قانونی شدی، جانم به قربانت! ولی حالا چرا؟
کشت خشخاش: از ممنوعیت تا احیا، چالشها و فرصتها
پس از دههها مخالفت، سرانجام کشت خشخاش در ایران قانونی شد! این مطلب به ریشههای تاریخی و دلایل تصمیمات گذشته و حال در مورد این موضوع میپردازد.

در دنیای امروز، مباحث مرتبط با کشاورزی و سیاستگذاریهای دولتی، جایگاه ویژهای دارند. یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در ایران، سیاستهای مربوط به کشت خشخاش است. قانونی شدن مجدد این کشت، هرچند دیر، اما سرانجام رخ داده است. اما پرسش اینجایی است که چرا این اتفاق باید اینقدر به تعویق میافتاد؟
اخبار سبز کشاورزی؛ در این یادداشت، به بررسی ریشههای تاریخی و دلایل سیاسی اجتماعی مربوط به این موضوع میپردازیم و چرایی تصمیمات گذشته و حال را زیر ذرهبین میبریم.
اپیزود اول: یک جلسه و یک پیشنهاد بیجواب
سال ۱۳۶۶، در جلسهای که برای بررسی عواقب ممنوعیت کشت خشخاش پس از انقلاب تشکیل شده بود، بحثی داغ میان اعضا در گرفت.
در آن زمان، بهعنوان کارشناس در جلسه حضور داشتم و دیدگاه خود را مطرح کردم: «با اینکه در مورد دلایل اصلی ممنوعیت خشخاش صاحبنظر نیستم، اما برای پیشگیری از گسترش اعتیاد به هروئین و دیگر مواد مخدر، و همچنین برای کسب درآمد ارزی و ریالی برای کشاورزان و دولت، بهتر است مانند دوره قبل از انقلاب، کشت کنترلشده آن آزاد شود.»
این پیشنهاد، لبخند تأیید برخی از اعضا را به همراه داشت، اما رئیس جلسه و چند نفر دیگر که تحت تأثیر نگاههای متعصبانه بودند، با اخم و ناراحتی جلسه را نیمهکاره رها کردند. در آن دوره، مواد مخدر صنعتی و روانگردانها هنوز رایج نشده بودند و اعتیاد به هروئین، یک معضل جدی بهشمار میآمد.
اپیزود دوم: سفر بینتیجه به افغانستان
پانزده سال بعد، یعنی در سال ۱۳۸۱، هیئت دولت از من خواست تا بهعنوان رئیس سازمان کشاورزی خراسان، به همراه مقامات ذیربط به افغانستان سفر کنم تا برنامه کشت جایگزین خشخاش را بررسی و گزارش آن را به دولت ارائه دهم.
سفر ما در اوایل دیماه ۱۳۸۱، در اوج بارش برف، آغاز شد. وقتی همسفرانم متوجه شدند که هیچ مقامی از دولت کرزای برای استقبال از ما به مرز نمیآید، چهرهشان پر از نگرانی شد.
اما پس از ملاقات با سفیر ایران در کابل و دیگر مقامات، کمی آرام شدند. سفر بینتیجه ماند. در فروردین سال بعد، با هیئتی ۸۰ نفره به ریاست وزیر اقتصاد وقت، مجدداً به کابل رفتیم، اما باز هم علیرغم صرف هزینههای گزاف، موفقیت چندانی حاصل نشد. دلیل ساده بود: در کشاورزی، قیمت حرف اول را میزند!
اپیزود سوم: از مخالفت تا پذیرش دیرهنگام
ما در گذشته، از سر جهل و تعصب، با بسیاری از طرحهای مفید دورههای قبل مانند «سپاهیان روستا»، «طرح آمایش سرزمین» و «کشت خشخاش»، مخالفت کردیم، بدون آنکه جایگزین مناسبی برای آنها داشته باشیم. به عبارت سادهتر، در تخریب استاد بودیم.
خوشبختانه، از دهه ۷۰ به بعد، بهتدریج این طرحها را پذیرفتیم، اما با نامهای جدید و گاهی بیمسمی. بهعنوان مثال، «سپاه ترویج» به «سرباز مروج» تغییر نام داد و «مراکز آموزشی ملی» به «غیرانتفاعی» تبدیل شدند.
با تصویب اخیر دولت در ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ که در واقع آییننامه اجرایی قانون است، امیدوارم تعصبات و نگاههای تنگنظرانه کنار گذاشته شوند و اقدامات بر اساس اصول علمی و عرف جامعه پیش برود.
اگرچه این تأخیر طولانی، هزینههای مادی و معنوی سنگینی را بر مردم و دولت تحمیل کرد، اما همانطور که میگویند: «جلوی ضرر را از هر کجا بگیری، منفعت است!»
این تغییر در سیاستگذاریها، هرچند دیر، یک گام مهم به سوی واقعبینی و تصمیمگیریهای منطقی است.
دکتر علی فریدونی، عضو هیئت علمی