عیسی کلانتری در خانوادهای معتقد به دین و انقلاب متولد شد. پدر کلانتری کشاورز و باغدار پیشرو بود و عیسی در کشاورزی به مدارج عالی علمی رسید
عیسی کلانتری در خانوادهای معتقد به دین و انقلاب متولد شد. پدر کلانتری کشاورز و باغدار پیشرو بود و عیسی در کشاورزی به مدارج عالی علمی رسید و سپس برای تکمیل آن قبل از انقلاب راهی آمریکا شد.
دکتر عیسی کلانتری طی سه دهه گذشته همواره به عنوان برند وزارت کشاورزی شناخته شده و حتی حضور وی در سازمان محیط زیست هم نتوانسته آن برند را کمرنگ کند.او امروز نامهای پرمحتوی به رئیسی نوشته، نامهای مستدل.
پس از فتح یکی پس از دیگری خاکریزهای وزارت کشاورزی(معاونتهای اجرایی) با رمز انحلال وزارت کشاورزی و تجزیه آن وزارتخانه و جد اشدن جنگلها و مراتع کشور، امور دام و طیور، شیلات و آبزیان، صنایع تبدیلی و… و الحاق آنها به وزارت و سیطره جهاد سازندگی، در سال 79 جرقههای ادغام وزارت کشاورزی در جهاد زده شد و در دولت خاتمی مجلس تصویب کرد تا یک وزارتخانه فنی و علمی در یک وزارتخانه عمرانی و انقلابی ادغام شود.
سپس مقرر شد برای بدون حاشیه بودن این ادغام، از وزرای دو وزارتخانه کسی مسئولیت نپذیرد این بود که قرار بر این شد تا وزیر وقت راه و ترابری(مهندس محمود حجتی) یا شهید دادمان سمت وزارت را قبول کنند.
از همان زمان ادغام دو دستگی در وزارتخانه آغاز شد و حتی فیش حقوقی جهادیها(به علت زیادتر بودن از حقوق کارشناسان کشاورزی) به صورت محرمانه به دست آنها میرسید، از طرفی طرحهای کارشناسی با نظرات احساسی در تضاد بود و جنگ سرد، مانع پیشرفت و پیشبرد اهداف تولید محصول (در حد مطلوب) میشد، در مواردی تضادها به تحصنها، نصب پلاکاردها، حضور در مجامع رسمی دولتی و نپذیرفتن رئیس کشاورزی یا رئیس جهادی منجر میگردید که یک نمونه آن صدور حکم دکتر علی فریدونی به عنوان رئیس وقت جهادکشاورزی استان خراسان رضوی بود که حکایتها داشت.
بعدها و به مرور دو دهه طول کشید و بسیاری از سردستههای جناحها از هر دو طرف بازنشست شدند تا بادها فرونشست و جهادکشاورزی در بین کارشناسان و پرسنل دو وزارتخانه پذیرفته شود. اما اینک دیگر بار قدرت زمزمهها به فریاد تبدیل شده تا جهادسازندگی احیاء شود و دکتر مخبر از رئیس جمهوری فرمان گرفته تا ستونهای درهم تنیده شدهی 20 ساله را از هم بگسلد، چگونه؟ به چه بهایی و چه اهدافی، خدا میداند.
صاحبنظران معتقدند سه وزارتخانه مرتبط با کشاورزی و عمران روستایی سه وزیر برند(هر کدام یک وزیر) دارند، وزیر کشاورزی دکتر عیسی کلانتری، وزیر جهادسازندگی دکتر بیژن زنگنه و وزیر جهادکشاورزی مهندس محمود حجتی.
عیسی کلانتری در روزهای پایانی فرمان رئیس جمهور به مخبر، قاطعانه مخالفت خود را با این فرمان اعلام کرده است. کاش دیگر مدیران ارشد(گذشته و حال) ابراز نظر مدیریتی و کارشناسی کنند له، یا علیه مهم این است که نظرات اعلام شود.
حضرت آیت الله سید ابراهیم رییسی
رییس جمهوری محترم
با سلام و آرزوی موفقیت و سلامتی روزافزون برای حضرتعالی و دولت محترم.
مجبور شدم پس از شرفیابی برخی جهادگران دوران دهه شصت و هفتاد حضور جنابعالی، مطالبی را که فکر میکنم وظیفه ملی، شرعی و شهروندی خودم است به استحضار برسانم تا نسلهای بعدی قضاوت نکنند چرا کسانی که در چهل سال گذشته از مسایل خرد و کلان کشور اطلاع داشتند در مقابل تصمیمات غیرعلمی و در تضاد با منافع ملی سکوت کردند تا کشور دوباره گرفتار خسران و ضرر و زیانهای وحشتناک تصمیمات احساسی اوایل انقلاب گردد.
جنابعالی کموبیش از بنده شناخت دارید که منافع ملی کشور و یکپارچگی وطن و حفاظت از انقلاباسلامی را با چیزی معاوضه نکرده و نخواهم کرد. چهل سال است که در دولت یا نهادهای وابسته به حاکمیت خدمت نموده و از اول مرداد ماه 1400 خود را بازنشسته کردم.
استحضار دارید که اکثریت قریب به اتفاق صاحبان سرمایه، پس از انقلاب و در حال حاضر کسانی هستند که تا اواسط دهه هفتاد در بخشهای حکومتی و دولتی مشغول خدمت بودند و برخی با کسب رانتهای اطلاعاتی و به واسطه دوستانشان در درون حاکمیت که بعدا به آنان ملحق شدند وارد بخشخصوصی گردیدند و امروز به حمدالله عمده تریلیاردهای کنونی کشور هستند و حقیر در این چهل سال با توجه به باورهایم، وارد هیچ فعالیت خصوصی نشدم و هر چه دارم از ارثیه پدری است. هدف از اشارات فوق برگشت به صحبتهای بسیار دلهره آوریست که اخیرا جنابعالی در جلسه با جهادگران فرمودید و اگر هدف تان برگشت به جهاد سازندگی اوایل انقلاب باشد بسی نگرانکننده است!
جناب آقای رییس جمهوری، از زمانی که جنابعالی معاون دادستان شهرکرج در اوایل دهه شصت بودید، بنده به عنوان رییس موسسهتحقیقاتکشاورزی در کرج خدمت میکردم و بعدا بیشتر فرصت آشنایی و شناخت متقابل پیدا شد و شما را انسانی بزرگوار، انقلابی، وطنپرست، طرفدار منافعملی کشور و حامی مستضعفان میشناسم و در انتخابات سال جاری هم با کمال میل به حضرتعالی رای دادم.
لذا استدعا میکنم چند دقیقهای مطالب زیر را مطالعه فرمایید.
بدون مقدمه بگویم نتیجه عملیات جهادسازندگی در بخش کشاورزی در دو دهه اول انقلاب برای کشور و ملت در درازمدت فاجعه بود و نباید تکرار شود. زمانی که بدون هیچگونه بررسی و مطالعه و تنها از روی احساسات شروع به تخریب خاک، زیستگاه، پوشش گیاهی با عناوینی چون سنابل 1 و 2 و 3 و … کردند تا مثلا از دیدگاه خود به روستاییان و تولید کشور کمک بکنند، متاسفانه مراتع را ویران، خاکها را بدون پوشش نموده و از بین بردند و به بهانه تولید، سالانه صدها میلیون تن خاک را (که ایجاد هر سانتیمتر آن صدها سال طول میکشد) از دست دادیم و نتیجه آن، تخریب محیط زیست، فرسایش خاک، سیلابهای ویرانگر و افزایش سمپاشیها بود به طوری که تنها برای مبارزه با آفت سن که بالاترین آن در سال 1355 و در مساحت 56 هزارهکتار صورت گرفته بود، در کمتر از چهار سال به 2 میلیون و 200 هزار هکتار(40 برابر) رساندند و در کل، موجباتی را فراهم کردند تا تعداد سیلابهای ویرانگر (با کمتر از دویست میلیمتر بارش سالیانه) در کشور به چند برابر برسد و علاوه بر این، جنگلها هم تاراج شد.
تصمیمات غلط و غیرعلمی جهادیها
برای «حمایت از تولید به هر قیمتی» و بدون توجه به ظرفیت منابع آبی کشور به کمک «جهادگران وزارت نیرو» فشار بر منابع محدود آبی را چند برابر نمودند و به عواقب آن نیاندیشند. در اثر تشویق مسوولین برای نتایج کوتاه مدت، امروز کشور را ورشکسته آبی کردهاند، و متاسفانه بیش از 85 درصد آبهای شیرین فسیلی(حاصل دهها هزار سال کار طبیعت) که حقوق نسلهای آتی تلقی میشده مصرف شد.
امروز بیش از 70 درصد دشتهای کشور در حال فرونشست و انباشتگی میباشد و میلیاردها تن نمک اعماق زمین در سطح اراضی بالا آمده است و خشک کردن و شور کردن آب و خاک کشور، خشک نمودن تالابهای کشور و رودخانهها و به طغیان در آوردن گرد و غبار و ریزگردها، حاصل تصمیمات غلط و غیرعلمی و جهادی بود که انجام پذیرفت و متاسفانه دستآوردهای اقتصادی آن حتی به چند در هزار مضار اقتصادی این تصمیات هم نمیرسد که نسل فعلی و بدتر از آن، نسلهای بعدی این سرزمین باید تاوان این تصمیمات غلط را بدهند.
شاید عدهای کماکان برای انحراف افکار عمومی بیان کنند که چون حقیر در غرب تحصیلات تکمیلی خود را فرا گرفتهام لذا با آرمانهای انقلاب فاصله دارم به خصوص انقلابینماهایی که یا پس از انقلاب به دنیا آمدهاند یا در آغاز انقلاب دوران طفولیت خود را طی میکردند و به درستی حق دارند که دوران جنگ تحمیلی را هم به یاد نیاورند. لذا از حضرتعالی استدعا میکنم قبل از ضرروزیانهای سنگین، چنین افکاری را از اول بررسی نموده و نقاط ضعف آن را برطرف کرده سپس مطرح فرمایند.
نابودی اقتصاد وابسته به آب
جناب آقای رییس جمهوری، این کشور ظرفیت آبی بسیار محدودی دارد حتی به مراتب محدودتر از آن چیزی که جنابعالی و برخی بزرگان کشور فکر میکنند. لذا استدعا دارم اگر میخواهید روستاها را توسعه اقتصادی بدهید آن را متصل به استفاده بیشتر از منابع آبی و حتی آب موجود نفرمایید. چون فاجعه به مراتب بزرگتری را به وجود خواهید آورد.
لطفا از متخصصین آب و اکولوژی کشور سوال فرمایید که سالانه چه مقدار آب(در کشوری که کمتر از صد میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر دارد) میتوان مصرف کرد. یقین داشته باشید پاسخ همگی کمتر از 50 میلیارد متر مکعب خواهد بود و متاسفانه سالیانه بیش از 90 میلیارد مترمکعب آب در کشور مصرف میشود و این یعنی نابودی اقتصاد وابسته به آب در کمتر از بیستسالآینده (از ابعاد زیستمحیطی، کشاورزی) و این در شرایطی است که مجامعهای جهانی ذیربط، به شدت پیشنهاد کردهاند که برای توسعه پایدار اقتصادی و حفظ محیطزیست نباید بیش از 40 درصد آبهای تجدیدپذیر مورد بهرهبرداری قرار گیرد و پایه استفاده بیرویه از آبهای کشور را دوستان جهادگر در وزارتخانههای جهادسازندگی و نیروی وقت بنیان نهادند. البته و دیرهنگام زمانی در دوران وزارت جناب آقای مهندسچیتچیان وزارت نیرو پی به اشتباهات خود برد و زهی تاسف که حاکمیت نتوانست سیاستهای پایهای و اساسی آبی پایدار ایشان را تحمل نماید.
جناب آقای رییس جمهور هیچکس در کشور نمیتواند منکر خدمات جهادگران عزیز در جبهههای جنگ تحمیلی باشد ولی اگر میخواهید جهادسازندگی دوباره احیا گردد پیشنهاد میکنم:
1- جهاد در حوزه کشاورزی ( تولید) فعال نباشد و جنابعالی دستور فرمایید با تقویت وزارتجهادکشاورزی( از ابعاد اعتباری و سیاستهای کارآمد) آنان به کار خویش بیشتر بپردازند زیرا پتانسیل کار بهمراتب بیشتر در آن وزارتخانه در همه ابعاد تولید و حفظ منابعطبیعی وجود دارد.
2- در حوزههای دیگر شامل خدمات، بازرگانی، صنایع، عمران طبق برنامه مدون و قابل سنجش و نظارت شده اقدام کنند.
3- نقاط کور توسعه کشور در راستای برنامه آمایش سرزمین شناسایی و اقدام هماهنگ صورت پذیرد.
4- همه فعالیتهای توسعهای در راستای پایداری باشند.
5- از تصمیمات احساسی و بدون مطالعه، بشدت پرهیز شود تا بررسیهای کافی صورت پذیرد.
6- اولویتهای سرمایهگذاری مشخص شود چرا که نمیتوان با خزانه خالی همه چیز در اولویت قرار داد.
عیسی کلانتری