شدن داخلی رانشان می دهد.
در نتیجۀ اجرای این سیاستها، صنعت نخ، ریسندگی و بافندگی و سپس صنایع کشاورزی به صنایع پیشتاز ایران در مسیر صنعتیشدن تبدیل شدند و در این راستا، کارخانههای متعددی تأسیس شدند در آغاز حکومت پهلوی اول، در ایران تعداد کارخانههای ریسندگی و بافندگی مدرن از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمیرفت و همین تعداد اندک نیز، در برابر واردات ارزانتر منسوجات خارجی دچار ضرر و زیان بودند.
اما در شهریور سال 1320 پس از کنارهگیری رضاشاه از سلطنت، در ایران 41 کارخانۀ مدرن در حوزۀ نساجی فعال بودند که از این تعداد 37 کارخانه به بخش خصوصی تعلق داشت. در پایان حکومت پهلوی اول، بیش از دوسوم نیروی اسب بخار و دوسوم کارکنان کارخانجات صنعتی ایران در رشتههای مختلف نساجی مشغول به کار بودند.
در نتیجه ایجاد این تعداد از صنایع و کارخانههای مرتبط با ریسندگی و بافندگی، میزان کشت پنبه و میزان اراضی زیر کشت پنبه نیز در دورۀ پهلوی اول افزایش یافت؛ برای مثال، در گرگان و مازندران میزان کشت پنبه و انواع صیفی جات زمستانه افزایش درخور توجهی یافت و به بهبود معیشت کشاورزان از یک سو و توسعۀ کشاورزی این استانها از سوی دیگر منجر شد. بیشتر این محصولات پیش از دوره پهلوی اول کشت نمی شدند. برخی از آنها به سبب عدم توجه به اقتصاد کشاورزی مازندران، سطح زیر کشت کمی را به خود اختصاص داده بودند. ولی در این دوره اراضی بیشتری برای کشت این محصولات اختصاص داده شد.