بیارزش شدن جان انسان
روزها را با استرس میگذرانیم و از هر طرف خبری از تلفات میشنویم معدنچیان در طبس، مرزبانان، تصادفات رانندگی، تلفات انسانی در لبنان و سوریه و... .
اخبار سبز کشاورزی؛ این اخبار انسان را به فکر وادار میکند، چرا در جامعه ما جان انسانها انقد بیارزش شده و شاید انسان جایگاه خودش را از دست داده، حتی کمی دقیقتر نگاه کنیم افراد جامعه هم ارزش چندانی برای جان یکدیگر قائل نیستند. مرگ به حدی عادی شده که به راحتی میشنویم و نهایتا با جامهای سیاه چند دقیقهای در مراسمی پوچ و بیمحتوا شرکت میکنیم و تمام!
مقایسه تلفات انسانی در حملات موشکی اخیر ایران و حزب الله و یمن به اسرائیل و حملات اسرائیل به لبنان و سوریه و یمن این مساله رو پررنگتر میکند.
چرا تلفات اسرائیل انقد کم است؟ چرا با رصد احتمال حمله ایران، شهروندانش را به پناهگاهها هدایت کرد؟ چرا با وجود احتمال حمله اسرائیل خبری از پیشبینی اقداماتی برای حفظ جان انسانها نمیشنویم؟ شاید گفته بشود پدافند عامل و غیرعامل و…. مشغولن، آیا مردم نباید هوشیارتر باشند؟ نباید گوش به زنگ اعلام خطر برای پناه گرفتن باشند؟ نباید جان پناههای امنتر را شناسایی و تجهیز کنند؟ در حالی که حکومت و دولت در این مورد چارهاندیشی نکرده؟
شب اول مردم به پمپهای بنزین هجوم آوردن و الان شرایط برایشان عادیتر شده و تقریبا روال عادی را میگذرانند و نهایتا با سر زدن به بازار سکه و ارز در تلاش برای حفظ ارزش داراییهاشون هستند و حتی خودشون هم دارایی اصلیشان را فراموش کردند.
آیا این کمبود یا فقدان توجه به انسان و نداشتن تمهیداتی برای حفظ جان آنها در ترور و کشته شدن نصرالله، تیلچی و دیگران تاثیری حتی بیشتر از توانمندی اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا نداشته؟ آیا ما خیلی ساده و دم دست برای نابودی نیستیم؟
آیا این دیدگاه در چهار دهه گذشته موجب اتخاذ تصمیمات به غایت اشتباه در سطح ملی و بینالمللی نشده؟
واقعا جایگاه انسان در کجای دغدغههای تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان امور کلان کشور قرار دارد؟ البته که منظورم شعار نیست.
و اگر مرگ خاموش افراد جامعه از فقر و ناامیدی و ناامنی رو هم در نظر بگیریم، شاید متوجه بشویم علت اصلی بسیاری از مشکات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ، محیط زیستی در همین نقطه است.
ای کاش از همین امروز مهمترین اصل در تصمیمگیری انسان باشد تا شاهد این همه معضل در جامعه نباشیم.
نویسنده: زهرا آل بویه